١٣٩٢/٠۶/١٩- جبران خلیل جبران: برداشت و شناختی نو از خداوند، روز و شب همراه من است. به چیز دیگری نمیتوانم بیندیشم، و کار دیگری هم نمیتوانم انجام دهم جز ماندن با ” او” و برانگیخته شدن از “او”.
حتی در خواب، باز انگیزه ای در من بیدار است، برای تعقیب “او”، برای گرفتن از “او” و از ورای “او”.
گوئی که چشمانم تصویر تحوّل آرام تولّد خداوند را در خود حفظ نموده اند. من او را به شکل مِهی در حال بلند شدن از روی دریا و کوه و دشت میدیدم… نیمه زاده و نیمه آگاه بلند میشد… در حالیکه خود را نمی شناخت… ملیونها سال گذشت تا اینکه “او” به ارادۀ خود حرکت نمود و از ورای خواسته و تمایلش، با قدرتی عظیم به جستجوی عمیق خود پرداخت… و سپس انسان رسید … “او” طالب انسان بود، همانگونه که انسان و جانش در جستجوی او بودند. در آغاز، انسان “او” را بدون آگاهی و شناخت می جست، سپس آگاه ولی بدون شناخت به دنبالش رفت و امروز ” او” را آگاهانه و با شناخت میجوید.
خدا خالق انسان نیست …
خدا خالق زمین نیست…
خدا فرمانروای مستبدّی برای زمین و انسان نیست…
خداوند در این آرزو رشد میکند. انسان، زمین و قافله اش، با نیروی این خواسته، به سوی “او” برمی خیزند. و این انگیزه، همان قدرت لایزال و پا برجاست که به همه چیز شکل میبخشد. قانون هر آنچه که مادّه است و هر آنچه که زندگیست….
در هر جا و هر کاری همان قدرت عظیم و همان قانون والا را می بینم که عناصر را در جانها شکوفا می سازد و جانها را مبدّل به خدا…
“جان” در جستجوی خداست، همانگونه که گرما طالب بلندیهاست و آب به دنبال دریا….
نیرو و میل به جستجو ، خواص ذاتی “جان” هستند.
“جان” هرگز از مسیر خود فاصله نمیگیرد، همانطور که خطر جریان آب به سوی قلّه ها بی معناست….
“جان” همواره بیدار است و نگهدار تشنگی برای نمّو و تحوّل در خود و همچنین طالب و شیفتۀ آنی که در مقابل اوست…
زمانیکه به خداوند دست یافت، آگاه میگردد که ” او “ نیز رشد نموده، می جوید و متبلور می شود…
او یک “تنهائی” در اعماق درون هر انسان است….
نمیتوان کسی را در مشاهده و درک “ناپیدا” یاری نمود….
” گفته های پراکنده “: جبران خلیل جبران
گزیده ای از کتاب : زندگئ الهام گرفتۀ نویسندۀ ” پیامبر”
نویسنده و محقق: ژان پی یر دهدا
مترجم: فروغ طاعتی
منبع: صفحه فیس بوک فروغ طاعتی