زمانی که خبر سفر وزیر امور خارجه فرانسه را به ایران شنیدم ناخود اگاه تاریخ جلوی چشهایم آمد. از کمک به براندازی دولت مصدق و تقسیم نفت ایران بین استعمارگران تا خیانت در بهره برداری از فازهای پارس جنوبی توسط شرکت توتال و ارسال فرآورده های خونی آلوده ایدز به ایران. بعد از انقلاب پنجاه وهفت، پس از آنکه تکلیف رابطه علنی با آمریکا و اسراییل به بن بست رسید ، دولت های غربی با وجود داشتن سفارتخانه در تهران روابط پر فراز و نشیبی را با جمهوری اسلامی دنبال کرده اند .اما دراین بین دولتمردان روسیه بیشترین سواستفاده ها را از وضعیت ایران برده اند. روس ها که از ابتدا چهره هوا خواه جمهوری اسلامی را از خود به نمایش گذاشته اند، در هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد بیشترین نفع را از سیاستهای احمقانه سیاستمداران وقت کسب کرده اند. آنچه از زبان سخنگوی وزارت خارجه روسیه مبنی بر عدم همکاری، اخلال، سنگ اندازی یا هر عنوانی دیگر در مسیر حصول توافقات هسته ای ایران در راستای تهدید آمریکا مطرح شده، امر تازه ای محسوب نمیشود . روس ها در طول تاریخ روابط با ایران چه پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن نشان داده اند که یک کشور قابل اعتماد برای همکاری های دوجانبه محسوب نمی شود. موافقت با صدور رای علیه ایران در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل در چند نوبت، جلوگیری از انتقال تجهیزات لیزری خریداری شده توسط ایران، عدم تحویل سیستم دفاع موشکی اس – سیصد به ایران، جلوگیری از ادامه تحصیل دانشجویان ایرانی رشته فیزیک هسته ای و رشته های مشابه در دانشگاههای روسیه، تضییع حقوق ایران در دریای خزر، قفقازجنوبی و آسیای مرکزی و… تنها گوشه ای از رفتار روس ها علیه ایران در سال های نه چندان دور بوده است.
مجموعه رفتارهای مسکو در قبال ایران که به برخی از آنها اشاره شد نشان از آن دارد که این کشور نگاهش به ایران یک نگاه ابزارگرایانه بوده و برای روس ها ایران یک کارت بازی در راهبرد این کشور در روابط بین المللی محسوب می شود. درصورتی که روس ها درهمه حال به خاطر منافعشان ، ایران راقربانی کرده اند و همیشه از ایران به عنوان یک مهره در خصوص روابط شان با واشنگتن استفاده کرده اند، باید گفت، در حقیقت از دید دولتمردان روس، روابط آن ها با ایران تابعی از رابطه مسکو- واشنگتن است. بدین ترتیب که هر زمان روابط روسیه با آمریکا بهبود یافته، روس ها با اقدامات مختلف غرب علیه ایران همراه شده اند و هرگاه روابط با غرب و آمریکا رو به تیرگی نهاده، آن ها تلاش کرده اند با استفاده از روند تقابل موجود میان ایران و آمریکا، ایران را به عنوان ابزاری در مقابل آمریکا قرار داده و از آن در راستای دستیابی به منافع خود استفاده کنند.
درکل نفعی که روسها وچینی ها در این سالها از تحریم ها برده اند، هیچ کشوردیگری نبرده است. از به یغما بردن دریای خزر گرفته تا فروش تسلیحات اتمی فرسود و هواپیماهای از رده خارج تا گرفتن مبالغ هنگفت برای تحویل دادن نیروگاه هسته ای ، همه وهمه نشان دهنده بی لیاقتی شخص ولی فقیه است که ارز بسیاری را که میتوانست به جیب مردم کشور برود، دو دستی در جیب اجانب نهاده است. اما هدف از این قلم و بیان گذشته ها این است تا نگاهی بیندازیم به توافق هسته ای با پنج کشوربزرگ جهان و تاثیرات آن بر حقوق شهروندی مردم ایران.
اول: سئوال هایی که برای بسیاری از منقدین مطرح شده است، اینکه با وجود نقض رسمی حقوق بشر درایران چگونه کشورهای غربی همه را به فراموشی سپرده و اکنون هرکدام به دنبال رابطه باجمهوری اسلامی میباشند؟
با وجود مصاحبه تلوزیونی آقای ظریف و انکار وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران ، آیا میتوان به راحتی از این موضع عبور کرد؟ آیا ظریف ،حرفهای احمدی نژاد را به گونه ای دیگر بیان میکند تا همواره جهانیان به این باور نائل آیند که در ایران زندانی سیاسی ،اعدام وشکنجه و… نبوده و نیست؟
بی بی سی فارسی شاید نمونه بارزی برای جواب این سوال باشد ، رسانه ای که مجریان آن در روز توافق، متحدالشکل بنفش پوش شدند و حضور افرادی مانند مسعود بهنود واصلاح طلبان کروات به گردن نشانگر حمایت شخص ملکه از دولت روحانی بوده است. جواب دیگر این سوال را میتوان در عملکرد آقای اوباما دید. رییس جمهوری که با دیدن جنبش مردمی ایران بعد از انتخابات هشتاد وهشت، با بی تفاوتی اصرار به رابطه با احمدی نژاد و شخص ولی فقیه داشت. اکنون او توانسته است این رابطه را به بهانه مذاکرات هسته ای با دولت روحانی به کرسی بنشاند.
و اما کشوری مانند فرانسه که به کارشکنی در توافقات معروف بود ،امروز در صف اول برقراری رابطه با جمهوری اسلامی سینه میزند.
دوم: تداوم نظامی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی درمنطقه چه نفعی برای غربی ها دارد؟
امروزه غربی ها به شدت علاقمند به روابط با جمهوری اسلامی میباشند.علت این است که شاید ظریف یا روحانی را ،چهره ای دیگر از جمهوری اسلامی دیده اند یا اینکه تصور کرده اند این افرادی که سرکار آمده اند با گذشته رژیم متفاوت هستند . آیا کشورهای اتحادیه اروپا و آمریکا از نقض حقوق بشر در داخل ایران آگاه نیستند؟ تمامی کشورهای بزرگ اروپا در سال با سیل عظیم پناهجویان ایرانی مواجه بوده اند. مردمی که بخاطر نداشتن آزادی های مدنی و شهروندی مجبور به ترک خاک خود شده و با امید آینده ای بهتر راه کشورهای اروپایی و آمریکا را در پیش گرفته اند. با این وجود چطور ممکن است دولتمردان این کشورها با نادیده گرفتن این وضع تمایل به رابطه با جمهوری اسلامی را داشته باشند؟ آیا در اعتراضات مردمی بعد انتخابات هشتاد وهشت، دولت باراک اوباما کشتارها، شکنجه ها و زندان ها را مشاهده نکرد؟ البته در همان سالها جناب اوباما علاقه بسیاری داشتند که با احمدی نژاد گفتگو و با سید علی خامنه ای نامه ردوبدل کنند. با این اتفاقات شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که وجود استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه همیشه به نفع آنها بوده وخواهد بود. بطوری که ازطرفی از جمهوری اسلامی و جنایات علی خامنه حمایت میکنند و از طرف دیگر پرچم حقوق بشر در دست ، وبا ادعاهای واهی دم از حقوق انسانی میزنند.
واما آقای فابیوس شما زمانی که پایتان را به تهران گذاشتید ، رد پایی از خون ندا آقا سلطان را در کف خیابان مشاهده نکردید؟ آیا فریادهای ستار ستار یک مادر داغ دیده یه گوشتان آشنا نیامد؟ یا نسیمی غم انگیز از سمت اوین و رجایی شهر به لامسه تان ننواخت؟ البته که چیزی حس نکردید چون تمام افکارتان بر روی دیدن روی حسن روحانی متمرکز است تا بتوانید بعد خوراندن توافق اتمی ننگین، این بار قرادادهای نفتی و گازی پر سود را به نفع خود برسانید.
سوم: تصورات باطل اصلاح طلبانه در مورد رابطه با غرب
اکثریت به اتفاق دوستان اصلاح طلب که از رابطه با جوامع غربی خوشحالند واعتقاد دارند که در سالهای آینده وضعیت ایران تغییر خواهد کرد ، باید خدمتشان عرض کنم که در هشت سال ریاست جمهوری محمد خاتمی از نظر حقوق بشری چه اتفاقاتی افتاد؟ آیا پرونده قتل های زنجیره ای پیگیری شد؟ حتی در همون سالها همسر سعید امامی به بدترین شکل ممکن بازجویی شد و سر انجام حجه الاسلام انصاری راد در مجلس ششم طی گزارشی اعلام داشت پرونده به جایی رسیده است که بیش از این نمیتوان سخن گفت. مسئله هجده تیر وکوی دانشگاه آیا پیگیری شد؟ مطالبات دانشجویان و مردم تا چه اندازه در دوران خاتمی با وجود روابط محکم با اکثر کشورهای اروپایی به وقوع پیوست؟ آیا نتیجه اش بعد از هشت سال موجود عجیب الخلقه ای بنام احمدی نژاد نبود؟ اینها فقط بخش کوچکی از تاریخی است که همه ما آن را گذراندیم. اما متاسفانه آن را فراموش کرده ایم و یک تجربه اشتباه را دوباره تجربه کرده ایم. البته این دوستان ما را با دلواپسان داخل مقایسه میکنند که عرض من با آن دوستان است . ما در صورتی از مواضع دولت کشورمان حمایت میکنیم که نظام دموکراتیک در راس کار باشد ، نظامی که از شیشه نوشابه استفاده ابزاری میکند، آیا میشود که به آن اعتماد کرد از انرژی هسته ای به صورت صلح آمیز استفاده کند؟ رژیمی نامشروع و ضد مردمی که سالهاست بر ایران حکومت میکند ، حتی حاظر نیست مسلمانهای سنی را تحمل کند ، نظامی که حقوق زنان وکوکان را نقض میکند ، رهبری که حتی حاظر نیست انتقادات دوستان نزدیک به خود،مانند موسوسی و کروبی را بپذیرد و آنها را حصر میکند ، وزیر امور خارجه ای که به دوربین نگاه میکند و به راحتی دروغ میگوید که ما درایران هیچ شخصی را بخاطر عقایدش زندانی نکرده ایم. اینها همه و همه نشان دهنده بی اعتمادی ما به این نظام فاسد است. هیچ ایرانی وطن دوستی از آباد شدن وسرافراز شدن کشورش ناراحت نخواهد شد اما با وجود نظام ولایت فقیه که بر کشور حاکم است ، هیچ امید و منظره جالبی از آینده به چشم نمیخورد ، اگردولتی مشروع و با انتخاباتی آزاد و دموکراتیک بر کشور حاکم میشد ، آن زمان تا آخرین قطره خونمان جلوی زیاده خواهی های غرب ایستادگی میکردیم. اما اکنون هدف پیشرفت مردم ایران نیستند و فقط از وضع موجود خودی هایی پیشرفت میکنند که به نظام وصل هستند ویاساندیس خوران غیوری که همیشه در صحنه قرار دارند.
و اما سفره اکثریت مردم هرروز خالی تر میشود ، معلمان و کارگرانی که هیچ نهادی از آنها حمایتی نمیکند و با کوچکترین اعتراضی سر از سلولهای زندان در میاورند ، زنانی که سالهاست حقوقشان پایمال شده و کودکان کاری که با خشونت روبرو هستند را نمیتوان به راحتی از آن عبور کرد و نادیده اش گرفت .