back to top
خانهدیدگاه هاآنچه که در صد روز اول روشن شد!/ آزادی هم چنان در...

آنچه که در صد روز اول روشن شد!/ آزادی هم چنان در کُماست و عدالت هم چنان زخمی است!

Rouzbeh-Taghi3 ١٣٩٢/٠٨/٢٧- تقی روزبه: این روزها دولت روحانی بر طبق آنچه که در کارزار انتخاباتی اش وعده داده بود مشغول تهیه بیلان صد روز اول خود است. اما براستی او چه چیزی را می خواهد گزارش بدهد؟ ویرانه ای را که تحویل گرفته است؟ یا ردیف کردن مشتی ادعاهای واهی پیرامون دست آوردهای ناموجود و دادن وعده و وعید های تازه به آینده ای نامعلوم برای دمیدن روح تازه به کالبد جامعه و به دولت تدبیرو امید؟
 
بهرحال بنظر می رسد که حتی اصلاح طلبان و حامیان روحانی هم در دفاع از “این دستاوردها” چندان قاطع نبوده و دچار لکنت زبان شده باشند. سخنانی را که اخیرا محمدخاتمی و عبدالله نوری و شماری دیگری از این جماعت در مطبوعات، در باره منتفی شدن آزادی زندانیان سیاسی در عیدغذیر و نسبت به بی تفاوتی دولت روحانی در این باره بر زبان راندند، و یا مثلا نکاتی که پیرامون افزایش تورم  و برخی موارد دیگر نگاشته می شود، نشان از این نارضایتی ضمنی دارد. گرچه آنها در مجموع در صدد توجیه آن بدلائلی هم چون میراث بجا مانده از دولت قبلی و کارشکنی افراطی ها هستند. بهرحال این نوشته به نوبه خود به پیشواز این بیلان دهی رفته و لیست 8 گانه ای از این “دست آوردها” ارائه کرده است. 
 
البته دست آورد ها از جنس اشباح ناپیدا نیستند و اگر واقعاً دستاورد باشند، نمی توانند لمس نگردند. مدعای این نوشته آن است که  دستاوردهای زیر لمس شده اند!:
 
1- روشن شد که مهندسی فقط محدود به انتخابات نبود و شامل مهندسی کابینه و عبور وزراء پیشنهادی از پل صراط مجلس اسلامی نیز می شده است. این مهندسی تا گزینش آخرین و چهارمین وزیر پیشنهادی ورزش و جوانان یعنی تا نزدیک به پایان رسیدن صد روز اول ادامه داشت! البته احساس مسئولیت مجلسیان نسبت به کابینه و عملکرد آن برخلاف بی حالی و انفعال دوره گذشته، چنان بالارفته است که احضار وزراء برای پاسخ گوئی به کمیسیون های مجلس به یکی از مشغله های جدید نمایندگان تبدیل شده است که آخرین آن وزیر ارشاد است و بیم آن می رود که دولت روحانی قبل از آن که بیلانی از عملکرد صد روزه خود بدهد، برخی از ورزاء پایشان به استیضاح هم کشیده شود! 
 
2-روشن شد که تورم هم چنان می تازد و ایران در این میدان نیز مدال پرافتخارترین ها را برسینه دارد!. تورم از مرز 40% نیز گذشته و “نامرد” هم چنان سر ایستادن ندارد!. جالب آنکه با پدیده تازه ای بنام پیشی گرفتن نرخ تورم روستاها بر شهرها مواجه شده ایم!. ظاهرا شاهد خشم روستائیان هم خواهیم شد که باید دید این خشم کجا و چگونه بیرون خواهد زد. در مورد بیکاری هم بخاطر تکان نخوردن اقتصاد، نه فقط گره ای از کارگشوده نشد و معضل دستمزدها و بیکارسازی ها هم چنان گریبان شاغلین را گرفته است، بلکه هشدار نسبت به وقوع سونامی بیکاری- با رقم تکاندهنده بیش از 8 میلیون نفر- باورود جوانان و تحصیل کردگان چندسال اخیر به بازار کار- بگوش می رسد. داشتن شغل، به بهبود فضای کسب و کار موکول شده و این یکی هم در گرو امتیازدادن به سرمایه داران و سرمایه گذاران است که خود این هم به گشایش در فضای مناسبات جهانی منوط شده است. فعلا چیز نقدی در چنته حضرات برای حل این معضل بجز وعده های نسیه و ایجاد امید به آینده وجود ندارد. 
 
3- معلوم شد که دولت و کل رژیم در اولین فرصتی که بتوانند، خود را از شر پرداخت یارانه های نقدی (و کلیت یارانه ها) رها خواهند کرد. چرا که یارانه ها به عنوان منشأ شر و نقدیندگی و تورم شناسائی شده و در اصل این بخشی از سیاست نزار ساختن بخش عمومی به سود بخش خصوصی است. مگر نه این است که اگر در دور قبل به اسم “نان”، آزادی را آجر کردند، این بار قرار است که به اسم “آزادی”، نان را آجرکنند؟. باین ترتیب روند حذف کامل نفت از سفره مردم، که با شگرد حذف یارانه ها و پرداخت نقدی ( و شروع افزایش پرشتاب قیمت ها) شروع شد، اکنون نفس های آخر را می کشد و تأمین وجوه لازم برای آن در یک دولت نیمه ورشکسته و دارای کسری بودجه عظیم ( بیش از صد هزار میلیارد تومان و نیز بدهی پانصد هزار میلیاردی دولت)، به معضل و دغدغه بزرگ هر ماه تبدیل شده است؛ پس بهتر نیست که برای زدودن درد، دندان را از بیخ و بن برکنیم و خود را راحت کنیم و بگوئیم اصلا یارانه بی یارانه!. تنها عاملی که تاکنون موجب عدم قطع یارانه ها شده است، نگرانی از شورش های اجتماعی و تداوم شرایط نامطلوب موجود برای سلب آن چیزی است که مردم به نوعی”حق طبیعی”خود می دانند. از همین رو قطع آن ها به شرایطی موکول شده است که منحنی صعودی تورم و وخامت اقتصادی تاحدی کنترل شده و سیر معکوس پیدا کند. گرچه این واقعیت دارد که این یارانه ها اگرحذف هم نشوند، عملاً خاصیت خود را هم چون برف در آفتاب تموزِ تورمِ عنان گسیخته از دست می دهند!. بهرحال بیرون کشیدن درآمد نفتی از سفره مردم، یعنی آن سهمی که طی دهها سال در این کشور از ثروت عمومی و از نفت می برده اند، دربست صرف پروار کردن لایه های ممتازه و نظرکرده رژیم و پرکردن جیب گشاد کمیته های گوناگون و نهادهای امنیتی و نظامی تحت کنترل ولی فقیه خواهد شد!.
 
 بطورکلی با کنار رفتن برخی پرده ها و روشن شدن وضعیت اقتصادی با آمار و ارقام، معلوم شد که بیلان و میراث دولت قبلی جز تحویل یک ویرانه کامل و یک سرزمین سوخته نبوده است. این ویرانی همه جانبه و فراگیر بوده و در حوزه محیط زیست کمتر از حوزه های اقتصادی نبوده است. در یک کلام ایران به نفس تنگی دچارشده و در این سرزمین لعنت شده باران رحمت هم به نزول سمومات آسمانی تبدیل گشته و خلق الله را روانه بیمارستان می کند!. گوئی خشم خدا بر این سرزمین و مردم در نظامی که بنیان گذار و رهبر مذهبی سیاسی آن از کره ماه پا بر دوش مردم نهاد، قصد آرام گرفتن ندارد!. آبدارچی عوض شد، اما آبدارباشیِ مادام العمر و مسبب اصلی ویرانی ها همچنان سُر و مُر گُنده، برصندلی ریاست نشسته و چپ و راست- حتی بیشتراز گذشته!- فرمان صادر می کند و کسی هم جرئت نمی کند که به او بگوید حضرت آقا بالای چشمت ابروست!. 
 
4- معلوم شد که ورود به منطقه مین گذاری شده اقتصاد سایه و موازی و خارج از حسابرسی، یعنی همان بخش های تحت کنترل خامنه ای و انوع بنیادهای ریز و درشت تحت امر او و یا نهادهای نظامی و امنیتی که دهها اسکله اختصاصی برای ورود و خروج کالا و قاچاق دارند، هم چنان ممنوع است. قلمروی که علیرغم نکبت رکودِ تورمی و تحریم که توأمان نصیب مردم و اشاعه فقر و تباهی و بی خانمانی می شود، برای آنها دارای برکت و رشد نجومی صدها میلیارد دلاری ثروت بوده است که لامصب هرچه پروارتر می شوندُ اشتهایشان هم بیشترمی شود!. چنان که  این روزها خبرگزاری رویتر گوشه هائی از این خوان نعمت بی کران را رسانه ای کرده است. چنین عرصه ای سوای مقادیر عظیمی که بطور رسمی از بودجه عمومی می مکد، زیربنای اقتدار بارگاه ولایت فقیه را  تشکیل می دهد که مکنده شیره جان آدمیانی به وسعت یک مملکت 80 میلیونی است. در جامعه ما بدون جراحی این غده سرطانی و این اقتصادِ سیاسی ولایت مطلقه، نمی توان سخن از بهبود واقعی و پایدار در شاخص های اصلی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به میان آورد. و البته که عدم ورود به این عرصه، خط قرمز همه جناح هاست و کسی لام تا کام حرفی از آن نمی زند. سوای نابسامانی های اقتصاد رسمی، ارقام نجومی اقتصاد سایه و تحت کنترل دستگاه ولایت مطلقه نشان دهنده آن است که حتی ادامه یک روز سلطه سیاه این نظام سراپا گندیده و طفیلی برجامعه، با چه هزینه های گزافی همراه است. در کنار آن یک قلم هزینه صدها میلیاردی تأسیسات هسته ای با هوس تأمین اقتدار مُلک ولایت فقیه در برابر دشمنان، که اینک زیر فشار جهانی برای برچیدن و خلع سلاح شدن و دود شدن و هوا رفتن این سرمایه های اتلاف شده قراردارد،  تنها بخشی از آن هزینه های نجومی است که تداوم نکبت استبداد مطلقه بر ما تحمیل کرده است. هزینه های انسانی و فرهنگی و غیرمادی هم که جای خود دارد و  کسی را  یارای تخمین آن به زبان ارقام نیست.
 
5- معلوم شد که با آمدن روحانی کار و بار دولت سایه و باصطلاح پنهان  مجدداً رو به رونق نهاده است!. بساط دولت پنهان و ایجاد “هر نُه  روز یک بحران” بیش از پیش پهن می شود. پس سنکوپ کردن آن بنده خدا در آستانه انتخابات و ایستادگی اش در برابرفشارهائی که او را تشویق به نام نویسی می کرد و این که اگر هم بفرض از خوان اول بتواند رد شود، همان خانی که هاشمی هم در پشت آن متوقف شد، در صورتی که رئیس جمهور شود با گیرکردن در میان دو سنگ آسیاب یعنی هم صف آرائی  آشکار این قدرت ها برای کارشکنی و فلج کردن دولت او از یکسو و هم انباشت مطالبات و انتظارات مردم از دولت او از سوی دیگر، وضع اصلاح طلبان بدتر هم می شود و از همین رو  آمدنشان به روی صحنه به مصلحت نیست. او با همین استدلال توپ را به زمین اعتدال گرایان انداخت. اما آیا اعتدال گرایان هم در برابر این نوع کارشکنی ها بیمه بودند؟ بهرحال از بیلان این صد روزه هم یکی آن است که قوه قضائیه مجدداً جان تازه ای گرفته و در همیاری با مجلس به ستاد رسمی و “قانونی” توطئه های بخش باصطلاح غیرانتخابی حاکمیت و ایجاد بحران و سرکوب بیشتر تبدیل شده و آماده است تا هر تنابنده ای را که تصور کند که گویا قراربوده در پی انتخابات تغییراتی در اوضاع و احوال کشور و معیشت مردم صورت گیرد، شیرفهم کند که دچار توهم و خودفریبی شده است. راه اندازی معرکه مرگ برآمریکا در 13 آبان با ابعادی پرشکوه تر از گذشته به عنوان بخشی از اقدامات ستاد بحران ساز، از شمار مضامین تازه ای است که دولت سایه پیدا کرده است!. باید در کنار کارشکنی های “قانونی” منتظر اقدامات ” فراقانونی” آنها نظیر بسیج کفن پوشان و اقدامات پنهان و آشکار نهادهای اطلاعاتی و امنیتی بود. به محاق بردن آزادی وعده داده شده شماری از زندانیان سیاسی بخشی از همان راهبردی  است که برطبق آن باید هرگونه بارقه امید و انتظار تغییر را خاموش کرد و اجازه نداد که ” روی مردم” زیاد شود. ولایت مطلقه بدون این گونه اقدامات ایذائی و فلج کردن سیستماتیک هر غیرخودی، قادر به ایستادن روی پای خود نیست. حیات و ممات او در گرو امحاء ” هردیگری” است که از ذات او مایه نمی گیرد و ذوب در بارگاه ولایت نیست. 
 
6- معلوم شد که مأموریت ویژه روحانی گشایش قفل تحریم نفت و مراودات بانکی و مالی بوده است که  رژیم را با خطر حناق مواجه کرده است. باین اعتبار سایر حوزه های اجتماعی و فرهنگی و یا سیاست گذاری ربط چندانی به دولت نداشته و اوضاع طبق دستورالعمل های اتاق فرمان دولت موازی و یا از طریق عناصر مهندسی شده کابینه رسمی پیش برده خواهد شد. باید برای همه روشن شود که مملکت صاحب دارد و  پرواز هرپشه ای هم در این مرز و بوم به اذن او ممکن می شود تا چه رسد مثلا به تماس تلفنی با یک دولتمرد خارجی و یا نشست و برخاست رئیس دولت و یا وزیر او با یکی از سران اهالی کفار که اصلاً و ابداً نمی تواند بدون اجازه آقا و در نظرگرفتن امیال ایشان صورت گیرد. 
 
7- معلوم شد که روزنامه هائی که سکانداران قدرت، آن ها را زنجیره ای و گریخته از تیمارستان می پندارند، حق انتشار ندارند. توقیف بهار و دستگیری نویسنده مطلبی که زبانش لال! بخود جرئت داده بود به مناسبت عیدغدیر با آرام ترین و محترمانه ترین لحن چند کلمه ای پیرامون بیعت و انتخابی بودن ولایت بنویسد، هم چون زمین لرزه ای به قدرت 8 ریشتر، کل ارکان نظام  را به لرزه افکند و چاپ کننده و گوینده را یک جا کن فیکون کرد. طوفان خشم بارگاه قدرت، این بنده خداها را که تصور می کردند تغییری در اوضاع و احوال صورت گرفته و می توانند سرخود را اندکی از لاکشان بیرون بیاورند، روانه زندان ساخت. بیاد داریم که خمینی هم در نمونه ای دیگر چگونه فتوای قتل زن پرسش شونده ای را که در یکی از برنامه های  صدا و سیما جرئت کرده بود بجای حضرت زهرا، اوشین را الگوی زن بنامد، صادرکرد. البته آن مورد با استناد به این که گردانندگان و پرسش شونده قصد عمد و یا توهین نداشته اند ( بوساطت قوه قضائیه که مأمور به پیگیری آن شده بود)، مشمول عفو ملوکانه قرارگرفت و برخی از دست بکاران رادیو هم به چند سال زندان محکوم شدند تا بدانند که مالیات اسائه ادب، ولو ناخواسته به امر ولایت، تا چه میزان مالیات دارد! اما در برابر توقیف روزنامه بهار ( که خود وزارت ارشاد و هئیت نظارت هم در آن دخیل بود) و دستگیری نویسنده مقاله، دریغ از یک اعتراض کوچک و رسمی از جانب دولتی که وعده ایجاد فضای غیر امنیتی و باز و مبتنی بر قانون داده بود. روزنامه میهن و نشاط و … همگی در آستانه انتشار دچار سانحه مغزی شدند. پس عرصه گشایش رسانه ای نیز هم چنان در محاق قرار دارد.
 
8- روشن شد که چرخش موتور ماشین اعدام شتاب بیشتری گرفته است. تعداد اعدام ها و میزان خشونت رژیم چند برابر گشته است. گویا مردم باید تاوان گفتگو با شیطان بزرگ با دست های چدنی را هم بدهند،  تا مبادا که با شکستن تابوها رویشان زیاد شود و توقعات تازه ای پیداکنند. در حوزه زنان دولت تدبیر  و امید از همان لحظه اول با چینش یک کابینه صد در صد مردانه گربه را دم حجله کشت و آه از نهادخیلی ها که به گشایشی در این حوزه دل بسته بودند، درآورد. تصویب ازدواج سرپرست با فرزند خواندگی توسط مجلس نیز بر شوری این آش افزود. طرح نظرسنجی از مردم پیرامون حل معضل هسته ای بعنوان ضد حمله در برابر تهاجم گسترده ای که از سوی بخش هائی از جناح حاکم بویژه پس از سخنان خامنه ای پیرامون عدم تأیید تماس تلفنی و دیدار با مقامات آمریکائی صورت گرفت، ظاهرا با لابی گری در بالا و پائین کشیده شدن نسبی فتیله مخالفت، منتفی شد تا کسی گمان مبرد که خدای نکرده دولت اعتدال نیز به نوعی خواهان ترکیب فشار از پائین با چانه زنی در بالاست. 
 
بنظر می رسد تنها موفقیت دولت روحانی را تا جائی که به شاخص های کلان برمی گردد، باید همین شکستن آشکار تابوی گفتگو با آمریکا دانست که چالش با آن از دیرباز بخشی از هویت وجودی رژیم را تشکیل می داده است. علت هم در اصل بدلیل هم پوشانی ولو تاکتیکی این اقدام با خواست و منافع کل نظام در گشایش نفتی و بانکی است و این که بدون دیدن کدخدا امکان پیشرفت در حل این معضل ناممکن بوده است. بجز این مورد که هنوز هم در گام های آغازین خود قراردارد و لااقل تا کنون فاقد دستاورد محسوسی مگر برخی تأثیرات روانی بر بازار و برانگیختن برخی امیدها بوده است، حتی ممکن است کل این ” معامله قرن” به آش نخورده و دهان سوخته یعنی تن دادن به خلع سلاح هسته ای در ازاء نادیده گرفتن جنایت هایش در داخل منجر شود. معامله ای که مذاکرات مربوط به آن سعی می شود به شدت از چشم مردم پنهان نگهداشته شود* سوای امیدها و خوش بینی های برانگیخته شده در حوزه مناسبات بین المللی، پرده برداری نسبی از ویرانه تحویل گرفته شده  که البته به عنوان پوشش و دستاویز مناسبی برای توجیه عدم تحقق وعده های داده شده در صد روز اول مورد استفاده قرارمی گیرد را باید ظاهرا مهمترین دستاورد صد روزه دولت امید و تدبیر بشمار آورد.
 
حالا با این اوصاف پرسیدنی است که دولت روحانی با تشکیل چندین و چندین گروه کار و صرف کلی انرژی برای تهیه بیلان صد روزه چه چیزی را می خواهد گزارش کند؟ اگر او نخواهد به چشم مردم خاک بپاشد، قاعدتا باید به واقعیت های فوق و تشکیل ستاد بحران و سرکوب اشاره کند. اما از آنجا که بخش لاینفکی از نظام بوده و لابی گری در بالا تاکتیک اصلی اوست، بعید است که بخود چنین جرئتی بدهد. پس آیا بهتر نیست که لااقل از خیر گزارشی که جز تحریف و ردیف کردن ادعاهای نادرست برای روسفید کردن چهره نظام و دولت تدبیر و امید و دادن امیدها و وعده های کاذب چیز دیگری نخواهد بود، بگذرد؟ تا لااقل با عدم گزارش خود نارضایتی ضمنی اش را از کارشکنی ها و سیر وقایع رویدادها  نشان داده باشد. در یک کلام، آزادی هم چنان در کُماست و عدالت هم چنان زخمی است! 
 
و اما درسی هم که ما مردم می توانیم از بیلان این صد روزه بگیریم خیلی ساده همان درس اول تاریخ است: جز با همت خویش و بدست خود، بجز تقویت آگاهی و هوشیاری و سازمان یابی مان پیرامون مطالبات به حقمان، و بدون مبارزه پیگیر و بی وقفه برای تحقق آن ها و بهره گیری از فرصت ها و تقویت همبستگی و متحد کردن صفوف خود، نخواهیم توانست هُمای آزادی و عدالت را  بدست آوریم! 
 
2013-11-17 
www.taghi-roozbeh.blogspot.com
 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید