back to top
خانهدیدگاه هااقتصاد سیاسیِ "مناقشهٔ اتمی ایران" (درآمدی بر عبور تمدنها)

اقتصاد سیاسیِ “مناقشهٔ اتمی ایران” (درآمدی بر عبور تمدنها)

Ranani-Mohsen ١٣٩٣/٠١/٢٢- محسن رنانی، مقدمه: این کتاب، گزارشی نگران‌کننده از پیش‌بینی آینده نفت (یعنی آینده ایران و خلیج فارس) و تفسیر متفاوتی از مناقشه اتمی ایران و نقش غرب در آن است. بازگویه طرح احتمالی‌ای است که غرب ـ و بویژه آمریکا ـ از طریق دمیدن در تنور مناقشه اتمی ایران، برای رهایی تمدن غرب از گرفتاریهای تاریخی خودش، دنبال می‌کند. تدوین اولیه این کتاب هشت سال پیش (در سال ۱۳۸۴) آغاز شد و بسط‌ها و بازنویسی‌های آن در زمستان ۱۳۸۵ و بهار ۱۳۸۶ انجام شده است. آنگاه یک‌بار دیگر در بهار و تابستان ۱۳۸۷ اطلاعات آن بهنگام سازی شده و سرانجام متن نهایی آن در مهر ۱۳۸۷ «فقط» برای چند نفر از مقامات ارشد جمهوری اسلامی ایران ارسال شده است.
 
  آنگاه که این کتاب را تدوین می‌کردم آگاهانه پیش‌بینی‌هایم را با اندکی نمک بدبینی همراه می‌کردم. هدفم این بود که این نگرانی‌های بدبینانه را به مقامات کشور منتقل کنم، تا شاید به فکر بازبینی در چیدمان اولویت‌های ملی بیفتند. اما اکنون که به آن پیش‌بینی‌ها می‌نگرم درمی‌یابم که بسیار محافظه‌کارانه‌اند. یعنی نه تنها برخی از پیش‌بینی‌های جسورانه آن – که برای یک افق بیست ساله بوده – هم اکنون محقق شده است بلکه حتی در برخی حوزه ها پیش بینی من از واقعیت عقب مانده است. به دیگر سخن:‌ واقعیت بسی سریع‌تر و نگران کننده‌تر از آن چه پیش‌بینی شده‌ در حال رخ دادن است. یعنی سرعت تحولات دنیای واقع، از قدرت تخیل ما نیز پیشی گرفته است. این خود نشانه‌ای از این است که دنیای مدرن دارد وارد مرحله تکینگی (singularity) می شود. و تکینگی (بخوانید: تَکینِه‌ گی) یعنی وضعیتی که نه بازگشت به گذشته ممکن است و نه پیش بینی دقیق آینده. شوربختانه اما، هنوز ما خوابیم و اگر بیداریم به غوغاهای خودساخته مشغولیم و آنچنان در خویش و مسائل دون‌پایه خویش سرگردانیم، که فرصتی برای شنیدن و دیدن واقعیت نمانده است. و بازنده، فردی و نظامی و جامعه‌ای است که در دنیای تحولات لحظه‌‌ای و «تکینه شونده» زیست کند اما اندیشه‌اش در انجماد تصورات گذشته باقی مانده باشد.
 
  من این کتاب را «از ترس» نوشتم، ترس از واقعیت هولناکی که خموشانه دارد محاصره‌ مان می‌کند؛ و اکنون نیز «با ترس» منتشر می‌کنم، ترس از این که دیر شده باشد و تازه عده‌ای گریبان چاک کنند که زود بود. اما می‌دانم که زمان انتشار آن اکنون نیز دیر شده است. من این کتاب را برای دلم و به امید کمک به بهروزی ملتم نوشتم و به امید اثر گذاری بر سیاست‌های جاری ایران در حوزه مناقشه اتمی، آن را فقط برای برخی مقامات کشورم فرستادم و «پنج سال» صبر کردم. اکنون که دریافتم پافشاری بر تداوم مسیر گذشته همچنان پای برجاست و هنگامی که دریافتم پیش‌بینی‌های به‌ظاهر جسورانه من در این کتاب، بسیار محافظه‌کارانه‌تر از تحولات دنیای واقع بوده است و فرصت‌های ما با سرعت بیشتری روبه پایان است، تصمیم به انتشار عمومی آن گرفتم. و البته جبران چند سال عمری که من بر سر تدوین این کتاب نهادم تنها زمانی خواهد شد که این کتاب تاثیری هر چند اندک بر روند پرهزینه و فرساینده سیاست‌های ما بگذارد. و البته دو سه سال عمر من کجا و سرمایه‌های انسانی و اجتماعی ملتی بزرگ کجا که به شتاب در حال تخریب است؟ و دو سه سال عمر من کجا‌ و عرق شرم کارگران و کشاورزان و زحمتکشان و شهروندان ما کجا که روزبه‌روز در زیر فشار یک اقتصاد بی‌ثبات و تفتیده در تورم و فرسوده در رکود، شکسته‌تر می شوند؟ و امروز اقتصاد ما هیچ راه حل اقتصادی ندارد. اقتصاد ما در بن‌بست سیاست به دام افتاده است و سیاست ما نیز در دام مناقشه اتمی زمین‌گیر شده است.
 
عجیب است، ملتی که در ناصبوری در امور سازنده و طرح های بزرگ و برنامه های جمعی، شُهره است، در از دست دادن فرصت های تاریخی خود چقدر صبور است. عجیب است، نظام سیاسیای که همه نظام های دیگر را محکوم و مطرود می داند، چقدر به راحتی فرصت های تاریخی را به آنان واگذار می کند. عجیب است، جامعه ای که نخستین پارلمان آسیا را تأسیس کرده است، هنوز پس از ۴۴۱ سال نمیداند چگونه در تصمیمات بزرگ و تاریخی، عقل جمعی را به کار گیرد. عجیب است، مردمی که متوسط بهره هوشی شان ٨۴ است (در مقایسه با دامنه نرمال ٩٠ تا ١٠٩) و در طبقه ملت های دارای «هوش زیر متوسط»  قرار می گیرند، خود را » باهوش ترین « ملت دنیا میدانند و از تکرار این باور فریب لذت می برند و غِرّه میشوند و با همین خود فریبی، پی در پی فرصت های تاریخی را به ملت های رقیب واگذار میکنند
 
اکنون که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هستیم صرف نظر از این که چه کسی و از چه جناحی ریاست جمهوری را به دست گیرد باید زمینه های فکری و روانی الزم برای یک «چرخش بزرگ» را در سیاست خارجیمان فراهم کنیم. بنابراین هم نیاز است که سیاستمداران خودشان را به لحاظ روانی آماده کنند و هم الزم است مردم کشورمان را از نظر فکری توجیه کنیم که اکنون زمان «چرخش بزرگ» است تا «فرصت بزرگ» از دست نرود و به زودی گرفتار یک «بحران بزرگ» نشویم. ایران عزیز کشتی ای است که همه ما بر آن سواریم و صرف نظر از نژاد و مذهب و اختلافت سیاسی مان همه باید به نجات آن از گردابهای حائل بیندیشیم. این کتاب، کمکی فکری و «فوری» است به سیاستگذاران ارشد و به کاندیداهای ریاست جمهوری که به کمک ایده های آن، شرایط حساس امروز کشور را برای مردم روشن کنند و زمینه های فکری الزم را برای برون رفتن از بن بست کنونی کشور فراهم کنند. 
 
وقتی در تابستان ١٣٨٧ برای آخرین بار کتاب را بازبینی و بهنگام سازی کردم، تصمیم گرفتم آن را فقط برای پنج نفر از مقامات کشور ارسال کنم. گمانم این بود که هشدارهای این کتاب آن چنان جدی و تکان دهنده است که به زودی موجب بازنگری در سیاست های ما در حوزه مناقشهٔ اتمی خواهد شد. گمان میکردم که اگر مطالب کتاب انتشار عمومی نیابد، دست مقامات کشور برای جدی گرفتن هشدارها و استفاده از ایده های آن بازتر است. بنابراین در مهرماه ١٣٨٧همکار و دوست فرهیخته ام آقای دکتر محمدرضا بهشتی (استاد گروه فلسفه دانش گاه تهران) تقبل زحمت کردند که نسخهٔ مربوط به چهار تن از مقامات را به دستشان برسانند. ایشان در همان مهرماه ١٣٨٧ شخصاً به دیدار تک تک آن مقامات رفتند و ضمن بیان پیام اصلی کتاب، نسخه ای از کتاب را (به انضمام نامهٔ من) حضوری تقدیم کردند. نسخهٔ پنجم که متعلق به آقای رئیس جمهور بود را نیز شخصا تحویل آقای دکتر فرهاد رهبر (رئیس دانشگاه تهران) دادم و ایشان گفتند «فردا با رئیس جمهور جلسه دارم و حضوری تحویل شان می دهم».
 
اکنون نزدیک به پنج سال از آن زمان میگذرد اما این نویسنده هیچ بازخوردی، حتی در حد یک اعلام وصول کتبی، از دفتر هیچ یک از مقامات یاد شده دریافت نکرده است. چند ماه پیش یکی از نمایندگان محترم مجلس که وصف این کتاب را در مصاحبه ٢٨ تیر ١ من با «خبر آنالین» خوانده بود از طریق مرکز پژوهش های مجلس تماس گرفت تا نسخه ای از آن را دریافت کند. گفتم نسخه ای از آن را در ١٣ مهر ١٣٨٧تحویل دفتر ریاست مجلس داده ایم. یک کپی از همان بگیرید، اما ایشان هر چه در دفتر ریاست مجلس جست، کمتر یافت. 
 
 اما سخن کلیدی این کتاب چیست؟ این کتاب می گوید رفتاری که غرب در دوازده سال اخیر در خلیج فارس در پیش گرفته به این معنی است که تصمیم گرفته است نه به «رویارویی تمدنها» تن دهد و نه به «گفتگوی تمدنها». به نفع غرب است که «پایان تاریخ» و سلطه بالمنازع خود را بر نظام جهانی، با پروژه «عبور تمدن» ها رقم زند. و پروژه «عبور تمدن»ها وقتی محقق می شود که غرب بتواند گریبان نظام تولیدی خود را از اتکا به انرژیهای فسیلی رها کند و نظام تازه ای متکی بر انرژی های نو و پاک بنا کند تا هم مساله گازهای گلخانه ای ـ که با افزایش آنها و گرم شدن زمین، بازنده اصلی اش غرب خواهد بود – را حل کند و هم صنایع فرسوده و ناکارآمد به جا مانده از عصر صنعتی را مجبور کند تا خود را متحول کنند و یا از صحنه فعالیت اقتصادی حذف شوند. برای چنین هدفی، غرب هیچ ابزاری موثرتر از افزایش قیمت نفت برای مدت دستکم ده سال ندارد. بر خالف تصوری که ما ایرانیان از افزایش قیمت نفت داریم و آن را به سود خود می 
انگاریم، نخستین برنده افزایش قیمت نفت، غرب خواهد بود. 
 
این کتاب نشان میدهد که تمام سیاست های آمریکا در خلیج فارس در دوازده سال اخیر بر مدار  همین پروژهی «عبور تمدنها» چرخیده است. سیاستهایی …
 
ادامه کتاب را در اینجا بخوانید
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید