back to top
خانهدیدگاه هاتاريخ پُرتلاطم يک سرزمين استرتژيک/ غزۀ نافرمان، آزمون ناسيوناليسم فلسطينی

تاریخ پُرتلاطم یک سرزمین استرتژیک/ غزۀ نافرمان، آزمون ناسیونالیسم فلسطینی

GRESH-Alain-1 ۱۳۹۳/۰۵/۲۱- Alain Gresh: تجاوز اسرائیل از طریق هوا و سپس زمین علیه غزه، که از ۹ ژوئیه آغاز شده، موجب مرگ بیش از ٧٠٠ نفر گشته است (تا ٢۴ ژوئیه)*. با این حال، احتمال کمی می رود که محاصره شده گان، تسلیم شوند. همۀ تاریخ این سرزمین، که کادرهای اصلی الفتح را پرورانده، تاکیدی است بر سنت استوار مقاومت مردمی که هرگز ناپدیدی فلسطین را پس از ١٩۴٨ نپذیرفته اند. سامسون عبرانی با نابکاری دلیله که موهایش را کوتاه کرده بود، نیرویش را از دست داد و اسیر فیلیستینی ها** شد –که نام فلسطین از آن گرفته شده- فیلیستینی ها چشمان او را از حدقه درآورده به غزه می برند. یک روز «فیلیستین»ها برای سرگرمی خود او را فراخوانده به مسخره می گیرند: «سامسون دو ستون میانی را که معبد بر آن ها استوار بود، لمس می کند و با بازوی چپ به یکی از ستون ها و با بازوی راست به ستون دیگر تکیه می زند و می گوید «باشد که من با «فیلیستین»ها بمیرم و سپس به ستون ها فشار آورده و در نتیجه معبد بر سر جباران و همه مردمی که در معبد بودند، فرو می ریزد. شمار کسانی که او با مرگ خویش به دامن مرگ فرستاد، بیشتر از همۀ آنانی بود که در طول زندگی اش موجب مرگ شان شده بود». این رویداد که در کتاب مقدس روایت شده، در غزه، پایتخت فیلیستین، دشمن عبرانی ها می گذرد.
 
از عهد باستان، غزه چهار راه جاده های تجارتی میان خاورمیانه و آفریقا بود. در نتیجه، شهر و سرزمین در مرکز رقابت های میان قدرت های دوران قرار گرفتند، از مصر فرعون ها تا امپراتوری بیزانس و در این رهگذر امپراتوری رم. در سال ۶٣۴ میلادی، پیروان دینی که هنوز ناشناخته بود، یعنی اسلام بر امپراتوری بیزانس پیروز شدند که محمد، پیامبر آن دو سال قبل درگذشته بود. تا نخستین جنگ جهانی، به استثنای چند رویداد کم و بیش طولانی (پادشاهی فرانک ها، تهاجم مغول ها، لشکر کشی ناپلئون بناپارت)، غزه قلمرو مسلمانان بود. ژان پییر فیلیو در ژرف ترین کتاب در مورد این سرزمین (۱) می گوید که غزه را می شود به آسانی به دست آورد و به آسانی از دست داد». ژنرال بریتانیائی ادموند آلِنبی در ۹ نوامبر ١٩١٧، غزه را که در حکم دروازۀ فلسطین بود، از امپراتوری عثمانی جدا کرد. از این طریق راه بیت المقدس باز شد و در ١١ دسامبر، ژنرال نام برده وارد شهر شد.
 
از دیدگاه لندن، هدف فقط شکست سلطان عثمانی، متحد آلمان و امپراتوری اتریش- مجارستان نبود، بلکه تضمینی بود برای کنترل مکانی استراتژیک و حفاظت از کانال سوئز، آبراه ارتباطی حیاتی بین هند و بریتانیا. به این ترتیب، بریتانیائی ها نقشه های فرانسه را برای سرزمین مقدس باطل کردند. در سال ١٩٢٢، بریتانیا قیمومت سرزمین هائی را در جامعه ملل به دست آورد که پس از آن «فلسطین» خوانده شد. و غزه نیز بخشی از آن بود. آنان همچنین ماموریت داشتند که اعلامیۀ بالفور (۲) را به اجرا درآورند. به این معنی که به ایجاد یک موطن ملی یهودی کمک کرده و مهاجرت صهیونیستی را تشویق کنند، و تا تابستان ١٩٣٩ با شوق و حرارت این کار را به انجام رساندند.
 
غزه و منطقه اش در همۀ نبردهای فلسطینی ها، چه مسلمان، چه مسیحی، هم علیه استعمار صهیونیستی و هم حضور بریتانیا شرکت کرد. در شورش بزرگ فلسطینیان بین ١٩٣۶ و ١٩٣٩ که سرانجام بریتانیا سرکوبش کرد، غزه نقش مهمی داشت –این شکست، به مدتی طولانی، فلسطین را از رهبری سیاسی محروم کرد و دفاع از آرمان های آن را به حکومت های عرب واگذاشت (البته اگر بشود چنین گفت).
 
١۵ مه ١٩۴٨، فردای اعلام دولت اسرائیل، نیروهای مسلح عرب وارد فلسطین شدند. نخستین جنگ ، اولین شکست عرب ها را در پی داشت. سرزمین هائی که در «طرح تقسیم» مجمع عمومی سازمان ملل در ٢٩ نوامبر ١٩۴٧ برای دولت فلسطین در نظر گرفته شده بود، تکه تکه شد. اسرائیل بخشی (از جمله جلیله) را الحاق کرد؛ اردن کرانه باختری رود اردن را جذب کرد. نوار غزه –سیصد و شصت کیلومتر مربع با محاسبه شهرهای غزه، خان یونس و رفح – زیر کنترل نظامی مصر در آمد و ملحق نشد. غزه تنها سرزمین فلسطینی ماند که هیچ سلطه بیگانه بر آن حاکم نشد. بیش از دویست هزار پناهنده که ارتش اسرائیل آن ها را اخراج کرده بود و در شرایط رقت باری زندگی می کردند و تنها آرزویشان بازگشت به خانه هایشان بود، به ٨٠ هزار بومی اضافه شدند. این حضور گسترده پناهندگان، و وضعیتِ ویژۀ سرزمین، غزه را به یکی از مراکز نوزائی سیاسی فلسطین تبدیل کرد.
 
آن هنگام نیز، افسری به نام آریل شارون
 
به رغم نظارت مصر- زیر حاکمیت پادشاه و سپس افسران آزاد که در ٢٣ ژوئیه ١٩۵٢ او را سرنگون کردند-، فلسطینی ها مستقلاً سازمان یافته و عملیات چریکی علیه اسرائیل انجام داده و با هر تلاشی برای استقرار دائمی پناهندگان در غزه مقابله کردند. همان موقع نیز، اسرائیل به سختی دست به عملیات تلافی جویانه زد و افسر جوانی با قساوت هایش، انگشت نما شد: وی آریل شارون بود.
 
روز ٢٨ فوریه ١٩۵۵، شارون یورشی را به غزه رهبری می کند که در بین نظامیان مصر، ٣۶ کشته داد (باید کشته های غیرنظامیان را نیز افزود) و نیز ۸ اسرائیلی کشته شدند. اول مارس، تظاهرات عظیمی درسراسر سرزمین به راه افتاد که در آن ها بی عملی مصر را نکوهش می کردند. در پی این تظاهرات، مرد نیرومند مصر ، جمال عبدالناصر ناگزیر شد که سیاست خارجی اش را تغییر دهد. او که تا آن زمان، بیشتر مصری ها وی را نزدیک به ایالات متحده می پنداشتند، در بحبوحه جنگ سرد تصمیم گرفت به مسکو نزدیک شود. در آوریل ١٩۵۵، بر سر راه باندونگ، برای شرکت در نخستین کنفرانس غیرمتعهدها، ناصر با چوئن لای، وزیرخارجه وقت چین که در آن کنفرانس شرکت می کرد، ملاقات کرده و از او پرسید که آیا شوروی ها خواهند پذیرفت که به کشور او اسلحه بفروشند. گرچه پاسخ طول کشید، اما سرانجام پیمان تحویل تسلیحات ساخت چکسلاواکی در ٣٠ سپتامبر ١٩۵۵ بسته شد. بدین ترتیب، شوروی انحصار غرب را در فروش اسلحه به خاورمیانه شکست و با هیاهو وارد صحنه منطقه ای شد (۴).
 
ناصر همچنین تمایل یافت که به فلسطینی های غزه آزادی بیشتری دهد تا در گروه های ررزمنده متشکل شوند. روز ٢۶ ژوئیه ١٩۵۶، رئیس جمهور مصر کمپانی کانال سوئز را ملی کرد. در پی آن، تهاجم سه گانه اسرائیل، فرانسه و بریتانیا علیه مصر آغاز شد و به تسخیر نوار غزه منجر شد که تا مارس ١٩۵٧ در کنترل اسرائیلی ها ماند.
 
مقاومت مخفی سازماندهی شد. بیلان انسانی اشغال بسیار سنگین بود و در جریان آن، «اخلاقی ترین ارتش جهان»، به چندین کشتار در میان غیرنظامیان دست یازید. از جمله، در خان یونس، ده ها نفر که در طول دیواری ایشتاده بودند، با مسلسل به رگبار بسته شده و به قتل رسیدند؛ برخی را با هفت تیر کشتند. بدین ترتیب، بین ۲۷۵ و ۵۰۰ نفر به قتل رسیدند(۵)
 
هنگامی که اسرائیل زیر فشار به ویژه آمریکا، سینا و غزه را ترک کرد، ناصر در اوج محبوبیت بود و ناسیونالیسم انقلابی عرب همچنین . در اردوگاه ها، نسل جدید فلسطینی های در تبعید، پاسخی به شکست ١٩۴٩-١٩۴٨ می یابند. این جوانان برای مبارزه به سازمان هائی مانند جنبش ملی اعراب به رهبری جورج حبش، حزب بعث و یا جنبش های گوناگون ناصری می پیوندند. برای آنان، اتحاد عربی، راه آزادی فلسطین خواهد بود.
 
گروهی از جوانان از تجربه خود در غزه درس متفاوتی گرفتند. آن ها مستقیماً به رودرروئی با اسرائیل پرداخته و متوجه شدند که حمایت عربی، حتی ناصر تا چه حدی مشروط است. حتی برخی از آنان در مصر به زندان افتادند. این جوانان نتیجه گرفتند که آزادی فلسطین، فقط با تلاش های خود فلسطینی ها میسر است. در سال ١٩۵٩، این جوانان حول یاسر عرفات گردآمده و الفتح را بنیاد نهادند که حروف اول «جنبش آزادی بخش فلسطین» (به عربی) می باشد. دربین نخستین رزمندگان غزاوی که بعدها در سال های ١٩٨٠-١٩٧٠نقش مرکزی ایفا کردند، می توان صلاح خلف (ابو ایاد)؛ خلیل الوزیر (ابوجهاد) که نفر دوم فتح شد و در سال ١٩٨٨، در تونس به دست اسرائیلی ها ترور شد؛ یا کمال عدوان، را نام برد که نفر آخر نیز در سال ١٩٧٣ بوسیله یک کماندوی اسرائیلی [به فرماندهی اهودباراک، نخست وزثر بعدی اسرائیل.م] به قتل رسید.
 
فلسطیننا (فلسطین ما)، نام روزنامه آن ها بود که از سال ١٩۵٩ تا ١٩۶۴ در بیروت منتشر می شد. در آن روزنامه آمده است: «ما فقط از شما می خواهیم که شما [رژیم های عرب] با کمربندی دفاعی فلسطین را احاطه کرده و به نبرد بین ما و صهیونیست ها نظاره کنید.» یا نیر در جای دیگر: «آن چه ما می خواهیم، این است که شما [رژیم های عرب] دستان تان را از فلسطین کوتاه کنید». (۶). در اوج نفوذ ناصر، شجاعت ویژه ای لازم بود تا چنین مواضعی گرفته شود.
 
با این همه، ازهمان سال های ١٩۶٠ با شکست تلاش های وحدت میان مصر و سوریه (١٩۶١-١٩۵٨)، که ناتوانی کشورهای عربی را در دگرگون ساختن جریان رویدادها نشان داد، جهت چرخش باد تغییر یافت. مبارزه آزادی بخش الجزایر که در ١٩۶٢ با پیروزی به پایان رسید، الگوئی شد.
 
در ژانویه ١٩۶۵، الفتح نخستین عملیات مسلحانه علیه اسرائیل را آغاز کرد و در پی آن، رزمندگان گروه های دیگر که از انتظار وحدت نامحتمل اعراب به ستوه آمده بودند، هر چه بیشتر متشکل تر شدند. شکست ژوئن ١٩۶٧، به هنگام جنگ شش روزه، به الفتح امکان داد به نیروی عمده تبدیل شود و با توافق ناصر، کنترل سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) را به دست بگیرد. در فوریه ١٩۶٩، عرفات به ریاست کمیتۀ اجرائی ساف انتخاب شد. فلسطینی ها دوباره بازیگر عمده سیاست منطقه ای شدند و غزه به این تجدید حیات یاری فراوانی رساند.
 
در این دوران، چه بر سر سرزمین آمد؟ با اشغال اسرائیل، مقاومت مسلحانه ای سازماندهی شد که سازمان های متعددی را به جز اخوان المسلمین متشکل کرد. اخوان المسلمین فقط به مددکاری اجتماعی می پرداخت. نخستین حمله به ارتش اشغالگر در ١١ ژوئن ١٩۶٧، یعنی فردای آتس بسی رخ داد که مصر و کشورهای عربی با اسرائیل امضـاء کردند. مبارزه مسلحانه با اُفت و خیزهایش تا سال ١٩٧١ ادامه یافت. با وحشیگری های تانک های ژنرال شارون و اعدام های صحرائی بدون محاکمه قضائی بود که مقاومت مسلحانه باشکست مواجه شد. اما، گرچه مقاومت مسلحانه در هم کوبیده شد، بر ابتکارات سیاسی افزوده شد و به ویژه تماس با کرانه باختری که پیش از ١٩۶٧ بسیار محدود بود، بیشتر شد. از این پس، نخبگان به ساف پیوستند که به مثابۀ «تنها نماینده خلق فلسطین» شناخته شده بود.
 
فقط، اخوان المسلمین رد کردند. آن ها به یاری شبکۀ گستردۀ اجتماعی شان و نیز توافق ضمنی اشغالگر، استحکام یافتند. اسرائیل آن را وزنه ای در برابر دشمن اصلی، ساف تلقی می کرد. قدرت اشغالگر، مجمع الاسلامیه را که شیخ احمد یاسین در سال ١٩٧٣ پایه گذاری کرد، قانونی اعلام کرد. اما این تعلل- گویا لحظۀ مقاومت هنوز نرسیده بود – ایجاد اغتشاش کرد و در اوایل سال های دهه ١٩٨٠، جهاد اسلامی از آن انشعاب کرد.
 
در دسامبر ١٩٨٧، در غزه بود که انتفاضه اول «شورش سنگ ها» آغاز شد. این انتفاضه دو پیامد مهم داشت. از سوئی، اخوان المسلمین چرخشی عمده در استراتژی اش ایجاد کرد و جنبش مقاومت اسلامی (حماس) را تأسیس کرد که در انتفاضه شرکت کرد، اما جبهۀ متحد با سازمان های دیگر را نپذیرفت. از طرف دیگر، سازمان آزادی بخش فلسطین، از این شورش برای کسب اعتبار بیشتر و مذاکره درچارچوب پیمان اسلو بهره برد. مذاکراتی که در روز ١٣ سپتامبر ١٩٩٣ در واشنگتن با زعامت بیل کلینتون و با امضای یاسرعرفات و نخست وزیر اسرائیل، اسحاق رابین رسمیت یافت. روز اول ژوئیه ١٩٩۴، عرفات، تشکیلات فلسطینی را در غزه مستقر کرد.
 
دنبالۀ ماجرا را همه می دانیم. این پیمان ها با شکست روبرو شدند. گسترش مستعمره سازی (شهرک سازی های اسرائیلی)؛ انتفاضۀ دوم (از سپتامبر ٢٠٠٠)؛ پیروزی حماس در انتخابات مجلس فلسطین در سال ٢٠٠۶؛ امتناع کشورهای غربی از شناسائی حکومت جدید و ائتلاف جناحی از الفتح با ایالات متحده برای پایان دادن به آن؛ تسخیر قدرت به دست حماس در غزه در سال ٢٠٠٧؛ محاصرۀ تحمیلی اسرائیل به یک میلیون و هفتصد هزار اهالی غزه از آن تاریخ.
 
در سال ٢٠٠۵، ارتش اسرائیل- بدون کوچکترین هماهنگی با تشکیلات فلسطینی- نوار غزه را تخلیه کرد ولی این سرزمین هنوز زیر اشغال مانده است. کلیه راه های زمینی، دریائی و هوائی به اسرائیل وابسته است. این دولت دسترسی فلسطینی ها را به بخش مهمی از این سرزمین (٣٠ درصد زمین های کشاورزی) ممنوع کرده است. و همچنین استفاده از دریا، فراتر از ۶ مایل دریائی را (که از شروع عملیات نظامی در ژوئیه به ۳ مایل تقلیل یافته است) – اسرائیلی ها همچنان کنترل احوال مدنی را در اختیار دارند. محاصره ای که این دولت از سال ٢٠٠٧ تحمیل کرده، به رغم محکومیت های یک صدای «جامعه بین المللی» و از جمله آمریکا (گر چه فقط در حرف)، اهالی را به خفقان آورده است و از زمان تخلیۀ غزه، اسرائیل سه لشکر کشی بزرگ به این سرزمین کرده: در دسامبر ٢٠٠٩، در ژوئیه ٢٠٠٩، در نوامبر ٢٠١٢؛ و در ژوئیه ٢٠١۴.
 
تا هنگامی که محاصره برداشته نشود، تا هنگامی که فلسطینی ها از داشتن دولت مستقل خود محروم اند، آتش بس جدید فقط می تواند به مهلتی کوتاه خلاصه شود. ژنرال دوگل در یک کنفرانس مطبوعاتی مشهور در ٢٧ نوامبر ١٩۶٧، ادامۀ جنگ اسرائیل- عرب ها را پیش بینی کرده بود: «اشغال نمی تواند بدون ستمگری، سرکوب و اخراج، ادامه یابد»؛ اشغال «مقاومت می آفریند [که اسرائیل] آن را تروریسم می خواند».
 
**** پاورقی ها:
 
 ۱ – Jean-pierre Filiu, Histoire de Gaza, Fayard, Paris, 2012 و همچنین به مقاله او «همه چیز از غزه شروع، و به غزه ختم می شود»، لوموند دیپلماتیک، آوریل ٢٠١٢.
 
۲ – دوم نوامبر ١٩١٧، آرتور جیمز بالفورف وزیر امورخارج بریتانیا به والتر روچیلد، نمایندۀ یهودیان بریتانیا اطلاع می دهد که «دولت اعلیحضرت نسبت به تشکیل یک موطن ملی برای یهودیان نظری مساعد داشته و در راه تحقق این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد.»
 
۳ – مراجعه کنید به: «زندگی و مرگ جهان سوم»، Manière de Voir، شماره ٨٧، ژوئن- ژوئیه ٢٠٠۶.
 
۴- Mohammad Heikal, Cutting the Lion’s Tail, SuezThrough Egyptian Eyes, Andre Deutsh, Londres, 1986.
 
۵ – Jean-pierre Filiu, Histoire de Gaza, p 111 & joe Sacco, Gaza 1956, En marge de l’histoire, Futuropolis, Paris, 2009.
 
۶ – به نقل از کتب زیر: OLP, histoire et strategies. Vers l’Etat pamestinien, SPAG-Papyrus, Paris, 1983
 
توضیحات مترجم:
 
* به گزارش روزنامه لوموند (دوشنبه چهارم اوت ٢٠١۴،) ، تا این روز (زمان ترجمه) بیش از ١٩٠٠ فلسطینی در غزه در اثر بمباران های اسرائیل کشته و بیش از ٩٠٠٠ نفر زخمی شده اند. ٢۵٠ هزار نفر خانه و کاشانه شان را رها کرده اند. دست کم، ۲۵۲ نفر از کشته شدگان، کودک هستند.
 
** philistins فیلیستین ها قومی باستانی بودند که در ١١٩٠ پیش از میلاد در سواحل کنعان مستقر شدند و نامشان به کل سرزمین فلسطین داده شد. اصل فلسطینی های امروز به کنعانیان برمی گردد که در ۲۵۵ پیش از میلاد در این سرزمین دولت خود را برپا کرده بودند. در ترجمه های فارسی تورات، این واژه را «فلسطینی ها» ضبط کرده اند.
 
مترجم: بهروز عارفی
 
منبع: لوموند دیپلماتیک
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید