۱۳۹۳/۰۸/۲۵- شیدان وثیق: پروژۀ «شکل دهی به تشکل بزرگ چپ» که «وحدت چپ» نیز می نامند، در پی انتشار فراخوانی مشترک در اردیبهشت ۱۳۹۲ و پس از چند کنفرانس که آخرین آن در این ماه برگزار شد، امروزه وارد فاز تبیین مشخص اشتراک ها و اختلاف های سیاسی و نظری خود شده است. سرنوشت این تلاش پیگیر چند ساله، پیش روی و موفقیت آن، وابسته به سرانجام رسیدن این مرحله می باشد. تاکنون طرح های مختلفی برای منشور مؤسسان این حرکت از سوی فعالان آن تدوین شده اند که در سطح افکار عمومی نیز انتشار یافته اند.
اکنون دیگر، با توجه به بحث و گفتمان های پیوسته و آشکار و با وجود طرح های سند محوری مختلف، به خوبی می توان مسایل مورد اشتراک و اختلاق میان ما را تمیز داد. کفِ حداقل و تغییرناپذیر اشتراک های ما همواره آن چیزی بوده و هست که زیر عنوان خطوط مشترک در فراخوان مشترک سه سازمان سیاسی چپ آمده است. این ها را بازگو می کنیم:
۱. گسست از سیستم فکری و عمل کردی ”سوسیالیسم واقعاً موجود” که طی چند دهه در شوروی و تعدادی از کشورها، حاکم بود و اساس فکری مسلط در جنبش کمونیستی را تشکیل می داد.
۲. ما به آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم باورمندیم و برای تحقق آن ها در ایران مبارزه می کنیم. از نظر ما آزادی با عدالت اجتماعی و سوسیالیسم با دمکراسی پیوندی عمیق دارند. ما مدافع حقوق بشر هستیم و علیه هر گونه ستم و تبعیض ملى، طبقاتى، جنسى، نژادى، مذهبى و عقیدتى مبارزه مى کنیم.
۳. ما اعتقاد بر این داریم که جمهوری اسلامی مانع اصلی آزادی، دموکراسی، پیشرفت و عدالت اجتماعی است. از اینرو هدف برنامه ای ما رفع این مانع از طریق مبارزۀ مسالمت آمیز به دست مردم و از طریق گسترش جنبش همگانی و استقرار یک جمهوری دمکراتیک مبتنی بر جدایی دولت و دین در ایران است.
موضوع گفتار من در اینجا اما، در پرتو بحث های درونی و علنی ما، نه پرداختن به اشتراک ها که در نکات فوق به روشنی دیده می شوند، بلکه تبیین تمایزها یا اختلاف ها و به طور کلی آن پرسش های سیاسی و نظری اساسی ای است که در برابر ما امروز قرار دارند. با شناسایی و آگاهی به آن هاست که فعالان پروژۀ وحدت چپ می توانند شرایط فرارویی وحدتی جدی، اصولی و کارآمد با هدف ایجاد چپی دیگر – سوسیالیستی و دموکراتیک- در راستای گذر از جمهوری اسلامی ایران را فراهم سازند.
پرسش های اساسی ساسی- نظری میان ما را من، به دیدۀ خود، در ده تِم رده بندی کرده ام که در زیر با توضیحی مختصر می شمارم:
۱- نسبت به کدام چپ. ما چپ دموکرات هستیم یا چپ سوسیالیست که در عین حال دموکرات نیز هست؟ این دو چپ، این دو مقوله و پراتیک سیاسی و اجتماعی، همسان نیستند. هر یک، بینش، معنا، مفهوم، فلسفه، ارزش، افق، تکلیف، سیاست، شکل و شیوۀ عمل خود را دارد که با دیگری متفاوت است. در عین حال که اشتراک هایی نیز با هم دارند.
۲- نسبت به مضمون مبارزۀ چپ. چپ سوسیالیست بدین معناست که مخالف و مبارز سیستم سرمایه داری ملی و جهانی است. این بدین معنا نیست که مدلی از سوسیالیسمِ امروز در دست دارد. نمونه های تاکنونی، همه، ناکام و منسوخ اند. چپ سوسیالیست بدین معناست که این چپ، مبارزۀ ضد سرمایه داری را به آینده ای نامعلوم واگذار نمی کند. که از هم اکنون برای آن گام برمی دارد. که یکی از این گام ها از جمله سمت گیری به دموکراسی مستقیم و مشارکتی، خودگردانی و خود مدیریتی جمعی و اجتماعی است. این چپ، با اینکه دموکراسی نمایندگی را نفی نمی کند، اما دموکراسی یا قدرت مردمی را چون فرایندی می نگرد که همواره به سوی فرارَوی از خود می رود.
چپ دموکرات اما بدین معناست که تنها مبارزه برای دموکراسی در شکل آشنای دموکراسی نمایندگی و پارلمانی را در گستره و افق نظری و در دستور کار خود قرار میدهد.
۳- نسبت به سوسیالیسم. سوسیالیسم نزد بخشی، ایده و امر مبارزه برای برابری و رهایی(۱) است. سوسیالیسم نزد این چپ، نظام نیست، سیستم نیست، بلکه آنی است که “به جای جامعۀ کهن بورژوازی، با طبقات و تناقضات طبقاتی اش، اجتماعی از افراد در مشارکت با هم را شکل می دهد که در آن تکامل آزادانۀ هر فرد، شرط تکامل آزادنۀ همگان باشد (مانیفست). چنین امری هیچگونه سنخیتی، نه با سوسیالیسمِ سویتیک (سوسیالیسمِ واقعاً موجود) دارد که دیکتاتوری سیستمِ حزب – دولت و سرمایه داری دولتی است، و نه با سوسیال دموکراسی که مدیریت “عادلانۀ” نظم موجود استثماری و سرمایه داری ملی و جهانی را بر عهده می گیرد.
اما درک های دیگری نسبت به سوسیالیسم، در میان آنان که نزد ما از سوسیالیسم نیز حرفی می زنند، وجود دارند. برخی سوسیالیسم را سیستم می پندارند، سیستمی که با شکست مواجه شده است. سیستمی که شناختی از آن نداریم و در نتیجه مبارزه برای آن نیز از دستور کار خارج است. برخی دیگر از «سوسیالیسم دموکراتیک» نام می برند. بخشی اما خود را با صراحت سوسیال دموکرات می خواند. بخشی هم با سوسیال دموکراسی مرزبندی نمی کند.
۴- نسبت به ماهیت نظام جمهوری اسلامی؛ نگاهی که نویسنده از آن جانبداری می کند، سه خصلت اصلی رژیم کنونی ایران را دین سالاری (تئوکراسی) با روابط سرمایه داری و متکی بر دولتی ضددموکراتیک، متمرکز، مقتدر و متکی بر رانت نفتی تبیین می کند. در این زمینه تاکیدات مختلف و تفاوت هایی میان ما وجود دارند. برخی بر خودکامگی ولی فقیه و بیت سیاسی- نظامی او تاکید دارند. نگاه های مختلف در این زمینه می توانند به گزینش سیاست های مختلف و گاه متضاد بانجامند.
۵- نسبت به نیروهای اجتماعی گذار. برخی بر جنبش های اجتماعی بویژه جنبش های جامعۀ مدنی، زنان، مبارزات کارگری و جنبش دموکراتیک ملیت ها تاکید دارند. بخشی بر نقش طبقات متوسط، و برخی بر تضاد سنت و مدرنیته تاکید می ورزند. در نگاهی که نگارنده سوی به آن دارد، یک نیروی اجتماعی و یا طبقۀ اجتماعی، تنها در جنبش اجتماعی رهایی خواهانه است که طبقه می شود، که نیرو می شود، که متحد و انقلابی می شود. ابتدا طبقه نداریم، و سپس جنبش طبقه. در جنبش است که طبقه شکل می گیرد، متحد، مبارز و انقلابی می شود. در خارج از آن، در نبود جنبش و در زندگی روزمره، گروه اجتماعی تقسیم می شود به اجزایی اتمیزه، جدا از هم و رقیب هم. حتی می تواند واپس گرا و ارتجاعی شود.
۶- نسبت به اصلاح طلبی. امروزه، سه راه و روش، اختلاف اصلی و تعیین کننده در اپوزیسیون و در میان ما را ترسیم می کنند. یکی، اصلاح طلبی یا راه و روش مبارزۀ رفرمیستی در چهارچوب رژیم جمهوری اسلامی و قانون اساسی اسلامی آن برای ایجاد اصلاحات و تغییرات در ایران است. دومی، روش تحول طلبی است که راهِ گذار را از طریق مبارزه هم از پایین (با اتکا به جنبش همگانی)، و هم از بالا (با پشتیبانی انتقادی از جناح های اصلاح طلب رژیم)، تجویز می کند. سومی، که مورد نظر برخی از ما، از جمله نویسنده است، براندازی یا سرنگونی رژیم به دست و توسط جنبش های اجتماعی را فرا می خواند. وظیفۀ چپ سوسیالیستی فراهم کردن شرایط نظری و عملی چنین امری در همراهی با جنبش های اجتماعی دگرسازانه است. از این نگاه سوم، راه تغییر از طریق اصلاحات و یا تحول پذیری دین سالاری ایران ناممکن و مسدود است.
۷- نسبت به اشکال مبارزاتی. گذر از جمهوری اسلامی از چه طریقی انجام می پذیرد؟ شکل های مبارزه کدامند؟ جنبش های اجتماعی و همگانی، نافرمانی مدنی، قیام یا انقلاب؟ مبارزۀ ضدرژیمی را تنها و فقط به صورت مسالمت آمیز می پذیریم؛ و یا اینکه در برابر استبداد، دیکتاتوری، دین سالاری و قهر سیستمی آن ها، برای مردم و جنبش های مردمی، حق دفاع از خود را نیز مجاز می شماریم؟ در این زمینه نیز حداقل دو نگاه مختلف و متفاوت در میان ما وجود دارند. یکی، در نفی قیام و انقلاب، بر مسالمت آمیزی و خشونت پرهیزی تاکید دارد؛ و دیگری، در عین پذیرش این ها و بهتر و مفیدتر دانستن گذری مسالمت آمیز از وضع موجود، امر قیام و انقلاب علیه جباریت را نیز می پذیرد و به رسمیت می شناسد.
۸- نسبت به شعار اصلی سیاسی امروز. نزد برخی، شعار اصلی چپ و اپوزیسیون امروز، انتخابات آزاد است. نزد بخشی دیگر، انتخابات آزاد در چهارچوب قانون اساسی اسلامی رژیم ناممکن است. مبارزه را می بایست در جهت طرح لغو قانون اساسی و تشکیل مجلس مؤسسان مردم برای رژیمی دیگر بر مبنای قانون اساسی ای دیگر، جمهوری خواه، دموکراتیک و لائیک، سمت و سو داد.
۹- نسبت به تحزب و قدرت. نگاهی، خود را چپ جنبشی گرا و اپوزیسیونی می داند. چپی که تحزب سنتی و تصرف قدرت را در دستور کار خود قرار نمی دهد. بنابراین، جنبش مقاومت رهایی خواهانه را دامن می زند. متحدین این چپ در سیاست و مبارزات اپوزیسیونی، در درجۀ اول و به طریق اولی، جنبش های اجتماعی دگرسازانه، جنبش های کارگری، زنان، دانشجویان، جامعه مدنی و نیروهای دموکراتیک ملیت های ساکن ایران اند. سپس گروه ها و سازمان های سیاسی جمهوری خواهی که طرفدار جدایی دولت و دین، دموکراسی و برکناری رژیم اند.
نگاهی دیگر، اما می خواهد حزبِ برنامه ای تصرف قدرت دولتی با همۀ الزامات و وظایف سیاسی و سیاست ورزانۀ آن را بوجود آورد. از جمله، مناسباتی را با اصلاح طلبان درون کشور برای هم سویی با آنان در برابر بخش حاکم رژیم و به ویژه ولایت فقیه، برقرار سازد.
در این میان، دریافت های متفاوت دیگری وجود دارند، کمابیش نزدیک یا دور به هر یک از دو نگاه فوق.
۱۰- نسبت به جهانی شدن. چپ سوسیالیست، جهان رواست. همراه با جنبش های اجتماعی آلترموندیالیست (altermondialiste) برای جهانی شدنی دگر، غیر سرمایه دارانه، اکولوژیک (écologique) و برابرانه مبارزه می کند. این چپ برای تغییر جهان امروز که زیر سلطۀ سرمایه داری جهانی قرار دارد، تلاش می ورزد. در جمع ما، تاکیدات بر اهمیت جهانی شدن امور سیاسی و اجتماعی متفاوت اند. برخی، همچنان بر تضاد امپریالیسم- ضدامپریالیسم؛ و برخی دیگر، بر دنیای چندقطبی و چندقدرتی که با دوران استعمار و نواستعمار سدۀ گذشته متفاوت است، تاکید دارند. دیدگاهی نیز که من سوی به آن دارم، بر این باور است که در شرایط تاریخی امروزی، امکان ایجاد تغییرات و تحولات ساختاری و ژرف در یک کشور، نه تنها برای سوسیالیسم، بلکه حتی برای استقرار دموکراسی واقعی و عدالت اجتماعی، بدون تغییر و تحول در سطح منطقه و جهان، بدون تغییر سیستم سرمایه داری اقتصادی و سیاسی جهانی، در دنیایی که خانۀ مشترک، به هم پیوسته و وابستۀ عصر ماست، محدود اگر نه، غیر ممکن است.
———-
با حرکت از آنچه که رفت، وحدت چپ به ضروره نباید و نمی تواند از فرایند ارائۀ پاسخی مشترک به همۀ موارد ده گانۀ فوق برون آید. این ها همه، هم سطح و هم سان نیستند. چپی که ما خواهان ایجاد آن هستیم، در گسست از چپ سنتی و اقتدارگرا، چپی پْلوورالیسْتی و چندگانه است که وجود دیدگاه ها، گرایش ها و فراکسیون های متفاوت، آشکار و با اختیار در درون خود را می پذیرد و به رسمیت می شناسد. پاره ای از اختلاف ها و تمایزها میان ما که در بالا نام بردیمT تنها می توانند پس از شکل گیری سازمان واحد و در جریان مبارزۀ عملی و جنبش فکری پاسخ و یا پاسخ های خود را پیدا کنند.
از میان آن ها، اما سه موضوع اصلی باقی می مانند که به دیدۀ نگارنده نمی توان از کنار آن ها گذشت. که دموکراسی ناپذیراند. همچون دموکراسی ناپذیری اصول برابری خواهانه حقوق بشر که رای گیری در بارۀ خود را بر نمی تابد. که بالاتر از دموکراسی رای افکار عمومی است. این ها نقش چراغ قرمزهای پروژۀ شکل دهی به تشکّل بزرگ چپ را ایفا می کنند. این ها بر خلاف پنداشت برخی از میان ما، امروزه کشف و ابداع نشده اند، بلکه از همان ابتدای شکل گیری پروژه در چند سال پیش، مطرح شده و پذیرفته شده اند. این ها همانی هستند که در فراخوان مشترک پایه ای این پروژه با صراحت ذکر شده اند و در ابتدای این نوشته آورده ایم. من در اینجا آن ها را در سه فرمول مشخص، بازگو می کنم: ۱- ما چپ سوسیالیستی هستیم. ۲- ما خواهان برکناری نظام جمهوری اسلامی در کلیت آن هستیم. ۳- ما این امر را به دست جنبش های اجتماعی مردم ایران ممکن و میسر می دانیم.
پروژۀ شکل دهی به تشکل بزرگ چپ، از همان ابتدا نمی خواست وحدت سه سازمان و گروهی از کنشگران چپ باشد، و همچنان چنین نیز نیست. بلکه فرایندی بوده و هست برای ایجاد چپی دیگر با همۀ کوشندگان راه آزادی، برابری و سوسیالیسم در داخل و خارج از ایران. پس فرایندی است برای ایجاد سازمان یا جنبش چپی دیگر با نام و نشانی دیگر. با نام و نشانی متفاوت از نام و نشان های سازمان های آغاز کنندۀ این حرکت.
باشد که تلاش کنونی ما برای شکل دهی به جنبش چپی آزادی خواه، متحد، دموکراتیک و سوسیالیستی در همراهی و همسویی با جنبش های اجتماعی دگرسازانه و رهایی خواهانه مردم ایران به سرانجام رسد.
شیدان وثیق،
نوامبر ۲۰۱۴ – دی ۱۳۹۳،
——————–
(۱) «رهایی» یا «رهایش» را ما برگردان فارسی Emancipataion می دانیم.