حافظ: “مزاج دهر تبه شد در این بلا
یادداشتی از: مهندس حسین شاه اویسی
تهران؛ امرداد 1393 خورشیدی
با نگاهی به تاریخ سیاسی منطقه، نقش و دخالت قدرتها در آن و در نتیجه اوضاع سیاسی کنونی خاورمیانه و نزدیک و ظهور و بروز نیروهای جدید، باید به صراحت تمام گفته شود، « بن بست کنونی جهان در خاورمیانه معلول سرنگون کردن دولت ملی مصدق است»
امروزه با توجه به چگونگی شکل گیری و پیشروی نیروهای داعش در بخشی¬هایی از ایرانشهر و فجایع انسانی که به بار آورده و با عنایت به اینکه بخشی از این فجایع انسانی مربوط به هم تباران ایرانی و کردها بوده است، برای حمایت و رساندن صدای مظلومیت آنان باید، ایرانیان بخود آئیم و در تهران صدای رسای کوبانی، سنجار موصل و … شویم.
ما ایرانیان از کرد، آذری، بلوچ، گیلک، لر، تهرانی، شیرازی، اصفهانی و خراسانی، مازنی و… بدون توجه به اینکه چگونه می اندیشیم و چه مذهبی داریم، با چه زبان یا گویش سخن می گوئیم ایرانی هستیم و بر یک تاریخ و یک فرهنگ انسانساز تکیه داریم که دروغ، خیانتکاری و رفتارهای ضد انسانی در فرهنگ پربار ایرانی محکوم است نباید خون انسانهایی که در جای جای دنیا که امروزه می توان از اکراین و چچن و غزه و افغانستان و کوبانی و سنجار و موصل و … ریخته می شود و با هم فرق داشته باشد کما اینکه سکوت در برابر دولت اشغالگر دست نشانده اسرائیل در غزه نه تنها بی طرفی نیست که عین طرفداری از تجاوز و تایید عملکرد متجاوز است. باید هشداریم که چه بخواهیم و چه نخواهیم همه ایرانشهریان، ما از یک سرنوشت در هم تنیده برخورداریم. امروز در گوشه گوشه¬ی ایرانشهر، در خارج از ایران کنونی آنچه در همسایگی دیوار بدیوار مرزهایمان رخ می دهد درنده خویی عده ای متجاوز عصر حجری است که مستقیماً به سرنوشت و احوال باشندگان ایرانشهر نیز مربوط می شود. باید این پندار غلط و دیگر ساخته را کنار نهیم که مسایل بیرون از ایران برای ما مساله خارجیست. دریابیم که همه مسایل ایرانزمین مساله ما نیز هست. اگر ما بهنگام قرارداد ۱۹۷۵ به یاری کردها و شیعیان می رفتیم و حکومت بعثی را ساقط می کردیم فاجعه موسوم به انفال (نسل کشی کردها در سردشت و . . .) رخ نمی داد و سالها بعد هم در تهران از موشک های صدام ضربه نمی خوریم و یا آنگاه که حکومت بغداد در سکوت خفت بار ما به بعثیان سپرده شد، و کردان آواره و شیعیان سرکوب شدند باید متوجه می بودیم که ایران از آن پس با داشتن همسایه ای چون حکومت بعثیان نمی توانست خواب آرام داشته باشد، و حتا در دفاع میهنی فرزندان پاکبازمان علیه بعثیان متجاوز هم که ضربان زندگی صدام با وجود حماسه آفرینی فرزندان دلیر میهن به شماره افتاده بود می توانستیم با همه مشکلات و نارسایی ها متجاوز را به حال خود رها نکنیم تا جان دوباره گیرد و متاسفانه “کارشناسان” وزارت خارجه هم این رها کردن را عین سیاست و عین منافع ملی قلمداد کردند ؛ و حتا سالها بعد هم مورد پرسش قرار نگرفتند که این چگونه چرتکه انداختنی بود که با آن سکوت در برابر ویرانی نیمی از میهن مان و شهید شدن صدها هزار تن از بهترین فرزندان دلیر و صدها هزار تن آسیب دیده و میلیاردها دلار خسارت مالی را منافع ملی حساب کردند و حتا از گرفتن خسارت هم دم نزدند و به این تحلیل رسیدند که این عمل مطابق با “منافع ملی”؟! است!؟ کسی نپرسید کدام منافع. صدام ابتدا کردها و شیعیان ساکن در عراق یعنی دو گروه از ایرانیان را سرکوب کرد و آنگاه به سراغ مرکز ایرانشهر و تجاوز به مرزهای قراردادی ایران افتاد از اینرو یکبار برای همیشه باید دریافت و به جهانیان اعلام کرد که همه مسایل “ایرانشهر” مساله ما هم هست، همه مسائل حوزه فرهنگی نوروز مساله ماست، یا این مسایل را با چشمی باز و هوشیار درمیابیم و درباره اش فکر می کنیم و از خودی و غیر خودی بودن دو دستگی و چند دستگی به راستی و نه در حرف پرهیز می کنیم و با تعامل منطقی با جهان، نقش آفرین رسالت خود میشویم و آنرا به مساله ای خودمان تبدیل می¬کنیم و راه حل ایرانی آنرا در تعاملی ملی و بین المللی پیدا می کنیم و به جهان ارائه می¬ دهیم که نه متجاوزیم نه اجازه تجاوز می دهیم و یا اینکه مساله در جایی دیگر و بگو نه ای دیگر و از آستینی دیگر گریبان ما را خواهد گرفت و خود را بر ما تحمیل خواهد کرد، آنگاه ما باید با هزینه های فراوان جانی و مالی مسائل اطرافمان را با راه حل دیگران حل کنیم و خودمان هم بخشی از برنامه و راه حل بیگانه بشویم، همچون موضوع طالبان اگر ما به افغانستان پیش از پیروزی طالبان به مثابه بخشی از مشکل ایرانشهر می اندیشیدیم، و در آن موقع می فهمیدیم که با آوارگان و پناهندگان افغانستانی ،یعنی هموطنان ایرانشهری خودمان چطور رفتار کنیم و اوضاع را چطور سامان دهیم بعد مجبور نبودیم با حاکمیت عقب افتاده طالبان مواجه شویم و ناگریز مجبور شویم به راه حل مساله بیگانه ساخته افغانستان یاری بدهیم و خودمان هم ناگریز جزئی از راه حل آنها شویم و در نشاندن کرزای بر مسند نقش افرین و شریک شویم! از تاریخ بیاموزیم پیش از آنکه درس تاریخ شویم اکنون در ایرانشهر باز مولودی مخوف به سان آتشی سوزنده و ویرانگر ظاهر و در حال پیشرویست. بر جان و مال و ناموس مسلمان و غیر مسلمان ایزدی و مسیحی، کرد و غیر کرد عرب و ترکمن رحم نمی کند، داعش موجودی است که بصورت هشت پایی تمامی خطوط مرزی کشورها را به کانالی باز برای تردد تبدیل کرده است. و در عراق، با استفاده از اسلحه غارت کرده از پادگانهای عراقی و یاری نظامیان پس مانده بعثیان و اغفال کردن بعضی عشایر عرب بوعده های دروغین و پولهای بادآورده غارت شده از بانکها و محافل جنگ افروز پیش تاخته و در گام نخست شیعیان را بعنوان دشمن نشانه گرفته و در حال نبرد خونین با شیعیان و کشتار ایزدی ها است، و به زودی به اقلیم کردستان هم تجاوز خواهد کرد و از سوی دیگر “داعش” به سوریه تاخته، مناطق کرد نشین سوریه در کوبانی را هم مدتی است به محاصره درآورده با کشتار جوانان، زنان و مردان آن سامان، منطقه را اشغال، ساکنان را آواره بیابانها کرده است. همه اینها مسایل ما هم هست. نگوئیم به ما چه؟ مساله ما نیست و به یاد سروده زیبا و پندآموز برشت شاعر آلمانی میافتم که از پیگرد و تجاوز نازی ها این گونه یاد می کند :
او اول به سراغ یهودها رفت
من یهودی نبودم، اعتراض نکردم
پس از آن به لهستانی ها حمله کرد
من لهستانی نبودم، اعتراض نکردم
آنگاه به لیبرال ها فشار آورد
من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم
سپس نوبت به کمونیست ها رسید
من کمونیست نبودم، اعتراض نکردم
سرانجام او به سراغ من آمد
هرچه فریاد زدم
کسی نمانده بود که اعتراض کند
“برتولد برشت”
باید با رساندن صدای مردمان آواره و کشتار وحشیانه در هرجای ایرانشهر و از آنجمله ساکنان مظلوم، سنجار و کوبانی و . . . را به گوش جهانیان برسانیم، ما باید از همه هم تباران کرد خود دفاع کنیم، ما به عنوان مرکز ایرانشهر باید پژواک رسای صدای شیعیان، اهل سنت، مسیحیان، ایزدی ها و . . . باشیم باید فریادگر این مظالم باشیم، فریاد مادران، زنان و کودکان کوبانی، موصلی، سنجاری و …. ! چرا؟ که چون می دانیم اینان انسانهای بی پناه و بی دفاعی هستند از اینرو نه تنها همه ایرانیان از گوشه گوشه ایران که همه وجدان های بیدار در سراسر جهان می باید مظلومیت آنها را فریاد بزنند و به فریادشان برسند، بکوشیم یک بام و دو هوا نکنیم اگر مدافع انسان و انسانیت هستیم پس در همدردی و دفاع از همه آنها آماده باشیم تا مبادا به گزینش و انتخاب انسانها به خودی و غیر خودی متهم نشویم اما این صداها باید از گوشه گوشه ایران جمع شود و در تهران به فریادی بلند تبدیل شود تا هر از گرد راه رسیده ی بیگانه ای بخود اجازه ترکتازی و کشورگشایی نتواند بدهد، ثابت کنیم دوران تبر تقسیمی استالینی به سرآمده است. امروزه که متاسفانه بعضی کشورها با خرید نفت و ارایه کمک، این گروه تروریستی را پشتیبانی می کنند ،کار ما سنگین تر می شود؛ تهران باید در منطقه مرکز ایرانشهر باشد و با درایت و اتخاذ سیاست موازنه منفی نقش تعیین کننده خود را به نمایش بگذارد و احوال و مسایل همه ساکنان ایرانشهر را پیگیری کند تا هرچه بیشتر بهم نزدیک شویم بدون داشتن قصد کشور گشایی یا بار خاطر شدن برای آنها، می توان در کنار هم باشیم و دشمن نباشیم و بوق های تفرقه انگیز را خاموش کنیم و همانطور که باید به بخارا و سمرقند و آذربایجان و . . . بیاندیشیم به بغداد و اربیل و موصل، سنجار و کوبانی و . . . فکر کرد.
باید بکوشیم به این اندیشه انحرافی که من بر حق هستم و دیگری بر باطل، که او شیعه است و یا سنی و دیگری ایزدی یا مسیحی است و یا کرد یا ترکمن یا عرب ویا بلوچ خاتمه دهیم بکوشیم در ساختن آینده مشترکمان همه را متحد و سهیم و نقش آفرین کنیم وگرنه مصداق شعر برشت خواهیم شد که در زمان یورش نازی ها آن را سروده است که وقتی چشم می گشاییم جز ما کسی نمانده است. این نگاه و بینش پلورالیستی ایرانشهری را برای خودمان درونی کنیم آنرا بعنوان سازمان فکری ایرانیان تبلیغ کنیم. به قول نیما با صدای بلند بگوئیم : ” ما شریک همیم اندر این کار” تا در برابر طرح های تفرقه افکنانه بیگانه ساخته یگانه شویم و هرگز دربرابر یورش مغول وار “داعش” به خالی کردن پشت یکدیگر اقدام نکنیم گرچه علل موجه هم داشته است و از بی تدبیری و ندانم کاری کاربدستان انحصار طلب عراق هم باشد، با اینهمه این جدایی ها عملی نادرست است که عوارضش متوجه کل منطقه و در دراز مدت ایرانشهر متضرر خواهد شد و اکنون هم آثار آنرا در می یابیم. همینطور از این نگاه است که باید متوجه شویم و با درایت با نزدیکان و با دقت با مدعیان دوستی، رفاقت کنیم چه امروزه و به قول معروف : دشمن یا دوست دائمی نداریم بلکه تنها منافع ملی دائمی داریم.
از اینرو باید بتوانیم با نگاه مخصوص خود در منطقه ی بحران آمیز خاورمیانه به ساخت موزائیکی اقدام کنیم که عناصر متشکه آن کردان سوریه، کردان عراق و دولت مردمی عراق و شیعیان و سنی ها و به همراهی دیگر کشورهای حوزه فرهنگی نوروز در برابر بنیاد گرایی و فرقه گرایی و هرگونه تهاجمی ایستادگی کند. در چنین موزائیکی عناصر تشکیل دهنده آن با برنامه و ملاط ایرانشهری به هماهنگی و همبستگی می رسند در آن صورت هیچ تبری به شکستن آن قادر نخواهد بود و در عین حال هریک
ایده آل های نسبی خود را به مقتضای زمان در آن موزائیک بدست خواهند آورد و چنین موزائیکی می تواند در آینده زمینه ساز اتحادیه بزرگ اقتصادی – فرهنگی در میان کشورهای حوزه فرهنگی نوروز شود.
حاصل آنکه سروران نباید اجازه داده شود از سوی افرادی ناآگاه بحث میهنی و اتحاد بزرگ را به حاشیه برده، و دعواهای نژادی و مذهبی و زبانی راه انداخته شود. اینجا جایی برای توهین به هیچ کدام از قومها، تیره ها و تبارهای ایرانی با هر باور و مذهب نیست و نمی تواند باشد، اینجا ایرانشهر است در آن جایی برای سخن گفتن از افتراق و جدایی نباید باشد. محلی برای تاختن به اعراب، بلوچان، کردان، آذریان، شیعیان اهل سنت، مسیحیان ایزدیان و دیگر ادیان و اقوام و … نیست. اینجا ایرانشهر است. و
این جهان کوهست و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا