۱۳۹۴/۰۶/۲۷-حمید رضا مسیبیان: آقای «کاوۀ بیات» در دو نشریۀ «ایران فردا»، ش10، اسفند 1393 و «اندیشۀ پویا»، ش28، شهریور 1394 نقدهائی به دکتر مصدق مطرح کردهاند که تلاش میکنیم آنها را بررسی کنیم.
ایران فردا اسفند 1393
در ایران فردا شمارۀ 10 در صفحات 48 و 49، مصاحبۀ مکتوبی با عنوان «خطاهای تاکتیکی قهرمان ملی» از ایشان وجود دارد که خلاصۀ نقدهای مربوط به دکتر مصدق در محورهای زیر هستند:
1) نهضت ملی شدن نفت به مرور اختلافات فاحشی با اهداف اولیه پیدا کرد. در بحث نفت آغاز جدال ایران با شرکت نفت برای افزایش درآمد بود که بعد به جنگ خیر و شر مبدل شد.
2) در بحث اصلاح قانون انتخابات هم مشابه بحث نفت، با گسترش نهضت ملی تفاوتهای فراوانی با اوائل کار ایجاد و طرح اصلاح قانون انتخابات به دست فراموشی سپرده شد.
3) شرایط نامطلوب انتخابات مجلس هفدهم باعث توقف انتخابات شد و برخی انتخاب شدگان نتوانستند به مجلس راه یابند.
4) اختلاف نظرهای آیتالله کاشانی، بقائی و مکی با دکتر مصدق بر سر نحوۀ ادارۀ کشور بود که بحث اختیارات دکتر مصدق از اصلیترین آنها بود. حتی تبعات اختیارات درخواستی دکتر مصدق از مجلس با اقدامات مجلس موسسان محمدرضا پهلوی در 1328 قابل مقایسه است.
5) شاید یکی از بهترین راهها برای جلوگیری از بالا گرفتن اختلاف نظرها، عدم تنش با مجلس و حتی تقویت آن بود و مصدق باید به آن سبک عمل میکرد. در حالیکه با اخذ اختیارات موجب ازدیاد تنش شد.
6) لوایح ناشی از اختیارات دکتر مصدق به تیره شدن روابط با مجلس نمیارزید.
7) تنش و تعارض بیجهت به خصوص بر سراختیارات، در نهایت به رفراندوم و انحلال مجلس منجر شد.
8) وجود مجلس به هر شکل بهتر از کمرنگ شدن و در نهایت محو آن بود و مصدق به انحلال آن اشتباه کرد.
9) انحلال مجلس موجب شد تصمیمگیری سیاسی به کوچه و خیابان منتقل و آنان که توانائی بیشتری در بسیج نیروهای خیابانی داشتند، پیروز شدند.
که هر محور را در شمارۀ مربوط به خودش بررسی میکنیم.
1) در بحث اول تشکیل جبهۀ ملی ایران در آبان 1328 و مدتی بعد از آغاز جدال دولت ایران با شرکت نفت برای افزایش درآمد نفت بود. ملیون هرچند خواهان افزایش درآمد کشور بودند اما این ابداً برای آنان یک اولویت اصلی نبود. هدف اصلی تشکیل جبهۀ ملی ایران از ابتدا برای احیای دموکراسی در ایران بود(سرمقالۀ دکتر فاطمی باختر امروز 2 آبان 1328) طبیعتاً ایجاد دموکراسی هم نیاز به احیای استقلال کشور داشت. لذا اولویت اصلی و حتی تعریف نیروهای ملی در مکتب دکتر مصدق روی دو اصل 1)استقلال و 2)آزادی ایران است. در آن مقطع هم استقلال ایران با وجود سلطۀ استعمار انگلیس بر نفت ایران و سایر شئون عملی نبود لذا ملیون خواهان قطع ریشۀ استعمار و بیرون راندن انگلیس شدند. ولی در بحث درآمد نفت دولت مصدق انعطاف بالائی داشت تا جائیکه اقتصاد بدون نفت را پیاده کرد. حتی وقتی انگلیس مدعی غرامت شد، دکتر مصدق از آنان خواست حدود ادعایشان را تعیین کنند و با تخفیفهای تا 50 درصد در قیمت نفت هم موافقت کرد. به این لحاظ اشتباه بودن این تصور که نهضت ملی با هدف اصلی افزایش درآمد نفت به میدان آمد، بدیهی است.
2) اصلاح قانون انتخابات فراموش نشد اما با روند ضعیفی ادامه یافت که ناشی از بحرانهای کشور و شرایط ضعیف دولت ملی بود. بعد از قیام 30 تیر هیاتی از جانب دکتر مصدق به سرپرستی دکتر شایگان برای تهیۀ قانون انتخابات مشغول به کار شد.(روزنامۀ اطلاعات مورخ 29/05/1331، ص آخر) لوایح انتخابات انجمنهای شهر و شهرداریها هم در آبان ماه به امضای دکتر مصدق رسید که به زنان حق رای و انتخاب شدن میداد.(متن لایحه در روزنامۀ اطلاعات مورخ 14/08/1331، ص 5) در 26 آذر 1331 هم «لایحۀ قانونی انتخابات مجلس شورای ملی» منتشر شد. بعد به طور ضمنی تلاشهائی برای اعطای حق رای به بانوان انجام شد که با مخالفت شدید روحانیون برجسته روبرو شد.(رجوع شود به مقالۀ «رویکردهای دکتر مصدق در مورد بانوان و حقوقشان» به قلم حمیدرضا مسیبیان) تنشهائی هم در مجلس بابت تعداد نمایندگان در قانون ایجاد شد که این مسائل مقداری موجب رکود کار شد. از حدود اسفند هم که با وقوع حادثۀ 9 اسفند و بعد طرح گزارش هیات 8 نفره در مجلس و کارشکنیهای مخالفان، عملاً مجلس به سمت بحران و تعطیلی رفت و امکان تصویب اصلاح قانون انتخابات نبود. حتی از حدود نیمۀ خرداد 1332 عملاً مجلس از کار افتاد و جلسات تشکیل نمیشد و بعد مسائل انتخابات رئیس جدید مجلس و استیضاح و کودتا پیش آمد. به این لحاظ هرچند این نقد و ضعف دولت ملی صحیح است که نتوانست اصلاح قانون انتخابات را به سرانجام برساند و مقداری ضعیف عمل کرد، اما به دلیل مشکلات و بحرانهای مکرر کشور بود.
3) در اینکه شرایط نامطلوب انتخابات مجلس هفدهم و تقلب و دخالت ماموران حکومتی و نظامی باعث توقف شد، بحثی نیست. ولی کسانی که انتخاب شده بودند به مجلس رفتند و نمایندهای از این حق محروم نشد. بلکه در برخی نقاط انتخابات متوقف و برخی هم اصلاً شروع نشده بود. به این ترتیب مجلس با نمایندگان انتخاب شده آغاز به کار کرد که این روند در گذشته هم بارها رخ داده بود. ضمناً دولت برای ادامۀ انتخابات خواهان اصلاح قانون انتخابات بود.(روزنامۀ اطلاعات 14/04/1331، ص آخر)
4) در بحث اختلافات کاشانی، مکی و بقائی با دکتر مصدق بر سر نحوۀ ادارۀ کشور، چند محور وجود دارد. اینکه سرآغاز اختلاف اینان بر سر نحوۀ ادارۀ کشور و به شکلی عدم اجازۀ دکتر مصدق به دخالت سایرین و به خصوص روحانیون در دولتش است، شکی نیست. اما این بحث وجود دارد که اگر آنان دارای حسن نیت بودند، آیا چنان اختلافاتی منجر به دشمنی آنان با دولت ملی و همگامی با کودتاچیان میشد؟ وانگهی چطور اکثریت ملیون راه مصدق را ادامه دادند؟ پس به جرأت باید گفت مشکل اصلی از امثال کاشانی و بقائی بود که اهداف جاهطلبانۀ دیگری در سر داشتند. اگر هم مصدق حاضر به تمکین فراوان به نظرات آنان بود، به احتمال قوی تنشها با آنان کمتر شده اما وضع مملکت به سمت بدی میرفت. چنانکه پس از انقلاب هم ادامه دهندگان راه کاشانی و بقائی(حسین آیت) تا مدتی متحد شدند و کشور را به وضع کنونی سوق دادند.
نکتۀ مهمتر این است که اختیارات دکتر مصدق ابداً عامل اصلی اختلافات نبود. او در 14 تیر 1331 تاکید کرد دولت بدون داشتن اختیارات کافی محال است مسئولیت قبول کند زیرا بودجۀ کشور بایستی بدون نفت موازنه پیدا کند. ادامۀ کار او هم منوط به آن است که مجلس شرایطش را بپذیرد.(روزنامۀ اطلاعات مورخ 14/04/1331، ص آخر) بعد خود دکتر مصدق در 22 تیر به مجلس رفت و در صحبت با نمایندگان خواهان آن شد که به دولت اختیار وضع قانون و اجرای لوایح پیشنهادی به مدت 6 ماه اعطاء گردد.(روزنامۀ اطلاعات22/04/1331، ص5) 3 روز پس از این درخواست ماجرای استعفای دکتر مصدق و حمایت قاطع ملیون و قیام 30 تیر پیش آمد. اختیارات درخواستی دکتر مصدق هم در 12 مرداد توسط مجلس شورای ملی تائید شد(روزنامۀ اطلاعات12/05/1331، ص5) و ابداً تنشی رخ نداد. حتی گذشته از آن در مرحلۀ بعد هم اختیارات درخواستی مصدق در 29 دی 1331 با وجود برخی مخالفتهای شدید یاران قدیم، در نهایت به تائید مجلس رسید(روزنامۀ اطلاعات30/10/1331، ص1) و کار به بحران نکشید.(احتمالاً آقای بیات فقط به مخالفتها با مرحلۀ دوم اختیارات دکتر مصدق توجه کردهاند که تصور میکنند تنشها بر سر آن باعث مشکلات اصلی است.) به این لحاظ مشخص است نفس درخواست اختیارات ابداً عامل اصلی اختلاف کاشانی، بقائی و مکی با دکتر مصدق نبود بلکه بعداً تبدیل به نوعی بهانه شد. مشکل اصلی را هم باید در حوادث دیگری جستجو کرد که بعد بدان میپردازیم. ضمن اینکه با این تفاسیر بدیهی است اقدامات مجلس موسسان که با مخالفت شدید روبهرو شد، به هیچ وجه با اختیارات مصوب مجلس شورای ملی قابل مقایسه نیست.
5) در بحث کاهش تنش هم نفس گرفتن اختیارات خود به خود موجب کاهش برخورد و تنش دولت با مجلس بود. اتفاقاً به جرأت باید گفت اگر مصدق مرتباً به مجلس رجوع میکرد، تنش بیشتر میشد و همین یکی از دلایل اصلی وی برای درخواست اختیارات بود.(خاطرات و تالمات مصدق/ ص250)
6) لوایح دکتر مصدق منجر به پیاده شدن اقتصاد بدون نفت شدند که در آن شرایط بحرانی یک اقدام بسیار مهم و حیاتی بود و حتی تا کنون چنان دوران اقتصادی موفقی تکرار نشده است. پس ارزش آنها خیلی بالاتر از این حرفها بود.
7) به جرأت باید گفت مشکل اصلی ایجاد بحران با مجلس و برخی نمایندگان، نه به خاطر درخواست اختیارات مصدق که به دلیل دخالت آمریکا و نفوذ کودتاچیان در نمایندگان بود که کار را از اوائل سال 1332 به سمت بحران کشاند. اسناد منتشر شدۀ سازمان سیا(ویلبر) نشان میدهند از اسفند 1331 تلاش براندازی دولت مصدق توسط آمریکا آغاز و تاکید زیادی روی مجلس و خرید نمایندگان در بخشهای «III-روابط با مجلس» و «IX-ساز و کارهای سرنگونی شبه قانونی» وجود داشت. این روند با «قتل فجیع سرتیپ افشارطوس رئیس شهربانی کل کشور» در 2 اردیبهشت توسط عوامل بقائی و حمایت تلویحی کاشانی از مجرمان به نقطهای رسید که دیگر هیچ نوع امکان مصالحهای بین دولت و برخی مخالفان در مجلس وجود نداشت. به هر حال نمیتوان گفت مثلاً اختیارات مصدق توجیهی برای ترور رئیس شهربانی و همراهی با استعمار در کودتا است. حال عجیب است که آقای بیات هیچ اشارهای به اقدامات سازمان سیا و آن جنایت فجیع نکردهاند و طوری بحث میکنند که عملاً تقریباً تمام اختلافات به اختیارات مصدق ختم میگردد.
8) مصدق تا حدود اواخر تیر 1332 با مجلس مدارا کرد که در آن زمان به مرور به مرکز بحران و دشمنی با دولت تبدیل شده بود. زاهدی در آنجا متحصن و نمایندگان مخالف را سازماندهی میکرد و بقائی در پناه مصونیت پارلمانی از تعقیب قانونی بابت قتل افشارطوس مصون مانده بود. بعد هم که طرح استیضاح دولت به مجلس ارائه و مکی به سمت ناظر بانک ملی انتخاب شد تا با انتشار اخبار چاپ اسکناس موجب بحران اقتصادی گردد. به این لحاظ چنان مجلسی اگر میماند به جز ضرر برای نهضت ملی و به تعبیر اسناد سیا سرنگونی دولت مصدق با اقدام شبه قانونی، چیزی در بر نداشت. اتفاقا مصدق زیرکی کرد که نگذاشت سرنگونی دولت او ظاهر شبه قانونی بگیرد. بلکه با یک رفراندوم بزرگ نظرات اکثریت مردم را مشخص کرد تا براندازان مجبور به کودتای نظامی گردند و ابعاد غیر قانونی و نظامی کودتا به طور آشکار در تاریخ ثبت گردد.
9) دربارۀ انتقال تصمیمگیری به مردم کوچه و خیابان هم اگر منظور رفراندوم مصدق برای مجلس است که در 12 و 19 مرداد انجام شد که طرح کودتا از مدتی قبل وارد فاز اجرا شده بود. ضمن اینکه به هر حال مجلس هم مبعوث مردم است و نباید مردم را از حق تصمیمگیری محروم نمود. این هم که مخالفان یا همان کودتاچیان توانائی بسیج خیابانی نیروهای بیشتری داشتند، به هیچ وجه منطقی نیست. اولاً اگر بحث تعداد نفرات است که رفراندوم مصدق و پیروزی بزرگ او دربارۀ حامیان بسیار بیشترش گویا است. در ثانی تقلیل کودتای 28 مرداد به اقدام اراذل و اوباش خیابانی بسیار اشتباه است. آنچه از نظر نظامی باعث سقوط دولت مصدق در 28 مرداد شد، خیانت قوای نظامی و به خصوص حملۀ تمام عیار تانکها بود. در اسناد منتشر شدۀ سازمان سیا در سال 1392 در تشریح 4 مرحلۀ کودتا، اقدام 24 تانک در فاز سوم و با اهمیت بالا ذکر شدهاند که از اوائل صبح وارد عمل شدند و طبیعی بود که هر مقاومتی را در هم میشکستند. اگر هم نبرد شدید تانکها نبود، به جرأت باید گفت محال بود منزل مصدق سقوط کرده و فقط 2 دستگاه از تانکهای محافظ آن به راحتی اوباش را فراری میدادند. بنا بر این ابداً نباید بحث بسیج خیابانی را مبنا قرار داد.
اندیشۀ پویا شهریور 1394:
نقد آقای بیات در نشریۀ اندیشۀ پویا، شمارۀ 28 در صفحات 66 به بعد با عنوان «پرخاش بیجا»، مربوط به نطق دکتر مصدق در مجلس شورای ملی در مخالفت با وزارت فروغی و نامۀ حاوی پاسخ فروغی است. آقای «عباس عبدی» هم پس از آن مطلبی با عنوان «گامی برای اسطورهزدائی» مطرح و مصدق را شخصیتی خطاب میکند که «زیر عکس آن بتوان اعتباری برای مبارزه با حکومت پس از انقلاب» پیدا کرد. بعد با اشاره به نقدهای آقای بیات عملاً خواهان اسطورهزدائی از دکتر مصدق شده است. خلاصۀ محورهای نقدهای آقای بیات به شرح زیر است:
1 – مصدق در جلسۀ 28 شهریور 1305 مجلس در مخالفت با وزارت جنگ فروغی، به اشتباه مدعی شده او در نامهای به سفارت شوروی حق کاپیتولاسیون آنان را پذیرفته و بابت آن به فروغی نسبت خیانت داده است.
2 – مصدق بابت پذیرش پرداخت غرامت به انگلیس توسط فروغی به او نسبت خیانت داده که غیر منصفانه بود.
3 -مصدق به سهیلی هم در مجلس 14 نسبت غیر منصفانۀ خیانت داده است.
4 – تقیزاده هم مشابه این مشکل را داشت و از طرف مصدق در مجلس 15 به ناروا متهم به خیانتی شد که مادر ایران نظیر عامل آن را نزائیده است.
5 – این روند نسبت دادن خیانت به سایرین شیوۀ معمول و مرسوم دکتر مصدق در هر ارزیابی سیاسی بود و حتی در دولتش نیز تاثیر گذاشت.
ضمناً ایشان طبق سخنان فروغی اشارهای هم به تندخوئی دکتر مصدق با مؤتمنالملک در مجلس پنجم میکنند که چون آدرس مشخصی برای مأخذ آن وجود ندارد، فعلاً قابل بررسی نیست. در سطور بعد تلاش میکنیم محورهای بالا را بررسی کنیم و به خصوص محور آخر که تاکید اصلی آقای بیات و به شکلی ماحصل بحث است.
1 ) در بحث شمارۀ 1 صرف نظر از اینکه تاریخ آن جلسۀ مجلسِ دورۀ ششم در روز 29 شهریور بوده و به اشتباه 28 ذکر شده است، شواهد نشان میدهد اطلاعات دکتر مصدق در باب مکاتبه با سفارت شوروی اشتباه و فروغی چنان نامهای ننوشته است. اما بدیهی است چنین اشتباهی به خودی خود مسالۀ مهمی نیست. نقد آقای بیات هم برای نسبت دادن خیانت به فروغی است در حالیکه دکتر مصدق نقدهای کلی به فروغی داشت چنانکه اول سخنانش در آن مجلس گفت:
” آقای فروغی که به سمت وزارت جنگ معرفی شدند مرتکب اعمالی شدهاند که بعضی را در موقع عرض مینمایم و در این جلسه فقط به دو مراسله که مطابق اطلاعات من به سفارتخانههای دول مجاور نوشتهاند میپردازم.”
به این لحاظ باید نکات بیشتری را بررسی کرد. به خصوص باید توجه کرد فروغی عامل موثر کمک به برقراری سلطنت رضاشاه و توقف مشروطه و بسیار مورد وثوق انگلیس بود.(حدود 15 سال بعد از آن تاریخ هنگام برکناری رضاشاه هم انگلیس زمام امور ایران را به دست فروغی داد.) طبیعتاً مصدق هم به راحتی از کنار چنین نکاتی نمیگذشت. نظر کلی دکتر مصدق به فروغی و مقایسۀ او با وثوقالدوله مندرج در کتاب «رنجهای سیاسی دکتر محمد مصدق»، یادداشتهای جلیل بزرگهر، به کوشش عبدالله برهان، نشر روایت، چاپ اول 1370/ صص2و3) چنین است:
“فروغی آدم پول بگیری نبود. فقط میخواست سَرِ کار باشد و حقوقی ماه به ماه بگیرد هرچه میگفتند قبول میکرد.”
و
“ولی وثوقالدوله تا پول نمیگرفت، امتیازی نمیداد. چند بار سر همین عدم سازشها در مبلغ، معاملهشان سر نگرفت و امتیازی نداد.”
حال اگر کسی بر این باور است که مثلاً فروغی در جریان پادشاهی رضاشاه و گرایش فراوان به انگلیس درست عمل کرده، بحث جدائی دارد. در غیر این صورت نمیتوان به کلیات دیدگاه مصدق خرده گرفت.
2 ) در محور شمارۀ 2 ولی خیلی جای بحث هست. خود آقای بیات در بخشی از همین نوشته(ص69) آورده فروغی در فروردین 1305 روی پرداخت غرامت به انگلیس به مبلغ 2 میلیون لیره به شکل اقساط با انگلیس توافق کرد که در مجلس مطرح نشد و 7 سال بعد در سال 1312 با 490 هزار لیره کار خاتمه یافت. اکنون باید پرسید اگر اینگونه بذل و بخشش منابع ایران خیانت نیست، چه چیزی است؟ از این بدتر فروغی در همان نامه در این باره نوشته است:
“پس از مدتی گفتگو دولت انگلیس که نمیخواست از طریق عدالت و حسن روابط با ایران خارج شود از قسمتی از دعاوی خود که زیاده از نصف آن بود صرف نظر نمود”
به واقع نفس اینکه کسی استعمار انگلیس و غارتگر نفت ایران را در طریق عدالت خوانده و مطالباتی را تائید کند که 7 سال بعد فقط یک چهارم آن موجب تسویه شد، به طور طبیعی تصور وابستگی شدید او به انگلیس و خیانت را به ذهن متبادر میکند. حتی گیریم فروغی آنقدر از مسائل نفت و مالی بیاطلاع بود که چنان غرامتی را پذیرفت، اینکه به انگلیس نسبت عدالت و حسن رابطه دهد چه تفسیری دارد؟ لذا مشخص است که نمیتوان به راحتی از کنار این نکات گذشت.
3 ) دربارۀ محور سوم اولاً مصدق در مجلس 14 نسبت خیانت به سهیلی نداده و در جلسۀ 8 اسفند 1323 تاکید کرد او گناهانی در ارتباط با مجلس دارد که مربوط به دخالت او در انتخابات مجلس 14 است.(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج1/ صص270،271) پس از آن سهیلی مدعی شد مصدق در دیدار با یکی از اربابان جراید گفته اعلان جنگ ایران به آلمان و انعقاد پیمان 3 جانبه جزو خیانتهای فروغی و سهیلی است.(همان/ص277) ولی کل بحث به احتمال قوی دروغ بود و بعداً هم روشن نشد. چنانکه مکی و دوستش در پاسخ سهیلی تاکید کردند او در این باره دروغ میگوید(همان/ص281و282) پس از آن هم واکنشی از سهیلی مشاهده نمیشود و آن مدیر مجهول نشریه مشخص نشده است. به این لحاظ اولاً اصل مطلب با اطلاعات فعلی غیر واقعی و در ثانی اقدامات سهیلی بابت تقلب در انتخابات مجلس غیر قابل توجیه هستند.
4 ) دربارۀ محور چهارم صرف نظر از اینکه بحث مربوط به مجلس 14بوده و به اشتباه مجلس 15 ذکر شده، باز نفس مطلب اشتباه است. اولاً نطق مصدق در 7 آبان 1323در پاسخ کافتارادزه بود که متقاضی امتیاز نفت بود.(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج1، حسین کیاستوان/ صص167و169) در ثانی انتقاد اصلی دکتر مصدق به کلیت قرارداد و به تبع عامل اصلی تمدید 60 ساله یعنی رضاشاه بود.(همان/ صص177و178- البته عکس تقیزاده در کتاب هست) چنانکه در ادامه هم تاکید کرده تمدید قرارداد معلول حوادث بینالمللی و برقراری حکومت دیکتاتوری بود.(همان/ ص182) لذا وقتی به طور مستقیم به تقیزاده خطاب خیانت نشده بعید است منظورش او بوده باشد و این بحث منتفی است. البته در صفحات قبل از آن مصدق یک بار گفته: “آقای تقیزاده که امتیازنامه را امضاء نمودهاند و اطلاعات و سوابق زیادی در امور نفتی دارد”(همان/ص177) که دلیل خطاب خیانت بزرگ به تقیزاده نیست و بحث او بابت کل قرارداد 1933 بود. گذشته از اینها به هر حال آن سخن دربارۀ قراردادی بود که 60 سال اختیار نفت را به دست انگلیس میداد و خیانتی بزرگ بود. تقیزاده هم که آن را امضاء کرده حتی اگر به گفتۀ آقای بیات قبلاً با آن روند موافق نبود، به هر حال تقصیر زیادی داشت و نباید این نکته را فراموش کرد. مگر اینکه کسی بخواهد قرارداد 1933 را تائید کند که بحث جدائی دارد.
5 ) حال بپردازیم به نکتۀ نهائی که به زعم آقای بیات دکتر مصدق روند نسبت دادن خیانت را تبدیل به روند عادی سیاسیاش کرد و همین الگو در دولتش هم تاثیر گذاشت. در این باره اولاً خوب بود آقای بیات سایر موارد اقدامات مصدق از این دسته را هم ذکر میکرد. نه اینکه فقط 3 گزینه را به عنوان دلیل بیان نماید که 2 تا غیر واقعی و در بدترین حالت مربوط به تمدید 60 ساله امتیاز نفت و تقلب دولتی در انتخابات مجلس هستند. مورد دیگر هم بابت فروغی باشد که عامل موثر در برقراری سلسلۀ پهلوی و توقف مشروطیت بوده و استعمار انگلیس در ایران را در طریق عدالت خطاب میکرد. حتی به حدی مورد وثوق انگلیس بود که بعد از برکناری رضاشاه زمامدار امور شد.
در ثانی هرچند تردیدی نیست که دکتر مصدق با افرادی که به زعم او به ایران خیانت کردند، در سخنانش قاطعانه مقابله میکرد، ولی این دلیل بر روند همیشگی او نیست. به واقع شاید کل موارد سخنان تند و ایبسا نسنجیدۀ مصدق علیه مخالفانش(اعم از یک حملۀ تند به رزمآرا) در طی حدود 60 سال حیات سیاسی او از مشروطه تا هنگام وفات(1345)، به تعداد انگشتان دو دست هم نرسند. بهترین شاهد برای این مساله کتاب خاطرات و تالمات دکتر مصدق است که وی در صفحۀ 22 نوشته است:
“حتیالمقدور سعی کردهام ببدی از کسی نام نبرم تا موجب یأس بازماندگان نیکوکار را فراهم نسازم”
و در سراسر خاطرات و تالماتش این روند را ادامه داده و حتی بدیهای امثال کاشانی و بقائی را چندان نیاورده است. حال چگونه میتوان با این شرایط چنین نسبتی به دکتر مصدق داد؟ حتی به جرأت باید گفت اتفاقاً عکس این مساله یعنی برخورد کاملاً محترمانه و منصفانه با مخالفان(بهجز چند استثناء) بخشی از اخلاق مصدق بود. بگذریم که آقای بیات بر این باور است که این روند دکتر مصدق در دولتش هم موثر بوده اما مصداقی برای آن ذکر نمیکند و به تبع نمیتوان پاسخ خاصی به آن داد.
در انتها اشاره به این نکته هم لازم است که آقای بیات نوشته فروغی و تقیزاده به اتهامات مصدق به دلیل حجب و حیا و همچنین تنزل امور سیاسی به یک مسالۀ عامیانه پاسخ ندادهاند که این هم عاری از حقیقت است. تقیزاده در این باره بعداً حتی خود را آلت فعل خطاب کرد. دربارۀ فروغی هم رئیسالوزرا به نمایندگی از وزیرانی که مورد سوال قرار گرفته بودند، در جلسۀ بعدی 31 شهریور مجلس، مراسله فروغی با شوروی را تکذیب و تاکید کرد در حال حاضر عملاً کاپیتولاسیون بین دو کشور وجود ندارد. ضمن اینکه در کل عدم پاسخ مقامات به سوالات نمایندگان در امور مهم کشوری نمیتواند اقدام درستی باشد و مردم باید از حقایق امور مطلع گردند. البته عدم پاسخ به اهانت شخصی، بحث جدائی است و میتوان آن را ناشی از حجب و حیا دانست. کما اینکه خود دکتر مصدق از اول دولتش همگان را آزاد گذاشت هر اهانتی به او و خانوادهاش انجام دهند. ولی عدم شفافیت برای مردم قطعاً کار صحیحی نیست.
نتیجه گیری و خلاصۀ مطلب:
به این ترتیب دربارۀ نقدهای ایران فردای شمارۀ 10، از 9 محورِ مطرح شده تنها مورد صحیح به نتیجه نرسیدن اصلاح قانون انتخابات است که البته مشکلات دولت در این زمینه به خصوص با مجلس را نباید نادیده گرفت. به نظر میرسد انتقاد اصلی آقای بیات در آن نوشته بابت گرفتن اختیارات دکتر مصدق است با این تصور که همان عامل اصلی اختلافات شدید مصدق با مجلس و امثال کاشانی و بقائی شد. در حالیکه ابداً چنین نیست و همانها در مرداد 1331 عملاً با آن همراهی کردند و حتی اختیارات مجدد هم در دی 1331 با وجود نارضایتی برخی همراهان گذشته، تصویب شد. اختلافات اینان هم هر چند ریشه در جاهطلبی امثال کاشانی و بقائی داشت، اما عامل اصلی و سرنوشتساز فقط تلاش آمریکا برای براندازی دولت مصدق بود که تاثیرات فراوانی در نمایندگان تا حد وادار کردن آنان به قتل رئیس شهربانی و بعد همراهی با کودتاچیان گذاشت. برخی به سان کاشانی هم با آن همراه شدند.
نقدهای اندیشۀ پویای شمارۀ 28 هم به شکل مشابه از 5 نقد فقط بخشی از مورد 1 یعنی اطلاعات غلط دکتر مصدق بابت مکاتبه فروغی با سفارت شوروی صحیح است. آن هم تاثیری در قضاوت کلی مصدق دربارۀ فروغی نداشت. ضمناً بر خلاف نتیجهگیری آقای بیات در آن نوشته، مصدق ابداً فردی نبود که به سایرین به راحتی نسبت خیانت دهد. به عکس در برخورد با مخالفان خیلی اخلاق را مراعات میکرد و تعداد سخنان و برخوردهای تند او در طول حدود 60 سال حیات سیاسیاش بسیار اندک است.
حال بگذریم که مثلاً برخی جملات دکتر مصدق در برابر خدمات او و با توجه به جنایات و کشتارهای دیکتاتورهای ایران اصلاً اهمیتی دارند یا خیر! به هر روی طبیعی است وقتی کسی به تعبیر آقای عبدی در جایگاه اسطورهای قرار گرفته و مبارزان زیر عکس او با جمهوری اسلامی مخالفت کنند، نه تنها حتماً باید عاری از هر نوع خیانت باشد که حتی اشتباهات بزرگ هم نداشته باشد. در نتیجه به تبع تمرکز روی امور بسیار جزئی مربوط به او خواهد رفت. البته این کار هم به هر روی گامی در راستای شناخت تاریخ و شفافسازی است. به این لحاظ چنانچه آقای بیات نقدهای دیگری هم نسبت به دکتر مصدق و نهضت ملی داشته باشند، به همین طریق امکان بررسی هست. فقط بحث مفید در این زمینه نیازمند پرهیز از کلیگوئی و تشریح شفاف و مصداقی مسائل است.
حمیدرضا مسیبیان (Hamosaieb@yahoo.com)،
کرمانشاه- 17 شهریور 1394