back to top
خانهدیدگاه هانقدی بر مقاله «نگاهی به نشوز زن در قرآن» از نیما حق...

نقدی بر مقاله «نگاهی به نشوز زن در قرآن» از نیما حق پور

 

pazzel jahanbiniچندی پیش، نگارنده مقاله‌ای تحت عنوان «مفهوم ضرب زنان ناشزه در قرآن» از سری مقالات «فهم قرآن به روش پازل» را به نگارش درآورد و به دست انتشار سپرد. [1] مدعای اثباتی آن مقاله این است که مفهوم ضرب زنان ناشزه در آیه 34 سوره نساء، مطلق «برخورد کردن» است و نه «زدن جسمانی»،[2] یا «ترک کردن»،[3] یا «برانگیختن جنسی»،[4] و یا «حق جدایی».[5] از جمله اندیشمندان و قرآن پژوهانی که مقاله را حضورشان ارسال نمودم و در معرض نقد و نظرشان قرار دادم، جناب آقای نادر انتظام بودند. ایشان در مقاله‌ای با عنوان «نگاهی به نشوز زن در قرآن»، ضمن اشاره منتقدانه به مقاله بنده، فهم خویش را از آیه مورد بحث ارائه داده‌اند. مدخل بحث ایشان (پس از مطلبی درباره بازگشت علوم قرآنی به جوامع اسلامی) چنین است:

 

«من تصور می‌کردم در پس انتشار کتاب زن و زناشویی ابوالحسن بنی صدر و مقالات کاملاً علمی که در این مورد بخصوص منتشر شد ـ بحث علمی بودن این آیه و اینکه قرآن به زیبایی هر چه تمامتر، آنهم در ۱۴۰۰ سال قبل با ارائۀ بهترین راه حل برای درمان این معضل اجتماعی ـ ، هر شک و شبه‌ای را رفع نمود. اما حدس من درست از آب در نیامد و در این مورد از همراهان و همسفران «زن را نباید زد» پوزش می‌خواهم، مرا ببخشید، چرا؟؟ چون در هفته‌ای که گذشت مقاله‌ای از جناب نیما حق پور از ایران عزیز بدستم رسید که ایشان بدرستی به باز کردن معانی لغات مربوطه پرداخته‌اند که در این مورد از ایشان سپاسگزارم (اصل مقاله را می‌توانید در سایت انقلاب اسلامی مطالعه فرمایید.) اما با نهایت احترام، جناب حق پور گرامی، تنها با پرداختن به بازگشایی لغات، اعلامیۀ زدن زن را بر همان دیوار احادیث غیر علمی ۱۴۰۰ سال قبل و یا ترجمه لغات آویخته‌اند!!!»

 

حال ضمن سپاسگزاری از لطف و عنایت جناب انتظام، برآنم که مواردی چند را جهت استحضار ایشان و نیز مخاطبان گرامی برشمارم:

 

از اتفاق، در «فهم قرآن به روش پازل» که در مقالات پیشین چرایی و چگونگی آن را توضیح داده‌ام،[6] تکیه تنها بر بازگشایی لغوی نیست، بلکه آنچه اصل قرار می‌گیرد فهم پازل وار عبارتهای مندرج در آیات است به گونه‌ای که فهم دچار تضاد و تناقض نگردد، چرا که مبنای این روش، الهی و دقیق و خالی از خطاء بودن آیات قرآن است. از این رو در مقاله «مفهوم ضرب زنان ناشزه در قرآن»، قبل از بررسی لغوی «نشوز» و «ضرب»، به جایگاه این دو واژه در آیات مورد بحث پرداخته شد و بار معنایی آنها استخراج گردید، که با بررسی لغوی هم مورد تأیید قرار گرفت (البته از نظر نگارنده).

 

اما آنچه مایه تعجب بسیار می‌باشد این است که علی‌رغم تأکید نگارنده بر اینکه مفهوم «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ»، کتک زدن زنان نیست، جناب انتظام مرقوم فرموده‌اند: «اما با نهایت احترام، جناب حق پور گرامی، تنها با پرداختن به بازگشایی لغات، اعلامیۀ زدن زن را بر همان دیوار احادیث غیر علمی ۱۴۰۰ سال قبل و یا ترجمه لغات آویخته‌اند!!!» حال آنکه در مقاله بنده آمده است:

 

«معنای «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» نمی‌تواند ناقض آن ویژگیها و وظایفی باشد که متضمن قوام بودن مردان بر زنان است. بنابراین «کتک زدن» و نیز «ترک کردن» که در این آیه معنای «ضرب» دانسته‌اند صحیح نمی‌باشد، چرا که با قوام بودن مردان بر زنان در تناقض قرار می‌گیرد.»

 

 

 

 و نیز:

 

«حال با توجه به جمیع جهات مذکور می‌توانیم استنباط نماییم که معنای «ضرب» در آیه 34 سوره نساء، «برخورد کردن» است البته نه «برخورد فیزیکی» بلکه برخوردی مقتضی که متناسب نوع نشوز واقع شده باشد. «برخورد کردن» به معنای متوقف کردن نشوز از طریق راهکار متناسب و ایستادگی در جهت احقاق حقوق.»

 

 

 

توضیحاً عرض می‌کنم؛ از آنجایی که از ویژگیهای حقوق ذاتی این است که با هم یک مجموعه منسجم را تشکیل می‌دهند و همدیگر را ایجاب می‌نمایند و مجموعه آنها خالی از هر گونه تضاد و تناقض و تزاحمی است، پس مراد از «برخورد مقتضی در جهت احقاق حقوق»، به هیچ عنوان به معنای خشونت ورزی نیست، چه برخورد از نوع کلامی باشد چه از نوع عملی. به عنوان مثال: زنی که در حفظ اسرار زندگی زناشویی یا رازهای خانوادگی مراعات نمی‌کند و آنها را فاش می‌سازد، این رفتار وی مصداق «نشوز» بوده که موجب ترس همسر از پیامدهای تکرار این رفتار می‌گردد. حال راهکار قرآنی این است که اول او را با گفتار نیک پند بده، اگر اثربخش نبود، نارضایی خود را با کم محلی کردن در خلوت و پرهیز از همخوابگی ابراز کن، باشد که او به خود آید و از نشوز دست بردارد. اگر این هم مؤثر نبود، با او برخورد کن یعنی علناً جلو نشوز او بایست و اعلام نارضایی خود را از حیطه خلوت زناشویی و حتی خانواده بیرون ببر تا برخی بستگان هم در جریان این نشوز قرار بگیرند. اگر مؤثر واقع شد راهی دیگر مجوی و زیاده‌روی مکن تا موقعیت خود را مستحکم گردانی و اگر اثربخش نبود و احتمال شقاق در زندگی مشترک شما بوجود آمد، اگر شما هر دو خواهان اصلاح روابط هستید، اینجا وظیفه آن بستگان است که حکمی از میان اهل زن و حکمی از اهل مرد انتخاب نمایند و از این طریق کوشش کنند تا بین شما صلح و آشتی ایجاد کنند و اگر این حکمیت هم راهگشا نبود، طبیعتاً و منطقاً جدایی و طلاق راه حل نهایی خواهد بود.

 

حال جدای از مدعیات اثباتی خود در مقاله «مفهوم ضرب زنان ناشزه در قرآن»، به نقد مدعیات جناب نادر انتظام در مقاله «نگاهی به نشوز زن در قرآن» می‌پردازم.[7]

 

ایشان مرقوم فرموده‌اند:

 

«گروهی از زنان در تمامی کشورهای جهان هستند که به هنگام عشق ورزی و به منظور هر چه بیشتر و کاملتر لذت بردن، از مرد خود تقاضای ایجاد خشونت می‌کنند که البته در پاره‌ای از موارد این گونه زنان تقاضای خشونت‌های لفظی، و در بیشتر مواقع درخواست آزار جسمی می‌کنند، که در علم روانشناسی امروز به این معضل اجتماعی (و نه بیماری) می‌گویند مازوخیسم.»

 

جدای از اینکه این عارضه خشونت طلبی یک معضل اجتماعی است یا بیماری، در وجود پدیده «مازوخیسم» بحثی نیست. اما اینکه مراد قرآن در آیه 34 سوره نساء راهکاری برای «مازوخیسم» باشد محل بحث است.

 

ایشان در ادامه می‌نویسند:

 

«اولا، وضربوهن برابر است با بزنیدشان، و هیچ پژوهش‌گری حق ندارد بنام قرآن برای دلخوشی عده‌ای بگوید که نه، قرآن گفته با مسواک بزنید!! یا با برگ ریحان بزنید!! نه خیر، برای دسترسی به انزال کامل در پاره‌ای از موارد این زدن‌ها تا سر حد خسارت بدنی و ایجاد جراحت بر بدن زن پیش می‌رود (برای کسانی که بر این نوشتار شک علمی دارند، می‌توانند به سایت‌های «مازوخیسم دات کام مراجعه کرده و در صورت توان مشاهده بر این فجایع ـ که امروز خود یک کسب و کار پر درآمد برای عده‌ای بیمار روحی روانی شده ـ ، به عمق فاجعۀ ذلت زن در قرن بیست و یکم از یک طرف، و حقانیت دفاعی قرآن از مقام زن از طرف دیگر، پی ببرند.)»

 

در اینکه «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» نوعی زدن  است بحثی نیست، اما اگر زدن فیزیکی و جسمانی باشد، که مغایر حقوق ذاتی زنان خواهد بود. پس مراد عملی است به مفهوم زدن. اما اینکه می‌فرمایید «برای دسترسی به انزال کامل در پاره‌ای از موارد این زدن‌ها تا سر حد خسارت بدنی و ایجاد جراحت بر بدن زن پیش می‌رود»، اگر تنها بیان امر واقع می‌فرمایید که هیچ، اما اگر آن را تصدیق هم می‌کنید، باید عرض کنم این یعنی اصالت دادن به خشونت و آن را محور گردانیدن و در نتیجه خشونت ورزی روزافزون. هرگاه التذاد در زمره حقوق ذاتی باشد، و سلامت جسم و روان نیز از حقوق ذاتی باشد، چگونه خشونت ورزی جهت التذاذ مجاز می‌شود؟! این مصداق تزاحم و تناقض و تضاد در حقوق می‌شود! زدن فیزیکی، در مقام روش، به هر هدفی که صورت گیرد، پیامد متناسب خود را موجب می‌شود و آن چیزی جز آسیب و تخریب نخواهد بود. و اگر این آسیب و تخریب در مقام کنش باشد قطعاً مذموم خواهد بود.

 

جناب انتظام پس از  اینکه نشوز زن را مترادف بر هم زدن آرامش و نظام خانواده در نظر می‌گیرند و آن را نشوز جنسی قلمداد نمی‌کنند، در باب چرایی راهکارهای سه گانه مندرج در آیه 34 نساء می‌نویسند:

 

«واللاتی تخافون نشوزهن، اگر هنوز نشوزی (سرپیچی زن) به وقوع نپیوسته، از چه چیزی باید خوف (ترس) داشت؟؟ زمانی که مرد به انزال دست یافت و متوجه شد که همسر او به هنگام عشق ورزی هیچگونه عکس العملی دال بر رضایت از خود نشان نداد، از چه چیز وحشت می‌کند؟؟ به چه چیز شک می‌کند؟ به نشوز؟ و یا ترس از نشوز در آینده؟؟ و چقدر قرآن به زیبایی هر چه تمام‌تر باب درس هدایت را می‌گشاید. شک کردید که چرا همسر شما به هنگام لذت از هم بستری، همراه شما نیست؟ به درس زیبای قرآن توجه کنید، نیازی به شک نیست، خیلی ساده است، فعظوهن!! در سکس برابر با عشق، مرد از عدم لذت معشوق خود حتمی نگران خواهد شد و حتمی باید به دنبال رفع این معضل باشد. درس زیبای هدایتی قرآن در این هست که در نهایت آرامش موضوع عدم لذت همسر خود را باید جویا شود، به این می‌گویند موعظه. سؤال کردن، این هنگامی است که همسر شما خود نمی‌داند مشکلش چیست؟ قرآن می‌فرماید: نیازی به اصرار و پاپیچ شدن و فشار آوردن نیست، او را تنها بگذارید، واهجروهن، زن به هر دلیل که حتماً یکی از آنها شرم هست، مخصوصا در ابتدای ازدواج، جواب نخواهد داد. به رهنمود روان شناسانۀ قرآن توجه کنید، بستر معاشقه را ترک کن، و نه اطاق معاشقه را!! از اینکار هم نتیجه نگرفتید، صبور باشید، این همان لحظه‌ای است که زنِ مبتلا به معضل (مازوخیسم) رو به شما می‌آورد، و تن به پذیرش خشونت می‌دهد!! و مرد با اعمال خشونت، متوجه می‌شود که این تنها روش کارگر است. مصیبت از همین جا شروع می‌شود که اکثریت مردان در سراسر جهان تصور می‌کنند که این یک امر طبیعی است! و اینکار در طول عمر ازدواج آنها تا به پایان ادامه می‌یابد.»

 

در نقد نظر مندرج در سطور فوق موارد زیر را برمی‌شمارم:

 

1ـ با توجه به اینکه نشوز زن مترادف بر هم زدن آرامش و نظام خانواده در نظر گرفته شده و نه نشوز جنسی، چگونه راهکارهای مقابله با آن، به هدف التذاذ جنسی، در نظر گرفته شده‌اند؟! دقت شود که عبارت «فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُ‌وهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» با «فَـ» آغاز گردیده که نشانگر مرحله بعد «وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ» می‌باشد، پس باید راهکارهای ارائه شده با نوع نشوز زن متناسب باشد.

 

2ـ نکته دوم «واو» عطف است بین راهکارهای سه گانه. اگر راهکارهای سه گانه با «فَـ» از هم تفکیک گشته بودند، به این معنا بود که باید مرحله به مرحله و یکی پس از دیگری آنها را اِعمال کرد و اگر با «اَو» از هم تفکیک شده بودند، به این معنا بود که باید یکی از راهکارها را بکار برد و حال که با «واو» از هم تفکیک گشته‌اند، یا عطف ترتیبی هستند یا عطف غیر ترتیبی. در عطف ترتیبی، معطوفها علی‌رغم امکان همزمانی، به نحوی دارای مراتب هستند، یا در بین آنها تقدم و تأخر مطرح است، اما در عطف غیر ترتیبی، معطوفها هم مرتبه می‌باشند و تقدم و تأخری هم در بین آن وجود ندارد. آنچه از بیان جناب انتظام بر می‌آید، هر چند ایشان عطف بین راهکارهای سه گانه را «ترتیبی» در نظر گرفته‌اند، اما مفهوماً «فَـ» فهمیده‌اند، چرا که موقع هر راهکار را «بدون همزمانی» پس از راهکار دیگر بیان داشته‌اند.[8]

 

3ـ بار معنایی «فَعِظُوهُنَّ» را، جویا شدن علت (عدم التذاذ جنسی) زن از خود او قلمداد نموده‌اند، در حالی بار معنایی آن پند و نصیحت است، و پند و نصحیت زمانی موضوعیت دارد که طرف مقابل دچار رفتار ناپسندی باشد، حال آنکه، چه به جهت بیماری یا چه به جهت معضلات اجتماعی، اگر زن از روابط جنسی با همسرش لذت نمی‌برد و ارضاء نمی‌گردد، بر او حرجی نیست که موعظه کردن او را ایجاب کند. در ضمن عدم التذاذ جنسی زن، چه بسا به علت مازوخیسم نباشد، بلکه به جهت نقصان در رفتارهای جنسی مرد باشد که بسیار هم شایع است. در این صورت این مرد است که باید مورد موعظه یا درمان قرار گیرد.

 

4ـ نکته چهارم اینکه چطور زنی که به جهت شرم یا هر دلیل دیگری از بیان علت عدم التذاذ جنسی خود خودداری می‌کند، پیشگام می‌شود و خشونت همسر را در بستر طلب می‌کند!!! و از این شگفت‌تر که چگونه چنین روندی از سبک و سیاق آیه مورد بحث استخراج می‌گردد؟! اگر چنین باشد که جناب انتظام می‌فرمایند، دیگر اطاعت کردن زن از مرد چه موضوعیتی دارد؟ زن از چه چیز باید اطاعت کند؟! از خشونت خود خواسته خویش؟!!! بر فرض که چنین باشد، با این روند که او به این خشونت معتاد می‌شود و خشونت خواهی وی همواره فزونی می‌یابد! و این بیماری یا معضل اجتماعی هیچگاه درمان نمی‌شود!

 

5 ـ با فرض این بیان، چه تناسبی بین آیه 35 با آیه 34 نساء است که در آن بحث خوف از شقاق و حکمیت مطرح می‌شود؟! جناب انتظام در انتها مرقوم فرموده‌اند: «اگر از این راه بروید ممکن هست که بنیاد زیبای خانوادگی شما را شقه شقه کند، از هم بپاشد، نگران نباشید، مسئله را با دو حکم (ریش سفیداِن دیروز، و روانشناسان امروز)، آنهم یکی مورد اطمینان مرد، و یکی مورد اطمینان زن، در میان بگذارید، مسئله رایجی که در طبابت امروز به آن اظهار نظر دوم می‌گویند.» آخر این چه راهکاری الهی و علمی است که ممکن است در بنیاد خانوادگی شقاق ایجاد نماید؟! اگر مراد آیه، ارائه راهکار برای عدم التذاذ جنسی زن بوده، حکمیت اینجا چه حکمی می‌تواند صادر کند؟! 

 

در پایان، ضمن تشکر مجدد از لطف و عنایت جناب انتظام به نگارنده، امیدوارم جریان آزاد اندیشه‌ها روز به روز گسترش یابد.

 

نیما حق پور ـ 17 خرداد 1394

 

nima.haghpoor@gmail.com

 

 

 



 [1]ـ از جمله در وبسایت انقلاب اسلامی در هجرت و نیز وبسایت نیلوفر.

 [2]ـ بسیاری از تفاسیر و ترجمه‌ها

[3] ـ بحث آزاد ابوالحسن بنی‌صدر و احمد آل حسین با عنوان «فراتر از جنجال پیرامون ضرب زنان در قرآن»/ ترجمه وبسایت پارس قرآن و …

[4] ـ کتاب «زن و زناشویی» از ابوالحسن بنی‌صدر و نیز بحث آزاد ابوالحسن بنی‌صدر و احمد آل حسین با عنوان «فراتر از جنجال پیرامون ضرب زنان در قرآن».

 [5]ـ مقاله «نساء 34 : رام کردن زن سرکش» از زهرا سروش

 [6]ـ مقاله «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» و نیز مقاله «جواز تخفیف پوشش و آسودگی زنان در حضور برخی نامحرمان».

 [7]ـ البته این نقد به طریق اولی، به نوعی نقد نظر استاد ابوالحسن بنی‌صدر هم خواهد بود.

 [8]ـ استاد بنی‌صدر، در بیان مفهوم این آیه در کتاب زن و زناشویی، عطف بین راهکارهای سه گانه را مفهوماً «یا» بیان داشته‌اند. 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید