back to top
خانهدیدگاه هانقد کوتاهی بر مصاحبه پروفسور حمید دباشی با تلویزیون الجزیره

نقد کوتاهی بر مصاحبه پروفسور حمید دباشی با تلویزیون الجزیره

delkhaste mahmoud١٣٩٢/١٠/١٧- محمود دلخواسته: دو روز پیش در تلویزیون الجزیر برنامه ای در باره وضعیت ایران در منطقه دیدم و از جمله شرکت کنندگان آقای پروفسور حمید دباشی بودند که همراه دو نفر دیگر در حالیکه پشت به خلیج فارس داشتند، به سوالات پاسخ می دادند. آقای دباشی وضعیت رژیم در رابطه با بحران اتمی را از دیدگاه دیالکتیکی بررسی می کردند و اینکه آقای خامنه ای از یک طرف در حال مذاکره می باشد و از طرف دیگر سخت سران را نگاه داشته است تا در صورت عدم موافقت، آنها را بکار بگیرد. در عین حال همراه دو نفر دیگر سخن از قدرت منطقه ای بودن رژیم می کردند و نفوذی که در دیگر کشورها از جمله افغانستان و عراق و لبنان و سوریه دارد و اینکه رژیم کارت هایش را مانند یک کشتی گیر خوب بازی می کند ولی نمی تواند مانند بازی فوتبال گل بزند.
 
سخت تعجب کردم از اینگونه تحلیل و وضعیت سنجی. آیا آقای دباشی واقعاً نمی دانند که از سال قبل و قبل از “انتخاب” آقای روحانی، آقای خامنه ای در حالیکه به شیطان بزرگ در علن حمله می کرده است و دشمن دشمن می کرده است، در خفا مشغول مذاکره با دولت اوباما بوده است و موافقت ها قبلاً انجام شده بوده است( که قدری از آن را فرانسه بهم زد و خامنه ای مجبور شد امتیازات بیشتری بدهد.) و آماده نوشیدن جام زهر بوده است و “انتخاب” روحانی فقط به این علت بوده است تا با شگردی سیاسی که خاص روحانیت قدرتمدار است، این جام را بدست مردم بدهد تا بنوشند و گردن خود را از زیر ساطور افکار عمومی در ببرد؟  آیا آقای دباشی  نمی دانند که موافقتنامه ژنو در واقع هیچ نیست جز تسلیم نامه تا حدی که برای پوشاندن آن، آقای روحانی به دروغ در نامه به آقای خامنه ای پیام می دهد که حق غنی سازی اورانیوم ایران پذیرفته شده است و آقای خامنه ای از ایشان تقدیر کرده تا زبان ها مخالف بسته شوند و مردم فکر کنند که مافیای حاکم امتیازی کسب کرده است. آیا آقای دباشی نمی دانند که این موافقتنامه/تسلیم نامه در مورد بحران اتمی ( که بقول اتحادیه اروپا بیش از 800 میلیارد دلار به ایران خسارت وارد کرده و بنا بر تحقیقی دیگر بیش از 3625 میلیارد دلار.) را در ایران ترکمانچای دیگری می دانند ( که در واقع بسیار بدتر است.) و شما دولتی را که به زانو در آمده و تسلیم نامه را امضا کرده است، قدرت منطقه ای می دانید؟
 
آیا واقعا آقای دباشی نمی دانند که مافیای حاکم نه قدرت منطقه ای که ضعف منطقه ای می باشد؟ آیا اقای دباشی نمی دانند که سیاست مافیای حاکم بر ایران در آسیای میانه و قفقاز و دریای خزر تابع محض سیاست روسیه می باشد و به همین علت در این مناطق که ایران پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی و اقتصادی دارد، بر خلاف روسیه و ترکیه و چین و دولتهای غربی هیچ حضور موثری ندارد و در نتیجه نفت و گازمان را در دریای خزر می برند و رژیم صدایش در نمی آید. در عین حال رهبر مسلمانان جهان! در رابطه با کشتار مسلمانان چچن و یا سرکوب ایغورهای مسلمان در چین صدایش در نمی آید؟ آیا آقای دباشی نمی دانند که سلطه اقتصادی چین در وطن به حدی رسیده است که به قیمت نابودی تولیدات داخلی، بازار ایران را در اختیار خود در آورده است و هند میلیاردها دلار از پول ایران را در اختیار خود قرار داده است و تنها حاضر است به شرط و شروطی که بر آورندهٔ منافع شرکتهای اقتصادی هند باشد در اختیار ایران بگذارد؟ آیا آقای دباشی نمی داند که کشور قطر – که در آن مصاحبه را انجام می دادند- سالیانه نُه برابر ایران از میادین گاز مشترک با وطن بهره برداری می کند و این دزدی نفت و گاز ایران از منابع مشترک عمومی می باشد و تمامی کشورهای همسایه در حال دزدیدن نفت و گاز ایران هستند و این قدرت منطقه ای! جرئت نمی کند که حتی یک اعتراض شفاهی هم بکند؟  
 
آقای دباشی لطفاً بگویند که این چگونه قدرت منطقه ای است که در تمامی کشورهایی که صاحب نفوذ است این ایران است که باج می دهد و منابع مالی را از اقتصاد فرسوده ای که گرفتار مافیای مالی-نظامی است و به قیمت فقر روز افزون مردم، گرفته و در اختیار این کشورها می گذارد؟  آیا آقای دباشی نمی دانند که برای مثال، وقتی سخن از این می گوییم که آمریکا در فلان کشور دارای نفوذ است این به این معنی می باشد که با آن کشور رابطه سلطه بر قرار کرده است و از امکانات اقتصادی، استرتژیکی، سیاسی و…و به نفع خود و در خدمت منافع ملی خود( که همان منافع شرکتهای چند ملیتی می باشد) بهره برداری می کند، در حالیکه در مورد ایران این رابطه بر عکس است و این ایران است که پول و امتیاز و…و می دهد و آنها هستند که می ستانند؟ این نوع تحلیل دادن من را یاد تحلیل شما از جنبش سبز می اندازد که از طریق کانتکست زدایی و در نتیجه بدون در نظر گرفتن کانتکست سیاسی- تاریخی جنبش، آن را در کنار جنبش سیاهان آمریکا گذاشتید و از آن به عنوان جنبش مدنی نام بردید( اینکار را با انقلاب مصر نیز کردید و در این رابطه نقدی را منتشر کردم.) و بدین گونه از طریق ترساندن نسل جوان از انقلاب، از جمله عواملی شُدید که جنبش سبز خود را گرفتار شکست کند.   
 
البته بر این نظر هستم که همین نسل از طریق نقد و شناسایی عوامل شکست، خود را از گفتمان فلج کنندهٔ اصلاح طلبی رهانیده و از طریق عمل در درون گفتمان انقلاب، انقلاب بهمن را در اهداف و اندیشهٔ راهنمای خود ادامه داده تا از طریق سرنگونی مافیای حاکم بعد از حدود 120 سال مبارزه، جمهوری شهروندان در ایران مستقل و آزاد برقرار کرده و ایرانیان دارای رژیمی شوند که حافظ حقوق شهروندی( که مجموعه ای از حقوق انسان و حقوق ملی می باشد.) نه فقط ایرانیان که تمامی ساکنان ایران زمین باشد.
مخلص 
دلخواسته
 
این پاسخ را نیز در رابطه با سوألی در مورد ایشان نوشتم. متن سوأل را نیاوردم چرا که قدری از ادب خارج شده بود ولی در پاسخ، سوأل را می شود یافت:
 
با اندیشه لازم است از طریق اندیشه برخورد کرد. مسئله فقط شخص ایشان هم نیست، بلکه بیشتر جوانانی هستند که از عدسی که ایشان عرضه کرده است به تحلیل امر واقع می نشینند و امید این است که از طریق این سوألات عقل نقاد خود را بکار بگیرند.  
 
کسی که در درون گفتمان قدرت عمل می کند، نمی تواند رفتار و اندیشه ای بدون تناقض داشته باشد. برای مثال از انقلاب در کشورهای عربی حمایت می کند ( صد در صد البته منهم  از انقلاب برای آزادی و استقلال در این کشورها و نه از باز سازی انقلاب در لباسی دیگر- که ضد انقلاب است- حمایت می کنم) ولی وقتی به ایران می رسد سخت مردم را از انقلاب می ترساند و از انقلاب هیولایی می سازد و اینکه مرتکب دوباره فاجعهٔ ادامه انقلاب تا رسیدن به نتیجه نشوند.   
 
از یکطرف با وجود باز سازی استبداد در مصر سخن از این می گوید که وضعیت حاضر حاصل وضعیت 200 ساله گذشته است و نباید انتظار داشت که همه مشکلات یک شبه حل شود، ولی وقتی به ایران می رسد این سخن صحیح کاملاً از یادش می رود و به جای اینکه سخن از صبر انقلابی و ادامه انقلاب بزند، تا می تواند سعی در به لجن کشیدن انقلاب ایران و اینکه چه فاجعه ای بود، و فقط باید در پی رفُرم بود، می زند
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید