back to top
خانهدیدگاه هاوحید فرخنده خوی فرد : هجده تیر و جنبش دانشجویی منهای خاتمی

وحید فرخنده خوی فرد : هجده تیر و جنبش دانشجویی منهای خاتمی

farkhondehKhoifar-Vahidهجده تیر ماه سال هفتادوهشت نقه عطفی در تاریخ ننگین بشمار رفته و میرود. اعتراض علنی دانشجویان وقت کشور اولین چالش فراگیر برای رهبری علی خامنه ای بود که اشک را از دیدگانش جاری کرد. محمد خاتمی در دوم خرداد ماه سال هفتاد و شش با رأی اکثریت ملت اما در چارچوب رژیم ولایت فقیه به ریاست جمهوری رسید. مردی که ظاهری بسیار آراسته داشت و قسمتی از ریشش را رنگ سیاه نهاده بود از همان نخستین لحظات ورود به میدان رقابت با کاندیدای بیت رهبری واژگانی بس زیبا همچون، جامعه مدنی را وارد ادبیات سیاسی ایران کرد. کمی نگذشت که بر بسیاری آشکار آمد که این واژگان جدید در راستای فریب و تحمیق افکار عمومی بوده است.

  اصولا شعار های او مفاهیمی کلی و عام را در بر میگرفت و گویی تعمدا تعریف یا توصیف نمی شد.  فی المثل «جامعه مدنی» که برای غالب افکار عمومی نامفهوم بود و تا مدت ها این سوال مطرح بود که منظور از جامعه مدنی چیست؟ ایشان عنوان می کردند که ریشه در مدینه النبی دارد. تعریفی که در واقع بیشتر متناسب با فضاهای روشنفکری بود اما بدنه جامعه هرگز از آن تعریفی گویا و شفاف نداشت. ضمن اینکه آنچه آقای خاتمی مطرح کرده بود، بیشتر در حوزه مسایل سیاسی و درباره مطبوعات، شوراها و مباحثی از این قبیل بود که از این لحاظ یک تغییراتی ظهور کرد که بنا بر نظر این قلم مدیریت آن  به  دستان خاتی جامه عمل نپوشیده بود. به هر روی محک جدی سید خندان،زمانی به وقوع پیوست که روزنامه سلام باتیتر درشت خود نامه ای محرمانه را متشرکرد.

 روزنامه سلام  در پانزدهم تیر ماه یعنی یک روز مانده به مطرح شدن اصلاحیه مطبوعات در صحن علنی مجلس ، اقدام به انتشار سند محرمانه منتسب به وزارت اطلاعات نمود و با تیتر درشت نوشت : «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است»
انتشار این نامه توسط روزنامه سلام ، تعجب همگان را برانگیخت والبته سریعا این روزنامه توقیف شد.

در آن زمان که اکثریت جوانان و دانشجویان به امید تغییر از محمدخاتمی حمایت کرده بودند ،تجمعی اعتراضی در دانشگاه تهران برگزار کردند اما این تجمع  با حمله شبانه لباس شخصی ها و گروه وسوم به حزب الله به کوی دانشگاه به خشونتی ماندگار و نکوهیده در تاریخ سیاسی ایران انجامید. صدها نفربازداشت و زخمی و تنی چند هم به تیر دزخیمان گرفتار امده و کشته شدند.

 این نوشتار بر ان است تا با کاوشی از گذشت نگاهی اجمالی داشته باشد به خواسته ها و مطالبات اکثریت مردم یران از خاتمی و تیم سیاسیش.

اول: دراین خصوص اعمال و رفتار خاتمی را میباید در ترازوی شعارهای انتخاباتی او نهاد تا انچه خروجی وعده هایش بوده بر ما معلوم اید. آیا به راستی و درستی مواضع خاتمی در قبال سرکوب دانشجویان چه بوده است؟ آیا خاتمی در راستای به ثمر نشاندن جامعه مدنی از بدنه دانشجویی حمایت به عمل اورد یا دانشجویان را بی سر پناه در نا کجا آباد جمهوری اسلامی رها کرد تا طعمه گرگان وکفتاران شوند؟

 آنگاه که بحران کوی دانشگاه از خابگاه های دانشجویی به خارج از کوی نفوذ کرد و سرکوب دانشجویان ابعادی وسیع یافت و دانشجویان نیز در جهت مقابله با شعارهایی رأس هرم استبداد را هدف گرفتند نوبت به خاتمی رسید تا در آزمونی تاریخی مواضع خود را اشکار نماید. پاسخ خاتمی به این ازمون بسیاری را شوکه کرده بود. آنها که گمان داشتند رئیس جمهور در تقابل میان حقوق ملت و منفعت حاکمیت سمت و سوی انها را خواهد گرفت به یکباره دیدند گفتار و رفتار او کاملا منفعلانه است و متمایل به قدرت حاکمه. او گفته بود:

  «از روند پیگیری پرونده کوی دانشگاه شخصا راضی نیستم، و انتظار دارم با سرعت عمل و دقت بیشتری این پرونده بررسی شود که متهمان بعد از مدتی طلبکار نشوند و دانشجویان نیز بدهکار نشوند» همچنین خاتمی در واکنش به جمله یکی از دانشجویان که گفت بود:

«خاتمی، آخرین امید رسیدگی به مسئله کوی دانشگاه است» گفت:

 «من از شما می‌خواهم که این دیدگاه را اصلاح کنید؛ شما نباید منتظر قهرمان باشید»

از حواشی این مراسم این بود که عده ای دانشجویان تصویر بزرگی از کارت عضویت رئیس جمهور در بسیج مستضعفین را با خویش حمل می‌کردند.

 خاتمی در شانزدهم آذرماه هفتاد و نه ، صحبتهای خود را خطاب به دانشجویان تندتر و شمشیر را از رو بست. او که در دانشگاه تربیت مدرس سخن میگفت به دانشجویان گوشتزد کرد:

 «امروز هرگونه سخن از تغییر در قانون اساسی که به تغییر نظام تعبیر شود، خیانت به ملت و اصلاحات است»

البته این مراسم نیز با حاشیه هایی همراه بود؛ هو کردن های برخی از دانشجویان در حین سخنرانی خاتمی بارز ترین این حواشی بود.  رئیس جمهور خطاب به دانشجویان ساختار شکن که باهو کردن او اعتراضشان را اعلام میکردند گفت‌:

«در حیرتم که عده ای که عقبه شان صد نفر هم نیست شلوغ می‌کنند و اجازه نمی‌دهند دانشجویان مراسم خود را برگزار کنند. شما باید جلوی این ها را بگیرید»

دوم: نقش ولی فقیهی که خاتمی همواره به او ابراز وفا و صفا نموده در سرکوب وقلع وغم  کوی دانشگاه و وقایع هجده تیر چه بود؟

علی خامنه ای پس ازسپری شدن دوران ریاست جمهوری ، به مقام ولایت امری رسیدند و چون این عبای قدرت اندازه تن ایشان نبود ، از اولین روز به قدرت رسیدن، ترسی در وجود خود میدیدند که تا به امروز هم غیرقابل اینکار است. ایشان که میدانستند مخالفانی در داخل کشور ازقبیل مراجع تقلید، سیاسیون، نویسندگان و مردم دارند، بعد از وقایع هجده تیر چهره ای مظلومانه به خود گرفتند. چرا که درآن زمان قدرت ودیکتاتوری خود را نوپا میدیدند و انتظار این را نداشتند که به این زودی دوران خوش قدرت به پایان برسد. به همین جهت زمانی که مخافان خود را در خیابان ها دیدند و شعارهای آنان را که او را هدف قرار داده بودند در پی نیرنگ بر آمدند و سریعا دستور سرکوب مخالفان را صادر و چهره ای مهربان و پدرانه را که میگرید در سخنرانی چاشنی آن نمودند . رهبر رژیم سخنان خود را اینطور گفتند:

«مطلبى که از نظر من مهمتر از همه است و ذهن مرا مشغول کرده، حمله به خوابگاه جوانان و دانشجویان است. این حادثه تلخ، قلب مرا جریحه‌ دار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولى در جمهورى اسلامى بود. حمله به منزل و مأوا و مسکنِ جمعى – بخصوص در شب یا در هنگام نماز جماعت – به هیچ وجه در نظام اسلامى قابل قبول نیست. جوانان این کشور – چه دانشجویان و چه غیر دانشجویان – فرزندان من هستند و هرگونه چیزى که براى این مجموعه‌ ها مایه اضطراب و ناراحتى و اشتباه در فهم باشد، براى من بسیار سخت و سنگین است. هرکسى بوده، فرق نمى‌کند؛ چه در لباس نیروى انتظامى، چه در غیر آن. مسلماً با کسانى‌که در نظام جمهورى اسلامى تخلّف مى‌کنند، باید برخورد شود»

این در حالی بود که به گفته فرمانده وقت سپاه پاسداران ، سردار رحیم صفوی دستور حمله و ورود نیروهای بسیج وسپاه به توسط شخص رهبری صادر شده بود. رحیم صفوی در گفتگویی مبنی بر نقشرهبری در مدیرت بحران ها درمورد اتفاقات هجده تیر گفتند:

 «در آن زمان دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی که دبیر آن آقای دکتر حسن روحانی بود، یک برخورد لفظی بین ما پیش آمد و آقای روحانی به نفع سپاه رای داد و گفت: سپاه باید بیاید؛ برای دفع فتنه تهران». بعداین که موضوع گزارش شد و حضرت آقا هم اجازه دادند. با ورود بسیج و سپاه، ظرف چند ساعت این فتنه تمام شد»

 این هم پندار و کردار ولی امری که اینچنین به سرکوب تمام عیار دانشجویانی که چشم امید به خاتمی دوخته بودند همت گمارد. اما خاتمی همچنان وفادار به چنین رهبری به حیات خفت بار خود ادامه میدهد.

سوم: این فقط بخش کوچکی از عملکرد منفعلانه خاتمی در قبال  شعار هایش بود. اما چه عنصری باعث و بانی شد تا از دولت هشت ساله خاتمی فاجعه ای به نام احمدی نژاد رویش نماید؟ چرا و چگونه خاتمی هنوز که هنوز است در بخش چشمگیری از جامعه ایران چنان مقبول است و محبوب که میتواند در راستای حفظ و حراست از رژیم خمینی به فریب افکار عمومی و بسیج عمومی بپردازد؟

با نگاهی به ساختار رژیم های دیکتاتوری این مهم بر ما معلوم میشود که معمولا اینگونه نظام ها  براساس قدرت فردی(رهبری) یا حزبی اداره میشوند. در این شرایط است که قاعده منجی گرایی به مدد رعیت می رسد. در این شرایط شهروندان تحت ستم در انتظار منجی بر آمده و مسلم در اختناق دیکتاتوری ولی فقیه، ملت خاتمی را به چشم منجی مینگریستند.

 مروری بر عملکرد و صحبتهای خاتمی از نخستین روز های ظهورش تا بدین روز نشان از یک نکته اساسی دارد و آن اینکه، او که در نقش منجی متجلی شد تنها کاری که توانسته  به انجام برساند، حفظ و مشروعیت زایی رژیم جمهوری اسلامی بوده و میباشد. با این وصف هنوز که هنوز است او محبوب بخش هایی از جامعه ایران است. گهی دیگر بیت الرژیمی ها به او حمله میکنند و گهی این بیت الرژیمی را ممنوع التصویر و ممنوع البیان میکنند اما علت اصلی محبوبیت او چیست؟ پاسخ را باید از پدیده هشت ساله احمدی نژاد جویا شد. وقتی خرابی از حد بگذرد خاطرات گشته به نوستالوژی مبدل شده و این گذشته با تمام بدی ها و کاستی ها به دوران طلایی در اذهان جلوه میکند. راز محبوبیت خاتمی نه در لیاقت او بلکه در بی لیاقتی هم پیالگان او در رژیم مطبوع اوست.

 

 
 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید