این بی عملی و سترونی چنان است که حتی صدای اعتراض حامیانی چون خاتمی، علی مطهری و فائزه رفسنجانی، مهدی خزعلی و… و خیل حامیان و رأی دهندگان به آن را هم درآورده است. البته دراین میان برخی از منتقدین بیش از آن که نگران نقض و تجاوز به حقوق شهروندان که سیاست همیشگی حکومت اسلامی بوده است باشند، نگران کلیدخوردن سناریوی جدید برای فلج کردن کامل دولت و ناامیدکردن مردم به مثابه سیاهی لشکررأی دهنده و نهایتا رانده شدن از قدرت هستند.
دراین میان واکنش دولت دربرابرتهاجم به زندانیان سیاسی یک آزمون واقعی برای محک زدن به میزان حساسیت و اراده دولت تدبیرو امید نسبت به تضیع حقوق شهروندان و زندانیان سیاسی و میزان پای بندی اش به شعارها وادعا و وعده هائی است که دردوره انتخاباتی مطرح ساخته بود.
عدم موضع گیری از سوی روحانی حتی به طور رقیق پس از گذشت ده روز از وقوع پنچ شنبه سیاه بشدت سوال برانگیزگشته و موجب گسترش موج سرخوردگی ازدولت شده است و این درحالی است که زندانیان سیاسی و خانواده ها و شمارزیادی از فعالان اجتماعی و سیاسی و بخش وسیعی از افکارعمومی مصرا خواهان موضوع گیری دولت و ارائه گزارش بیطرفانه ای از آنچه که اتفاق افتاده است شده اند. اما تاکنون نه از وزارت اطلاعات که وعده انتشارگزارشی از ماوقع را داده بود خبری هست و نه از تشکیل و بررسی کمیسیون بررسی واقعه و هیچ اطلاع رسانی واقعی هم صورت نمی گیرد. بنظرمی رسد دولت روحانی تاکتیک گذشت زمان برای افتادن آب ها از آسیاب و گریزازموضع گیری به موقع و حساسیت برانگیز را دنبال می کند. او می داند که یک گزارش واقعی موجب برانگیختگی و خشم بیشتر جناح افراطی می شود که او خواهان آن نیست. از سوی دیگر اگرهم گزارش نیم بند و غیرواقعی بدهد که نه سیخ بسوزد و نه کباب، موجب نارضایتی بیشترحامیان و افکارعمومی خواهد شد. اخیرا مهدی خزعلی به همراه عده ای در دیدار با هاشمی رفسجانی از انفعال کنونی دولت دربرابرتعرض افراطی ها زبان به شکوه و انتقادگشود و نسبت به ناامیدی و سرخوردگی و ریزش وسیع درمیان رأی دهندگان به روحانی، و گستاخ ترشدن نیروهای افراطی و تعرض آنها سخن به میان آورد. دیدارکنندگان حتی از انتقادبه دولت روحانی فراتررفتند و شخص رفسنجانی را که از دیربازمدعی پای بندی به سیاست اعتدال بوده است، به دلیل عملکردضعیف اش در مهارافراطیون و پروپال دادن به آنها در زمانی که نقش اساسی در اداره کشورداشته است مورد پرسش وانتقادقراردادند. آنها حتی از این هم فراتررفته و با یادآوری به نقش اساسی و تعیین کننده وی دربرکشیدن خامنه ای به عنوان ولی فقیه، بطورضمنی عملکرداو را به چالش کشیدند. پاسخ های رفسنجانی هم البته مطابق معمول جزتوصیه به صبر و خویشتن داری و از کنارانتقادها گذشتن نبود.
اکنون سترونی دولت روحانی در دفاع از حقوق شهروندان و عجز وی در گشایش ولو اندک سیاسی در داخل چنان شدید است که هرروز که می گذرد موجب گستاخی و تعرض بیشتر جناح بازنده انتخابات و نهادهای وابسته به اصول گرایان افراطی و نزدیک به خامنه ای و سپاه می گردد. چنانکه در آخرین اقدام از این نوع تعرض ها، قوه قضائیه و شخص اژه ای با وجودرسوائی به بارآمده از بازتاب سنگین حمله ددمنشانه به زندانیان سیاسی و برملاشدن دروغ هایشان، بافراربه جلو و طلبکارانه دست پیش را گرفته و اعلام کرده که قوه قضائیه درحال تشکیل پرونده قضائی برای قائله زندان و به اتهام تخریب اموال زندان و ایستادگی دربرابرقانون است. باین ترتیب خطرانتساب اتهام ها و جرم های جدید بویژه برای آنهائی که زندانشان درشرف اتمام است جدی شده است. هم چنین حمله به روزنامه ها و توقیف روزنامه ابتکارکه به بهانه مضحک زدن تیتربرکناری رئیس زندان صورت گرفت و دستوررئیس قوه قضائیه به قضات برای کنارگذاشتن تسامح و برخورد قاطع با تخطی کنندگان و اصحاب فتنه و… بخوبی از گوشه های دیگری از این سناریوهای برنامه ریزی شده پرده برداری می کند. ناگفته نماندکه رسانه های متعددی ازجمله خبرگزاری فارس هم از لغت برکناری استفاده کرده بودند ولی چنانکه پیداست دیوارآنها بلندتراز آن است که قوه قضائیه جرئت دست درازی پیداکند.
البته همانطورکه مقامات این قوه به کرات اعلام کرده اند، آنها دربرابرفشارهای خارج و داخل از اجرای احکام اسلام و دراصل حفظ و اشاعه فضای ارعاب و ترس درجامعه کوتاه نخواهند آمد و دشمنان نباید گمان برند که مذاکرات هسته ای و تحریم می تواند سبب گشایشی در اوضاع داخلی کشورشود. وهمه اینها در راستای راهبردخامنه ای مبنی برقبض و انسدادسیاسی داخلی به موازات چانه زنی با قدرت های بزرگ است.
درنتیجه این رویدادها، نگرانی ها نسبت به کلید خوردن سناریوی تازه ای ازسوی باندهای جناح حاکم برای تضعیف و فلج کردن کامل دولت روحانی چندان هم بی پایه بنظرنمی رسد. انتشارمستندفلیم من روحانی هستم توسط مؤسساتی که تحت حمایت سپاه قراردارند (و برخی آن را با فیلم عاشورای زمان خاتمی مقایسه می کنند)، یکی از نشانه های این کلید خوردن است. مدتی قبل مصباح یزدی دریک حمله شدید و بی سابقه به دولت آن را دوغگو و اشاعه دهند سکولاریسم اعلام کرد. اخیرا اصول گرایان افراطی مجلس و وابسته به جبهه پایداری و از جمله حسینیان رسما اعلام کردند که دوره سکوت و مماشات 7 ماهه آنها دربرابر دولت به پایان رسیده است. تهدید به انتشارفیلم از بزرگداشت روز زن توسط همسرروحانی که آنها آن را بامراسم درباری مقایسه کرده اند، وجه دیگری از تشدید این مخاصمات است. ابعادتهاجم افراط گرایان به روحانی چنان شدیداست که علی لاریجانی رئیس مجلس که یکی از اصول گرایان میانه رو بشمارمی رود، در اقدامی بی سابقه صراحتا به دفاع از روحانی و سیاست اوبرخاست و سازندگان فیلم من روحانی هستم را به دروغ و تحریف تاریخ متهم کرد.
تهاجم افراطی ها البته امرغیرقابل انتظاری نبوده است، آنچه که دراین میان نگرانی عمده حامیان روحانی را تشکیل می دهد، بی عملی و سترونی کامل اوست که موجب تشویق و گستاخی بیشترآنها در به عمل آوردن سناریو های جدیداست. صف ها و نارضایتی های مربوط به بسته های کمک مالی، شکست سنگین دولت درانصراف یارانه بگیران ( به طوری که تنها دو ونیم میلیون نفرانصراف دادند و73 میلیون نفراسم نویسی کردند) که درحکم یک همه پرسی نسبت به سیاست های اقتصادی و شوک درمانی روحانی بشمارمی رود و روزنامه جمهوری اسلامی آن را شکست دولت و مراجع و بازتاب دهنده احساس فقرعمومی و بی اعتمادی رسوخ کرده درمتن جامعه عنوان کرده است، صف های طویل بنزین همه و همه نشان دهنده گسترش نارضایتی عمومی است.
آنچه که به جناح افراطی فضای مناسب برای تاخت و تاز در ابعادی جدید را می دهد، عملکردروحانی درحوزه های اقتصادی و سیاسی واجتماعی است که به سرعت موجب یأس و سرخوردگی هواداران و رأی دهندگان به اوگشته است. افزایش شتابان قیمت کالاهای اصلی، آزادسازی قمیت ها که دولت افزایش نرخ 75 % را رشدی با شیب ملایم ارزیابی می کند! و انفعال کامل او دربرابرتعرض به حقوق شهروندان جملگی موجب گسترش ناامیدی و یأس حامیان و رأی دهندگان شده است. حالاآش چنان شورشده است که آدم محتاطی چون محمدخاتمی هم نگران شده و درسخنان خویش با اشاره به بی توجهی دولت به مطالبات اقتصادی و اجتماعی و حقوق مردم و اینکه تمرکزاو صرفا متوجه مذاکرات هسته ای و اقتصاداست، از حالا نگران شکست خوردن او دردوره چهارساله دوم ریاست جمهوری شده است. شکست تلاش های معطوف به انصراف از اسم نویسی یارانه ها که روزنامه جمهوری اسلامی آن را بازتاب احساس فقرعمومی درجامعه و رسوخ بی اعتمادی به آینده دانسته است، تشکیل صف های طولانی برای دریافت مقداراندکی آذوقه و بنزین و … بخوبی برشی از گسترش دامنه فقر و بی اعتمادی به سیاست های دولت را نشان می دهد. اسم نویسی حدود 73 میلیون نفر را می توان رفراندومی دربرابرسیاست های شوک تراپی نظام و دولت اسلامی به شماآورد.
بی تردید تضعیف و سترونی دولت و کم رمق شدن امید و انتظار، خلائی را درسطح جامعه بوجودمی آورد که پرکردن آن موضوع جدال های جدیدی می گردد. اگراین خلاء با حضورمستقیم و فعال شهروندان و تشکل ها و جنبش های اجتماعی پرنشود، بی تردید توسط جناح افراطی پرمی شود. در گزینش روحانی قبلا درنوشته ای اشاره کرده بودم که خامنه ای در مواجهه با انباشت بحران مشروعیت و ناکامی ببارآمده درپی برگماری نظرکرده خوداحمدی نژاد به ریاست جمهوری و سیاست های بکارگرفته شده، توپ بحران را به زمین رفسنجانی و روحانی انداخت تا آنها جوراو را کشیده و پاسخ گوی بحران همه جانبه ببارآورده توسط او و سایرباندهای اصول گرا باشند. نقش آنها چیزی جزسپربلاشدن و یاری رساندن به حاکمیت برای بازتولیدمجدد و عبورازگردنه بحران و البته قراردادن خود در تیررس انتقادهای مستقیم نیست. اکنون هم آنها با اعمال سیاست قبض کامل در داخل کشورعملا رفته رفته دولت را به فلجی کامل رسانده و درحوزه های خارجی هم به موازات پیشروی درگشایش بحران و حل معضل تحریم ها نیاز به او را کمتر و کمتراحساس خواهند کرد.
دراین میان دست شستن از هرنوع دخیل بستن به قدرت و داشتن امید و انتظارواهی به آن، ضرورت پرکردن خلاء درحال افزایش توسط جنبش های اجتماعی و حضورمستقیم و مستقل جامعه مدنی و تشکل های مردمی از یکسو، و انتقاد به سترونی و سازش دولت روحانی با باندها و کانون اصلی قدرت به سیاست های ضدمردمی آن درحوزه های گوناگون، فشارروزافزون برای انجام وعده های انتخاباتی و تحمیل برخی مطالبات خود با اتکاء به فشاراز بیرون، دوبازوی مکمل پیشروی را تشکیل می دهند.