سخنان اخیر روحانی را چگونه می توان تحلیل کرد. آیا از جناح راست افراطی(محافظه کاران)احساس خطر کرده و این گونه مواضع تندی درباره مخالفان سازش با غرب و مذاکرات هسته ای را اینچنین بی پروا طرح می کند:
حسن روحانی رئیس جمهور ایران در همایش رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور با لحنی متفاوت به انتقاد از ترویج ایرانهراسی، اسلامهراسی و شیعههراسی در دنیا، پرداخت و خطاب به منتقدان گفت: که “یک عده به ظاهر شعار می دهند ولی بزدل سیاسی اند. هر وقت می خواهد مذاکره شود یک عده می گویند ما داریم می لرزیم. خب به جهنم! بروید یک جای گرم پیدا کنید برای خودتان. خداوند شما را ترسو و لرزان آفریده. ما چه کار کنیم؟”….آقای روحانی تاکید کرده که “دل ما می خواهد مسائلمان را با همه جهان با همه آنهایی که می خواهند با ما رفتار خوب داشته باشند، می خواهند با ما مخاصمه نداشته باشند حل کنیم.” رئیس جمهور ایران بدون اشاره به آمریکا گفته ما “حتی با آنهایی که سالیان دراز تنش داشتیم، اگر در برابر حقوق ملت سر فرود بیاورند حتما ما تنش را کاهش خواهیم داد.” به گفته آقای روحانی حتی “می توانیم به یک روابط عادی در آینده” برسیم و “اگر اطمینان پیدا کنیم، منافع ما تضمین است؛ خط قرمز ما هیچ چیز جز منافع ملی ما نیست.
اکنون آنچه سوال است اینکه، چه چیز باعث شده است که حسن روحانی به طور بی سابقه ای از زمان به قدرت رسیدنش به مخالفان خود حمله کند و به صراحت بگوید خب به جهنم! آیا جریان راست افراطی تن به خواسته های دولت روحانی خواهد داد یا اینکه بی کار نخواهد نشست و در پی ایجاد بحران برای دولت او خواهد کوشید تا پاسخی دندان شکن به حملات او دهد. از این روی روزنامه کیهان به مدیر مسئولی حسین شریعتمداری در یاد داشت روز خود با عنوان: از کجا به بعد نمیشود گفت به جهنم؟! واکنش نشان داد و اینگونه نوشت:
«روحانی که چندی پیش مخالفت خود با بردن مردم به بهشت با شلاق را ابراز کرده بود طی سخنانی منتقدان را به جهنم دعوت کرد و گفت آنها به زودی از اقدامات دولت یازدهم ممنون خواهند شد»
همچنین در یاداشت روز این روزنامه اصلگرا و جریان راست افراطی در واکنش شدیدی نسبت به سخنان حسن روحانی چند محور را درخود جای داده و حسن روحانی را متهم به خشونت کلامی و استدلالی نموده و مدعی شده که روش مذاکرات تیم تیپلماسی وی تا کنون با شکست مواجه شده است.
در این نزاع ابتدا میتوان تأملی در مدعیات حسن روحانی داشت:
اول: حسن روحانی صحبت از ترویج ایران هراسی و شیعه هراسی و اسلام هراسی کرده است خوب این خود رژیم است که از زمان تاسیس با حذف مخالفان و دگراندیشان و نقض سیستماتیک حقوق بشر دخالت در امور کشورهای همسایه و مسلح کردن گروهای تندرو اسلامگرا در منطقه و اعدام های گسترده در داخل و سرکوب منتقدان خود بهانه را به دست غرب داده است. بنابر این او به عنوان یکی از ارکان رژیم کنونی ایران اعتراف به ویران نمودن چهره اسلام، شیعه و ایران توسط هم قطاران سی و چند ساله خود در نظام ولایت فقیه نموده است.
دوم: روحانی معترف شده است که نظام سیاسی متبوع وی همواره با کشور ها و دولت هایی هم که تا کنون با جمهوری اسلامی مخاصمه هم نداشته اند مخاصمه داشته و اکنون پس از سالها قصد بر ترک این رویه نابخردانه دارد.
سوم: روحانی همچنان منافع ملی را خط قرمز نظام و سیاست خود درروابط و سیاست های خارجی خوانده است. آنچه تا کنون از رژیمی که او رئیس قوای اجرائیش است در سیاست داخلی و خارجی دیده شده منظور از منافع ملی منافع نظام ولایت فقیه بوده که در تقابل با حقوق ملت ایران قرار گرفته است. آیا روحانی درصدد است این رویه را تغییر داده و منافع ملی را در جهت حقوق از کف رفته ملت تعریف نماید یا این بار هم منظور همان منافع نظام ولایت فقیه است و راست افراطی از آن مطلع نیست؟؟؟
آنچه که واضح و روشن است تمامی حرکات دولت در عرصه سیاست داخلی و خارجی با تأیید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی به وقوع می پیوندد. علی خامنه ای بار ها از دولت روحانی و مذاکرات هسته ای تیم دیپلماتیک او سخن به حمایت رانده و روحانی هم بودجه کشور را با امید به رفع تحریم های غرب بسته است. پس سازش با غرب در مسئله هسته ای کاملا ناگزیر است و منتقدان و مخالفان سازش با غرب و اتحادیه اروپا چه بخواهند چه نه چاره ای جزء تسلیم در برابر غرب و کشورهایی اروپایی و امضاء توافق جامع هسته ای و امضای تسلیمنامه را ندارند. کاملا روشن است که وضعیت فعلی رژیم ایران روبه وخامت است و رژیم با بحرانهای بی سابقه ای روبه رو است. از بحران آبی گرفته تا فقر و بیکاری قشر عظیمی از جامعه و اقتصاد ورشکستی که بدون پشتبانه اقدام به توضیع اسکناس میکنند تا به بقا خود ادامه بدهد در چنین وضعیتی غرب و اتحادیه اروپا از تمدید و طولانی شدن مذاکرات و عدم توافق زیانی نمی بینند بلکه این مردم ایران هستند که گروگان این رژیم در بن بست هستند و این اقتصاد ایران است که در این بحران خود ساخته رژیم ویران شده است و مبالغ غیره قابل محاسبه بدون اطلاع مردم ایران را در این ماجراجویی از دست داده است و این موش و گربه بازی ها که موافقان و مخالفان در پیش می گرفته اند راه به جایی نداشته و فقط اوضاع را تا بدانجا پیچیده میکند که همواره بهانه به دست طرفین غربی داده وعلت شود تا در مذاکرات آینده از عدم یک پارچگی و اتحاد در درون حاکمیت رژیم ولایت فقیه سوء استفاده و امتیاز بیشتری مطالبه و روند توافق جامع را دشوارتر کنند.
اما داستان هسته ای رژیم از بعد دیگری هم قابل درک میباشد و آن اینکه علی خامنه ای به عنوان تصمیم گیرنده اول و آخر دررژیم ایران همواره دولت روحانی و سیاست تسلیم اتمی را تأیید نموده است اما آنچه باعث و علت شده که راست افراطی و کیهانیون همواره بر سیاست دیپلماسی اتمی حسن روحانی هجمه وارد نمایند اشارات مستقیم علی خامنه ای میباشد. گویا رهبری عالی رژیم ایران بر آن است تا با اجیر نمودن کیهانیون و راست افراطی این پیام را به حسن روحانی و طرفین غربی مذاکرات اتمی بدهد که روحانی و تیم دیپلماسیش فقط میباید در حد و حدودی که علی خامنه ای برایشان ترسیم نموده حرکت کرده و در مذاکرات پا از گلیم خود فراتر ننهاده و همچون مسئله ایرانگیت و مذاکرات با هیئت مک فارلین آنچه را بر سر رهبر پیشین جمهوری اسلامی آوردند بر سر او نیاورند.