١٣٩٣/٠٣/١٩- بنام خدا،
جناب سید ابوالحسن بنی صدر، با سلام و درود،
مایل نیستم وقت گرانبهای شما را بگیرم، اما به هرحال بیان برخی مطالب موجب سبکی روح است و دیگر اینکه گفتن برخی امور برای هموطنان خارج از کشور لازم است تا بدانند در این سرزمین چه می گذرد و چگونه عده ای خود را قیم و صاحب همه چیز می دانند. درسال ٨٨ برای گرفتن ” پایان کار” ساختمان خود اقدام نمودم .هرازگاهی مامورین شهردای برای بازدید می آمدند و یک اشکال می گرفتند و میرفتند. آن اشکال باب میل آنان را که برطرف می کردم، دوباره دربازدید بعدی اشکال دیگری عنوان می کردند و من اعتراض می کردم که چرا از همان اول همۀ موارد را نمی گویید تا آنها را برطرف نمایم. یکبار بواسطۀ همین آزار و اذیت ها با یکی ازکارکنان، درگیری لفظی پیدا کردم و در آن روز از فرط ناراحتی به پزشک مراجعه کردم . به استانداری و فرمانداری شکایت بردم، اما نتیجه ای حاصل نگردید. آنها موضوع را به گذشت زمان سپردند و من تا امروز موفق به گرفتن پایان کار نشده ام. سال گذشته (٩٢) شهردار جدیدی آمد و من نامه ای نوشتم و تحویل وی دادم که او نیز ازحراست خواست موضوع را رسیدگی کند و حراست هم به من گفت که نزد معاون بروم (متن نامه در زیر می آید). ناگفته نماند در طی دو جلسه با معاون شهردار صحبت کردم و به او گفتم شما کارشناس هستید، محاسبه کنید و بگویید” والله باالله” بنده فلان مبلغ را حق دارم پرداخت نمایم، تا فوراً آن را پرداخت نمایم، یا اینکه یکی از کارکنان که از ابتدا در جریان پرونده بوده (چند نفررا اسم بردم)، بیاید و همین گونه شهادت دهد تا من آن مبلغ را پرداخت نمایم ، معاون در پاسخ گفت: من ازپروندۀ شما سر درنمی آورم و نمی توانم قضاوت نمایم، زیرا دراین پرونده فیش های جریمه و عوارض متعدد و متضاد وجود دارد و من نمی دانم بر چه اساس و معیاری چنین اقدامی صورت گرفته است، و چون اطلاع دقیق و درستی ندارم، نمی توانم برای شما قسم بخورم، ولی پیشنهاد می کنم که یکی از فیش ها که مبلغ آن یک میلیون و پانصد هزار تومان است را پرداخت نمایید. در پایان گفتم که من پول زور به کسی نمی دهم که بخشی از آن را هم شهرداری در اموری هزینه کند که ربطی به مردم ندارد و نه خدا از این کار راضی است و نه خلق خدا . اشاره کردم که فقط یکی از این موارد همانا چاپ پوسترهای رنگی آقایان خمینی و خامنه ای و پخش آنها در مدارس و سایر ادرات آنهم بمناسبت ٢٢ بهمن و مناسبت های دیگر که خود با چشم خویش دیده ام، بیش از سی سال است که رادیو و تلویزیون و سایر نهادها به تبلیغ این آقایان مشغول هستند، دیگر چه لزومی دارد که شهرداری هم پول مردم را در این راه مصرف نماید. اینکه آقای خامنه ای از چنین اموری مطلع هست یا نیست، من نمی دانم و آیا این معصیت بنام او هم ثبت می شود یا نه، امر دیگری است، فقط می دانم او در برخی موارد از حق الناس سخن می گوید. امروز که این نامه را می نویسم، برای آخرین بار به معاون شهردار تلفن زدم و باز همان حرف را تکرار کرد که من نمی توانم قسم بخورم و بهتراست همان یک میلیون و پانصد هزار تومان را پرداخت نمایم.
١٣٩٢/٠١/٢١
21/1/92
متن نامه به شهردار:
بنام خدا،
شهردار محترم …،
با احترام به اطلاع میرساند اینجانب مالک پلاک .. … در سال ٨٨ برای گرفتن “پایان کار” ساختمان خود اقدام نمودم که به دلیل کارشکنی برخی عوامل تاکنون موفق به گرفتن آن نشده ام در چند ماه گذشته مجدداً اقدام نمودم که باز موفق نشدم. اختلاف نظر در اینجاست که بنده معتقدم به دلیل کارشکنی عوامل پیدا و پنهان، می بایست جریمه و عوارض بر طبق سال ٨٨ محاسبه گردد و نه سال های بعد از آن؛ لذا خواهشمند است دستور فرمایید فردی آزادیخواه و معتقد به قیامت به موضوع رسیدگی نماید و از آنجا که در شرایط کنونی شکایت به مراجع بالاتر را بی نتیجه می دانمT دو راه بیشتر وجود ندارد یا از گرفتن پایان کار خود داری کنم و یا پول زور به حساب شهرداری واریز نمایم. این افتخار نیست که در کار دیگران مشکل ایجاد کنیم و امور سیاسی را دخالت دهیم، بلکه تجربه می گوید که کینه ها و دشمنی ها را نباید دامن زد و تداوم چنین روندی بسود هیچ کس نخواهد بود.
شماره دبیرخانه: ٩٢/٢٣٣٩٩/٠٩/١٠/١٣٩٢/
دستور شهردار در ذیل نامه: حراست محترم موضوع را رسیدگی و گزارش آن را ارسال فرمایید.
***
عده ای راه گم کرده، هنوز بر طبل اصلاحات میکوبند و به کشور خود جفا می کنند
بنام خدا،
استاد عزیز جناب سید ابوالحسن بنی صدر، باسلام و درود،
پیامبرگرامی ما دعا می کند که خدایا واقعیت ها را همان سان که هستند به من نشان بده. باورم این است که بسیاری از هموطنان دور از وطن به واسطۀ اینکه در بطن قضایا نیستند، و هرازگاهی با اطلاعات دروغ و سوخته هم مواجه می شوند، در برخی موارد داوریشان دقیق نیست و دچار خطا میشوند. درطول این چند سال بجز ساعاتی که در کلاس بودم بقیه ساعات در دفتر مدرسه و نیز زنگ های تفریح درمیان دانش آموزان حضورداشتم، هرازگاهی که موضوعی عنوان میکردم که زورپرستان جاهل را خوش نمی آمد، به خوش رقصی برای ارباب روی می آوردند. یکی از این موارد اینگونه بود که با هماهنگی برخی افراد به ظاهر معلم؛ دانش آموزانی را به دفتر مدرسه می فرستادند و مدیر یا معاون مدرسه در حضور من بدترین توهین ها و تحقیرها را به دانش آموزان روا می داشتند که در واقع هدف دانش آموزان نبودند (به در میگویند تا دیواربشنود)، که با این تیر، دو نشان می زدند، یکی عمل به وظیفۀ زورپرستی و دوم نگذاشتن ردپا یا مدرکی بر علیه خودشان. از شما چه پنهان این شیوه از چند سال پیش تا پایان این سال تحصیلی، ادامه داشته است . دو- سه سال پیش یکی از همین خوش رقص ها در خیابان جلوی راه من آمد و با هم درگیر شدیم. او به دادگاه رفت و شکایت نمود و نتیجه اینکه هفتۀ گذشته مبلغ یک میلیون و هشتصد و وپنجاه هزار تومان بابت دیه ای که دادگاه حکم داده بود، پرداخت کردم. شرم آورتر این که ماشین کلانتری و موتور سوار و مامورین به در خانۀ ما آمده بودند، آنهم برای ابلاغ یک رأی و اینکه اموال چه دارید و چرا نمی روید دیه را پرداخت نمایید که یکی از مامورین برخورد تند و بسیار بدی از خود نشان داد. آری ما درچنین جهنمی داریم زندگی می کنیم که عده ای راه گم کرده، هنوز بر طبل اصلاحات می کوبند و به کشورخود جفا می کنند.
شاد و پیروز و رستگار باشید