back to top
خانهدیدگاه هاعلی رضا جباری ( آذرنگ )/ به کشتار مردم غزه بی درنگ...

علی رضا جباری ( آذرنگ )/ به کشتار مردم غزه بی درنگ پایان دهید!

jabari reza azarangپس از نبرد تحمیلی دولت بنیانگرای دینی اسراییل و پایگاه قدرتهای امپریالیستی غرب در منطقه ی خاورمیانه به مردم بی دفاع غزه که دست کم از بلای آسمانی نداشت و تا کنون نزدیک به 1500 کشته و شمار بیشتری زخمی و آسیبهای بی حساب مالی را برهردو طرف تحمیل کرده است، گروهی از روشنفکران ایران، بیانیه ای را با عنوان ” به کشتار مردم فلسطین بی درنگ پایان دهید ”  منتشر کردند که با وجود برخی از کاستیها درآن، در مجموع بیانگر اوضاع کنونی جنگ در منطقه است. از جمله این کاستیها می توان از اشاره نکردن به موضع حماس دررابطه با دولتهای ارتجاعی عدالت و توسعه در ترکیه و اخوان المسلمین در مصر، واتکا به کمک مالی واسکان رهبر سیاسی سازمان حماس در امارت ارتجاعی قطر، پس از همراهی آن با نیروهای ” جهادی” ( بخوان انتحاری ) مخالف حکومت بشار اسد در سوریه، و همسویی عملی و عینی حماس با اسراییل در زیر چتر دفاع ازمردم فلسطین و نوارغزه که تا به امروز درهر نوبت جنگ، به دلیل تهدید مردم  اسراییل به جای دولت و نیروی نظامی آن کشور، به دامن زدن آشوب در منطقه به کوشش دولت ددمنش اسراییل  انجامیده است، مردم بی دفاع غزه را آماج حمله های دولت خون آشام  اسراییل، به مثابه ی پایگاه منطقه ای امپریالیستها، قرار داده است. من اکنون دادن پاسخی به نامه پراکنی های برخی ازعزیزان و حمله های رسانه ای برخی دیگر ازآنها، از جمله سیمای اسقلال، آزادی و عدالت اجتماعی، در قالب سخنان دکتر مرتضی محیط، به امضا کنندگان این نامه، با عنوان خیانت ” چپ داخل ایران ” و گرایش آن به صهیونیسم، را اکنون به عهده می گیرم و، ضمن بیان برخی از دیدگاههای خود  در باره ی موضوع، سپاسگزاری خود را از آقای احسان سهرابیان مهر یزدی یا شاید مهریزی که شرحی بایسته در باره ی موضوع را در مقاله اش به نام ” دفاع از فلسطین با بیانیه هایی علیه یکد یگر” در بخش مکمل نشریه ی” اخبار روز ” منتشر کرده است ابراز می دارم و به این نکته اشاره می کنم که اغلب نظرگاه های ایشان با دیدگاه های من در باره ی این موضوع همخوانی دارد. 

     پس گرفتن امضا گرامی، رفیق گرامی، محمد علی عمویی، و اشاره ی ایشان به اینکه خود ایشان بیانیه راامض نکرده است؛ اشاره ی رفیق گرامی، فریبرز رئیس دانا، در باره ی حقِ گذاشتن امضای ایشان براسناد مورد تایید ش برپایه ی توافق قبلی، و انتقاد از خودِ او و اظهار این نکته که از گذاشتن نیابتی امضای دیگران بر پای سندها منصرف شده است، و نیزسخنان قابل قبول ایشان در بار ه ی بیانیه که در مجموع بر پذیرش آن گواهی می دهد، تکذیبیه ی امضای رفیق عزیز فروغ تاجبخش ( مادر لطفی )در پای بیانیه، سخنان رفیق عزیز،، ناصر زرافشان در باره ی اینکه متن بیانیه را نخوانده امضا کرده است و نوشته هایی دیگر ازاین دست، و حذف این بیانیه از شمول مطالب ” اخبار روز” و پرسشهای آقای مهریزدی که با وجود پذیرش بیانیه سئوالهایی را در باره ی آن را در مکمل نشریه ی ” اخبار روز” مطرح کرده است، مرا برآن داشت که در پاسخ به این مسائل نکته هایی  را به پیش کشم.

     من پیش از هرچیز خواندن مقاله ی آقای مهریزدی را به همه ی خوانندگان ” اخبار روز” توصیه می کنم و سپس به طرح دیدگاهها و پاسخهایم می پردازم.

1.برابرشمردن برادر کوچکتر و برادر بزرگتربه گمان من کاری معقول و منطقی نیست و به گمان من کاری است که در این بیانیه انجام نشده است. هر فعالیت حماس تا کنون زمینه ای کسترده را برای فعالیت هرچه گسترده تر برادر بزرگترآن، دولت متجاوز اسراییل، فراهم آورده است. اگر نخواهیم به پیشینه ی تک روی ها و افراطگرایی های محرک حماس اشاره کنیم ( خواننده را به کتاب ” بازی شیطان “، اثر رابرت دریفوس، ارجاع می دهم “، به یقین اقدامدامهای حماس در برهم زدن موازنه ی نیروها درمنطقه و دامن زدن به آشوب به سود نیروهای ارتجاع و به تبع آن دولت اسراییل، سگ زنجیری امپریالیستها در منطقه، را نمی توان نادیده گرفت. اینکه حماس در زیر فشار مردم فلسطین ناگزیربه پذیرش تشکیل دولت وحدت ملی با سازمان آزادیبخش فلسطین ( الفتح )شد، سخنی دیگر است که به گمان من نمی توان آن را مستقل از شیوه ی عمل عمومی پیشین حماس در زمینه ی مسائل فلسطین و منطقه شمرد. حمله ی ارتش اسراییل به مردم بی دفاع فلسطین ( غزه ) و بستن گذرگاه رفح بر روی آنان به کوشش دولت ارتجاعی و نظامی حاکم بر مصر که محاصره ی نوار غزه را کامل کرد، کاری تازه نیست؛ و حماس پیش از این نشان داده است که به موقع خود در شکستن این اتحاد و رو کردن به سیاستهای تک روانه پیشگام بوده است.

     به هر حال، گام نهادن در راه این اتحاد را می توان گامی در راستای پیروزی آرمان مردم فلسطین به حساب آورد؛ اگر این اتحاد تاکتیکی نباشد و بار دیگر سرانجام به تفرق و پراکندگی نیروهای نطامی و دولتی فلسطین نینجامد. شکستن آتش بس سه روزه با تحریکات و تحرکات نظامیان اسراییلی اکنون ممکن است گامی در راه شکستن این اتحاد سازنده باشد ودر آینده ی نزدیک تاکتیکی بودن آن را ثابت کند؛ اما دوام آوردن آن که خاری در چشم دولت راستگرای اسراییل است به طور بالقوه توانمندی افزونتر مردم فلسطین در برابر نیروهای متجاوز را در پی خواهد داشت. 

     2. به گمان من موشک پرانی های حماس به سوی اسراییل که به کشتار مردم غیر نظامی اسراییل کمک می رساند، هم برای مردم اسراییل و هم برای مردم بی دفاع غزه هزینه ساز است و اگر نظامیان فلسطینی توان دفاع از خود در برابر اسراییل را ندارند، نباید با هدف گرفتن غیرنظامیان اسرایی آتش بیار معرکه ی اسراییل در جنگ نابرابر با فلسطینیان شوند. برخورد انسانی تر این است که نیروهای فلسطینی در خاک خود پذیرای ارتش اسراییل شوند؛آن را در داخل کشورشان محاصره کنند و با نیروهای نظامی خویش،  نه با  جان زن و کودک فلسطینی به سان گوشت دم توپ، هزینه ی حمله های جنایتکارانه اسراییل را بپردازند. تردیدی نیست که به لحاظ کمی حاصل چنین اقدامی کمتر از شرایط کنونی برای فلسطینیان مرگبار نخواهد بود؛ اما به لجاظ کیفی حاصلی بسیار متفاوت به بار خواهد آورد. دولت حماس یا دولت وحدت ملی فلسطین پس از آن متهم به کشتار مردم غیر نظامی اسراییل نخواهد شد؛ زمینه برای توجیه حمله ی دامن گستراسراییل به خاک غزه فراهم نخواهد آمد؛ و دفاع جهانیان از مردم غزه، دست کم در قالب گفتار، تظاهرات و اعتراضات، نسبت به شرایط امروزی صد چندان خواهد بود. 

     بسیاری از صاحبنظران پیرو گرایش چپ و نیز روشنفکران و نویسندگان بنام داخل ایران این بیانیه را امضا کرده اند و این موضوع بیانگراین نکته است که ایشان توهمی در باره ی نقش حماس در تحولات مرتبط با سرزمین فلسطین و آنچه تا به امروز برآن گذشته است ندارند.  به گمان من برخی از رفقا که اینچنین شتابزده به پس گرفتن امضایشان در پای این بیانیه پرداخته اند نیز بعید است چنین توهمی را به خود راه داده باشند؛ به ویژه اینکه در همین چند ماه اخیر نیز حماس به برخی از واکنشها که پیش از این به آنها اشاره کردم، در امتداد گرایشهایی که در طول تاریخچه ی پیدایش خود نشان می داده، پرداخته است. به گمان من موضع گیری این رفقا بیشتر به سبب پرهیزشان از مواضع تهمتی است که ممکن بوده با برخی از واکنشهای اطرافیانشان برانگیخته شده باشد. سخنان موهن آقای مرتضی محیط و اتهامات ایشان نسبت به ” چپ داخل ایران “، به عنوان کل واحد که تا اندازه ای نیز در باره ی امضاکنندگان بیانیه صدق می کند، نمونه ای جدید از یورشهایی است که این مجموعه ی کمابیش واحد دراین مقال را هدف گرفته است. من نمی دانم القای چنین شبهاتی ممکن است با چه نیتی باشد؛ اما آنچه مهم است تاثیرآن در تفرق میان نیروهای بالقوه ناهمگن چپ ایران و برانگیختن آنان در مقابل یکدیگر، دور کردن بیشتر آنها از ضرورت اتحاد، نسبت دادن اقدامشان به ” حزب کمونیست کارگری ایران “، بدون آوردن دلیل متقن، و حتی یک گام هم که شده دورتر کردن آنان از اتحاد نظری بر پایه ی تعالیم سوسیالیسم علمی تواند بود. از سوی دیگر، مگر نه این است که تبعید شدگان از خاک میهن باید یاری رسان تحولات داخل کشور و زبان گویای آن باشند؟ پس چگونه است که کسانی مانند آقای مرتضی محیط به خود اجازه می دهند که با به قول خود او ” چپ داخل ” برخورد ی اینچنین موهن داشته باشند. شاید هم ایشان پس از سالیان دراز تحقیق و پژوهش به این نتیجه رسیده است که سرنوشت کشور در خارج و مستقل از روشنفکران داخل تعیین می شود که با به بازی گرفتن واژه ی ” چپ داخل “، در یک کلام، این نیروها را نفی می کند.

    3. نمونه هایی از برخورد حماس با مسئله ی فلسطین را می توان در برخی از زمامداران پیشین حکومت ایران یافت که با شعار ” امحای اسراییل از سطح زمین” و ” نفی هولوکاست “، کشورمان را در معرض یکی ازدشوارترین فاجعه های اقتصادی و سیاسی  تاریخ خود قرار دادند و تا آستانه ی جنگی نابرابر و بنیانکن به پیش بردند.  برهمین اساس است که سگهای زنجیری امپریالیسم در دولت اسراییل هنوز هم دست از تحریک هم پیمانانشان درغرب، به ویژه در ایالات متحد، برای حمله به ایران بر نمی دارند. تحریکات و تحرکات ” داعش ” ( دولت اسلامی عراق و شام )،اخوان المسمین مصر، القاعده و طالبان و النصره، بوکوحرام و… همه از یک سرچشمه سیراب می شود و آن نیز نگهبانی خواسته وناخواسته ی قدرتهای بزرگ غربی در منطقه و جهان، از راه به آشوب کشاندن کشورهای جهان، به ویژه در منطقه ی زرخیز خاور نزدیک و میانه، و ماهی گرفتن آنها از آب گل آلود است.

    4. برخی ازمنتققدان بیانیه می گویند: اکنون که سخن ازاتحاد گروههای رهبری مردم فلسطین در میان است به میان کشیدن نام حماس نکته ای انحرافی است و به مثابه ی پیشروی در راه به افتراق کشاندن اتحاد کنونی میان عمده قوای فلسطینی عمل می کند. شاید این سخن معقولترین انتقادی باشد که به بیانیه وارد است؛ اما به گمان منروی دیگر مسئله را نیز باید در نظر گرفت. طرح خطاهای سازمانی مانند حماس، تا حدّ برد ی که این بیانیه ممکن است داشته باشد، در داوری مبتنی برآگاهی درباره ی آن می تواند نقش بازی کند. اگر از کسی یا نیرویی  خطا یا خطاهایی سر زده باشد، نخستین شرطِ حساب بازکردن بر روی او دوریش از تکرارآن خطا ( ها )،  پذیرفتن انتقاد دیگران و انتقاد از خود در باره ی خطا یا خطاهایی است که انجام داده است؛ وگرنه به حال خود رها کردن آن فرد یا سازمان یا نپذیرفتن خطا یا خطاهای گذشته اش گهگاه می تواند ره بازگشت به گذشته را برای او هموارکند.

پیش از پاسخگویی به  سوالهای آقای سهرابیان مهریزدی لازم است تذکری کوتاه درباره ی یکی دو نکته از سخنان دوستی درمتن نوشته ی او درباره ی بیانیه اشاره کنم  که درست در لحظه ی انتشار  این متن از آن آگاه شدم؛ اما متاسفانه فرصت کامل آن نوشته رانیافتم. با اید به اینکه شنیده هایم در باره ی این نکته ها دقیق بوده باشد و با اشاره به اینکه بازهم فرصت پرداختن به آن در گفتاری دیگر وجود دارد به طرح دیدگاهم در باره ی این دو نکته می پردازم.

     دو نکته ای درآن متن که مایل به اظهار نظر در باره ی آنم یکی به اشاره ی دوستم به ماهیت بورژوایی سازمان حماس – در سرزمینی بسته ودر محاصره ی دولت خونریز اسراییل – مربوط است که مردم آن بنا به قاعده حتی امکان زندگی و نفس کشیدن در شرایط آزاد و بدون محدودیت  را هم ندارند،  تا چه رسد به اینکه بتوانند درآنجا به سرمایه اندوزی و ایجاد موسسات تولیدی دست یازند. تنها چیزی که می توان در خاک محاصره شده ی فلسطین یافت فقر و تهیدستی، رنج و عذاب، محرومیت از حقوق حقه ی خود برای داشتن سرزمین و دولتی ازآن خویش است؛ و مردم آن هم اکنون جز این سرمایه ای ندارند که آن سرمایه بورژوایی باشد یا نباشد. مسئله ی دوم قرار دادن حماس در برابر اسراییل به مثابه ی تنها دو نیروی حاضر در میدان نبرد است. می دانیم که هم اکنون هجده سازمان فلسطینی، با گرایش های گونه گون در نبرد با اسراییل اند سهیم اند که یکی از آنها سازمان حماس است. درست است که حماس یکی از نیروهای عمده ی فعال در نوار غزه است که به هر تقدیربیشترین آرای مردم را نیز به خود اختصاص می دهد؛ اما به عبارتی می توان گفت غزه میدان نبردی نابرابر میان متجاوزان اسراییلی و مردم ستمدیده ی فلسطین است.

اکنون که به طرح برخی از دیدگاههای خود در باره ی موضوع پرداخته ام، به برخی از شبهه هایی که آقای احسان سهرابیان مهریزدی به پیش کشیده است تا آنجا که در توان من است پاسخ می گویم:

آقای سهرابیان می پرسد: ” در بخشی از بیانیه آمده است که ” جنگ حماس با اسراییل هیچ چیز نیست جز جنگ قدرت برای تسلط بر منطقه ای که هم اکنون در اختیار دولت اسراییل است. حماس برای رسیدن به این هدف ارتجاعی حاضر است فوج فوج از مردم فلسطین را به کشتن دهد. گواه این مدعا، صرف نظراز برخورد ارتجاعی و سرکوبگرانه ی حماس با مردم غزه، موشک پرانی بی هدف آن به سوی اسراییل است که بیش از آنکه به دولت و مردم اسراییل لطمه بزند به مردم اسراییل و مردم غزه آسیب می رساند. درعمل این دو نیروی ارتجاعی آب به آسیاب یکدیگر می ریزند. ” درعمل،  درجملاتی که در بالا آمده است چند نکته ی نامشخص وجود دارد که پرسشهایی را در ذهن مخاطب ایجاد می کند… . به عنوان مثال می توان… پرسید که آیا… ” منطقه ای که هم اکنون در اختیار اسراییل است ” باید همچنان در اختیار این دولت خونریز باقی بماند؟ و یا اینکه مردم فلسطین اعم از عرب، یهودی و… حق دارند آن را از هر دولت ضد مردمی باز ستانند و بر آن حاکمیتی دمکراتیک مستقرسازند؟ و نیز آنجا که از ” مردم اسراییل و مردم غزه ” سخن به میان می آورند آیا بر این عقیده اند که مردم این دو ناحیه به یک شکل آسیب می بینند؟ و آنجا که… خواستار ” مقابله با جنگ طلبی و تبهکاری دولت اسراییل ”  ” به همراه مردم اسراییل” می شوند پرسش اساسی… این است که آیا ” عموم مردم اسراییل ” با آنچه بر ” مردم غزه ” می رود مخالف اند؟

1. در پاسخ پرسش نخست ایشان می توان گفت:  نه، هرگز جنین نیست. تردیدی نیست که پس از افزون بر 60 سال  از زمان تشکیل دولت اسراییل در بخشی از خاک فلسطین، نمی توان خواستار امحای آن شد و صلح خاور میانه و نزدیک تنها برپایه ی تشکیل دو ملت مستقل فلسطین و اسراییل، یا به ترتیبی دیگر ادغام دمکراتیک دوکشور برای تشکیل دولت- ملت واحد، ممکن است. اما آیا موشک پرانی های حماس یا یورشهای بی رحمانه و جنایتکارانه ی اسراییل به نوار غزه به بهره بر داری از یکی از این دو راه کمک می رساند. البته، پیشنهاد بهره گرفتن از مذاکره ی برابرحقوق برسر تعیین تکلیف دو مردم همتبار می توانست جزئی از این بیانیه باشد که جای آن خالی مانده است؛ اما اشاره نکردن به این موضوع ضمن اینکه از کاستیهای بیانیه هست، نافی نکته هایی که درآن مطرح شد نیست. راه پیشنهادی من بحق در  نقل قول های بالا  ازآقای مهریزدی نیز به صورت سوال آمده است که من آن را می پذیرم.

2. در پاسخ به این سوال که آیا مردم این دوناحیه به یک شکل آسیب می بینند؟ می توان گفت: نه، به هیچ وجه. آسیب بنیانی، چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی، متوجه مردم غزه است. اما آیا نفس قتل و کشتار انسانهای بیگناه از هر دو سو و به کوشش هر نیرو که باشد توجیه پذیر است. گفته اند اگر انسانی  انسانی دیگر را به ناحق بکشد مانند این است که همه ی انسانها را کشته باشد. این کلام بسیار معقول و منطقی است و به درستی باید مورد توجه بسیاری از آدمکشان حرفه ای در سراسر جهان، به ویژه منادیان  اسلام و ایمان به فرامین اسلام، قرار گیرد که متاسفانه هرگز چنین نبوده است. قتل و کشتاری فاجعه بارکه برخی از دولتمردان ایران درسالهای دهه ی 60 به راه انداختند، کشتار مردم افغانستان به دست نیروهای طالبان و القاعده، قتل عام مردم اندونزی به دست کسانی که خود را مسلمانانی معرفی می کردند که با کمونیستها رو در روی اند، کشتار مردم عراق به دست نیروهای داعش، قتل شماری بزرگ ازمردم بیگناه نیجریه به دست ” مسلمانان ” بوکوحرام، و نمونه های بسیار دیگر بر پوچ بودنِ ادعای اسلامیت عاملان و آمران این کشتارها گواهی می دهد. و در اینجا نیز متاسفانه حماس با تلاش اندک و کم اثر از راه  موشک پرانی  آسیبهایی هرچند نه چندان سنگین را بر مردم و داراییهای مردم اسراییل وارد می آورد و نتیجه ی این کار نیزهمان تحریک دولتمردان جنایتکار اسراییلی است که از پی کشتن چند شهروند بیگناه اسراییلی، برافروختن آتشی خانمانسوز را بر شماری صدچندان از مردم بی گناه و محروم از حقوق انسانی فلسطین تحمیل می کنند.

3. در پاسخ پرسش سوم آقای سهرابیان می توان گفت: نه به هیچ رو. بسیاری از مردم اسراییل، نه همه ی آنها، با برافروختن آتش جنگ با مردم فلسطین مخالف بوده اند وچه بسیار پیش آمده است که تظاهرات و اعتراضاتی را برضد جنگ به راه انداخته اند؛ اما به هیچ رو اینان همه ی مردم اسراییل نبوده اند. و از قضا در جنگ کنونی تحمیلی اسراییل بر مردم فلسطین، هشتاد در صد مردم آن کشور با این جنگ موافق اند که چنین نسبتی در تاریخ کوتاه اسراییل کم سابقه بوده است. اما دلیل این موضوع چیست؟ بی تردید تحریک و تحرکات بخش نظامی حماس دراین گرایش وارون آرای مردم اسراییل تاثیر چشمگیر داشته است. و شاید نسبتی قاطع از مردم اسراییل به این باوررسیده باشند که تعیین سرنوشت  قطعی کشورشان در میدان جنگ تنها راه حل چالشهای موجود میان دو ملت همتبار و همجوار است و می تواند امنیت کشورشان را تامین کند.؛ اما باور مردم اسراییل ممکن است با واقعیت جاری در پیرامون آنان همخوانی نداشته باشد و این نکته نافی این حقیقت نیست که مردم اسراییل نیز انسان اند؛ حق زیستن دارند و در سرانجام کار صلح در منطقه را بر تداوم جنگ و آشوب و نا ایمنی برتر می – شمارند.

به هر حال، با امید به اینکه آنچه نوشتم به نزدیک کردن نگرش نمایندگان روشنفکری تا آنجا که ممکن است کمکی برساند این بحث را به پایان می برم و آرزومند آنم که افکار عمومی جهانیان و مردم  ستمدیده ی منطقه درست ترین راه را برای پایان دادن به جنگ بی امان 60 ساله میان اسراییل و کشورهای عرب منطقه و در پیشاپیش آنها فلسطین در پیش رو قرار دهد. به امید آن روز.

علی رضا جباری ( آذرنگ )

11/5/93( 14/8/2 )

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید