در باره مشکلی که حجت الاسلام سید محمد خاتمی با تعریف «جمهوری» دارد،و اشاره ای کوتاه به نظرات و مواضع سیاسی آیت الله خمینی در دوران مبارزه با رژیم شاه و بعد از استقرار« نظام جمهوری اسلامی»!! ــ بخش اول ــ
آقای سید محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق نظام جمهوری اسلامی، شخصیت سیاسی که حتمأ باید بخاطر مسئولیت های مختلفی که در «نظام جمهوری اسلامی» به عهده داشته، با وضع ناهنجار و اسف انگیز حاکم بروطنمان ایران آشنائی کامل داشته باشد. چونکه خود با اعتراض به قانون شکنی و خواست برقراری حاکمیت قانون در انتخابات ریاست جمهوری سال ١٣٧۶ شرکت نمود. همان انتخاباتی که پیروزیش را باید بحساب «جنبش اعتراضی » بخش بزرگی از مردم ایران، معروف به «جنبش دوم خرداد» گذاشت، که بخاطر برقراری «حاکمیت قانون» و اعتراض به «قانون شکنی» شکل گرفت.
در آنزمان، بخش بزرگی از مردم ، حتی نیروها و افرادیکه طرفدار «نظام ولایت فقیه» نبودند، بخاطربرقراری حاکمیت قانون و جلوگیری از قانون شکنی و پایان دادن به وضع وخیم حاکم برجامعه، مستمرأ در صحنه فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی شرکت می کردند. ازجمله ما سوسیالیستهای مصدقی بهمراهی دوستانی دیگر از هواداران نهضت ملی ایران طی یکسری جلسات سخنرانی و برگذاری میز گرد به بحث در رابطه با دفاع از خواست برقراری حاکمیت قانون، و در آن رابطه، «جامعه مدنی»، و توضیح درباره ارزشهای تشکیل دهنده «جامعه مدنی»، در خارج از کشور دامن زدیم. (۴) اما، «نظام ولایت فقیه» و استروکتور تارعنکبوتی که آن «نظام» را شکل داده است، سبب شد تا آقای خاتمی نتواند به بخشی از وعده هائی که در رابطه با جلوگیری از قانون شکنی و برقراری حاکمیت قانون به ملت ایران داده بود، عملی سازد.
ـــ قتلهای موسوم به «قتلهای زنجیره ای»، که شخصیتهای سیاسی ـ فرهنگی آزادیخواه و وطن دوست، همچون داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران و همسرش، بانو پروانه اسکندری، دوتن از ادامه دهنگان «راه مصدق»، محمد مختاری شاعر، نویسنده، مترجم، از فعالین کانون نویسندگان ایران، محمد جعفر پوینده مترجم، نویسنده و جامعهشناس، از فعالین سیاسی طیف چپ، پیروز دوانی فعال سیاسی و فرهنگی و دکترمجید شریف از نویسندگان «ماهنامه ایران فردا» و عضو«دفتر تدوین مجموعه آثار علی شریعتی»، از سوی مقامات امنیتی کشور در دوران ریاست جمهوری آقای سید محمد خاتمی به قتل رسیدند. ولی بخاطر «حفظ آبروی نظام»، پرونده آن قتل ها بطور دقیق مورد بررسی قرار نگرفت. بسیاری ازمسائل مربوطه در پرده ای از ابهام ماند و در واقع « آمران» اصلی آن جنایات، رسمأ به افکار عمومی معرفی نشدند!!
ـــ حمله نیروهای امنیتی و بسیج به کوی دانشگاه در ١٨ تیر ١٣٧٨… ،(۵) فجایعی که، همچون کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧ ، نمونه هائی از نامردمی ها و جنایاتی هستند که از سوی نهادها و نیروهای سرکوبگر و «لباس شخصی ها»، وابسته به «نظام» ولایت فقیه، همچنین در دوران ریاست جمهوری آقای سید محمد خاتمی اتفاق افتاد.
ـــ متأسفانه آقای خاتمی بخاطر جلب رضایت خاطر مقام رهبری(آیت الله سید علی خامنه ای) و کاستن از فشار نیروهای مستبد و عقبگرا، که نهادهای کلیدی همچون قوه قضائیه و شورای نگهبان … را در اختیار داشتند و دارند، نه تنها بر خواست تحقق «جامعه مدنی» که طرفداران زیادی در بین مردم پیدا کرده بود، و تحقق آن خواست حتی در چارچوپ قانون اساسی «نظام» می توانست تا حدودی عملی گردد، صرفنظر نمود. بدتر از آن عقب نشینی، بیان داشت که منظورش از «جامعه مدنی»، جامعه «مدینه النبی» دوران پیغمبر اسلام، بوده است!!!
ـــ بنا بر اظهارات و ادعای خود آقای سید محمد خاتمی ، «هر ٩ روز یک بحران» برای دولتش ایجاد می کردند . البته از سوی نیروهای وابسته به جناحهای تمامیت خواه و انحصار طلب هیئت حاکمه، نیروهائی که در بین بسیاری از ایرانیان بعنوان «مافیای قدرت و ثروت» معروف شده اند…
با توجه به اشاراتی که رفت، آقای خاتمی در نشست ماهانه «بنیاد باران» ــ فروردینماه ١٣٩٣ ــ ، در دفاع از سیاست و عملکرد آیت الله خمینی بعد از پیروزی انقلاب و «نظام حکومتی» مورد نظر ایشان، که از آن بنام «جمهوری» یاد کرده است،سخنرانی می کند. ـــ گزارش آن سخنرانی تحت عنوان: “«جمهوری» یک تعارف نیست/ خطر تحجر و اخباریگری انقلاب را تهدید میکند”، تنظیم وتحریر شده و آن گزارش از سوی بسیاری از سایت های اینترنتی منتشر شد. ـــ ،(۶) متأسفانه در گفتار خود در آن نشست، کوچکترین سخنی درباره مشکلاتی که آن «جمهوری» (نظام ولایت فقیه) و طرفداران آن، برای جامعه بوجود آورده اند، بیان نمی دارد. موضوعی که اگرچه مورد تائید من نیست ، ولی نمی توانست سبب شود تا من اصولا به فکر نقد مطالب مربوط به آن نشست بیافتم. چونکه چنان شیوه تبلیغاتی را دستگاههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی بطور مستمر در دستور فعالیتهای تبلیغاتی خود دارند. صرفنظر از آن، این از حقوق دمکراتیک هر فردی باید باشد که بتواند به تبلیغ نظرات و عقایدش بپردازد. اما، آقای سیدمحمد خاتمی، در آن نشست بخاطر توجیه و دفاع از سیاست و مواضع آیت الله خمینی بعد از پیروزی انقلاب، ادعا می نماید که ایشان بهیچوجه در نظراتی که قبل از انقلاب مطرح کرده بودند، تجدید نظر نکرده اند. در حالیکه اسناد و مدارک تاریخی مربوط به مواضع سیاسی و اظهارات ایشان در نوفل لوشاتو و بهشت زهرا، خلاف آنرا ثابت می کند. در واقع رئیس «بنیاد باران» دست به تحریف تاریخ زده و رویدادهای تاریخی را وارونه جلوه داده است. موضوعی که نباید در مقابل آن سکوت اختیار کرد!
متأسفانه تحریف تاریخ یکی از شیوه های غلطی است که در بین بسیاری از فعالین و صاحبنظران سیاسی ـ فرهنگی، صرفنظر از وابستگی مسلکی و گروهی، همچون بسیاری از تاریخنگاران، رسم شده است!!
آقای خاتمی در آن سخنرانی بجای توضیح و روشنگری درباره وضع نابسامان حاکم بر وطنمان و پرده برداشتن از علل و مشکلاتی که سبب آن وضعیت شده، که بخشی از آن وضع در رابطه با سیاست و عملکرد مقامات دولتی قرار دارد، به پلمیک با نیروهای منتقد و مخالف آن «نظام» پرداخته است. آنهم برپایه سنت همیشگی خود، درپرده ابهام سخن گفته است. بدون اینکه دقیقأ بیان دارد که مخاطب اظهاراتش بطور مشخص، کدام یک از گروهای سیاسی و یا روحانیون و شخصیتهای مذهبی هستند!
وی در بیانات خود، مقولات و واژه های «جمهوری»، «دموکراسی و دموکراتیک»، «چپ»، «آزادی های اساسی »، «مارکسیسم»، «دیکتاتوری پرولتاریا»، «مارکسیسم اسلامی»، «خلق»، «خشونت»، «قهر»، «تصفیه های خونین»… را مورد استفاده قرار داده است. بدون اینکه برای حاضرین در آن نشست توضیح دهد که، «مارکسیسم» و «دیکتاتوری پرولتاریا» چه رابطه ای با «تحجر و اخباری گری» عده ای از روحانیون شیعه مذهب دولتی حاکم بر ایران دارند؟ مگر اینکه احتمالا خواسته است با بکار گرفتن آن واژه ها و مقولات، همچنین به پلمیک با نیروهای دگراندیش، غیر مذهبی مخالف با «نظام ولایت فقیه»، به ویژه نیروهای وابسته به طیف چپ و رادیکال هم بپردازد. اگر چنین باشد، حتمأ باید بداند و آگاه باشد که نیروهای چپ و رادیکال مخالف نظام «ولایت فقیه»، در رابطه با بسیاری از مسائل سیاسی، اجتماعی،ایدئولوژیک و حتی چگونگی شیوه مبارزه و آلترناتیو حکومتی ، نظرات و برداشت هائی یکسان ندارند و هر یک از آنان در رابطه با برنامه و مشخصات هویتی خود عمل کرده و می کنند؛ بدون توجه به این اختلافات، هرنوع اظهارنظری برای همنظرجلوه دادن آن گروها، نقض غرض است.
«خشونت»، «قهر» و «تصفیه های خونین»
همانطور که اشاره رفت، آقای خاتمی طی بیاناتش، همچنین از واژه هائی همچون «خشونت»، «قهر» و «تصفیه های خونین»، نیزنام برده بود. اما، متن گزارش آن نشست بیانگر این واقعیت تلخ است که منظور وی از بکاربردن آن واژه ها، بهیچوجه اشاره به جنایات و قتل عام دگراندیشان در دوران ٣۵ سال حکومت جمهوری اسلامی نبوده، بلکه وی از آن طریق خواسته است از گوشه ای از تاریخچه سیاسی بعضی از نیروهای چپ مخالف ولایت فقیه، پرده دری بنماید ــ امری که نمی تواند مورد انتقاد باشد، چونکه در هیچ حالتی نباید بر واقعیات و رویدادهای تاریخی سرپوش گذاشت ــ . ولی در آن رابطه بدرستی این سئوال می تواند مطرح باشد، حال که واژه های«خشونت»، «قهر» و «تصفیه های خونین»، مورد استفاده قرار گرفته چرا کوچکترین اشاره ای به جنایاتی که در دوران نظام جمهوری اسلامی، همان نظام «جمهوری» که آیت الله العظمی خمینی بنیانگذار آن بود، ننموده است؟! اگر فراموش کرده که مقامات دولتی و امنیتی رژیم، ترور دگراندیشان و مخالفین را حتی به مرزهای خارج از کشور نیز گسترش داده بودند، حداقل می بایستی بخاطر می داشت که جنایاتی همچون «قتلهای زنجیره ای» در دوران ریاست جمهوری خود آن جناب، اتفاق افتاده است.
در واقع، حجت الاسلام سیدمحمد خاتمی با استفاده از چنان شیوه کاری، سعی کرده تا به حاضرین در آن نشست چنین تفهیم و تلقین کند که «نظام ولایت فقیه» دست پخت «مجلس خبرگان» ــ مجلسی که بجای «مجلس مؤسسان» که تشکیلش برای تنظیم قانون اساسی در دوران مبارزه با رژیم شاه به ملت ایران وعده داده شده بود ــ ، همان «نظام جمهوری» است که آیت الله العظمی سید روح الله خمینی (امام خمینی)، طی بیانات و نوشته های خود در نوفل لوشاتو (پاریس) و همچنین بهشت زهرا (تهران)، قبل از پیروزی انقلاب بهمن ١٣۵٧ در مبارزه و مقابله با رژیم استبدادی و سرکوبگر محمدرضاشاه پهلوی (رژیم ضدمردمی که با توسل به ارگانهای سرکوبگر، همچون «ساواک»، حقوق ملت را پایمال می کرد و آزادیخواهان را به بند می کشید و حتی بسیاری از آنان را به جوخه های اعدام سپرد و یا درزیر شکنجه به قتل رساند)، به آن اشاره داشته است.
در واقع از گفتار وی در آن نشست می توان چنین نتیجه گیری کرد که هدف آقای خاتمی از بکار بردن یکسری «مقولات» و«واژه ها» برای معرفی نیروهای سیاسی غیر مذهبی ایرانی، کوششی بوده تا چنین القاء کند که، بجز استقرار «نظام ولایت فقیه»، آلترناتیو دیگری در آن مقطع تاریخی وجود نداشته است. اما، سئوال انگیز است که چرا وی در گفتارش بجای نظام «ولایت فقیه»، از نظام «جمهوری»، آنهم بدون هیچگونه پیشوند و پسوند، نام برده است!
برای نگارنده(منصور بیات زاده) روشن است که تفاوت زیادی بین «نظام جمهوری اسلامی» و«نظام ولایی» مورد نظر برخی از روحانیون و نیروهای مذهبی، آن جماعتی که هیچگونه حقوق سیاسی ـ اجتماعی برای مردم قائل نیستند و خود را «وصی و قیم» مردم می دانند، وجود دارد. ولی به این موضوع نیز باید توجه داشت که مابین «نظام جمهوری اسلامی» که نهاد «ولایت فقیه» به محور تعیین کننده اش تبدیل شده است، با نظام«جمهوری» که «آرای ملت»، سمت و سوی برنامه دولت و چگونگی ترکیب هیئت دولت را تعیین می کند، همچنین تفاوت وجود دارد. آنهم بدین خاطر که در آن جوامع «آرای ملت» ، همچون «جمهوری اسلامی»، واژه ای «تزئینی» بخاطر فریب و گول زدن مردم نیست، موضوعی که آقای سیدمحمد خاتمی حتمأ باید برآن واقف باشند!
در گزارش مربوط به نشست «بنیاد باران»، می خوانیم.
«قبل از آنکه عدهای بگویند که امام برای ظاهرسازی حرف از جمهوری زدند و به آن اعتقاد نداشتهاند و بدین ترتیب به امام اهانت کنند و ایشان را متهم به فریبکاری جامعه و تاریخ کنند و قبل از اینکه کسانی که پدرخواندههای جریانهای تروریستی ظاهرگرای خشونتگرا هستند، بگویند ما کجا در اسلام جمهوری داریم و جمهوری بدعت است، امام خمینی(ره) به جمهوری اعتقاد داشت. امام فرمودند که جمهوری بدعت نیست؛ پس آنها از همان وقت با امام بد شدند.
وی افزود: عواملی همچون تبلیغات وسیع و بی امان کسانی که از این انقلاب آسیب دیدند و قدرتهایی که احساس کردند این انقلاب به منافع نامشروع آنها آسیب زده، زشت جلوه دادن انقلاب و تلاش برای بدتفسیر کردن آن ، پاره ای از کاستیها و نقصها ، رویکردهای غلطی که ما دست اندرکاران و نیز بخاطر بعضی قرائت هایی که با اصل انقلاب و نظام ما سازگاری ندارد رایج شده است که در بعضی افراد بخصوص فرهیختگان جامعه و بالاخص نسل جوان نوعی تردید و خدای نکرده حتی رویگردانی از انقلاب عظیم ملت ایران و از جمهوری اسلامی پیدا شود و گسترش پیدا کند.»… وی در ادامه با اشاره به اینکه البته مطلوب ترین انقلاب مثل انقلاب ایران این است که دیگر گرایش هایی که در جامعه بودند یعنی جریانها و افراد غیر اسلامی و اقلیت ها به این گرایش اکثریت احترام بگذارند خاطرنشان کرد: در صورتی اقلیت به خواست اکثریت احترام میگذارد که اسلامی که انگیزه اکثریت است به حق و حرمت این گروه های غیر اکثریت هم احترام می گذارد. آن وقت ما حرکت فراگیری از همه ملت می بینیم که این حرکت کاملا همسوی حرکتی است که پیشوا و رهبر انقلاب می خواهد و این امر تحقق پیدا می کند. در آن زمان همه احساس می کنند که انقلاب اسلامی است ولی فقط برای مسلمانان نیست، بلکه این انقلاب در جهت کمال جامعه موجود یعنی خواستار آزادی، برخورداری امنیت و حرمت همه کسانی است که در این مرز و بوم زندگی می کنند.».(تاکید در همه جا از منصور بیات زاده)
آقای سید محمد خاتمی در آن سخنرانی که بیشترجنبه تبلیغاتی داشته است، کوچکترین اشاره ای به مشخصات و ارزشهای نظام «جمهوری» مورد نظرآیت الله خمینی در مقطع تاریخی قبل از پیروزی انقلاب بهمن ۵٧ ننموده است، تا از آن طریق روشن کرده باشد که مواضع رهبر انقلاب برپایه کدام یک از ارزش ها و بار سیاسی در آنزمان استوار بوده است، که بنابر اظهارات وی، بعد از پیروزی انقلاب و استقرار نظام ولایت فقیه، همچنین بر آن «ارزش ها» پایبند مانده بود. همچنین در گفتارش روشن نکرده و توضیح نداده است که نهادهائی همچون «ولایت فقیه»، «شورای نگهبان» و قانونی ارتجاعی مانند «نظارت استصوابی» و یا «تفتیش عقاید» و «دادگاه انقلاب»، چه رابطه ای با ارزش های تشکیل دهنده «نظام جمهوری» ــ سیستم حکومتی که «رأی ملت»، محور اصلی و تعیین کننده سمت و سوی سیاست و عملکرد هیئت حاکمه می باشد ــ ، دارد؟
تحریف تاریخ !
اما، حجت الاسلام سید محمد خاتمی بخاطر علاقه ای که به شخص آیت الله خمینی و همچنین حفظ «نظام ولایت فقیه» دارد، بسیاری از اظهارات و تصمیمات «رهبر انقلاب» بعد از پیروزی انقلاب بهمن ١٣۵٧ که در مغایرت کامل با اظهارات و نظرات ایشان در دوران مبارزه با شاه قرارداشتند را نادیده گرفته و در واقع همانطور که قبلا اشاره رفت، دست به تحریف تاریخ زده است و بغلط بیان می دارد که:
« قبل از آنکه عدهای بگویند که امام برای ظاهرسازی حرف از جمهوری زدند و به آن اعتقاد نداشتهاند و بدین ترتیب به امام اهانت کنند و ایشان را متهم به فریبکاری جامعه و تاریخ کنند و قبل از اینکه کسانی که پدرخواندههای جریانهای تروریستی ظاهرگرای خشونتگرا هستند.».
همانطور که قبلا اشاره رفت، اسناد و مدارک تاریخی بیانگر این واقعیت تلخ است که برخی از مواضع سیاسی و تصمیمات آیت الله خمینی بعد از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی کاملا در تضاد با محتوی اظهارات و نوشتار ایشان در دوران اقامتشان در پاریس و سخنرانی معروف ١٢ بهمن ١٣۵٧ در بهشت زهرا، قرار داشت!
محتوی نظرات و عقاید ایشان در هنگام اقامت در نوفل لوشاتو ـ پاریس (فرانسه) و همچنین محتوی سخنان ایشان در بهشت زهرا (تهران)، بیانگر این اصل محوری بودند که ایشان از بسیاری از نظرات سابقش که در رابطه با «حکومت اسلامی» در نجف مطرح کرده بود کاملا فاصله گرفته است. چونکه شدیدأ با نظام استبدادی و دیکتاتوری و اصل «قیمومیت» …به مخالفت برخواسته بود و از «آزادی» و «حق تعیین سرنوشت مردم توسط خود مردم» و اجرای «انتخابات آزاد» و محترم شمردن «آرای ملت»… دفاع می کرد. حتی ایشان بعنوان یک رهبرمذهبی ــ مجتهد جامع الشرایط ــ ، مرتب بر این اصل تاکید داشتند که «اسلام» ــ البته اسلام مورد نظر وتفسیر ایشان در آن مقطع تاریخی قبل از پیروزی انقلاب ــ با استبداد و دیکتاتوری و قیمومیت مخالف است و از آزادی و حق تعیین سرنوشت مردم توسط خود مردم و انتخابات آزاد دفاع می نماید. حتی باصراحت در مصاحبه ای که با خبرگزاریهای «رویتر» و «فرانس پرس» در روزهای سوم و چهارم آبان ماه ١٣۵٧ در نوفل لوشاتو داشته، بیان می دارند:
«در ایران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی مجریان امور خواهند بود. خودمن هم درحکومت اسلامی ایران هیچ مقام رهبری نخواهم داشت و فقط نقش ارشادی خواهم داشت و به حجره درس خودم باز خواهم گشت.». (٧)
همچنین اسناد و مدارک تاریخی بیانگر این واقعیت است که از آن زمانی که آیت الله خمینی در افکار عمومی بعنوان رهبر انقلاب شناخته شد، نمی توان هیچ سند و مدرکی بنام ایشان (آیت الله خمینی) ارائه داد که بیانگر این اصل باشد که ملت ایران «صغیر» است و احتیاج به «قیّم» دارد و آن «قیمومیت» را بعد از سرنگونی رژیم شاه و پیروزی انقلاب،روحانیون شیعه مذهب دوازده امامی، آنهم ، آن بخش از روحانیون طرفدار ایشان عهده دار خواهند شد!
شعار«همه باهم» آیت الله خمینی
محتوی اظهارات و مواضع سیاسی آیت الله خمینی در نوفل لوشاتو سبب شد و کمک کرد تا ایشان از حمایت و پشتیبانی اکثریت بسیار بزرگی از نیروهای مخالف رژیم شاه ــ سازمانها، احزاب، جبهه ها و شخصیت های سیاسی ــ اجتماعی ـ فرهنگی، که بسیاری از آنان سابقه طولانی مبارزاتی بخاطر کسب آزادی، انتخابات آزاد، برقراری حاکمیت قانون و حاکمیت ملت و مخالفت با قانون شکنی و عملکردهای سرکوبگرانه رژیم خودکامه شاه داشتند، صرفنظر از وابستگی گروهی و مسلکی شان، برخوردار شوند؛ و آن نیروها، نقش ایشان را بعنوان «رهبرانقلاب»، فردی که در آن مقطع تاریخی پرچمدار مبارزه با استبداد و دیکتاتوری و استعمار و مدافع آزادی و حاکمیت ملت و حق تعیین سرنوشت مردم و حاکمیت ملی (استقلال) شده بود، داوطلبانه بپذیرند.
آیا در رابطه با محتوی نظرات و مواضع سیاسی آیت الله خمینی و وضعیت استبدادی حاکم بر ایران نبود که شعار«همه باهم» آیت الله خمینی، از سوی اکثریت بسیاربزرگی از نیروهای سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی جامعه مورد توجه قرار گرفت و کمک به پیش برد و موفقیت مبارزه علیه رژیم خودکامه محمدرضاشاه پهلوی ــ رژیمی که طی کودتای سازمانهای جاسوسی انگلیس و ایالات متحده آمریکا در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ علیه حکومت ملی و قانونی دکتر محمد مصدق بر مردم ایران تحمیل شده بود ــ ، نمود؟!
اما، این سئوال بدرستی مطرح است که اگر آیت الله خمینی (امام خمینی) به محتوی مطالبی که در نوفل لوشاتو ـ پاریس و بعدأ در بهشت زهرا ـ تهران در مخالفت با استبداد و دفاع از آزادی در مقابله با رژیم استبدادی محمدرضاشاه پهلوی بیان کرد، اعتقاد می داشت و هدفش همانطور که آقای خاتمی نقل کرده بود، «فریب» مردم نبود، آیا نمی بایستی کمک می کرد تا یک نظام «جمهوری» بر ایران حاکم شود، نظامی که «آرای ملت» ، تعیین کننده فعل و انفعالات جامعه و عملکرد هیئت دولت باشد؟ با توجه باین واقعیت که در هنگام تدوین و تنظیم قانون اساسی از سوی بسیاری از صاحبنظران و نیروهای سیاسی، حتی روحانیون جامع الشرایط ، در مذمت «ولایت فقیه» مطالبی بیان شد، که به آن اظهارات انتقادی کوچکترین توجهی نشد. آیا نباید به آنعده از ایرانیان که بیان می دارند، «امام خمینی» بخاطر تصاحب تمام اهرم های قدرت و تبدیل شدن به «قدرقدرت» حکومتی، کوچکترین توجهی به محتوی اظهارات و وعده هائی که به ایرانیان در دوران قبل از انقلاب داده بود، ننمود، حق داد و اعتراض و اظهارات آنان را وارد دانست؟!
آیت الله خمینی که در گفتارش قبل از سرنگونی رژیم شاه، بر مقوله«آرای ملت» تاکید داشت، ولی بعد از انقلاب، با بیان “اگر سی میلیون نفر بگویند بلی من می گویم نه!.”، نشان داد، که استفاده از آن مقوله، فقط و فقط جنبه تبلیغاتی داشته است!
سرکوب و طرد آن بخش از نیروهائیکه به شعار «همه باهم» ایشان پاسخ مثبت داده بودند، ولی بعد از پیروزی انقلاب حاضر نشدند تا از خواست های دوران انقلاب و ارزش های هویت سیاسی خود صرفنظرکنند!
اما، اسناد و مدارک تاریخی بیانگر این واقعیت تلخ است که آیت الله خمینی پس از پیروزی انقلاب و و سرنگونی رژیم شاه، کمتر به خواست ها و اهداف سیاسی که سبب شدند و کمک کردند تا شعار «همه باهم» مورد نظر ایشان واقعیت عمل بخود گیرد، توجه نمود. بلکه، گام به گام، به سرکوب نیروهای وابسته به طیف های ملیگرا و چپ و حتی آن بخش از روحانیون شیعه ــ که با بعضی از نظرات و برداشت های ایشان از اسلام، ازجمله « ولایت فقیه» توافق نداشتند ــ ، پرداخت و در واقع وضعیت سیاسی در جامعه بوجود آورد که افرادی «متحجر»، مستبد، عقبگرا …، همچون آیت الله جنتی ها، آیت الله مصباح یزدی ها و شیخ شجونی ها …حاکم برملت ایران گردند.
آیت الله خمینی حتی عناصر و نیروهائیکه بدون همکاری و همدلی و همسوئی با آنها، اصولا انقلاب در آن مقطع تاریخی نمی توانست پیروز شود و حاکمیت جدیدی برهبری ایشان شکل گیرد، رحم و مروّت نکرد. چونکه اکثر آن نیروها بر مواضع سیاسی خود، مواضعی که بر پایه و محور آنها علیه رژیم استبدادی و سرکوبگر و وابسته به امپریالیسم، محمدرضاشاه پهلوی مبارزه می کردند، و اصولا بخاطر متحقق کردن آن خواستها با ایشان همسو و همصدا شده بودند، ثابت قدم ماندند. در واقع این «رهبر انقلاب» ــ «امام خمینی» ــ بود که بعد از پیروزی انقلاب، نظراتش را در رابطه با «آزادی»، «حق تعیین سرنوشت»، «انتخابات آزاد» و حتی نقش «آرای ملت»… تغییر داد و به آن بخش از آن نیروها و شخصیتهای سیاسی و مقامات مذهبی که حاضر به تائید این تغییر مواضع که بهیچوجه با شعارها و خواست ها و اهداف محوری انقلاب و حتی ارزشهای تشکیل دهنده هویت سیاسی شان همسوئی و خوانائی نداشت، همچون یک مستبد قرون وسطائی، با سوء استفاده از نام اسلام ــ همان اسلامی که قبل از انقلاب تاکید داشت که به آزادی، حق تعیین سرنوشت مردم به دست خود مردم و محترم شمردن «آرای ملت» باور دارد ــ ، به همه آنها اعلام جنگ داد. و طرفدارانش ــ نیروهای معروف به پیروان«خط امام» و روحانیون شیعه مذهب دولتی ــ با توسل به هزار دوزوکلک، در جهت طرد آن نیروها از جامعه سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی ایران کوشیدند.
هویت سیاسی و پیشینه مبارزاتی وزرای دولت موقت مهندس مهدی بازرگان، بیانگر این واقعیت است که بدون آن افراد و گروه های سیاسی، که همگی خود را از طیف نیروهای مصدقی می دانستند، آیت الله خمینی بهیچوجه نمی توانست در آن مقطع تاریخی دولت موقت تشکیل دهد!
دکتر کریم سنجابی در صفحه ٣۵٠ کتاب «خاطرات سیاسی» اش (امیدها و نا امیدی ها) در رابطه با موضوعی که اشاره رفت می نویسد:
«… خود آقای خمینی در مواردی که از ایشان سئوال میکردیم علنأ و آشکارامیگفتند که روحانیت کاری به حکومت ندارد و ما خدمتمان در مدرسه و مسجد است و حکومت کارسیاسیون است و باید آنها این وظایف را در دست بگیرند. حتی خود ایشان در چندماه پیش هم این مسئله را اقرار کردند و گفتند در آنموقع که ما آن مطالب را میگفتیم تصور میکردیم که افراد شایسته از روحانیون برای این مسائل نداریم و خود اهل سیاست و افراد غیر روحانی برای اداره مملکت کافی هستند. ولی چون بعدأ متوچه شدیم که این شرایط حاصل نیست و اسلام درخطر است برای اینکار از روحانیون هم دعوت کردیم که در حکومت شرکت کنند.یعنی در دوران انقلاب هیچ تصور نمیرفت که آقای خمینی و دستگاه روحانیت طریقی جز آنچه که مثلا مرحوم سید محمد طباطبائی، سید عبداله بهبهانی، آخوند ملاکاظم خراسانی، مرحوم حاج میرزا حسین نائینی در صدر مشروطیت داشتند داشته باشند.حتی مرحوم کاشانی نیز در دوره ی مبارزاتش بهیچوجه مدعی حکومت روحانیت نبود و فقط بعنوان یک رهبر و راهنمای دینی با نهضت های ملی همراهی میکرد. بعدهم که بر سرمسائل دیگری با دکتر مصدق اختلاف پیدا کرد اختلافش به این معنا نبود که خواهان حکومت روحانی باشد بلکه میخواست حکومت دیگری غیر از مصدق برسرکار بیاورد. بنابراین در این مبارزات ما بهیچوجه نمی توانستیم تصور کنیم و حتی بعقیده ی بنده هیچ یک از خود روحانیون هم تصور نمیکردند که آنها خواهان استقرار حکومت انحصارگر آخوندی هستند.».(٨)
با توجه به اشاراتی که رفت، اما، بسیاری ازسلطنت طلبان، بویژه «پهلویست ها» ـــ که اخیرأ بعضی از عناصر منتسب به گروههای چپ و رادیکال دوران انقلاب نیز با آنهاهمصدا و همسو شده اند ـــ ، که در گفتار و کردارشان کمتر به رویدادهاِ و اتفاقات دوران رژیم شاه، رویدادهائی که در اثر تصمیمات سرکوبگرانه و غیر قانونی شاه و طرفدارانش اتفاق افتاد و سبب شد تا مردم ایران نتوانند با فرهنگ دمکراتیک و ارزش های تشکیل دهنده جامعه مدنی آشنا شوند، توجه دارند. آن نیروها بغلط به مصدقیها و دیگر نیروهای دمکرات و آزادیخواه و نیروهای چپ ایراد می گیرند که چرا در همکاری با آیت الله خمینی و نیروهای طرفدارش در جهت سرنگونی رژیم شاه عمل نمودند. اما این نیروها تا کنون به این موضوع پاسخ نداده اند، که اگر سازمانهای جاسوسی انگلیس و ایالات متحده آمریکا علیه حکومت ملی و قانونی دکتر مصدق کودتا نمی کردند و محمدرضاشاه پهلوی برای اصول قانون اساسی مشروطیت احترام قائل می شد و در پایمال کردن اصول قانون اساسی و در آن رابطه پایمال کردن حقوق قانونی ملت فرمان صادر نمی کرد، کسی بخاطر نظرات و عقایدش تحت تعقیب و فشار قرار نمی گرفت، احزاب، سازمانها و جبهه ها و سندیکاهای و اصناف و گروه های فرهنگی در چارچوب قانون اساسی مشروطیت اجازه فعالیت می داشتند و پادشاه نظام مشروطه، همچون پادشاه نظام استبدادی عمل نمی کرد، آیا اصولا کسی بفکر انقلاب و سرنگونی آن رژیم می افتاد؟!
اسناد و مدارک مبارزات مردم ایران علیه رژیم شاه بعد از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ بیانگر این واقعیت است که مبارزه علیه رژیم شاه را عده ای از طرفداران دکتر مصدق ، چند روز بعد از کودتا، تحت نام تشکیلاتی بنام «نهضت مقاومت ملی» به رهبری آیت الله سید رضا زنجانی شروع کردند. ونشریه «راه مصدق» را ــ بصورت پلی کپی ــ ، بطور مخفیانه منتشر می کردند. همچنین حزب توده پس از سامان دادن به تشکیلات خود که در اثر کودتا متلاشی شده بود و تعداد بیشماری از اعضایش دستگیر و حتی تعدادی از آنان اعدام شدند، مبارزه را با رژیم کودتا برپایه اهداف خود شروع نمود.
در آن مقطع تاریخی که مبارزه و فعالیت علیه رژیم کودتا درسال ١٣٣٢ شروع شد، اصولا شخص آیت الله خمینی در صف معترضین و مخالفین کودتا قرار نداشت، بلکه ایشان در آنزمان از نزدیکان آیت الله العظمی آقای سید حسین بروجردی بودند. رهبر مذهبی که ، پس از پیروزی کودتای ٢٨ مرداد، زندانی شدن دکتر مصدق توسط کودتاچیان، و مراجعت شاه از رم، به شاه خوش آمد گفت! و همسو با آن «فدائیان اسلام»، در نشریه «نبرد ملت» بتاریخ ٢٩ مرداد ١٣٣٢ درباره کودتای جاسوسان انگلیسی و آمریکا نوشت:«دیروز تهران در زیر قدم های مردانه افراد ارتش و مسلمانان ضد اجنبی می لرزید. مصدق، غول پیر خون آشام، در زیر ضربات محو کننده مسلمانان استعفا کرد… تمام مراکز دولتی توسط مسلمانان و ارتش اسلام تسخیرشد…».
علیرغم چنین مواضعی، بدرستی می توان گفت انقلاب بهمن ١٣۵٧ ادامه و نتیجه اعتراضات و مبارزه ایست که چند روز بعد از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ شروع شد وبمدت ٢۵سال علیه حکومت خودکامه و وابسته محمدرضاشاه پهلوی به طرق و شیوه های متفاوت ادامه داشت!
ادامه دارد
دکتر منصور بیات زاده
شنبه ٢٨ تیر ۱۳۹۳ – ١٩ ژوییه ۲۰۱۴
پانویس:
١ ـ«[ آیت الله احمد ـ توضیح از بیات زاده] خاتمی با اشاره به اینکه پیشانی جامعه دینی باید پیشانی تواضع و خشوع در برابر حق و تسلیم در برابر خدا باشد، گفت: این ویژگی جامعه دینی است که به طور مثال اگر کسی از بیرون وارد تهران شود وقتی دید که غذاخوریها بسته است و دلیل آن را جویا شد بگوییم ماه رمضان است و ببیند همه جا حجاب برتر و سنتی و ملی ما یعنی چادر برقرار است چرا که در قرآن هم به چادر مشکی به عنوان حجاب برتر اشاره شده است و از طرف دیگر کسی که وارد جامعه دینی میشود باید ببیند که در ادارات آن عدالت برقرار است پس در جای جای جامعه دینی و در عرصههای مختلف باید دین تجلی داشته باشد.»(تاکید از منصور بیات زاده)
متأسفانه آیت الله احمد خاتمی خطیب نماز جمعه تهران، فراموش کرده که بیان دارند، که موضوع «چادرمشکی» در کدام یک از سوره های قرآن ذکر شده است!!!
ــ به نقل از سایت ایسنا
http://isna.ir/fa/news/93040603497/خاتمی-انصاف-نیست-اگر-در-گوشه-ای-تخلفی-اتفاق
٢ ـ بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح؛ اعلام آمادگی نیروهای مسلح برای مقابله با بدحجابی! ــ به نقل از سایت کلمه
http://www.kaleme.com/1393/04/21/klm-191578/
٣ ـ قالیباف پس از ۹ سال شهرداری: خانم ها نباید با نامحرم معاشرت کنند/ ما غیرت داریم ــ به نقل از سایت کلمه
http://www.kaleme.com/1393/04/27/klm-192297/
۴ ـ در آنزمان اگرچه بسیاری از نیروهای سیاسی وابسته به طیف های مختلف سیاسی با جنبش دوم خرداد همسوئی نداشتند، جوّ ضد نظام ولایت فقیه شدیدأ حاکم بود، بخشی از فعالین سیاسی درخارج از کشور از خواست های آن جنبش دفاع نمود. ازجمله من(منصور بیات زاده) باتفاق آقای حسین منتظر حقیقی ، یکی دیگر از فعالان مصدقی و هواداران نهضت ملی، درجلسات سخنرانی که در تعدادی از شهرهای آلمان برگذارشد، شرکت کرده و توضیحاتی درباره جامعه مدنی و ضرورت دفاع ازبرقراری «حاکمیت قانون» دادیم.
در زیر به لینک یکسری مصاحبه، که در سالهای ١٣٧٨ و ١٣٧٩ انجام گرفت که محتوی آنها تا حدودی بیانگر چگونگی طرح مسائل و سمت و سوی فعالیتها در دفاع از حاکمیت قانون و جامعه مدنی می باشد، اشاره می کنم. ــ به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
http://www.ois-iran.com/ois-iran-majmoahe-9-goftegoye-talash-bremen-ba-dr.bayatzadeh.htm
۵ ـ در اعتراض به چماقداران انصار حزب الله و لباس شخصیها و سیاست سرکوب آیت الله ها و پشتیبانی از مطالبات دانشجویان و بزرگداشت ١٨ تیر ١٣٧٨ ـ (بخش اول) ـ دکتر منصور بیات زاده
ـــ و بخش دوم ـ بزرگداشت ١٨ تیر ١٣٧٨ ــ به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
۶ ـ سید محمد خاتمی ـ «جمهوری» یک تعارف نیست/ خطر تحجر و اخباریگری انقلاب را تهدید میکند. به نقل از سایت کلمه
http://kaleme.com/1393/01/30/klm-181093/
٧ ـ گزارشی به مناسبت چهاردهمین سالروز ٢٢ بهمن ١٣۵٧ ـ وعده هائی که در نوفل لوشاتو داده شده بود، هیچکدام در ایران به عمل نپیوست ـ به نقل از نشریه ایرانشهر (مدیر و سردبیر: شجاع الدین شفا) شماره ٢ ـ اسفند ماه ١٣٧١ ـ فوریه ١٩٩٣ ـ چاپ پاریس.
٨ ـ خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، «امیدها و ناامیدی ها»، از انتشارات جبهه ملیون ایران ـ لندن ــ چاپ اول ١٣۶٨
بخش «جبهه ملی و دولت موقت و رژیم اسلامی»، صفحات ٣۴٨ تا ٣۵٧ از خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، «امیدها و ناامیدی ها»، در شبکه اینترنتی. ــ به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران.
www.ois-iran.com/2014/tir-1393/ois-iran-6757-dr_Karim_Sanjabi-jebhemelli.htm