در همین رابطه با نزدیک شدن به روز اول ماه مه شاهد مانور بسیج و سپاه تحت عنوان مقابله با اغتشاشات شهری بودیم که هدف آن قدرت نمائی و زهرچشم گرفتن از مردم کارگران در آستانه روز کارگر بود. اگر از سرکردگان امنیتی رژیم در مورد هدف اینگونه مانورها پرسش شود، خواهند گفت از آنجا که پتانسیل اعتراضی وجود دارد در چنین روزی نمی توان شهر را به امان خدا گذاشت!. به موازات این تهدیدها تشکیلات کارگری رژیم نیز با هدف تحت الشعاع قرار دادن فضای روزکارگر بسود خود، به برگزاری جشن دولتی از انجمن ها و شوراهای اسلامی و وابسته به خانه کارگر در استادیوم دوازده هزارنفری آزادی مبادرت ورزید که در طی آن روحانی با دادن وعده های نسیه ای چون بهبود شرایط کارگران پس از حل مشکل تحریم ها و رونق اقتصادی و پیدا شدن سر و کلۀ برندهای تجاری برآمده از اقتصاد مقاومتی که به برکت تکنیک و سرمایه گذاری های خارجی ثمر خواهد داد، کوشید که از نارضایتی عمومی و انباشته شده کارگران در آستانه روز کارگر فروبکاهد. روحانی همچنین افزود: “همه باید در صف واحد قرار بگیریم، کارآفرین، کارگر، دولت. ما در یک مسیر سه جانبه گرایی می توانیم به توسعۀ ایران برسیم. مهم ترین ستون توسعه ایران کار و کارگر است، اما آیا بدون کارآفرین فضای کار به وجود میآید؟”.
در شرایطی که دستمزد حداقل کارگران کمتر از یک سوم خط فقر است و شاهدیم که تنها در روزهای اخیر چندین کارگر به دلیل مشکلات معیشتی و بیکاری در اهواز و تبریز و تهران دست به خود سوزی و خودکشی زدند که آخرین آن در آستانۀ اول ماه مه، خودکشی کارگری مقابل شرکت دارو پخش بود؛ حسن روحانی مدعی شد که برای نخستین بار، طی این دو سال دولت یازدهم است که افزایش حقوق کارگران بر میزان تورم متوسط سالانه پیشی گرفته است. اگر تورم ما ۱۶% بوده؛ حقوق کارگران ۱۷% اضافه شده است. این گزافه گوئی ها در شرایطی صورت می گیرد که کارگران با گوشت و پوست خود بطور روزمره شاهد افزایش مداوم قیمت کالاهای اساسی و مایجتاج ضروری خود هستند. از افزایش قیمت نان و بنزین و سوخت تا هزینه های مسکن و حمل و نقل و امور بهداشتی و آموزشی. روزی نیست که خبری از اعتراضات کارگران در این یا آن نقطۀ کشور، بدلیل دستمزدهای معوقه چندین ماه و یا اخراج از این یا آن کارخانه و مؤسسه، منتشر نشود. حتی اگر وعدۀ گشایش ناشی از تحریم ها و توسعه به اصطلاح کسب و کار هم به واقعیت به پیوندد، با سونامی ورود ۴-۵ میلیون نیروی تازه که با رسیدن به سن کار به تدریج وارد بازارکار خواهند شد، چشم اندازی جز افزایش ارتش بیکاران و فشار مضاعف به دستمزد شاغل ها، در برابر کارگران وجود ندارد. در سوی مقابل هم شاهدیم که در آستانۀ روز جهانی کارگر، علیرغم تهدید ها و بگیر و به بندها و زندان، صدها کارگر و فعال کارگری و معلم (بازنشسته) در یک آکسیون مهم و ابتکاری در برابر مجلس به مثابۀ پیوند این دو بخش عمده طبقۀ مزد و حقوق بگیر، مبادرت به تجمع اعتراضی مشترکی می نمایند و در طی آن اعتراض خود را نسبت به شرایط حاکم بر کارگران و معلمان و از جمله ضرورت افزایش دستمزد اعلام می دارند. در همین آکسیون، بیانیۀ مهم هفت تشکل کارگری نیز قرائت می گردد. واقعیت آن است در شرایطی که رژیم با برقراری شرایط سخت امنیتی و فضای رعب مانع از برگزاری هرگونه راه پیمائی های مستقل و به اصطلاح غیر مجاز کارگری بویژه در مراکز شهرهای بزرگ می گردد، این مراسم بیشتر در اماکن سربسته و درون کارخانجات و یا بیرون از شهرها و بعضاً در برخی شهرهای کردستان برگزار می شود. از همین رو، آکسیون فوق و قرائت بیانیۀ کارگران در وسط شهر و جلوی مجلس رژیم، از جنبۀ بارتاب گسترده نیز اهمیت بیشتری می یابد. قبل از آنکه به اهمیت و مفاد بیانیه های انتشار یافتۀ تشکل های کارگری و فعالان کارگری به مثابۀ شاخصی از آگاهی و رویکرد کارگران و پیشروان و فعالان کارگری به پردازیم، بهتر است که ابتدا به دو ویژگی مهم از ویژگی های جنبش کارگری در سال گذشته ای که به روز کارگرختم می شود، اشاره ای داشته باشیم: ویژگی نخست را رشد و گسترش محسوس دامنه جنبش مطالباتی کارگران واحدها و مؤسسات صنعتی و پتروشیمی و معدنی و… و بکارگیری اشکال اعتراضی بیرون از محل کار نظیر تحصن و تجمع اعتراضی و راه پیمائی و یا اعتصاب غذا و بسیج خانواده ها و اهالی محل و نظایرآن است. و دومین ویژگی را برآمد بخش های دیگری از مزد و حقوق بگیران و عمدتاً شامل معلمان و پرستاران و همزمانی آن با اوج گیری اعتراضات کارگری تشکیل می دهد که این حضور و همزمانی به جنبش مزد و حقوق بگیران در کلیت خود بعد و معنای تازه ای بخشیده است.
یکی از مهمترین مشخصات جنبش معلمان و نیز تا حدی پرستاران، اعتراضات کمابیش سراسری و جنبشی آنهاست. حضور گستردۀ بدنه در تجمعات و طومارهای چند هزار نفری و فراخوان هایی که از سوی آن ها داده می شوند، نشانه هایی از خصلت جنبشی آن است. علاوه براین در حالی که کارگران واحدهای تولیدی و صنعتی به دلیل کارفرمایان عموماً منفرد و شرایط کاری متفاوت و لاجرم تهدیدهایی که از قِبَل اخراج و بیکار شدن با آن مواجهند، مزید بر آن ها به دلیل بحران و شکنندگی اقتصادی بسیاری از واحدها و مؤسسات، هنوز از پراکندگی اعتراض ها و ناتوانی در اقدام های مشترک و سراسری که شرط لازم برای پیشروی و تحمیل مطالباتشان است، در رنجند، معلمان و پرستاران از حیثت اقدام سراسری به دلیل کثرت و مواجه بودن با کارفرمای واحد و داشتن ثبات و هویت نسبی شغلی و البته با توجه به اهمیت سراسری خدمات آموزشی که برای جامعه تعطیل نشدنی است و بالاخره آگاهی نسبتاً بالای این لایه های اجتماعی و نیز داشتن سنت مبارزاتی در کنار وجود برخی تشکل های مستقل یا نیمه مستقل، آنها با سهولت بیشتری قادر به انجام حرکت ها و اقدام های جمعی با خصلت سراسری هستند. معلمان، همچنین به علت دولتی بودن آموزش در وجه عمده و نظارت سخت حاکمیت بر آن، علاوه بر فشار سنگین و فرسایندۀ ناشی از تنگناهای معیشتی و انواع تبعیض ها، با استبداد دینی و تبعات آن هم از نزدیک مواجه و آشنایند (در دولت دینی، تلفیق دین و آموزش اهمیت استراتژیک دارد ) که به آن ها آگاهی سیاسی و اجتماعی مناسب منشاء فشارها و تبعیض های وارده و پی آمدهای استبداد دینی بخشیده است. یکی از مطالبات معلمان تشکل های مستقل و مشارکت در ادارۀ امور مدارس و آموزش است. دو شعار عمدۀ آن ها معیشت و منزلت انسانی است که از فشار توأمان اقتصادی و تحقیرشدگی منزلت اجتماعی و شغلی آن ها از جانب رژیم است. اهمیت لایۀ اجتماعی و گستردۀ معلمان، از جمله به دلیل حضور سراسری در کشور و پیوند تنگاتنگ شان با نسل جدید و میلیون ها جوان و دانش آموز و خانواده های آن ها که نسبت به شرایط تحصیلی فرزندان خود حساسند، به اعتراضات آنها برد اجتماعی گسترده تری می دهد. بهمین دلیل تکان خوردن حلقۀ معلمان می تواند حلقات مهم دیگری از جامعه را نیز تحت تأثیر قرار دهد. طبیعی است که حرکت های سراسری معلمان به نوبۀ خود می تواند الهام بخش و تقویت کنندۀ حرکت سراسری در میان سایر بخش های مزد و حقوق بگیران و مشخصاً کارگران بخش تولیدی و مؤسسات خدماتی بشود. البته ناگفته نماند که از جنبۀ دیگری، خواست های معیشتی معلمان به دلیل کثرت شان دارای بار مالی زیاد است که با مقاومت دولت ها مواجه می گردد. معلمان برای برون رفت خود از این وضعیت و واداشتن دولت به عقب نشینی و تحمیل مطالبات خود، به نوبۀ خود نیاز به حمایت و همبستگی سایر لایه های مزد و حقوق بگیران دارند و این نیاز دوجانبه، زمینۀ بالقوه مناسبی برای پیوند آن ها فراهم می سازد. بی تردید حاکمیت و بورژوازی همانطور که همه جا چنین است، تلاش ها و ترفندهای زیادی را برای ایجاد شکاف بین صفوف و بخش های مختلف طبقۀ بزرگ و متنوع مزد و حقوق بگیران و القاء این توهم که گویا دارای هویت های متفاوتی هستند و از جمله سوء استفاده از جدایی روز معلم و پرستار و کارگر… بکار می گیرد. البته نیازی نیست و بی معناست که امروزه کسی بخواهد به مقابله با تعدد این مناسبت ها بپردازد. برعکس با حمایت و اعلام هم بستگی با آن ها از یکسو و جلب مشارکت هرچه وسیع تر مزد و حقوق بگیران در روز جهانی کارگر به مثابۀ ظرفی فراگیر برای حضور بخش های مختلف جنبش مزد و حقوق بگیران و نیز سایر جنبش های اجتماعی، بهتر می توان به بسط و تحکیم صفوف مزد و حقوق بگیران نائل شد. به هرصورت تلاش مستمر فعالان کارگری و معلمان برای یافتن حلقه های مطالبات متداخل و آگاه گری های لازم نسبت به اهمیت همبستگی و تحکیم پیوندهای متقابل که به تواند به اقدام های مشترک بین این جنبش ها بیانجامد، ضرورت مبرم دارد. نمونۀ اخیر تظاهرات مشترک در مقابل مجلس یک ابتکار تازه و نمونۀ تحسین برانگیزی از این نوع اقدام ها بشمار می رود. می توان گفت غلبه بر پراکندگی کارگران مؤسسات تولیدی و خدماتی نیز تا حد معینی از مسیر تقویت چنین پیوندهایی می گذرد. هم چنین باید اضافه کرد که تهدید و آسیبی که همواره صفوف معلمان را در معرض پی آمدهای منفی خود قرار می داده است، نفوذ بخش هایی از حاکمیت (و از جمله اصلاح طلبان) و تلاش آن ها برای سوق دادن حرکت معلمان به مدار “قانون” و دخیل بستن به حاکمیت و دلخوش کردن به وعده و وعیدهای آن و لاجرم سترون ساختن مبارزات معلمان بوده است. این مسأله بویژه در مواقعی که دولت حاکم نزدیک به آنها بوده است، بیشتر آسیب زده است. خوشبختانه قرائن و نشانه هایی وجود دارند که جنبش معلمان با عنایت به تجارب خود در گذشته بیش از پیش نسبت به پی آمدهای نفوذ سیاسی و سازمانی حامیان حاکمیت و دخیل بستن به دستگاه قدرت آگاه تر و هوشیارتر شده اند. واقعیت دیگر آن است که کارگران بطور روزافزونی با افزایش شکاف بین سطح دستمزد ها و خط فقر و سبد هزینه های واقعی که خود از سیاست های کلان و راهبردی رژیم مبنی بر قطع یارانه ها و حذف سایر سوبسیدها و خدمات اجتماعی دولت و به عبارت دیگر، دنبال کردن سیاست نئولیبرالیستی سبک کردن بار خدمات اجتماعی دولت، مواجهند که صرفاً با فشارهای مقطعی و ناپیگیر و حتی عقب نشینی های مقطعی رژیم حل شدنی نیست. همچنین ابعاد بحران اقتصادی و کاهش قیمت نفت به معنی به پایان رسیدن دوران طلایی دولت نفتی و اجتناب از هزینه کردن بخشی از آن ها در حوزۀ نیازهای اجتماعی و خدماتی است که سنتاً صورت می گرفته است. از همین رو، کارگران نیز به یک راهبرد قاطع برای تحت آماج قراردادن این سیاست های کلان و انجام نبردهای بزرگ نیازمندند. و در همین راستا، حضور یک جنبش گسترده و نقش آفرین، مرکب از بخش های گوناگون مزد و حقوق بگیران و در پیوند با سایر جنبش های اجتماعی برای خنثی کردن این سیاست ها و بازتوزیع عادلانۀ ثروت ها و البته خنثی کردن فضای سرکوب و سیاست انقباضی رژیم، ضروری است. علاوه برآن، شتاب تورم چنان است که مانند حرکت سریع تسمه نقالۀ پله های برقی که از گام های آرام افراد سوار بر آن سبقت می گیرد؛ دست آوردهای کوچک را ولو آنکه بدست هم آید، بی معنا می سازد (این واقعیت البته از اهمیت مبارزات برای همین دستاوردهای ناچیز را که بستر پیشروی و کسب تجربه به مثابۀ مکتب آموزش، و لاجرم فرارفتن را فراهم می کند، نمی کاهد ). به عبارت دیگر تلفیق مطالبات و مبارزات موضعی، با مطالبات و مبارزات سراسری، از الزامات گذر از این مرحله است.
****
زمانی خمینی از باب عوامفریبی گفته بود خدا هم کارگر است. اما آن هنگام با گفتن این سخن هنوز خدا سلطه اش زیر سؤال نمی رفت؛ چرا که خدای خمینی کارگر می شد، نه خدای کارگران! اما اکنون همان ها عزم خویش جزم کرده اند که خدا دیگر کارگر بشو نیست؛ چرا که با کارگر شدن خدا، اقتدارش فرو می ریزد و بهمین دلیل باید کارگران را با شلاق به سوی خدا و بهشت راند!.
اما سوی دیگر این سکه، روانه کردن رژیم به جهنم است و برای آن راهی جز تقویت و گسترش جنبش همۀ مزد و حقوق بگیران از کارگران زحتمکش تا معلمان و پرستاران و دیگر لایه های بجان آمدۀ طبقه بزرگ و دارای اکثریت عظیم، در پراتیک اجتماعی و میدان مبارزه، نیست.
در بخش دوم این نوشته نگاهی خواهیم داشت نقدگونه به بیانیه های مهم کارگران و فعالان داخل کشور. همچنین راز زدایی از چگونگی شکل گیری تشکل های سراسری و همبستگی طبقاتی در ارجاع آن به پراتیک جنبش های اجتماعی.
تقی روزبه،
۲۰۱۵/۰۴/۳۰ برابر با ۱۳۹۴/۰۲/۱۰