در سایه نشستید و به احوال فرویید
ای هموطنان در چه خیالید چه گویید؟
کنسرت ِ شما منظر دار است و تماشا
پاندول برآن ، نقش ِ گُمانی است که اویید
تأدیب شود جان و تو را بودشود ، دود
این بستر آن است که در خویش نرویید
چون شمع شرنگ ِ خود ِ خویشید و ندانید
بازیچه ، تن تن تننن و پوشش مویید
انگار ندانید ، پَرندوش چه کردید
هم پا شده با خیزش ِ آن موج ِ نکویید
برقی زد و آذر به ترنم هله سر داد
فریاد شما گفت که بغضی به گلویید
خوش باد که دولت نشدش عهد فراموش
روشن شده او را که دل از میر نشویید
طوبی وطن دست تو را بیند و عزمت
تا باز از این باغ ، غم و رنج بشویید
داریوش لعل ریاحی
17 آذر 1393