جاگوب اوگشتاین:
توافق اتمی با ایران احتمالا تولید آن را به تعویق می اندازد– اما مانع تولید آن نیست. بعد؟ حتی اگر هم ایران بمب بسازد، تازه نقطه پایان بر یک وضع غیر عادی نهاده شده که ده ها سال بطول انجامیده و آن این است که اسرائیل دیگر تنها قدرت اتمی در خاور نزدیک نخواهد بود.
حق با نتانیاهوست، اگر قرار بر این می بود که ایران به بمب دست نیابد، آنوقت توافق لوزان «بسیار، بسیار بد است». نخست وزیر اسرائیل این را دائم در گوش مردم جهان فریاد می زند. ولی دنیا دیگر نمی خواهد آن را بشنود. نتانیاهو با این فریادها هم خود را به انزوا رانده، و هم اسرائیل را. سیاستمداران ما جرئت نمیکنند با صراحت بر زبان آرند که جلوی تولید بمب اتمی ایران را نمی توان گرفت. ولی آیا دستیابی ایران به بمب یک فاجعه است؟ موضوع را می توان بصورت دیگری نیز دید. کنت والتز Kenneth Waltz سیاست شناس بزرگ آمریکائی که 2013 در گذشت، احتمالا از توافق لوزان استقبال می کرد و آن را گامی بسوی عادی شدن وضع می دید. بعنوان آغازی برای پایان یک وضع غیر عادی، یعنی اسرائیل در آینده ای نه چندان دور، دیگر یگانه قدرت اتمی در خاورنزدیک نخواهد بود.
در هیچ جای دیگر دنیا یک قدرت اتمی نمی توانست در چنین مدت درازی از انحصار خود دفاع کند. این وضعی نبود که بتوان آن را برای همیشه ادامه داد. کسی که بخواهد مانع دسترسی ایران به بمب شود می بایستی اول بمب را از اسرائیل بگیرد. در غیر این صورت قاعده این است که «قدرت، قدرت متقابل بوجود می آورد.»
ما با میل در باره این موضوع صحبت نمی کنیم. بویژه در آلمان، که زیردریائی های اتمی هم به اسرائیل می بخشد و به همین دلیل خود آلمان هم در پیدایش معضل امنیتی خاور میانه، مقصر است. در سال 2012 کنت والتز مقاله ای نوشت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. او در آن مقاله این موضوع را مطرح ساخت که آنچه در درجه اول منطقه را بی ثبات می کند تلاش ایران برای دستیابی به بمب نیست، عامل ناامنی منطقه این است که فقط اسرائیل آن را در اختیار دارد. آنچه مسلم است این است که این هواپیماهای اسرائیلی بودند که در سال1981 هدف هائی را در عراق و در 2007 در سوریه بمباران کردند. دلیل این که اسرائیل به ایران حمله نکرده این است که امکاناتش را ندارد. ولی تهدید به حمله همواره حی و حاضر است.
منطق خودکامگان در تهران ساده است: جائی که اطمینان در میان نباشد، بمب است که امنیت را تضمین می کند. پس یعنی همه باید بمب اتمی داشته باشند؟ مصر؟ و عربستان، دشمن واقعی ایرانی؟
پرسش درست است – اما در لوزان این پرسش مطرح نبود. ایران امکان ساختن بمب را داشت و هیچ تحریمی در جهان نمی توانست آن را از دستش بدر آورد. پس مسئله چه بود؟ وقت خریدن برای آن که ایران واقعا بمب را بسازد؟ و این امکان به آن داده شود که خود از آن چشم بپوشد؟ معنی آن این است که دیگر جلوی گیری از گسترش سلاح های اتمی ممکن نیست- فقط باید دستیابی به آن را تنظیم کرد. این آن نکته ای بود که هنری کیسینجر در ماه ژانویه جرئت به خرج داد و با صراحت مطرح ساخت.
در هر حال هرکس در چالش شرق – غرب به منطق ایجاد وحشت باور داشت، حالا هم می تواند با خیال راحت همان کار را ادامه دهد. ایران آن کاریکاتوری نیست که ما از آن میسازیم. اکونومیست لندن می نویسد تصویری که غرب از ایران دارد یک تصویر قدیمی و کج و کوله است. هیچ دلیلی ندارد که قدرتمداران تهران را دیوانه تر از همتایان آنها در واشنگتن و اورشلیم بدانیم.
بویژه با در نظر گرفتن نتانیاهو و دو ستان جمهوریخواهش در آمریکا. این نخست وزیر خود یک فاجعه است. او اسرائیل را در عرصه بین المللی به اعماق انزوا کشانید. آخرین چرخش این مرد غیرقابل اعتماد این بود: نتانیاهو اندک زمانی پیش از انتخابات با شتاب تمام اعلام کرد تشکیل دو دولت اسرائیل – فلسطین غیر ممکن است – تا پس از انتخابات بگوید : نه بابا جدی نگفتم.
در سیاست او چیزی هست که نمی توان آن را جدی گرفت. نتان یاهو می گوید او نگران تهدید ایران است. آنوقت کسی که نگران این تهدید است باید با اوباما، با رئیس جمهوری که پایان دعوای اتمی، بستگی به نتیجه مذاکرات او با ایران دارد، در کنگره آمریکا مخالفت کند؟ آنوقت باید به سازمان اطلاعات خود دستور جاسوسی از مذاکرات را بدهد تا برای حمله به اوباما مواد منفجره در اختیار مخالفان او بگذارد؟ آنوقت با در پیش گرفتن سیاست تعرضی خانه سازی در مناطق اشغالی اروپائیان را به مخالفت با خود بر انگیزد؟
نتانیاهو ترس از بمب اتمی ایران را وسیله ای کرده برای این که خود را در راس قدرت نگاه دارد. این یک بازیست. داوری که در این بازی به میان گذاشته شده خیلی سنگین است. بقیه کشورهای جهان دیگر حاضر به دنبال کردن بازی های بچگانه او نیستند.
منبع: اشپیگل آنلاین
منبع فارسی: اشتراک