از وعدۀ روحانی تا هی هی سلطانی
سطری نشد اجرایی جز تعزیه گردانی
مُشتی به دُهل بود و تدبیر نیافتادش
تا بَر کَند این ظلمت با نطق و سخنرانی
بر هر در و هر میدان مردی شده آویزان
با حکمِ غلامان و سلطانِ خراسانی
از هر ستمی بدتر ثبت است به هر دفتر
رخسارِ دگرگونِ چندین زنِ قربانی
این گورکنان گویی حکمی ازلی دارند
با چهرۀ مخدوش و یک داغ به پیشانی
تابوتِ فساد اینجا در تشتِ خرابی ها
از رأسِ هرم تا پِی بردند به آسانی
وقت است که می سوزد بی یک قدمِ روشن
گردیده رها ملت در یأس و پشیمانی
ویران شود این مجلس با گَلۀ مُزدورش
ننگِ ابدی بر این سرچشمۀ ویرانی
داریوش لعل ریاحی،
١٣ دیماه ١٣٩٣