شب ایرانی در «رم»
اهمیت در نگاه تو باشد نه به آنچه مینگری
«آندره ژید»
تازه به رم رسیده بودم که از من دعوتی شد؛ کنار رود آرام توره که از میانه رم میگذرد در موزه ماکسی شب ایرانی برپا شده بود. بهانه رونمایی کتابی بود بدیع و زیبا… عکسهایی از 15عکاس ایرانی در کتاب «اتاق نشیمن ایرانی» که درون زندگی و اتاق ایران امروز را ثبت و ضبط کرده بودند. نگاه کنجکاو و کاشف و جستوجوگر جوانانی هنرمند که با دوربین عکاسی زندگی درونی ما، اتاق و خانه ما را روایت و حکایت میکردند
ما که اندرونی و بیرونی داریم نهتنها در معماری که در خلقوخوی… در گفتارونوشتار… در نزدیکودور… در حضوروغیاب… در ظاهروباطن… در خلوتوجلوت… در پیداوپنهان… دوگانه بلکه چندگانهایم. بارها شنیدهایم… جانم فدای آنکه دلش با زبان یکی است… گویا دروغ در میان ما ریشهای کهن دارد که داریوش کبیر قرنها پیش، از خدا خواست ایران را از این بلا برهاند
این کتاب در320صفحه چونان آینهای است بیادعا و بیآرایش که خویش را در آن بنگریم و زندگی پنهانی را به عیان ببینیم. فصلهای کتاب با نقشهای قالیهای اصیل ایرانی تذهیب و تفکیک شده است… عکسهایی از مذهب در ایران… زندگی پیران. خانواده معمولی… تنهایی… همخانه… شکستناپذیری… شانسی برای زندگی و من کی هستم؟… از بخشهای این کتاب دیدنی و خواندنی است. کتاب را به دو زبان ایتالیایی و انگلیسی «بنتون» منتشر کرده به مدیریت «انریکو بوسان». پیشگفتار کتاب از خانم «وانوچینی» است، روزنامهنگار شهره ایتالیایی، نویسنده روزنامه رپوبلیکا که دلبسته ایران است و میهن ما را نیک میشناسد
در این شب نخست نماهنگی به نمایش درآمد آنگاه «انریکو بوسان» برنامه تدوین کتاب را تعریف کرد و سپس خانم وانو چینی از زندگی اجتماعی و جوانان ایران سخن گفت. فیلم «آرگو» را فیلمی دور از واقعیت خواند. گفتار آخر با خانم «فلیچیتا فرارو» بود که سالها در ایران زندگی کرده و به فارسی سخن میگوید و بنیانگذار انتشارات «سیوسهپل» است که نوشتههای ادبیات معاصر ایران از جمله داستانهای «فریبا وفی» و «مصطفی مستور» را به ایتالیایی نشر داد
دلبستگان ایتالیایی و ایرانی شبی خوش گذراندند. خانم «وانو چینی» بهدرستی از هویت ایرانی سخن گفت و اینکه جوانان ایران در پی بیان و نگاه خویش به جهان هستند، از گذشته شکوهمند خویش آگاهند و تحقیر را بر نمی تابند
مجلس که تمام شد با دوستان ایتالیایی و ایرانی از تفاوتها و شباهتهای فرهنگی سخن گفتیم. .. .از آرامش و هیجان… از شوق رفتن… از کشیدن تاریخ به دوش… از تحیر و جدل و جدال میان سنت و مدرنیته… از ماندن و خواستن… . از چشمی به گذشته و نگاهی به آیندهداشتن… از اینکه جامعه جوان ما صورتی در زیر دارد انچه دربالاستی
سوز سردی میآمد. دعوت دوستان را سپاس گفتم… در راه خانه این شعر حافظ را زمزمه می کردم
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند