١٣٩٣/٠۴/١٣- یوحنا نجدی و سعید قاسمینژاد: آنچه در پی میخوانید، درباره پرویز فتاح؛ مدیرعامل بنیاد تعاون سپاه از مهمترین بازیگران اقتصاد ایران است. این “بچهحزباللهی” با سالها سابقه فعالیت در “سپاه پاسداران” به یکباره در یک تصمیم عصرگاهی از سوی محمود احمدینژاد به وزارت نیرو رسید اما خیلی زود دریافت که مسیر را اشتباهی پیموده و در اولین دوربرگردان، به سپاه بازگشت
گشایش: در میان مقامات مختلف جمهوری اسلامی، هستند کسانی که فعالیت سیاسی یا اقتصادی در “پشت صحنه” را به حضور در مقابل رسانهها ترجیح میدهند؛ چه هم نفع اقتصادی بیشتری برایشان به همراه دارد و هم اینکه از داوری افکار عمومی و گفتهها و شنیدهها درباره خود نیز مصون میمانند. آنچه در پی میخوانید، درباره یکی از اینگونه مردان جمهوری اسلامی است؛ پرویز فتاح؛ مدیرعامل بنیاد تعاون سپاه از مهمترین بازیگران اقتصاد ایران، این “بچهحزباللهی” با سالها سابقه فعالیت در “سپاه پاسداران” که به یکباره در یک تصمیم عصرگاهی از سوی محمود احمدینژاد به وزارت نیرو رسید اما خیلی زود دریافت که مسیر را اشتباهی پیموده و در اولین دوربرگردان، به سپاه بازگشت.
از افکار علی شریعتی تا اجرای قرارداد ۵۹۸:
پرویز فتاح قرهباغی سال ۱۳۴۰ در روستایی بین ارومیه و سلمان در استان آذربایجان غربی متولد شد. برادر بزرگترش از جمله فعالان دانشجویی مذهبی و طرفدار آیتالله خمینی در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود و به همین دلیل، وی خیلی زود با فعالیتهای سیاسی آشنا شد. تحت تاثیر برادرش، از نوجوانی مطالعه آثار “علی شریعتی” و “مرتضی مطهری” را آغاز کرد و در بحبوحه انقلاب مسئول انجمن اسلامی مدرسهاش بود.
فتاح نوجوان بخاطر مطالعه کتابهای مذهبی و به قدرت رسیدن روحانیون در انقلاب ۱۳۵۷، ابتدا تصمیم داشت که در حوزه علمیه ثبت نام کند و روحانی شود اما با شروع جنگ و فرمان آیت الله خمینی، رخت روحانیت را به فراموشی سپرد؛ پوتین به پا کرد و از روز نخست جنگ ایران و عراق تا زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸، عازم جبههها شد. خودش یک بار در یک برنامه تلویزیونی در این باره گفت: «روز اول جنگ که سی و یکم شهریور ۵۹ بود بنده تهران بودم و با چند نفر از دوستان دانشگاهی جمع شدیم تا در حوزه علمیه فیضیه ثبتنام کنیم اما با پیام امام راحل به ارومیه بازگشته و به آموزش نظامی کنار دریاچه ارومیه پرداختیم، شهید حمید باکری و شهید مهدی باکری هر دو آموزش خمپاره به ما دادند.»
ابتدا به فعالیت در “جهاد سازندگی” روی آورد و در سالهای ۱۳۵۸ و۱۳۵۹ جزو مؤسسین جهاد استان و مسئول کمیته فرهنگی جهاد استان آذربایجان غربی بود اما رفته رفته از محدوده استانی فاصله گرفت و در طی سالهای حضور در جبهه، مسئولیتهای مختلف نظامی را تجربه کرد. آخرین مسئولیت وی در جنگ، “قائم مقامی فرماندهی لشکر ویژه سپاه پاسداران” بود.
به دلیل آشنایی با فنون نقشهبرداری و مهندسی، در سال ۱۳۶۸ از سوی علی خامنهای به عضویت ستاد ۹ نفره نظامی برای اجرای قطعنامه ۵۹۸ درآمد تا خطوط مرزی دو کشور ایران و عراق با حضور کارشناسان و بازرسان سازمان ملل تعیین شود. یک سال بعد نیز مامور مبادله اجساد کشتهشدگان جنگ ایران و عراق از دولت حکومت تهران شد و با برگزاری مراسمی در مرز شلمچه، نخستین پیکر ایرانی کشته شده در جنگ وارد خاک ایران شد.
بعد از پایان جنگ و همزمان با ورود بدنه سپاه پاسداران به کارهای سازندگی، وی نیز رفته رفته از فاز نظامی فاصله گرفت و همگام با سپاه، به کار اجرایی روی آورد: «ما پس تعیین آخرین میله مرزی و رفتن نیروهای سازمان ملل و اتمام ماموریت به وادی سازندگی قدم نهادیم.»
پرویز فتاح به مدت سه سال “مدیر امور قراردادی پروژههای عمرانی در امور سازندگی” قرارگاه خاتمالانبیا و “عقد قراردادهای پروژه ملی در سطح کشور” شد و به مدت ۱۱ سال نیز “قائم مقام و معاون فنی شرکت مهندسی سپاسد” بود. مدیریت پروژه سدهای کرخه و گتوند از جمله مهمترین مسئولیتهای وی در این دوران محسوب می شود.
خودش می گوید که بعد از پایان جنگ، بیشتر روزها را برای کار در پروژههای سازندگی، در “بیابان”ها گذرانده است: «اولین کارم را با سد عظیم کرخه شروع کردم. کار ما ترکیبی از کارهای فنی و اجرایی بود و بیشتر عمرم را قبل از دولت، در بیابان بودم. چراکه سدها در نقاط دورافتاده و بیابانی ساخته میشوند و زندگی سختی تجربه میشود. بعضا مثل دوران جنگ، در چادر و کانکس میماندیم تا آن پروژه راه اندازی شود.»
همسر پرویز فتاح، “معلم” بود که به گفته خودش «به دلیل مشغلههای زیاد» همسرش دست از کار کشید اما برای پر کردن اوقاتاش، به تحصیل در رشته “مترجمی زبان انگلیسی” روی آورد. آقای فتاح و همسرش، دو فرزند دارند؛ دخترش «نعیمه»، دانش آموخته رشته حقوق دانشگاه تهران و پسرش «امیرحسین» نیز دانشجوی رشته نرم افزار است.
آقای فتاح، سال ۱۳۶۸ مدرک لیسانس مهندسی عمران را از دانشگاه صنعتی شریف دریافت کرد و سال ۱۳۸۲ نیز از همین دانشگاه در رشته کارشناسی ارشد صنایع در گرایش “سیستم ها” فارغ التحصیل شد. او از سال ۱۳۷۲ و به مدت پنج سال عضو هیئت علمی دانشگاه و سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۵ نیز معاون تحصیلات تکمیلی و عضو شورای دانشگاه امام حسین بود. وی غیر از تسلط بر زبان ترکی، با دو زبان انگلیسی و کردی آشنا است.
فتاح اما یک بار از مرگ حتمی گریخت؛ در حج خونین سال ۱۳۶۶ وی از جمله افرادی بود که در میان زائران حضور داشت؛ به شدت مریض و در یکی از بیمارستانها بستری شد و در جریان حمله به زائران ایرانی وی نیز در میان دهها کشته و زخمی قرار داشت و حتی زیر دست و پای این افراد نزدیک بود جانش را از دست بدهد اما یک روحانی ناگهان به دادش رسید؛ دستش را گرفت و وی را از میان آوار جنازهها بیرون کشید؛ این روحانی اما کسی نبود جز “سیدمحمود علوی”؛ وزیر کنونی اطلاعات در دولت حسن روحانی که در آن سال، روحانی کاروان زیارتی آقای فتاح بود.
ناگهان در وزارت؛ احمدینژاد: «وقت نیست؛ برو برنامه بنویس!»:
پرویز فتاح زمانی، با سالها فعالیت در جبهه و سپاه اما زمانی چهره شد که به عنوان وزیر نیرو در دولت نخست محمود احمدینژاد به مجلس شورای اسلامی معرفی شد؛ آشنایی پرویز و محمود اما سابقهای سی ساله داشت. وی ۲۳ شهریورماه سال ۱۳۹۲ با حضور در برنامه تلویزیونی “شناسنامه” در شبکه سوم تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی درباره سابقه دوستیاش با احمدینژاد چنین گفت: «آشنایی ما با آقای احمدینژاد به اول انقلاب بازمیگشت، ایشان دانشجوی علم و صنعت بود؛ دانشگاهها تعطیل شدند. اینها یک تیمی بودند از دانشگاه علم و صنعت و با استادشان به استان ما آمدند. یکی استاندار شد و بقیه هم معاون و فرماندار شدند و بنده هم که آنجا بودم به واسطه مسائلی با انقلاب آشنا بودم و آشناتر شدیم و آشنایی اولیه ما با آقای احمدینژاد از ارومیه آغاز شد.»
این رفاقت اما در دوران استانداری محمود احمدینژاد در استان اردبیل نیز همچنان دورادور ادامه یافت: «در دولت آقای هاشمی، {احمدینژاد} استاندار اردبیل بود و از ما دعوت کرد که او را کمک کنیم و من دو بار به اردبیل رفتم. وقتی شهردار تهران شد دوباره ما را برای معاونت عمرانی دعوت کرد که معاون وی شوم اما چون بنده مشغول سد کرخه بودم نتوانستم اجابت کنم که در دولت نهم وی از من دعوت کرد.»
فتاح میگوید که با وجود رابطه نزدیکش با احمدینژاد اما از شش ماه قبل از انتخابات سال ۱۳۸۴ هیچ دیداری با وی نداشته و انتخابش به عنوان وزیر نیرو، تصمیمی “غیرمنتظره” از سوی احمدی نژاد بوده است: «من مشغول کارهای سدسازی و عمرانی بودم؛ پسرم امیرحسین که عمره دانشآموزی میرفت را به فرودگاه بردم در راه ساعت ۷ صبح زنگ زدند که آقای رئیس جمهور با شما کار دارد. همان تلفن را جواب دادم و گیر افتادم و وی گفت که کارت دارم آب دستت است بگذار و بیا، همین.»
وی در گفتگو با شماره روز ۲۳ اسفندماه سال ۱۳۸۸ روزنامه “جام جم” چاپ تهران درباره شرح دیدارش با احمدینژاد و مذاکره برای قبول وزرات نیرو گفت: «رفتیم خدمت آقای رئیس جمهوری. ایشان یک جمله گفت: دیروز جمعه عصر من لیست را بسته بودم، بعد گفتم یک بار دیگر نگاه کنم و امروز (شنبه) آن را بفرستم مجلس که عکس شما را دیدم و احساس کردم جای شما خالی است.»
وی ادامه داد: «گفتم شوخی نکنید، من آماده نیستم، برنامه ندارم. گفت اسمت را مینویسم برو و مقدمات کار را فراهم کن. من اصلا برنامه نداشتم. گفت اجازه نداری منزل بروی، همین جا بنشین و کارت را شروع کن و برنامه بنویس، ما هم همین طور رفتیم مجلس.»
این در حالی است، به گفته پرویز فتاح، وی و خانوادهاش تا آن زمان در “گمنامی” زندگی میکردند و بدین خاطر، همسرش با قبول مسئولیت وزارت توسط وی مخالف بود: «به همسرم گفتم، اول باور نکرد و گفت قبول نکن، چون زندگی ما روال دیگری داشت و ما در وادی این چیزها نبودیم و به زندگی در گمنامی بسیار راضی بودیم.»
فتاح اما با کسب رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به وزارت نیرو رسید؛ در روز رای اعتماد، بر اساس ترتیب حروف الفبا وی آخرین وزیر پیشنهادی دولت بود که پشت تریبون رفت و از خود و برنامهاش سخن گفت؛ فتاح اما تا پیش از آن آنچنان “پشت صحنه” بود که نه آداب سخنوری میدانست و حتی نه خبرنگاری وی را میشناخت.
وی ۲۰ شهریورماه ۱۳۸۹ در گفتگو با خبرگزاری “مهر”، در توصیف نخستین روز ورودش به ساختمان مجلس میگوید: «خاطرم هست روز اول که بنده به همراه محافظان و همراهان به مجلس رفتم، نمیدانستم از کدام در باید به سمت صحن بروم. اولین بار هم که در کمیسیون رفتم، سه- چهار نفر بودیم، از ما سئوال شد کدام یک از شما کاندیدا برای وزارت نیرو هستید و مرا نمی شناختند.»
پس بعید نیست که خبرنگاران نیز وی را نمیشناختند تا اینکه خود به میان خبرنگاران رفت: «روز اول که به مجلس رفتم و خبرنگاران حضور داشتند، هیچ کس مرا نشناخت و من به میان خبرنگاران رفتم، تا این اندازه ناشناختگی وجود داشت.»
فضای کار در وزارت، دولت و کمیسیونهای مجلس با فعالیتهای پیشین فتاح عمیقا متفاوت بود: «طی این سالها بعضا مثل دوران جنگ، در چادر و کانکس میماندیم تا آن پروژه راهاندازی شود … اما بحث دولت نهم که پیش آمد، آقای دکتر احمدینژاد مرداد سال ۸۴ بنده را دعوت به کار کرد. خیلی تفاوت بود بین فضایی که من به آن دعوت شده بودم و فضایی که در آن کار و زندگی میکردم.»
با این حال اما پرویز فتاح با ۱۹۴ رای مثبت از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی که رای بالایی محسوب میشود، به ساختمان بلند وزارت نیرو در تقاطع خیابانهای ولیعصر- نیایش تهران رفت. خودش میگوید که حتی نگهبان در ورودی وزارت نیرو نیز وی را نمیشناخت: «روز اول کار در وزارت نیرو که شنبه بود، صبح زود به وزارتخانه رفتم. آن زمان شروع به کار وزارتخانه ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه صبح بود و من خودم رفتم و نگهبان از من پرسید شما؟ گفتم: بنده حقیر قرار است که وزیر باشم. خودش را جمع و جور کرد، چون مرا نمیشناخت.»
فتاح و احمدینژاد؛ دو رفیق و دو همکار:
رابطه پرویز فتاح و محمود احمدینژاد اما تا پیش از گسترده شدن دایره نفوذ و اعمال نظر اسفندیار رحیم مشایی در دولت بسیار نزدیک و دوستانه بود؛ آنچنانکه فتاح برخلاف سایر وزرای کابینه نخست دولت احمدینژاد “سرزده” و “بی وقت قبلی” حتی هنگام صرف نهار میتوانست به دیدار دوست دیرینش و رئیس جمهور وقت برود: «آقای رئیس جمهور که در ریاست جمهوری ناهار میل میکردند، من ندیدم سایر وزرا سرزده به اتاق وی بروند و با او ناهار بخورند، اما من میرفتم. بدون اینکه زنگ بزنم، سرزده میرفتم. من هم سر سفره مینشستم و ناهار میخوردیم و صحبت هم میکردیم. سایر وزرا این رعایت حریم را داشتند، در دولت نیز همین بود. آقای رئیس جمهور چون مرا دوست داشتند، با نگاه و خطابش و روابطش معلوم بود که ملاحظه مرا میکنند.»
وی با تاکید بر اینکه «من با رئیس جمهور جزء صمیمیترینها بودم»، میافزاید: «البته بعضا با حفظ حرمت، گلایهای از ایشان داشتم و میگفتم: ببخشید دکتر، چرا شما این حرف را زدید نمیشد طور دیگری بگویید … برخی اوقات نیز ایشان جدیتر یا به تعبیر من تندتر با من صحبت و خطاب میکرد.»
این رابطه نزدیک بین دو رفیق قدیمی تا پایان کار دولت نهم بین رئیس جمهوری و وزیر نیروی وقت باقی ماند آنچنانکه فتاح اولین نفری بود که معرفی محمود احمدینژاد به عنوان پیروز انتخابات جنجالی و مخدوش سال ۱۳۸۸ را حضورا به وی تبریک گفت؛ همسرش نیز تلفنی با احمدینژاد صحبت کرد: «بعد از انتخاب شدن ایشان، بنده اولین فردی بودم که در دفتر نزد آقای رئیس جمهور رفتم. یعنی اولین وزیر که نزد رئیس جمهور رفتم؛ صبح روز شنبه بعد از انتخابات…
ایشان خیلی ابراز لطف کردند. همان جا ایشان با همسر بنده تلفنی صحبت کرد. شاید همسر من جزء اولین افرادی بود که بعد از انتخابات مستقیم با آقای رئیس جمهور صحبت کرد و تبریک گفت و ایشان نیز تشکری از همسرم داشت که آقای فتاح در این مدت خیلی تحت فشار بود و اذیت شد؛ این خیلی لطف است.»
آخرین جمعه پیش از انتخابات ریاست جمهوری مخدوش سال ۱۳۸۸ نیز محمود احمدینژاد با فتاح تماس تلفنی گرفت؛ حرفهایی رد و بدل شد که احمدینژاد را “متاثر” کرد و فتاح را به “گریه” انداخت: «من مرتب با ایشان تماس داشتم. آخرین جمعه قبل از انتخابات را به خاطر دارم که صبح منزل بودم که ایشان تماس گرفت و حدود ۱۰ دقیقه با هم صحبت کردیم. این صحبتها به جایی کشیده شد که پشت تلفن هم من گریه کردم و هم آقای رئیس جمهور متاثر شد.»
غروب روابط وزیر و رئیس؛ «احمدینژاد تغییر کرد»:
روابط صمیمانه پرویز فتاح و محمود احمدینژاد اما همچون بسیاری از دیگر یاران نزدیک رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی، به سردی گرایید و هر چقدر که دامنه نفوذ اسفندیار رحیم مشایی در دولت بیشتر میشد، از شمار همراهان همیشگی احمدینژاد نیز کاسته شد. پرویز فتاح اما علیرغم انتقاد به رفتار احمدینژاد در باز گذاشتن دست مشایی برای اعمال نظر در زمینههای مختلف، بر خلاف شمار دیگری از اعضای کابینه شمشیر از رو نبست؛ ترجیح داد از کابینه کناره گیرد و انتقادهایش نسبت به روند اجرایی کشور را گاه به گاه در برخی مصاحبهها ابراز کند.
فتاح که در کابینه دوم محمود احمدینژاد از حضور در دولت انصراف داد و پستی نپذیرفت، درباره تفاوت های دولت اول و دوم احمدینژاد و دلیل تصمیمش برای خروج از دولت میگوید: «ترکیب دولت نهم و دهم با هم متفاوت بود. چینشی که رئیس جمهور انجام داد و افرادی را که آورد، از بحث آقای مشایی که شروع شد و مباحث دیگر، نشان داد که مسیر قدری متفاوت است.»
فتاح معتقد است که حضور در قدرت اساسا رفتار احمدینژاد را تغییر داد: «شناختی که از احمدینژاد داشتم با احمدینژاد آخر دولت دهم بسیار متفاوت بود و این نشان میدهد که سیاستمداران با تجربه هم در کنش و واکنش واقعیتهای سیاسی تغییر میکنند.»
جدایی فتاح از کابینه نهم زمانی قطعی شد که با وجود مخالفت علی خامنهای با تصمیم احمدینژاد برای سپردن مسئولیت معاون اولی رئیس جمهور به مشایی اما احمدینژاد بر تصمیمش در این خصوص اصرار کرد و حتی اداره یکی از جلسات کابینه را به وی سپرد؛ زمانی که شماری از اعضای کابینه در اعتراض به معاون اولی اسفندیار رحیم مشایی، جلسه کابینه را “نیمه کاره” ترک کردند؛ فتاح به دیواری تکیه داد و “گریست”: «تکیه به صندلی و دیوار اتاق کردم و گفتم چه بر سر ما آمد.»
وزیر وقت نیرو در شرح این جلسه کابینه میگوید: «در آن جلسه آقای مشایی رفت و در صندلی معاون اول قرار گرفت و یک نیمه جلسه را اداره کرد. اعتراضهای وزرا به این مساله باعث شد جلسه به هم بخورد و رئیس جمهور نیز با حالت قهر از جلسه هیات دولت بیرون برود؛ این تنها جلسه کابینه بود که به این شکل به هم خورد.»
وی اسفندماه سال ۱۳۸۸ به روزنامه “جام جم” گفت که از یک ماه پیش از پایان کار دولت نهم تصمیمش برای کنارهگیری از دولت را اتخاذ کرده بود: «قبل از انتخابات هم برای من مسلم بود که دیگر همکاری نخواهم داشت و این بحث را با همکاران وزارت نیرو هم در میان گذاشتم. از یک ماه قبل از انتخابات به بعد نه مصاحبهای کردم، نه بازدیدی داشتم و نه افتتاحی انجام دادم و کاری نکردم که امور وزارت نیرو به خاطر آن مختل شود، ولی معلوم بود که چه تصمیمی دارم و این موضوع برای آقای احمدی نژاد هم مسلم شده بود.»
فتاح البته همه پلهای پشت سر را خراب نکرد و ترک دولت را به معنای پایان رابطهاش با احمدینژاد نمیداند: «لزوما هر جدایی به معنای اختلاف نیست آن هم از نوع سیاسی. گاهی پدر و پسر، دو برادر یا دو دوست نمیتوانند با هم کار کنند. آقای رئیس جمهور یک سبک خاصی دارد و نشان داده اند رودربایستی با کسی ندارد.»
وی با این حال، رفته رفته بر شدت انتقادهایش از دولت دوم محمود احمدینژاد افزود؛ آنچنانکه مردادماه سال ۱۳۸۹ با طرح انتقادهایی صریح از روند خصوصی به شدت انتقاد و دولت را تلویحا به “دور زدن قانون” و ایجاد نوعی “رانت” برای خود متهم کرد. وی نخستین بار فاش کرد که دولت، سهام شرکت سایپا را به قیمت سه برابر، به خودش فروخته است: «دولت همین اواخر سایپا و ایران خودرو را در قالب بلوک ۱۸ درصدی در بورس واگذار کرد، اما این سئوال مطرح است که چرا دولت معامله ایران خودرو را ملغی اعلام کرد؟ باید از دولت پرسید که چرا معامله ایران خودرو را بهم زد یا چرا سایپا را به سه برابر قیمت فروخت. چطور میشود که هم دولت فروشنده و هم شرکت وابسته به سایپا خریدار باشد؟»
فتاح در ادامه انتقادهایش گفت: «قیمت پایه سهام سایپا ۳۰۰ تومان بود ولی هر سهم را ۸۴۰ تومان فروختند. ما که در کار اقتصادی هستیم، میگوییم بر این عقل باید شک کرد.»
در اوج کشمکش میان مخالفان اسفندیار رحیم مشایی و احمدینژاد، وزیر سابق نیرو در دولت نهم نیز بر شدت انتقادهایش از نابسامانی و فقدان مدیریت در سطوح اجرایی بالای کشور افزود. فتاح دی ماه سال ۱۳۹۰ با حضور در برنامه تلویزیونی “دیروز، امروز، فردا” از ربط دادن تمامی مشکلات اقتصادی کشور به “تحریمها” به شدت انتقاد کرد و با تاکید بر اینکه «اقتصاد یک علم است»، گفت که «تورم ربطی به تحریم ها ندارد.»
وی صبح روز بعد از این برنامه تلویزیونی در تماس تلفنی با محمدحسین رنجبران، مجری برنامه، بخشی از سخنانش را که در دلش مانده بود نیز به زبان آورد: «آقایان بیایند برای مردم توضیح دهند بگویند دلیل این نابسامانی کجاست؟ مگر الان ما تحریم شدهایم که اینگونه القا میکنید؟ من با وزیر نفت ارتباط نزدیک دارم؛ الان یک بشکه نفت ما هم معطل نمیماند و روی هوا میبرند. چرا باید اینگونه به مردم القا کنیم که تحریمها باعث این وضع است؟»
وزیر سابق نیرو حتی با اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها توسط دولت احمدینژاد نیز مخالفت کرد: «با این اوضاع و احوال میگویند میخواهیم گام دوم هدفمندی را اجرا کنیم و پول بیشتری به مردم بدهیم؛ انگار نمیدانند الان پول بیشتر دادن به مردم خدمت به آنها نیست بلکه سم است.»
فتاح یک ماه بعد نیز مهمان برنامه “پارک ملت” در تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی شد و از “دروغ گوییها” و “آمارسازی”های دولت به شدت انتقاد کرد: «مردم میفهمند و حتی از چهره مسوولان هم متوجه میشوند که وقتی مثلاً آمار میدهند، یا میگویند رشد اقتصادیمان اینقدر شده، یا تورم فلان اندازه شده، راست میگویند یا دروغ؟»
به این ترتیب، نه تنها آفتاب رفاقت سی ساله فتاح و احمدینژاد غروب کرد بلکه وزیر سابق نیرو دریافت که کابینه و اصولگرایی ریسمانی نیست که برای ماندن در قدرت بتوان به آن چنگ زد. چهار سال حضور در کابینه به فتاح آموخت که جناح بندیهای سیاسی، فراز و فرودهایی دارد که چندان باب میلاش نیست و به همین دلیل تصمیم گرفت تا بار دیگر به پشت صحنه بازگردد؛ سپاه پاسداران.
تکنوکرات سپاهیان؛ «اینجا راحتتر هستم»:
پرویز فتاح بعد از وزارت، به سپاه بازگشت و آنگونه که خود شرح می دهد از این تصمیمش بسیار راضی است. وی مردادماه سال ۱۳۸۸ از حضور در دولت ابراز خستگی کرده بود: «خسته شدهام، نمیخواهم در دولت بمانم.»
آقای فتاح ساعت ۱۶ عصر روز سه شنبه ۳۱ شهریورماه سال ۱۳۸۸ در مراسمی با حضور فرماندهان بلندپایه سپاه پاسداران از سوی محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران به عنوان “جانشین قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا” و “مدیرعامل بنیاد تعاون” منصوب شد. مدیرعامل پیشین این بنیاد، سردار احمد وحید دستجردی بود که به عنوان جانشین وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح منصوب شد.
آقای جعفری همچنین مهرداد بذرپاش، از فعالان پیشین بسیج دانشجویی و نماینده کنونی مجلس شورای اسلامی را نیز که در آن زمان، از سمت خود به عنوان “رئیس سازمان ملی جوانان” توسط محمود احمدینژاد، رئیس جمهور وقت برکنار شده بود، به عنوان “قائم مقام بنیاد تعاون” منصوب کرد.
بر اساس آگهی تصمیمات موسسه بنیاد تعاون سپاه پاسداران که ۱۹ بهمنماه سال ۱۳۸۸ در روزنامه رسمی جمهوری اسلامی منتشر شد، طبق صورتجلسه هیات امنای این بنیاد، آقای فتاح به عنوان “عضو هیئت مدیره” و “مدیرعامل” بنیاد تعاون سپاه انتخاب شد. مرتضی رضایی، جمال آبرومند، احمد وحید دستجردی به عنوان دیگر اعضای هیات مدیره این بنیاد معرفی شدند. عضویت آقای فتاح در هیات مدیره این بنیاد همچنین مهرماه سال ۱۳۹۰ نیز در روزنامه رسمی کشور بار دیگر اعلام و تمدید شد. وی یک سال بعد نیز بار دیگر به عنوان “مدیرعامل” این بنیاد معرفی شد و این موضوع در روزنامه رسمی کشور به اطلاع عمومی رسید.
به موجب آگهی تصمیماتی که بهمنماه سال ۱۳۸۹ بعد در روزنامه رسمی جمهوری اسلامی منتشر شد، آقای فتاح در موسسه کانون بازنشستگاه سپاه پاسداران نیز به عنوان عضو هیات مدیره انتخاب شد.
فرمانده سپاه پاسداران در واکنش به برخی اظهارنظرها مبنی بر اینکه “بنیاد تعاون سپاه” به جایگاه “افراد برکنار شده توسط دولت” تبدیل شده است، با تاکید بر اینکه «فتاح و بذرپاش از دوستان و رفقای ما و نیروهای انقلاب هستند»، گفته بود: «آنها که به هر دلیلی نتوانستهاند با دولت همکاری کنند، در مجموعه سپاه و در جایی که بتوانند نقش موثری داشته باشند بکار گرفته شدهاند لذا نباید به برداشتهای منفی از این موضوع توجه کرد.»
فتاح اگر چه هرگز حاضر نشد همچون دیگر وزرای برکنار شده شمشیر را برای دولت احمدی نژاد از رو ببندد اما در مقام مدیرعامل بنیاد تعاون سپاه با دولت اختلافات زیادی پیدا کرد.اختلافات میان بنیاد تعاون سپاه و قوه مجریه صرفنظر از اختلافات شخصی میان محمود احمدی نژاد و فرماندهان سپاه ریشه در جایگاه این دو نهاد و فرایند خصوصی سازی در ایران نیز داشت. از مهم ترین اختلافات بنیاد تعاون سپاه و دولت بر سر حضور سپاه در صنعت خودروسازی بود. سپاه که از دیرباز از طریق گروه بهمن در صنعت خودرو حضور داشت آماده می شد تا در فرایند خصوصی سازی صنایع دولتی، صنعت خودرو را نیز همچون دیگر عرصه های صنعت به تصرف خود درآورد. دولت محمود احمدی نژاد اما زیر بار نرفت تا داد پرویز فتاح بلند شود و در مصاحبه با جام جم گله کند که « دولت سهام سایپا را سه برابر قیمت به خودش فروخت.» در همان مصاحبه پرویز فتاح می گوید « باید از دولت پرسید که چرا معامله ایران خودرو را بهم زد یا چرا سایپا را به سه برابر قیمت فروخت. چطور می شود که هم دولت فروشنده و هم شرکت وابسته به سایپا خریدار باشد. این روش با کدام عقل اقتصادی جور در می آید، ضمن اینکه بنیاد تعاون سپاه را هم محترمانه از معامله بیرون کردند.»
فتاح در پاسخ به انتقادات به فعالیتهای اقتصادی بنیاد تعاون سپاه با اشاره به فرمان آیت الله خمینی در سال ۱۳۶۵ برای تشکیل “بنیاد تعاون سپاه” میگوید: «این بنیاد وظیفه تأمین مسکن کادر سپاه و بسیجیان و ایثارگران را در برنامه کاری خود دارد و یکی از مسکنسازان عمده کشور به شمار میرود و دارای ۲۴ شرکت است که کار اصلی آنها مسکنسازی است. ۳ موسسه مالی اعتباری انصار، ثامن و مهر را نیز در اختیار دارد که فعالیتهای قرضالحسنهای کاملاً اسلامی انجام میدهد.»
وی درباره دلیل انتخاب “بنیاد تعاون” به عنوان مسئولیت جدیدش بعد از خروج از کابینه توضیح میدهد: «من دنبال این بودم که جایی باشم که هم ماهیت عمرانی داشته باشد و هم ماهیت خدمترسانی. از طرف دیگر برای من خدمت به نیروهای ارزشی خیلی شیرین است.»
پرویز فتاح از قرارگاه سازندگی “خاتم الانبیا” به عنوان “شجره طیبه” یاد میکند و میگوید که این قرارگاه با “مجوز دولت اول علی اکبر هاشمی رفسنجانی” و “با اذن” علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی شروع به کار کرد واگرچه در ابتدا “چنین دورنمایی برای آن تصور نمیشد” اما رفته رفته “اینهمه بال و پر پیدا کرد” و “گسترده” شد تا جایی که به گفته وی، «بعضی از خودیها الان منتقد میشوند که چرا اینقدر بزرگ شده است.»
وزیر سابق نیرو خوشحالی خود از بازگشت به نهادهای زیرمجموعه سپاه پاسداران را اینگونه توصیف میکند: «تحصیلات و تجربیات من با قوه قضائیه هم همخوانی ندارد، بنده از سپاه به دولت مامور شده بودم. بنابراین به اصلم برگشتم.»
وی میگوید که از مدتها قبل تصمیم داشت که در اولین فرصت به بدنه سپاه بازگردد: «خاطرم هست آخرین مصاحبه سال ۸۷ که در صدا و سیما انجام شد، مجری از من پرسید که اگر شما در دولت دهم نبودید، میخواهید چکار کنید؟ گفتم علاقه دارم که به کارهای قبلی خودم برگردم، و این اتفاق افتاد.»
آقای فتاح مردادماه سال ۱۳۹۱ در برنامه تلویزیونی “دیروز، امروز، فردا”، فضای بنیاد تعاون را “آرام اما پرمشغله” و آن را نهادی “حساس” توصیف کرد و افزود: «عرصه بنیاد هم خدماتی و هم اقتصادی است؛ ما سعی میکنیم بنیاد آرام اداره شود چراکه معتقدم در عرصه اقتصادی آرامش میتواند بیشتر با تدبیر و عقلانیت همراه شود.»
وی البته آنچنان از عملکرد اقتصادی بنیاد دفاع میکند که همزمان با بالا گرفتن بحثها در خصوص اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و شنیدههایی مبنی بر درگیر بسیاری از نهادهای حکومتی در این فساد، آبان ماه سال ۱۳۹۰ در گفتگو با خبرگزاری نیمهحکومتی “مهر” با بیان اینکه «هیچ یک از نهادهای مالی بنیاد تعاون سپاه درگیر این اختلاس نبودهاند»، تاکید کرد: «البته این زیرمجموعهها نیز از این اختلاس متاثر شدهاند و اگرچه هیچیک از آنها در این موضوع ذرهای دخالت نداشتهاند، اما کارهای آنها نیز تحت تاثیر قرار گرفته است.»
زمانی که از پرویز فتاح درباره فعالیتهای “بنیاد” سوال پرسیده میشود، او قبل از هر چیز بر این موضوع تاکید میکند که “بنیاد” خارج از “حسابرسی” سایر نهادهای دولتی است: «اینجا جای آرامی است و دولتی نیست … وابسته به بودجه دولت نیست و در انتخاب همکاران ما باید اصول و ضوابط کار خصوصی را در نظر بگیریم و پرداختیهای ما نیز همینطور است.»
وی با تاکید مجدد بر “عدم پاسخگویی” بنیاد به نهادهایی همچون “مجلس” و حتی “سازمان بازرسی کل کشور” ادامه میدهد: «ما برخلاف دولت در مقابل مجلس، وظیفه پاسخگویی نداریم که مثلا تذکر بگیریم و مورد سئوال قرار بگیریم. سازمان بازرسی کل کشور مثل سیستمهای دولتی و عمومی به اینجا ورود ندارد و خصوصی محسوب میشود، اینها مزایای کار است.»
“بانک انصار”، “بانک مهر” و “موسسه ثامن الائمه” از جمله بانکها و موسسات ریز و درشتی هستند که زیرمجموعه “بنیاد تعاون سپاه” محسوب میشوند. شرکتهای “کشت و صنعت شاداب خراسان”، “خدمات هوایی پارس” و “صنایع غذایی مائده” نیز از جمله شرکتهایی محسوب میشوند که “صد در صد” از سهام آنها به “بنیاد تعاون سپاه پاسداران” تعلق دارد.
اما مهمترین زمانی که نام “بنیاد تعاون سپاه” بر سر زبانها افتاد به شهریورماه سال ۱۳۸۸ باز میگردد که ۵۱ درصد از سهام “شرکت مخابرات ایران” به ارزش تقریبی ۸ میلیارد دلار در عرض “کمتر از نیم ساعت” در “معاملهای بیرقیب” به کنسرسیوم موسوم به “اعتماد مبین” (بعدها به شرکت “توسعه اعتماد مبین” تغییر نام پیدا کرد)، متشکل از شرکتهای سرمایهگذاری “توسعه اعتماد” و “شهریار مهستان” که از شرکتهای زیرمجموعه “بنیاد تعاون سپاه” هستند و شرکت “گسترش الکترونیک مبین ایران”، از شرکتهای زیرمجموعه “ستاد اجرایی فرمان امام” واگذار شد.
پرویز فتاح اما از گستردهتر شدن دایره فعالیتها و برنامههای بنیاد حتی به “ساخت و ساز” و از سرگیری فعالیتهای “۲۰ سال قبل” این بنیاد در خانهسازی خبر میدهد: «ما ۲۳ شرکت رسمی داریم که کار ساخت و ساز مسکن انجام میدهند… هم اکنون در اکثر نقاط کشور، “بنیاد تعاون” مسکن میسازد؛ این خوب است یا بد؟ کار ساخت و ساز ما به وسعت ایران اسلامی است و در محرومترین جاها خانه میسازیم.»
به گفته وی، این بنیاد «وظیفه تامین مسکن کادر سپاه و بسیجیان و ایثارگران» را برعهده دارد و با دارا بودن “۲۴ شرکت” «که کار اصلی آنها مسکنسازی است»، در واقع، «یکی از مسکنسازان عمده کشور به شمار میرود.»
وی البته تاکید میکند که در انجام تمام این کارهای اقتصادی توسط بنیاد تعاون سپاه، تنها “رضای خداوند” و “رفاه حال مردم” مدنظر قرار میگیرد: «ما سود به آن معنا که در ذهن برخی افراد هست را مدنظر نداریم. سود این است که یک هموطن با آرامش در یک خانه زندگی کند، این الان مدنظر است.»
در توضیح اهمیت نقش و نفوذ بنیاد در فعالیتهای اقتصادی، همین بس که “وزیر” برای امضای قرارداد همکاری شخصا به دفتر مدیرعامل “بنیاد تعاون” میرود: «آقای وزیر مسکن لطف کردهاند با دستور آقای رئیس جمهور سه ماه قبل به دفتر من آمدند، توافقنامهای امضا کردهایم که ۵۰ هزار واحد مسکونی در قالب مسکن مهر بسازیم.»
پرویز فتاح اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۳ در بازدید از خبرگزاری “تسنیم”، وابسته به سپاه پاسداران ضمن دفاع از عملکرد و فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران با تاکید بر آنکه «ظرفیت سازندگی که در سپاه ایجاد شده است همواره در خدمت تمام دولتها بوده است»، به عنوان مثالی در تائید سخنانش افزود: «بنده خودم از بنیانگذاران قرارگاه سازندگی هستم و از ابتدا حضور داشتم. قرارداد سد کرخه را نیز خودم امضا کردم و زمین آن را نیز در سال ۷۰ تحویل گرفتم.»
وی اصلیترین هدف سپاه و نهادهای زیرمجموعه آن را در این عبارت خلاصه میکند که «بحث ما این است که پای خارجیها به کشور باز نشود» چون به گفته وی، کشور نباید “دچار وضعیت ارتجاعی” شود که «به جایی برگردیم تا دست اجانب و خارجیها به کشور باز شود.»
بازگشت به سپاه پاسداران البته محتملترین تصمیم پرویز فتاح به شمار میرفت؛ چه آنکه با همرزمان سابقش راحتتر از افرادی همچون محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیم مشایی می توانست نشست و برخاست کند؛ از دید سپاهیان اما پرویز فتاح، تکنوکراتی است که میشود به وی اعتماد کرد و پروژههای سنگین را به وی سپرد.
فتاح در حالی به سپاه بازگشت که بعد از پایان کار دولت نهم، مسئولیتهای متعددی به وی پیشنهاد شده بود. از جمله، صادق محصولی، مردادماه سال ۱۳۸۸ که به عنوان “وزیر پیشنهادی رفاه و تامین اجتماعی” در کمیسیونهای مجلس حضور مییافت، از پرویز فتاح به عنوان رئیس بعدی “سازمان تامین اجتماعی” نام میبرد. “معاون اولی رئیس جمهور” در دولت دوم محمود احمدینژاد، “استانداری آذربایجان غربی”، “شهرداری تهران”، “مدیرعاملی راهآهن”، “سفیر جمهوری اسلامی” در شماری از کشورها از جمله پیشنهادهایی است که بعد از خروج آقای فتاح از کابینه نخست احمدینژاد به وی ارائه شد اما فتاح از پذیرش آنها سر باز زد و گفت: «من به درد این کارها نمی خورم. من فنی هستم و مهندسم، تجربهام چه قبل از وزارت و چه در دوران وزارت مهندسی بوده است.»
حتی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در سال ۱۳۹۲ نیز زمزمههایی درباره کاندیداتوری وی از سوی “جبهه پایداری”، گروه نزدیک به محمدتقی مصباح یزدی، روحانی تندروی هوادار علی خامنهای نیز به گوش رسید که وی رسما از تصمیمش بر عدم کاندیداتوری در این انتخابات خبر داد.
“بچه حزباللهی” وفادار به نظام و رهبر:
در جمهوری اسلامی حضور در قدرت اما الزاماتی دارد که تا حدود زیادی برای همگان آشکار است و پرویز فتاح نیز همواره در همین مدار حرکت میکند؛ چه آن زمان که در سد کرخه فعالیت میکرد و چه در تحلیلش از جنبش سبز همواره خود را نیرویی وفادار به نظام، رهبر و نهاد روحانیت اما نه آنچنان تندرو که در سیبل رسانهها قرار گیرد، معرفی میکند.
از جمله، وی در دیماه سال ۱۳۹۲ در گردهمایی طرفداران علی خامنهای به مناسبت سالگرد تظاهرات حکومتی موسوم به “۹ دی” طی سخنانی با تاکید بر اینکه «نظام در جریان فتنه ۸۸ مظلوم واقع شد»، گفت: «نهم دی به تعبیری به طرحها و نقشههای دشمنان برای براندازی نظام ولایی در ایران اسلامی مهر باطل زد.»
وی ضمن ستایش از “بزرگمنشی” علی خامنهای افزود: «مهمترین عاملی که موجب شد انقلاب و نظام اسلامی از بحران فتنه هوشیارانه و با بصیرت عبور کند، بدون شک صعه صدر مثالزدنی رهبری معظم انقلاب در برخورد با فتنهگران بود.»
او در توصیف ارادت و نزدیکیاش به رهبر جمهوری اسلامی میگوید که از وی “عیدی” میگیرد: «آقا به ما هزار تومانی عیدی دادند. یک بار آقا ۵۰۰ تومانی دادند؛ من گفتم اگر اجازه دهید من چندتا بر می دارم.»
کسانی که پای صحبت های وزیر سابق نیرو نشستهاند، دریافتهاند که وی در سخنانش پیاپی به سخنان علی خامنهای استناد میکند؛ مثلا درباره پرونده هستهای جمهوری اسلامی با اشاره به سخنان خامنهای مبنی بر اینکه «هم به آرمانها باید توجه شود و هم به واقعیتها» میگوید: «ما در حال حاضر تاوان آرمانهای خود را میدهیم. مسئله انرژی هستهای بهانه است و آنها نظام را نشانه رفته اند.»
فروردین ماه سال ۱۳۹۱ نیز فتاح با حضور در برنامه تلویزیونی “دیروز، امروز، فردا” بارها از کلمه «دشمن»، کلمهای که در هر سخنرانی بارها توسط علی خامنهای بکار گرفته میشود، استفاده کرد: «همیشه دشمن با ما رو در رو بوده… دشمن همیشه دشمنی کرده و این دشمنی در ابعاد مختلف بروز کرده است… از دشمن نباید جز دشمنی انتظار داشته باشیم اما باید این منطق را بپذیریم که دشمن شکست خورده است، ۳۲ سال است که دشمن از این ملت شکست خورده است… الان فلش دشمن روی عرصه اقتصادی است.»
وزیر سابق نیرو خود را از جمله نیروهای “حزبالله” میداند و همواره از “بچه حزباللهیها” ستایش میکند چون به نظر وی، “بچههای حزباللهی” و “ارزشی” در حوزههایی که «ریسک و شهامت و جسارت بیشتر و جهادی» میخواهد، یعنی در «وادیهای ناشناخته، جدید و ریسکپذیر»، همواره “موفق” بودهاند و «خوب عمل میکنند.»
او با اشاره به بازدید علی خامنهای از سد کرخه در اسفند سال ۱۳۷۵ میگوید که نیروهای کارفرما از طرف وزارت نیرو، «رفتند یک پارچه زدند که “ما توانستهایم”» اما «نیروهای قرارگاه سازندگی رفتند از بازار اندیمشک و دزفول هر پارچه برزنتی بود خریدند و شعار صدمتری روی آن نوشتند: حزبالله میتواند.»
به گفته وی، علی خامنهای نیز با دیدن این پارچهنوشتهها “خندید” و گفت: «هر دو شعار را دیدم. این شعار {حزبالله میتواند} را حفظ کنید که شعار بسیار خوبی است.»
از آن سالها تا کنون اما تغییری در این نگاه ستایش آمیز آقای فتاح به حزبالله ایجاد نشده؛ آنچنانکه او اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۳ نیز به خبرگزاری “تسنیم” گفت که همین الان نیز «فازهای ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی در اختیار نیروهای حزباللهی و ارزشی قرارگاه سازندگی سپاه است که یک افتخار ملی است. حضرت آقا نیز ۲ سال قبل از آن بازدید داشتند.»
فتاح اما غیر از تعریف و تمجید از علی خامنهای، سعی میکند تا از دیگر روحانیون سرشناس و پرنفوذ در جمهوری اسلامی نیز ستایش کند؛ هر از گاهی به دیدار روحانیون ساکن قم میرود و در مراسم ختم روحانیون یا بستگان روحانیون معتمد نظام حضور مییابد. به عنوان مثال، وی بعد از مرگ آیتالله “عزیزالله خوشوقت”، از روحانیون پرنفوذ و نزدیک به علی خامنهای، از “۲۵ سال شاگردی” و “رفت و آمد”ش نزد این روحانی خبر داد و وی را “تجسم بصیرت” توصیف کرد.
فتاح همچنین در ستایش از این روحانی که از وی به عنوان یکی از روحانیونی که فتوای قتل دگراندیشان در جریان قتلهای زنجیرهای را صادر میکرد، نام برده میشود، از هیچ مبالغهای فروگذار نکرد آنچنانکه گفت عزیزالله خوشوقت از نظر خلق و خو “شبیه پیامبر اسلام” بود.
وی اگرچه میگوید که مهارتی در فن سخنوری ندارد و فقط “مهندس” است و “کار فنی” بلد است اما برای نشان دادن حمایت و وفاداریاش به نظام جمهوری اسلامی، گهگاه “تحلیل سیاسی” نیز ارائه میدهد؛ آنچنانکه حوادث مربوط به انتخابات ریاست جمهوری سالی ۱۳۸۸ را «زیباترین نماد دموکراسی» توصیف کرده و افزوده است: «کجای دنیا چنین چیزی وجود دارد. لااقل شب نمیآیند بیرون، در طول روز با یک سخنرانی و کف و سوت، همه چیز تمام میشود.»
به نظر وی، «ایران پس از انقلاب به سمت دموکراسی رفته است» چون «قرنها حکومت در ایران به صورت “موروثی” بوده اما انقلاب اسلامی به یمن وجود حضرت امام، باعث شد نماد انتخابات ریشه دار شود.»
فتاح البته با دوستان خارجی جمهوری اسلامی نیز ارتباطهای خوبی دارد؛ از آن جمله است دوستی نزدیکش با جلال طالبانی، سیاستمدار عراقی نزدیک به مقامات حکومت تهران، رهبر حزب “اتحادیه میهنی کردستان” و رئیس جمهور عراق. رابطه فتاح و طالبانی به سالهای جنگ باز میگردد: «ما در جبهه با آقای طالبانی ارتباط زیادی داشتیم. گاهی ایشان را من به ایران میآوردم. زمان جنگ در عراق رفت وآمدهای زیادی به منزل ایشان داشتم و زندگی کاملاً چریکی و پنهانی داشتیم، هم سفره بودیم و در سختترین شرایط زمان صدام، در منزل ایشان بودم.»
چرخش قدرت و روزگار اما یکی را در ایران به وزارت رساند و دیگری نیز بعد از سقوط دیکتاتور بغداد، رئیس جمهور عراق شد: «هیچکدام چنین فکری نمیکردیم. هر وقت آقای طالبانی در دولت نهم به ایران میآمد، من نماینده دولت برای استقبال بودم و هر بار که من میرفتم عراق، آقای طالبانی خیلی گرم استقبال میکردند.» از سوی دیگر، تسلط تقریبی فتاح به زبان کُردی به وی کمک میکند تا راحتتر با طالبانی به گفتگو بنشیند.
علی خامنهای نیز یک بار در حضور طالبانی در ستایش از فتاح وی را “یک بسیجی واقعی” توصیف کرد و طالبانی نیز با بیان اینکه «کاک فتاح برای ما زیاد زحمت کشیدند»، گفت: «ایشان از نظر ما هم یک پیشمرگ کُرد هستند.»
اما منظور جلال طالبانی از “زحمات زیاد” فتاح برای عراق چیست؟ فتاح در این باره میگوید: «در دوره نهم، ما سرمایهگذاری زیادی در عراق بویژه در بخش برق انجام دادیم. صادرات برق ما تا بغداد و بصره و العماره رفت و ۲ نیروگاه در حال احداث داریم. فاضلاب شهر مقدس کربلا، برق شهر مقدس نجف و کربلا را انجام دادیم.»
فتاح؛ مردی برای پشت صحنه:
پرویز فتاح، این رزمنده سال های دور، مهندس سپاهیان و وزیر احمدینژاد اینک بار دیگر به فعالیتهای فنی-مهندسی در بدنه سپاه پاسدارن بازگشته است. به نظر میرسد که نهادی همچون “بنیاد تعاون سپاه” فضای مناسبی برای فعالیت چهرههایی همچون پرویز فتاح است؛ عرصهای بدون حسابرسی، در کنار همرزمهای پیشین، دور از هیاهوی سیاست و جناحبندیهای مرسوم، نزدیک به بیت رهبر جمهوری اسلامی و آنگونه که خودش نیز میپسندد، حضور همزمان در متن و حاشیه قدرت؛ گمنامی در عین نفوذ.
یک بار احمدینژاد به وی گفته بود: «من شما را عین خود میدانم.» به این جمله احمدینژاد اگرچه نمیتوان همچون آمارهای وارونهاش اعتماد کرد، اما آبستن حقیقتی است که شاید چندان دور از واقعیت نباشد. فتاح نیز از جمله مردان پیچیده جمهوری اسلامی است که از سپاه آغاز کرد؛ مهندس شد؛ به دولتمردی رسید و شهره شد. با این حال، فتاح اما سبک متفاوتی از سیاستورزی را پیش گرفته؛ آنچنانکه همواره خود را “سپاهی” و “بچه حزباللهی” میداند و ترجیح میدهد که به جای وزارت و وکالت همچنان در فضای کدر و غیرشفاف اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی فعالیت کند تا همانطور که خودش میگوید «بدون آنکه پای هیچ فرد خارجی به کشور باز شود»، وی و همرزمانش در سپاه پاسداران به کارهایشان ادامه دهند؛ از مسکن و سد و مخابرات تا نیروگاه و بورس و بانکداری.
یوحنا نجدی – سعید قاسمینژاد
منبع: گویا نیوز