انسان و رسم نور
صبر زمین عاصی
خصم وطن سرخوش
پیاله فسون سریز
که شرارت تصویر ضحاک را
در معصیت مرامش
چون فرشته ای از جنس شلاق
در ولع حرص تاریخی قدرت
در وهم وجنون
همه ذهن ادمی را
با سلاح تدلیس
مملو از ترس ترس ترس
سرابی در منظرواقع
وهم هیولایی در پندار
این همزاد درون
با تزویری از برون
زورقی گمگشته در خیال
چنان درملعبه ای اسیر
پنداری زندگی جز این
طلسم دوار
سرگشته وغریو
شناورو غریق
در سنگلاخ تسلیم
بی خود از حق زندگی
در گردابی دوار
خمیده وعاصی در فضای فریب
تنیده و مقهور
زخمی و شکسته
در هاله ای از شک
هر لحظه در گذر مرگی؟
ناگه ندایی از جان
پیام اهورایی
با سفینه ای از حقوق
صلایی از جنس عشق
پیامی از نهرزلال حق
در ساحل جان
با خورجینی از حق جاری
در نماد یگانگی
تابشی الوان در پی
خلاصی از سیاهی تسلیم
خورشیدی بی غروب
تنویری از درون
یکتایی شکیل در سفره خدا
رنگین کمان مهر
در بوستان حق
انسان و رسم نور
خالی زهرچه زور
بر بال حق رها
تا اوج ما سوا
1394/4/25
طلوع تهران