از میان رویدادها: یک دقیقه سکوت به احترام سگی که آزاد زیست و آزاد مرد!
۱۳۹۳/۰۷/۲۰- تقی روزبه: سگ* “ولگردی” که همواره پیشاپیش صفوف تظاهرات مردم یونان با پلیس قرار داشت، درگذشت و مرگش هم یک مرگ عادی و طبیعی ناشی از کهولت سن نبود، بلکه با سکته صورت گرفت. او بارها و بارها با دود گاز اشک آور و صدای انفجارهای مهیب زیسته و مواجه شده بود و در نبردهای خیانانی و فضاهای تیرۀ جنگ و گریزها، به گاهِ حمله در نوک آن قرارداشت و به گاهِ عقب نشینی در انتهای صف! نه فقط مردم آتن بلکه آنهایی که در اقصی نقاط عالم در طی این سال ها، تصاویر و فیلم های کشاکش نیروهای دولت و مردم را دیده بودند، قاعدتاً باید حضور مکرر این سگ در صفوف اول اعتراضات توجهِ شان را جلب کرده باشد و تصویرش را به خاطر سپرده باشند. او سگی”ولگرد” بود، یعنی که برخلاف سگ های خانگی و دست آموزی که مطیع صاحب های اختیار خود هستند و آب و نانشان در دست آنهاست، کسی را به عنوان ارباب خود نمی شناخت و رها و آزاد بود. ریسمان و افسار وفاداری اش در چنگ کسی نبود که به هرکس و نا کسی که خواست کیشش دهد. هم چون خود بیشماران و همراه آنها، زیسته و شاید همین ویژگی او را با انبوهه ها و جامعۀ ولگردان و بیکاران و تهیدستان و جوانانی که امید به آینده در نظام موجود را از دست داده اند، همدرد و وفادار به آنها ساخته بود. عجیب بود که او با غریزۀ وفاداری خود به “جامعۀ ولگردان” و مردمان معترض، هیچگاه صفوف پلیس- پاسدار اربابان جامعه را- با صفوف مردم اشتباه نمی گرفت و همواره خطاب به آنها پارس و تعرض می کرد! شاید، شاید هم نزدیکی او با تهیدستان، نمادی بود از اعتراض مشترک حیوانان و انسان ها، در برابر سیاست گرسنگی دادن و تخریب طبیعت و نابودی گونه حیات وحش توسط سرمایه که به یکسان منزلت انسان های تهیدست و سایر گونه های حیات را هدف می گیرد.
هرچه که بود او پس از یک دوره مشارکت فعال و پرافتخار در صفوف نبرد و جنگ و گریز علیه سیاست ریاضت اقتصادی و خوردن دود و باتوم، بدون داشتن هیچ ارباب و صاحبی، مرد و مردم آتن به پاس احترام به او و همبستگی با او، جسدش را در یک بلندی آتن دفن کردند تا شاید مزارش یادآور سگی باشد که هیچگاه صفوف مردم را بر صفوف دشمنان آن ها، ترجیح نداد!. تا شاید نمادی باشد از پیوند انسان های تهیدست و گونه های حیات در حال انقراض و طبعیت درحال نزار در مقابل استثمار مشترکشان و دست اندازی های ویرانگرانۀ سرمایه!
در زمانه ای که در یگ گوشه اش مثل آب خوردن و با قهقه، سر انسان را از تنش جدا می کنند، و در گوشۀ دیگرش سگی را به احترام بر بلندی تپه ای دفن می نمایند، به وضوح شاهد اوج و فرود همزمان انسان و نبرد شانه به شانۀ بربریت و انسانیت و امید و یأس هستیم. و این فراخوانی است برای به پایان بردن دورۀ پیش تاریخ انسانی– تاریخ نیمه متمدن و نیمه وحشی بشری که مبتنی بر تنازع بقاء و دریدن یکدیگر و ویرانی طبیعت است و بیش از حد به درازا کشیده است- و فراخوانی برای ساختن جهانی رها از مناسبات سلطۀ انسان بر انسان و انسان بر طیبعت.