back to top
خانهدیدگاه هاحمید رفیع: نقدی به مطلب دکتر یزدی در مورد انقلاب بزرگ ایران

حمید رفیع: نقدی به مطلب دکتر یزدی در مورد انقلاب بزرگ ایران

 
Hamid RAFI2

آقای دکتر یزدی می‌نویسند: “دکتر ابراهیم یزدى: انقلاب ۵٧، پیروزى جهل بر ظلم بود” این حرف در خود دو تناقض دارد، ۱- اگر جاهل بودیم چطور ظلم را تشخیص دادیم و چگونه خواستار اصول آزادی و استقلال شدیم تا آنجا که شاه خود صدای پای انقلاب را بشنود و وعده اصلاحات بدهد!، چگونه انقلاب بزرگی را بدون سازمان “رهبری”، خودجوش، آنچنان که گل را بر گلوله پیروز کرد، و دنیا را مجذوب خود ساخت ایجاد کردیم، ۲- چگونه میشود آموخت اگر از تجربه بترسیم، البته که اشتباه در تجربه است چون انسان هستیم ولی‌ در تصحیح اشتباهات و ادامه تجربه است که میاموزیم، اینچنین کردیم و خواهیم کرد تا همانطور که حکیم فردوسی گفت از هفت خوان استبداد عبور کنیم. این است که شما به آن جاهلیت می‌نامید؟!! 
 
در این روزها سه‌ دسته علیه انقلاب بزرگ ایران تبلیغ میکنند، ۱- کسانی که برای بازسازی استبداد ولایت مطلقه فقیه کنار آقای خمینی به ایران و انقلابش خیانت کردند تا “آخوند” در تخت شاهی‌ بنشیند! اسم این دسته امروز “اصلاح طلبان” شده! دست دوم کسانی که وابستگی به قدرتهای خارجی را اصل میدانند و تغییری بدون خواست قدرتهای خارجی را ممکن نمیدانند و کارشان شده به دیدار سناتورهای آمریکایی یا مقامات اسراییلی رفتن و از آنها تقاضای تغییر در ایران را خواستن؟! این دو دسته ملت را جاهل میدانند! دسته سوم بخشی از جوانان هستند که خود را نسل سوخته می‌نامند!! از خود نمیپرسند آیا برای احیای حقوق انسان، حقوق شهروندی، حقوق ملی زحمتی کشیده ‌اند؟ آیا وظیفه آنها تلاش برای احیای این حقوق نیست؟ آیا نباید در اندیشه و باورشان از پرستش زور در اشکال گوناگون چون، دروغ، تهمت، افترا، خشونت، چون و چرا نکردن و ..خود را آزاد سازند؟ آیا نمیدانند اولین قدم در تغییر، تغییر در خود است، این تغییر در خود است که امید و توان به تغییر دادن را ممکن میسازد، به جای ناله با آنها است محور تغییر شوند و در احیای حقوق بشر، حقوق شهروندی، و حقوق ملی، ساختن ایران آزاد و مستقل را ممکن سازند؟ برایتان بگویم که در زمان شاه هر ایرانی که باوری داشت اگر دینی بود باورش دست دستگاه استبداد دینی بود که دین را مجموعه‌ای از وظایف تعریف می‌کرد که در آنها انسان حقوقی نداشت، دین را توسط فلسفه ارسطو، غربزده و از خود بیگانه کرده بود آنچنان که ایرانی اگر مرجعی انتخاب می‌کرد ! برای اطاعت کردن از او بود، عقل و باور دست آنها بود و این برای استبداد شاه در هر سلسله بهترین حمایت بود، آنطور شده بود که حتا وقتی‌ دین یا مرام دیگری اختیار می‌کردیم اندیشه اطاعت از “رهبری” یعنی‌ گوسفند بودن را حفظ می‌کردیم ، سازمانهای مارکسیسیتی در آن زمان یک عده‌ “چوپانها” تصمیم میگرفتند و هواداران بدون چون و چرا مثل گوسفند اجرا میکردند!! حال از خود بپرسید آیا این دستگاه هنوز این توان را در اندیشه و باور شما دارد؟ اگر نه پس انقلاب با وجود اینکه بعد از استبداد شاه نتوانست یک حاکمیت بر پایه آزادی و استقلال و ولایت جمهور مردم را بنا سازد ولی‌ در حال پیروزی است چون ضعفهای ما در حال تصحیح هستند بر ما است به این تغییر با تلاش بیشتر سرعت بدهیم. در اخر چند سوالی از آقای دکتر یزدی را در زیر می‌آورم:
 
نمیدانم جاهل چه کسی‌ بود؟ آیا کسانی‌ مثل آقای یزدی که بعد از تاسیس ولایت مطلقه فقیه، همواره برای شرکت در تمامی انتخابات نمایشی نظام استبدادی دعوت به شرکت به انتخابات نمایشی کرده و میکنند جاهل هستند؟ یا کسانی‌ دیگر؟ آیا کسانی‌ مثل آقای یزدی که به صورت تیمسار نصیری در بازداشگاه سیلی‌ “انقلابی”!! زد جاهل هستند یا کسی‌ دیگر؟ آیا کسانی‌ مثل آقای یزدی که افتخار تاسیس یک نیروی عقیدتی نظامی به نام سپاه پاسدار را دارند جاهل هستند یا کسی‌ دیگر؟ آقای یزدی اگر جاهلی وجود داشته باشد شما هستید که ابزارهایی که آخوندها خوابش را هم نمیدیدند مثل سپاه پاسدار، جهاد سازندگی و این نوع ابزارهای سرکوب را ساختید. بعد از کودتای سال ۶۰ بجای ایستادن مقابل استبداد سعی‌ کردید همراه آنها شوید. میدانیم که باید در تجربه آموخت، بله ضعفهای زیادی در باورهایمان داشتیم که مانع شد مقابل استبداد ولایت مطلقه فقیه که بعد از انقلاب تاسیس شد بایستیم امروز آموخته ایم و با درس از تجربه، تجربه را رها نکرده ایم تا به مقصد انقلاب بزرگ خود یعنی‌ آزادی و استقلال انسان و وطن برسیم همکیش استبداد نبودیم و نخواهیم بود، چون جاهل نبودیم و نیستیم، اما شما چه از تجربه آموختید؟! 
 شاد باشید. حمید


اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید