آن زمان که سخن از حقوق بشر می رود دردهای بسیاری قلبمان هجوم می آورند. حقوقی که اکثریت ایرانیان درسالهای متوالی از آن بی بهره وتا کنون در پی احقاق آن بوده اند. اما دراین میان افرادی در خارج وداخل ایران هستند که از وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران ، سواستفاده های بسیاری را بسود منافع شخصی و سیاسی خود کرده اند. در این نوشتار نگاهی اجمالی خواهیم انداخت به چهره های سرشناسی که نقاب حقوق بشر بر چهره دارند و در سالیان متمادی از سیاستهای نژاد پرستانه جمهوری اسلامی دفاع کرده اند. قبل از آن نگاهی خواهیم داشت به اتفاقاتی که از سرکارآمدن دولت حسن روحانی، حقوق انسانی را مخدوش نموده اند. بعد از انتخابات سال هششتاد وهشت اتفاقاتی از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی روی داد که جهانیان چهره واقعی رژیم جنایتکار را به تماشا بنشینند. از بازداشتها و تجاوزها گرفته تا زیر کردن انسانها به وسیله ماشین نیروی انتظامی و اعدامها و… اما امروزه و باوجود بهتر شدن روابط حاکمیت با جوامع غربی ، اکثر مجامع حقوق بشری گمان میکنند که اوضاع درایران کاملا مساعد شده یا اقل اینکه رو به مساعدت نهاده است. در ابتدا چند نمونه از نقض حقوق بشر را که در دوسال اخیر مشاهده شده است را یادآوری خواهم کرد.
آمار اعلام شده اعدامها در هفته گذشته نه نفر میباشد. رسانه های رژیم تعداد بسیار اندکی از این اعدام ها را اعلام کرده اند.
آمار اعتراضات در هفته گذشته یکصد وهفتاد و دومورد (معلمان هشت مورد، کارگران پنجاه وهشت مورد، زندانیان شش مورد، اعتصاب غذای زندانیان یک مورد، اعتصاب غذای سایر اقشار یک مورد، دانشجویان شش مورد بوده است.
زندانیان: انتقال زندانیان با جرایم عادی از زندان اوین به زندان مرکزی تهران بزرگ (فشافویه) ادامه دارد. گارد زندان به بند هشت اوین یورش برد و تمام زندانیان را مورد تفتیش و بازرسی شدید بدنی قرار داد. گارد زندان گوهردشت به بند زندانیان اهل سنت حمله کرد و آنها را به مدت دوساعت در زیر آفتاب در هواخوری نگه داشت و وسایل زندانیان را تفتیش و تخریب کرد. این هفته دست راست و پای چپ دو زندانی در زندان مرکزی مشهد بخاطر سرقت، قطع شد. حداقل دو زندانی یعنی رسول بداغی و مهدی علیزاده فخرآباد که دوران حبسشان تمام شد، به علت ننوشتن توبه نامه، آزاد نشدند و همچنان در حبس ادامه حیات می دهند.
آمار اعدام: طبق اخبار به دست آمده طی ماه ژوئیه دوهزاروپانزده، تعداد چهل وشش نفر اعدام شده اند. البته آمار می باید بیشتر باشد، طبق اخبار عدهای به انفرادی منتقل شده بودند، ولی خبر اعدام آنها منعکس نشده است. از این تعداد اعدام چهار مورد در ملاء عام و بقیه در زندان بوده است.اعدامها درنه شهر صورت گرفته است:
استان البرز (گوهردشت، قزلحصار، مرکزی)، اصفهان (زندان مرکزی، زندان دستگرد)، ایلام (زندان مرکزی)، زاهدان (زندان مرکزی)، کرمان (زندان شهاب کرمان)، اردبیل (زندان مرکزی)، بندرعباس، تبریز، شهرستان مه ولات استان خراسان.
طیف سنی اعدام شدگان: بنابر اخبار اعلام شده، طیف سِنی اعدام شدگان بین بیست وسه تا چهل وسه سال است. البته مشخصات بسیاری از اعدام شدگان اعلام نشده و برای همین طیف سنی اعدام شدگان بطور کامل مشخص در دست نیست.
علت اعدام: علت عموم اعدامها جرایم اجتماعی مثل مواد مخدر، قتل و تجاوز اعلام شده است.
محل اعدام: بیشترین اعدامها در کرج (زندانهای قزلحصار،گوهردشت، مرکزی)، اصفهان (دستگرد) صورت گرفته است.
این آمار و ارقام تنها بخشی از جنایات نظام جمهوری اسلامی است که دراین مدت کوتاه اتفاق افتاده است. اما درد از آن جا شدت یافته و میابد که بعد از تسلیمنامه ژنو ، تمامی نگاه ها از حقوق اولیه شهروندان ایرانی برگردادنده شد و انگار نه انگار که انسانها به شکل فجیعی در زندانها و سلولهای مخوف رژیم جان خود را از دست میدهند. وقتی خبر جمع شدن تعداد اندکی خارج نشین ایرانی را در حمایت از تسلیمنامه اتمی می خوانیم، بیتی از اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی در اذهان مان طنین می افکند که فرمود:
لب موبدان خشک و رخساره تر زبان پر ز گفتار با یکدگر
که گر بودنی باز گوییم راست به جانست پیکار و جان بی بهاست
وگر نشنود بودنی ها درست بباید هم اکنون ز جان دست شست
این شعر در وصف ضحاک زمان سروده شده که موبدان و عالمان شهامت اعتراض نداشتند که حتی خواب ضحاک را تعبیر کنند. اکنون با این وجود که سی وهفت سالست تنها دستاورد نظام جمهوری اسلامی جز فقر،فحشا ، آدم کشی و تجاوز چیز دیگری نبوده است، اما اکثر عالمان و منتقدان سکوت اختیار کرده اند و طریق خیانت به خود و ملت ایران در پیش گرفته اند. البته شرایط امنیتی بسیار زیاد برای مخالفان و فعالان حقوق بشر در داخل کشور باعث شده است که به شدت سرکوب شوند و هیچ انتظاری ازاین دوستان نمیرود اما دوستانی که خارج از ایران و با کیس های حقوق بشری توانسته اند پناهندگی کشورهای اروپایی و آمریکایی را دریافت دارند، چطور امروزه پرچم جمهوری اسلامی بر دست در کوی و برزن قدم می نهند و از سیاستهای شخص خامنه ای دفاع میکنند؟ البته در بین این ها اشخاصی به چشم میخورند که سالهاست در خارج از کشور ،زیرپرچم نظام سینه میزنند، اما به ظاهر نقاب اپوزسیون دارند و نقش یک بام ودو هوا را در روزهای سرنوشت سازرژیم، بازی میکنند. یک مقام وزارت اطلاعات حکومت اسلامی که اخیراً به اروپا پناهنده شده است در یک افشاگری بی سابقه اعلام کرده است که در معاونت های ده گانه وزارت اطلاعات واحدهایی وجود دارد که مأموریتشان ایجاد هسته های تحت کنترل در درون اپوزیسیون خارج ازکشور است. به گفته این مأمور که خواست ناشناس بماند، وزارت اطلاعات مطالبی راکه برای ایجاد توازن میان جناحهای نظام لازم دارد به له یا علیه یکی از شخصیتهای بلندپایه نظام، یا جناحهای آن، از طریق این هسته ها در خارج از کشور طرح و بوسیله اپوزوسیون های مذکور اجرایی مینماید.
وی در بین این واحدهای معاونت اپوزیسیون از واحد خامنه ای، رفسنجانی، خاتمی و… نام برد. او در تعریف وظایف این هسته های تبلیغاتی در خارج از کشور گفت: « اینها افراد، گروهها و رسانه هایی هستند که از طرف وزارت (اطلاعات) مورد پشتیبانی محتوایی، مالی و تدارکاتی قرار می گیرند تا برعلیه یکی از جناحها یا شخصیتهای حکومت به ظاهر اسلامی تبلیغ کنند. افراد باید از طریق انتشار، سخنرانی، مصاحبه، حضور در مجالس، تلفن بر روی کانالهای رادیویی و تلویزیونی و غیره عمل کنند. رسانه ها باید خط دیکته شده و توافق شده را پیش برند و در انتخاب موضوعات، اخبار، مطالب، افراد، برنامه سازان به مسیر تعیین شده توجه کنند. سازمانها و گروهها نیز باید در اطلاعیه ها و انتشارات خود، سایتهای اینترنت، جلسات و سخنرانی خطوط دیکته شده را پیش ببرند ». وی اضافه می کند: « ما افرادی را در خارج از کشور داریم که کارشان عبارتست از تماس با چهره های سرشناس اپوزیسیون و خود را پیرو و یا هوادار آنها نشان دادن. آنها باید این نزدیک شدن را به طور فعال انجام دهند و با تعریف و تمجید از آن شخصیت تماسهای فردی با وی برقرار کرده و بباورانند که با نیت خوب و جهت مبارزه با حکومت اسلامی عمل می کنند. سپس بتدریج ضمن کشف افکار، عقاید، روانشناسی فردی، روابط و شبکه های همکاری این شخصیت اطلاعات را به وزارت بفرستند و در مقابل دستورات وزارت را در رابطه با این شخصیت بکار گیرند»
این مأمور ادامه می دهد: « ما از طریق برخی افراد که با ما همکاری دارند جمع کثیری از ایرانیان خارج از کشور را تحت اختیار داریم، بدین ترتیب که مأمور با افرادی چند در تماس است از آنها کسب اطلاع می کند و به آنها خط می دهد، آنها را بر له یا علیه کسی یا جریانی تحریک می کند و یا برای توزیع یک شایعه از آنهااستفاده می کند»
او می گوید: « ما آنچه را که بعنوان موضوع عمده برای رسانه های خارجی باید مطرح شود تعیین می کنیم، در هر زمان از طریق امکانات رسانه ه ای در اختیار خود، یک موضوع را مطرح کرده و سپس از شبکه خود به این جریان دامن می زنیم. با تلفن های مختلف به رادیو و تلویزیون ها این موضوع را بصورت پرسش یا طرفداری و یا انتقاد مطرح کرده و آن رسانه یا آن برنامه ساز را وادار می کنیم که به واکنش بپردازد»
وی سپس اضافه می کند: « کار جذب ایرانیان از طریق واحدهای مربوط به سفارتخانه ها در هر کشور انجام می شود و فقط در آمریکا این کار بعهده افراد مشخصی است. پس از آنکه فرد شناسایی شد بسته به اینکه به ایران رفت و آمد داشته باشد یا خیر کارها تنظیم می شود. معمولاً کار جذب افرادی که به ایران می روند و می آیند بسیار ساده است و ریششان راحت در گرو می باشد. در مورد سایر ایرانی ها نیز از طرق مختلف اقدام می شود از جمله بوسیله دوست و آشنای آنها و شناخت از زندگیشان، نیازهایشان، مشکلاتشان و تمایلاتشان این کار انجام می شود»
این شخص ادامه می دهد: « افراد، رسانه ها و تشکیلات متعلق به وزارت (اطلاعات) وظیفه دارند که در زمانهای معمول به کار خود بپردازند و نقش رسانه های بی طرف و یا مخالف نظام را ایفا کنند. البته مخالف آن بخش از نظام که تعیین و تعریف شده است. در این مواقع عادی هدف فقط پیش بردن اهداف کلی نظام است، یعنی دورکردن افکار از نوع مبارزه رادیکال از یکسو و مانع از شکل گیری یک خط متحد ساز شدن از طرف دیگر. آنها به این دو وظیفه کلی ادامه می دهند تا در مواقع خاص مأموریت های مشخص داده شود»
دراین میان افراد سرشناسی در نقش روزنامه نگار ،منتقد ، خبرنگار ، نویسنده و برنامه ساز وجود دارند که بارها با حضورشان در شبکه های خبری و اجتماعی خارج ازکشور مانند بی بی سی و . . . آشنا به نظر میرسند. افرادی مانند مسعود بهنود، اکبر گنجی، مسحیح علینژاد و کامبیز حسینی که هر یک برنامه های متفاوت خود را در نقش مخالف و اپوزسیون ایفا میکنند. ابراز نظر این افراد و صحبتهای آنان بصورت زنده موجود است تا بشود به آسانی به ماهیت اینان پی برد. به طور مثال بارها دیده شده که آقای بهنود در بی بی سی و مصاحبه های دیگر خود مستقیما از دولت حسن روحانی حمایت کرده و یا کامبیز حسینی که در برنامه رادیویی خود به صراحت مردم ایران را به حضور در انتخابات مجلس تشویق کرده است. آیا این افراد از وضعیت حقوق بشر در ایران اطلاع ندارند؟ آیا خانوم علینژاد که بارها با خانواده های قربانیان وزندانیان سیاسی مصاحبه کرده است ، از یاد برده است که چه بلایی بر سر جوانان ایرانی میاید؟ چطور ممکن است که این افراد در بطن کار باشند وازجنایات مقامات جمهوری اسلامی مطلع باشند اما بازهم از سیاستهای حسن روحانی حمایت کنند؟ آیا اینها نمیدانند حسن روحانی همان کسی است که در هجدهم تیرماه فرمان قتل وعام دانشجویان را صادر کردو آنها را ارازل واوباش خواند؟
آیا آقای گنجی که سالها در سلولهای اوین به سر میبرد ، ازبرخورد بازجویی ها ی وزارت اطلاعات بی خبر است که امروز در صف اول حامیان روحانی ایستاده است؟ در کشوری که قاضی آن در کهریزک تجاوز وجنایت میکند وبعد از شش سال رفع اتهام می شود، آیا فعالیت مخالفان و مدافعان حقوق بشر باید در راستای حمایت از توافق اتمی باشد؟ با کمی تامل و تعقل میتوان به این موضوع پی برد که هدف این افراد چیست و وزارت اطلاعات توانسته است به خوبی نقشه های خود را در خارج از کشور پیاده کند. البته وجود افرادی که در همه حال حامی حقوق انسانها بوده اند بر هیچ شخصی پوشیده نیست ،افرادی که حاضر نشدند خود را بفروشند تا پای جان از مظلومیت جوانان داخل حمایت کردند اما امروزه تریبون دست افرادی افتاده است که به خوبی برنامه های جمهوری اسلامی را پیش میبرند و البته روزی خواهد رسید که در دادگاهی عادل باید جوابگوی این عملکرد خود باشند.