گزینش روحانی به عنوان برون دادانتخابات مهندسی شده در شرایطی رخ داد که نظام حاکم و در رأس آن خامنه ای و باندهای جناح اصول گرا درپی اعمال سیاست های دوره 8 ساله دولت احمدی نژاد دچاریک بحران حاد همه جانبه اقتصادی و سیاسی شده بود. بحرانی عنان گسیخته که در آن تورم و بیکاری و سقوط ارزش پول داخلی و رشد منفی و خزانه خالی، بهمن واردات و ورشکستی تولیدات داخلی اقتداررژیم را به لرزه انداخته بود. محاصره اقتصادی و از جمله کاهش شدیدتولید و صدورنفت، تشدیدشکاف های درونی و نارضایتی گسترده عمومی آن هم در یک منطقه بشدت طوفانی، چرخه بازتولیداقتداررژیم را دچارگسست و عدم تعادل ساخته و رژیم را برسردوراهی تشدید روند فروپاشی نوشیدن جام زهرقرارداده بود. البته از نوشیدن جام گریزی نبود، اما هنرآن ها این بود که سرانجام در بالاترین حلقه هرم قدرت با نوشیدن “داوطلبانه” جام زهر برآن شدند که خود مدیریت بحران و گذر از آن را بدست گیرند. در اینجا مجال پرداختن به بروز و ظهورآن چه که درنوشته ای دیگر از آن به عنوان روحانی کراسی نام برده ام*1 و رسالت و برنامه آن برای عبوراز بحران بیرون از حوصله این نوشته است، اما گشایش مناسبات دیپلماتیک از طریق معامله حول پروژه هسته ای که کانون حساسیت قدرت های بزرگ را تشکیل می داده است، برای گشودن انسداد شریان های نفت و مراودات مالی و بانکی ِ کشوری که 80 درصد درآمدهایش مستقیما از طریق فروش نفت تأمین می گشته است و درکنارآن جلب سرمایه های خارجی، درونمایه اصلی برنامه های روحانی را تشکیل می دهد. بقیه وعده های او مبنی برایجاد فضای کسب و کار و اشتغال و مهارتورم جملگی برگشودن همان قفل و تبعات حاصل از آن استواربود. گرچه به رفسنجانی (مردعبور از بحران ها) اجازه ندادند که خود رأسا برمصدرامور به نشیند و این حسرت را در دل او باقی گذاشتند، اما درعوض تیم دستیاراو که از سالها پیش در قالب مرکزتحقیقات استراتیک مجمع مصلحت نظام در نمک خوابانده شده بودند، این امکان را یافتند که وارد صحنه انتخابات ریاست جمهوری و سکانداری قوه مجریه بشوند. البته واگذاری مدیریت گذر از بحران و میدان دادن به “مردان ِ رفسنجانی” بدون اتخاذ یک سلسه تدابیراحتیاطی توسط خامنه ای به عنوان رهبری نظام و باندهای اصلی جناح حاکم نبود. آنها همچون گرگان باران دیده و داشتن تجربه و درسهای فروپاشی حکومت های توتالیتر در شرایط گشایش فضای باز، تمامی تدابیراحتیاطی را برای کنترل اوضاع و گذر از بحران با کمترین تکان، بکارگرفته اند: برطبق این تجربه سترون سازی جامعه، گشایش دیپلماتیک با کشورهای دیگر و تلاش برای گشایش اقتصادی در کنارکنترل فضای سیاسی و اجتماعی و اقدامات قطره چکانی، نظارت فوق العاده توسط دستگاه رهبری برهمه امور برای جلوگیری از آن چه حاکمیت دوگانه اش می نامند، اشاعه سیاست رعب و ترس درجامعه برای زائل کردن هرگونه امید به تغییر، حرکت باصطلاح همزمان با پدال گاز و ترمز، تقویت دولت پشت صحنه و نهادهای وابسته به آن، همه و همه بخشی از این مدیریت بحران است (و در یک کلام بکارگیری الگوی چینی در برابرالگوی شوروی سابق).
گزارش روحانی در کلیت خود اعم از گفته ها و ناگفته هایش، چه آن چه را که با آب و تاب برشمرد و چه آن چه را که عامدانه با سکوت از کنارشان گذشت، خود بیانگربرنامه ای است که قراراست دولت”تدبیرو امید” آنها را به پیش ببرد. ارائه این گزارش و لفاظی های پوپولیستی که در فضائی بدون چالش و توسط دوسه پرسشگرگزینشی و بدون حضورخبرنگاران سایررسانه ها صورت گرفت، حتی سروصدای حامیان پروپاقرصی چون زیبا کلام را نیز درآورد*2.
او در ارائه دو رکن اصلی گزارش خود با بیان گوشه هائی از این ویرانه، همه مهارت خود را برای پنهان کردن کل حقیقت بکارگرفت تا با مسخ ماهیت توافق صورت گرفته و ارائه تصویری یک جانبه از آن، نه حکومتی که تحت محاصره اقتصادی مجبوربه عقب نشینی و تن دادن به خلع سلاح ولو نسبی و لاجرم نوشیدن جام زهرشد، بلکه حکومتی که گوئی درموقعیتی برابر به چانه زنی و معامله باصطلاح بردبرد پرداخته است ارائه دهد. در موردرکن دوم گزارش نیز با فراافکنی کامل و سرشکن کردن تمامی مسئولیت میراث یک سرزمین سوخته بر دوش دولت قبلی، کوشید که کل نظام و شخص ولی فقیه را از تیررس پاسخ گوئی برهاند. گرچه افراطی ها و شماری از رقبای سیاسی اش، این گونه پرده برداری از آنچه را که میراث دولت قبلی است بی انصافی و سیاه نمائی نامیدند، اما آن تصاویرارائه شده تنها گوشه هائی از ویرانه بجامانده را به تصویرمی کشید. گزارش روحانی را اساسا باید در متن فراافکنی های فوق و چالش های پیشاروی وی موردبررسی و نقد قرارداد. او آشکارا دو هدف را دنبال می کرد: در وهله نخست ارائه دلیل موجهی برای وعده های تحقق نیافته انتخاباتی خود و لاجرم پائین کشیدن شعله انتظارت مردم. در وهله دوم شکستن تمامی کاسه کوزه ها برسردولتی که در حقیقت بیلان آن می توانست درعین حال کیفرخواستی باشد علیه کلیت نظام و شخص خامنه ای که قبل ازهرکسی باید پاسخ گوی خزانه خالی و صدها میلیارد حیف و میل بیت المالی و البته بسیاری از سیاست های تباه کننده دیگر باشد. تلاش روحانی برای تطهیررأس نظام و ابرازمکررسرسپردگی خود به رهبرنظام و رهنمودهایش، جز پاشیدن خاک برچشم مردم و حقیقت نبود.
درحوزه اقتصادی درحالی که شاخص های اصلی بحران تکانی نخورده است و سخن از تورم بیش از 40% ( و خوراکی ها 60% ) و بحران بیکاری و خطرسونامی بیش از 8 میلیون بیکار … درمیان است چیزی برای گفتن نداشت. گرچه او در لابلای سخنانش به جای پرداختن به شاخص های اصلی با اشاراتی به پرکردن سیلوهای خالی از گندم که وظیفه بدیهی و اولیه هردولتی را تشکیل می دهد، و با وعده دوبسته کمکی به مردم کوشید که به فقربیلان اقتصادی صدروزه خود رنگ و لعابی بزند.
درمحورسوم یعنی گشایش فضای سیاسی و غیرامنیتی کردن فضا، شاخص های اصلی چون تشدید اعدام ها، عدم رسیدگی و آزادی زندانیان سیاسی و تشدید فشاربه آنها، ممانعت ازانتشاررسانه های مستقل و یا حتی نزدیک به جناح اصلاح طلب و حتی توقیف شمارتازه ای به بهانه های واهی (هم چون روزنامه بهار)، تداوم سانسور در فضای واقعی و مجازی، ممنوعیت تشکل و تجمع های مستقل، بی اعتنائی به حقوق اقلیت های دینی و دگراندیش و یا اهالی مناطق تحت ستم مضاعف و فشاراجتماعی به زنان و جوانان… جملگی حکایت از تداوم فضای امنیتی و اختناق بوده است. گرچه او با طرح ادعاهائی چون سریع القلم شدن ممنوع القلم ها و یا انتشارپیش نویس منشورحقوق شهروندی در دقیقه 90 کوشید که تصویرباژگونه ای از این حوزه حساس و مورد انتظارعامه ارائه بدهد و مدعی کاهش فضای امنیتی درحوزه های فرهنگ و اجتماعی بشود که مشاهده آن ها نیازمندذره بین است. با این همه سرمایه و تأکیداصلی او بوجودآمدن امید و آرامشی است که بزعم وی درسطح جامعه در پی انتخابات خردادماه و بویژه توافق هسته ای بوجود آمده است. و حال آنکه اگر از عامل روانی ناشی از توافق هسته ای و تأثیرهای اجتناب ناپیرآن برحوزه های گوناگون، که ماهیتا ناپایدار و گذراست بگذریم، واقعیت های تلخ و سرسخت زندگی هنوز تغییرمحسوسی را نشان نمی دهد. کانون نویسندگان هم چنان از تداوم سانسورفراگیر شکوه می کند، کارگران و فعالین کارگری هنوز از بیکاری و گرانی وعدم پرداخت دستمزد شکایت دارند و هراسان و خشمگین اند، زنان از کابینه تمام مردانه امیدگشایشی ندارند، فعالان محیط زیست از این که گزارشی پیرامون و خامت اوضاع زیست محیطی و آنچه که انجام شده و آن چه باید برای مقابله با آلودگی و تخریب محیط زیست آنهم در شرایطی که ریه کشور به تنگی نفس دچارشده و باران سمی و آغشته به اورانیوم رقیق شده هزاران نفر را به بیمارستان ها می کشاند و هوای مسموم تهران از مرزهای هشدارهم گذشته و سلامتی شهروندان بویژه سالمندان را تهدید می کند ارائه نشد. بهائی ها و سایراقلیت های مذهبی و دگراندیشان هم چنان زیرمهمیزسنگین تبعیض و پی گرد قرار دارند و….. حتی یک منتقددرونی نظام مانندعلی مطهری نیز نیز بدلیل بی اعتنائی وزارت اطلاعات جدید در پی گیری عاملین شنوددفترش تهدید به اعتراض در صحنه علنی مجلس کرده است و وعده و وعیدهای آزادی برخی زندانیان سیاسی وابسته به نظام و اصلاح طلبان نیز بدلیل آن که حمل برضعف نظام نشود، مشمول مرورزمان و لابی گری پشت پرده شده است. هشدارعلنی رفسنجانی نسبت به تداوم حصر و خطربدنامی نظام در صورت پیش آمدناگواری برای آنها نیز ظاهرا گوش شنوائی پیدانکرده است. نارضایتی ناشی از سکوت سنگین روحانی در این عرصه ها چنان بود که سخنگوی او ناچارشد اعلام کند پیگیری وضعیت آن ها بدور از رسانه ای شدن، توسط رئیس جمهور ادامه دارد.
بهرحال از تأثیرمقطعی عامل روانی توافق صورت گرفته با قدرت های بزرگ و امیدهائی که از ِقبل آن در گشایش اوضاع اقتصادی (که حتی برشاخص بورس های جهانی تأثیرگذاربود) و سیاسی برانگیخته شده است بگذریم، هنوز در واقعیت چیزی تغییر نکرده است.
در این میان نباید فراموش کنیم که برنامه دولت روحانی حتی اگر به ثمرهم به نشیند جز تداوم تعدیل ساختاری، آزادسازی قیمت ها و اقتصادبازاربنیاد که درآن سود و رقابت حرف نهائی را می زند نیست. اعلام شکست طرح هائی چون هدفمندی یارانه ها و بنیادمسکن، ایجادارزتک نرخی برمبنای بازار (که عدم تخصیص نرخ ارزان تر به کالاهای حیاتی به معنای حذف سوبسیدهاست) و تغییرقانونی کار و افزایش قیمت کالاهای اساسی ( ولو با شیبی مناسب) و ارائه تسهیلات بیشتر به سرمایه داران برای افزایش تولید و ایجاد فضای کسب و کاربرای ایجاد اشتغال و ایجاد موازنه بین صادرات و واردات، خروج از اقتصادتک محوری و متکی به نفت، و جلب سرمایه گذاران خارجی چیزی جز تداوم بردگی و استثماربیشترکارگران و زحمتکشان و.. نخواهد بود. و این درحالی است که جناح رقیب هم و دولت غیررسمی که ستادرسمی خود را درقوه قضائیه برپاکرده است، به اقداماتی چون تصویب جوازازدواج سرپرست با فرزندخوانده و یا منشورحجاب دبیرستان ها و بستن روزنامه ها و تداوم فیلیترینگ و نظایرآن ادامه می دهد. با این همه تحقق همان برنامه های اقتصادی و اجماعی دولت روحانی با توجه به ساختارقدرت در نظام جمهوری اسلامی با چالش های بزرگی همراه است.
روحانی از آرامش بین قوای سه گانه که قبلا تا شکایت علیه همدیگر هم پیش رفتند، سخن می گوید. گرچه این ادعا بخشن ناشی از اجماعی نسبی است که در حال حاضر برای حذف تحریم ها و گشایش های مالی و سیاسی معطوف به آن میان جناح های نظام صورت گرفته است و بنابراین صرفا مشروط به آن عرصه است. بااین همه علیرغم آن اجماع نسبی، بازهم شاهدرشد تضادهای رژیم درحوزه های گوناگون هستیم. مهندسی کابینه و فشارمجلس برای گزینش وزراء مورد نظر بویژه وزرائی که به حوزه های اجتماعی و فرهنگی و جوانان مربوط می شوند، احضارپی درپی وزراء تأیید صلاحیت شده به مجلس و خط و نشان کشیدن خطبای نمازجمعه و خامنه ای و سپاه و سایر اصول گرایان افراطی همه نشان دهنده آن است که آنها حتی درشرایط اضطرار و درحال معامله با قدرت های بزرگ هم چنان از رقابت و کشمکش برای منافع انحصاری خود و تصاحب قدرت بیشترغافل نیستند.
5 چالش مهم پیشاروی دولت!
1- پیش برد برنامه روحانی و رفسنجانی با موانع و چالش های عمده و تعیین کننده ای مواجه است: فقدان قانونیت و تمکین به آن توسط جناح ها در تقسیم قدرت و تعامل با یکدیگر شرط آرامش درونی نظام و نیز جلب اعتمادسرمایه ها است. اما این نیازسوزان هم چنان با سد ولایت مطلقه مواجه است. اساسا جمع شدن توأمان قانونیت و ولایت مطلقه ناممکن بوده و در ذات خود واجد یک پارادوکس تمام عیار است. باین ترتیب پیشبردآن مستلزم تأسیس یک قدرت مشروط به قانون (و نه چون اکنون مشروط شدن قانون به آن)، یعنی همان چیزی که به سخن اعتدال گرایان و اصلاح طلبان ولایت مشروطه عنوان می شود، می باشد. امکان چنین خلع یدی از قدرت مطلقه در توازن قوای کنونی دور از ذهن است. ظرفیت ها و ساختارسیاسی و ایدئوژیک ایران اساسا با تجربه چین و روسیه و امثال آن متفاوت است.
2- از نظراقتصادی پیشبردبرنامه های این جناح، بدون دست بردن به سرطان اقتصادغیررسمی و خارج ازکنترل دولت متعلق به بارگان ولی فقیه و سپاه و نهادهای امنیتی و نظامی و البته آن بخش از بورژوازی ممتازه ای که بیش از سایرلایه ها از ِقبل نزدیکی به قدرت وبهره منداز رانت فربه شده و به ثروت های نجومی دست یافته، ناممکن است. نظام مبتنی بر ولایت فقیه درایران دارای یک اقتصادسیاسی عظیم و خود ویژه کنترل ناپذیر، معاف از مالیات و حسابرسی هم چون اژدهای هفت سرهمه جا حاضر و بهره مند از امتیازات منحصر بفرد است ( که وجود سی و چند اسکله خصوصی برای واردات و صادرات تنها نمایان گرگوشه ای از ابعاد انحصارات این مافیای سیاسی و اقتصادی است). وادار ساختن این اولیگارشی و هیولای غول پیکرسیاسی، نظامی- امنیتی،اقتصادی به قواعدبازار و قانون به شوخی می ماند تاسخنی جدی.
3- در کنارچالش فوق، ائتلاف رفسنجانی و روحانی با نهاد نیرومند و واپسگرای حوزه و روحانیت که با دیدارها و گزارش های مداوم وزراء دولت به آنها همراه است و بیش از راضی کردن آنها برتوقعاتشان می افزاید، هم چون مانعی بازدارنده در گشایش هرگونه فضای ولوکمرنگ فرهنگی و اجتماعی و سیاسی محسوب می شود. خیز مراجع و روحانیون برای مداخله بیشتر در قدرت سیاسی و نارضایتی اشان از سخن وزیرارشاد مبنی برچاپ برخی کتب و یا رفع فیلترینگ فیس بوک و یا خشم حضرات نسبت به سخنانی که پیرامون رفع برخی محدودیت های کوچک دردانشگاه و یا حجاب و حضورزنان در مجامع عمومی گفته می شود، بخوبی بیانگرعمق این چالش پیشاروست.
4- سازش هسته ای به مثابه حلقه اصلی در فرایند پیشروی خود نیز با چالش های متعددی چه درسطح جهانی و چه در داخل همراه است. عبور از این چالش ها، مستلزم دادن امتیازات بیشتری از سوی رژیم نه فقط در حوزه هسته ای بلکه هم چنین در حوره های دیگر است که بدون آن ها دست یابی به گشایش پایدار دشوارخواهد بود. گرچه چنین امتیازاتی درفاز اول مطرح نشده اند اما وجود دارند و بتدریج مطرح خواهند شد. گذر از این چالش مستلزم نوشیدن جام و جام های جدیدزهراست که به نوبه خود می توانند تعادل رژیم را بیش ازپیش برهم زنند.
5- کالبدشکافی از آن چه امید و آرامش خوانده می شود و چالش های نهفته درآن
روحانی درگزارش خود بارها از “امید و آرامش” ایجادشده درمردم سخن گفتد. این واقعیت دارد که این روزها خبرهای زیادی در باره امکان گشایش اقتصادی به گوش می رسد. وزیرنفت خبراز دعوت غول های نفتی آمریکا و جهان به ایران و اشتیاق آن ها خبرمی دهد. سخن از ایجاد اتاق بازرگانی بین ایران و آمریکا در ماه آینده است. رنو و پژو در اقتصادبحران زده فرانسه با آزادشدن فروش قطعات خودرو به پایکوبی پرداخته و سهامشان در بورس ها بالامی رود و با حضور درنمایشگاه خودرو درایران برآنند که از دیگررقباسبقت بگیرند. آلمان با تکیه برامتیازسنت دیرینه رتبه نخست دادوستد با ایران به موقعیت مناسب خود در این بازار دلبسته است. ترکیه با توجه مزیت همسایگی بیش ازهمه در تلاش برای سبقت گرفتن از دیگران است. حتی امارات عربی هم دهانشان برای بردن سهمی از بازارپولی ایران آب افتاده است… خلاصه مؤسسات مختلف اقتصادی جهان، آنهم دروانفسای بحران اقتصادی برای بهره بردن از این خوان نعمت از سروکول هم بالامی روند. … اما درپس زمینه همه امیدها آن انتظار نامعلومی موج می زند.
آن امید و آرامشی که روحانی ازآن سخن می گوید بخشن ناشی از گشایش نفتی و برداشته شدن فاز اول تحریم ها و دورشدن خطرجنگ و کابوس فاجعه سوریه ای شدن ایران است. و بخشن هم امید به گشایش های واقعی ناشی از گشوده شدن قفل دییلماسی و تحریم. قسمتی هم از ناشی از بغض فروخورده، تراکم انتظارات برخاسته از وعده های داده شده ، و انباشت مطالبات پاسخ نگرفته یک دوره طولانی است. این واقعیت دارد که جامعه ایران برروی آتشفشانی از مطالبات سرکوب شده قراردارد که هرلحظه در پی یافتن راه خروج و عرض اندام کردن است و بهمین دلیل بسیارسیاسی. بخشی از این “امید و آرامش” بدلیل هم پوشانی ولوموقتی سیاست های خارجی معطوف به گشایش مناسبات دیپلماتیک با خواست مردم در حوزه هائی چون حل بحران هسته ای و دورکردن فشار تحریم هاست که اساسا بردوش مردم وارد شده است. از همین رو طبیعی است که گشایش فوق امیدهائی را نسبت ببهوداوضاع اقتصادی و سیاسی برانگیخته است. اما اولا دامنه این تأثیرات در قیاس با دامنه مطالبات سوزان محدود است و بخش مهمی از این انتظارات و امیدها غیرواقعی است. ثانیا باندازه ای که این همسوئی درحوزه سیاست خارجی معطوف به کاهش تحریم ها و تنش ها و خطرتهدیدهای نظامی وجود دارد، بهمان اندازه این همسوئی درحوزه داخلی و چگونگی استفاده از این فرصت ها و گشایش دچارشکاف شده و دربرابرهم قرارمی گیرد. چنانکه می دانیم و اشاره هم شد، سیاست های معطوف به حاکمیت بازار و حذف یارانه ها و حمایت های اجتماعی و پروارکردن بورژوازی و چالاک کردن قانون کاربسودکارفرمایان، تنگناهای ناشی از دست اندازی اقتصادغیررسمی، موانع موجود در برابرگشایش های سیاسی و اجتماعی درطی یک مدت نه چندان طولانی بر این همسوئی ها و هم پوشانی ها و توهمات برآمده از آن پایان داده و موجب فعال شدن گسل های می گردد. بطورکلی عدم تناسب بین گشایش ها و دامنه مطالبات و انتظارات بهمراه بهبود شرایط برای فعال تر شدن این مطالبات، شرایط نوینی را بوجود می آورد که گسترش جنبش های مطالباتی و اجتماعی از پی آمدهای آن است.
نتیجه گیری:
الف- وقتی تعادل موجود یک رژیم استبدادی و ضدمردمی بدلایل انباشت بحران ها بهم می خورد و او مجبورمی شود که تغییراتی درساختار و سیاست های تاکنونی خود بوجود آورد، حتی با بکارگیری همه توانش برای مدیریت بحران و گذار با کمترین تکان، اما با تغییرشرایط بطوراجتناب ناپذیر پتانسیل ها و عوامل تازه ای خارج از اراده و کنترل آن ها ، آنهم درجهان آشفته کنونی و در منطقه ای بحرانی، فرصت هائی برای برآمدپتانسیل های موجود در زیرپوست جامعه بوجود می آید. درک وضعیت و رصد کردن این فرصت ها و امکانات تازه و گفتگو پیرامون آن ها، و بهره بردای داری هوشیارانه از وضعیت تازه اهمیت بنیادی دارد.
ب- بسترپیشروی جنبش های توده ای عموما از شکاف بین وعده ها و اوضاعی که تن به تغییرنمی ندهد بوجود می آید. به عنوان مثال وعده های انتخاباتی و یا منشورشهروندی روحانی که آکنده از وعده هائی است که هیچ کدام آنها نه فقط درسیستم کنونی امکان تحقق ندارد بلکه در عمل خلاف آنها جریان دارد، منبع شکل گیری چنین بسترهائی هستند. تمرکز روی ایجاد و تقویت چنین بسترهای برای بروز و عروج جنبش ها از سوی فعالین و بخش های آگاه تر و با تجربه تر جنبش های کارگری و زنان و دانشجویان و معلمان و جوانان و نیز همه دگرباوران و اقلیت ها اهمیت دارد. آرایش یافتن حول چنین مطالباتی توسط لایه ها ها و اقشارگوناگون طبقه کار و زحمت و نیز سایر بخش هائی که تحت فشار و سرکوب و قراردارند و پیوند آنها با یکدیر پیرامون مطالبات مشترک و فراگیر، کلیدپایه پیشروی است. خوشبختانه برخی تحولات و مواردی که پیرامون برپائی کمپین ها و اعتراضات علیه تخریب محیط زیست و اعدام و سانسور و دانشگاهیان اعم از اساتید و دانشجویان و معلمان و یا توسط کارگران حول مطالبات خودشان صورت می گیرد …. نمایانگرشتاب بیشتر فرایند آرایش جامعه حول مطالبات خود است و لو آن که نه هنوز بقدرلازم نیرومند نیست.
ج- دولت ها همواره شرند و ابزارسلطه طبقاتی و صرفنظر از سایه روشن های هرکدام از آنها، جملگی پاسدار جامعه هرمی- طبقاتی و تداوم استثمارسرمایه داری هستند و تازمانی هم که وجود دارند و تا لحظه فراهم آمدن شرایط لازم برای درهم شکستن ماشین سلطه، باید زیرفشارگسترده ترین اعتراضات مردمی برای تحمیل مطالبات خود قراربگیرند تا زمانی که خود جامعه قادرباشد مستقیما سرنوشت و اداره خود را بدست خود بگیرد و نیازی به حلقه های واسط و تفویض اختیارات و قدرت خویش به نخبگان نداشته باشند. مهم آن است که دولت ها و کارگران و زحمتکشان دچارآگاهی کاذب همذات پنداری با هیچ قدرت و دولتی نشوند.
د- دولت روحانی در بهترین حالت همان دولت رفسنجانی و یا خاتمی خواهد بود. نتیجه هردو نسخه را آزموده ایم و حاصل آن دولت احمدی نژادبوده است. تجربه چندن دهه گذشته نشان میدهد که حرکت برمدارآزادسازی اقتصادی , دامن زدن به شکاف های طبقاتی، به تناوب در آستین خودعوام فریبانی چون احمدی نژاد را می پروراند که با شعار”نان” و مبارزه علیه “فساد” تسمه از گرده زحمتکشان می کشد و هم او به نوبه خود روحانی ها و خاتمی و روحانی ها را در آستین می پروراند که با زبان صریحتر بدفاع از بازارآزاد و حذف خدمات اجتماعی می پردازد و وظیفه رفع اختلال در فرایندبازتولیدنظام و خروج از بحران را فراهم می سازند. باین ترتیب درهردو حال این آزادی وعدالت هستند که ذبح می شوند. تنها با پیوندناگسستنی نان (عدالت) و آزادی است که امکان خروج از این حلقه معیوب وجود دارد. جنبش های جدید و رهائی بخش شعارپیوند ناگسستنی نان و آزادی را بر پرچم خود حک می کنند. تجربه بیش از سه دهه جمهوری اسلامی برای ترمیم موقعیت متزلزل خود از ِقبل مانور بین این دومطالبه بنیادی، دستمایه مهمی برای حرکت کارگران و زحمتکشان در این راستاست.
برای اجتناب از طولانی شدن نوشته حاضر، ارزیابی و پی آمدهای سازش هسته ای درنوشته دیگر خواهد آمد.
2013-12-03
*- از”جیمی کراسی” تا “روحانی کراسی”!
http://taghi-roozbeh.blogspot.de/2013/09/blog-post_19.html#more
واکنش های انتقادی به گزارش صدروزه روحانی
*-2 http://www.dw.de/