back to top
خانهدیدگاه هانیما حق پور : تاریخ صدر اسلام در منگنه بی خردی موافقان...

نیما حق پور : تاریخ صدر اسلام در منگنه بی خردی موافقان و بی انصافی مخالفان

pazzel jahanbiniنقدی بر مقاله‌ای در رادیو کوچه با عنوان «نگاهی به فیلم محمد ساخته مجید مجیدی»

به پیشنهاد یکی از دوستان گرانقدرم، سطور پسینی را در نقد مقاله‌ای در رادیو کوچه با عنوان «نگاهی به فیلم محمد ساخته مجید مجیدی» می‌نگارم. در مقاله مذکور، مدعیاتی در باره تاریخ صدر اسلام مطرح گشته است که برخی خلاف واقع بوده و برخی توضیح می‌طلبند. پیش از ورود به بحث، باید اذعان نمایم که این مقاله در جهت دفاع از فیلم آقای مجیدی نمی‌باشد، و بنده بعضاً وقایع به تصویر کشیده شده زندگانی پیامبر اسلام را قرین صحت نمی‌دانم و با نگارنده مقاله مذکور در اینکه بسیاری از فیلمهای مبتنی بر داستان زندگانی پیامبران، مملو از ذکر افسانه‌ها و خرافات است، موافق هستم. اما ایشان در مدخل مقاله خود می‌نویسند:

«… بررسی کردن فیلمنامه و مناسبات پیچیده داستان و شخصیتها و رفتارشان بیهوده است، چون سازندگان این آثار تو را به قصه‌ها و افسانه‌هایی که باور دارند رجوع می‌دهند و از پاسخ دادن منطقی فرار می‌کنند…»

بنده با خواندن این سطور، انتظار این را داشتم که ناقد فیلم آقای مجیدی خود به نقدی منطقی دست زده باشد، اما هر چه پیش رفتم خلاف آن را یافتم. اگر برخی موافقان اسلام، در تبیین و تمجید متن و تاریخ آن، خرد را به کناری می‌نهند و هر چه در منقولات و مکتوبات پیشینیان و اذهان هم باورانشان می‌یابند، بدون تعقل و راستی آزمایی می‌پذیرند و تبلیغ می‌کنند، از سوی دیگر؛ مخالفان اسلام هم انصاف را به کناری می‌نهند و حقیقت وقایع را با تحریفات و خرافات آمیخته شده توسط مغرضان و جاهلان در طول تاریخ، یکی پنداشته، همه را به یک چوب می‌رانند. وقتی مخالفان اسلام قائلند به اینکه منقولات مسلمانان در دفاع از دین خود حاوی قصه‌ها و افسانه‌هاست و از این جهت آنها را نمی‌پذیرند، با چه منطقی، هرآنچه در تاریخ اسلام، به ضد اسلام و مسلمانی می‌یابند، می‌پذیرند و بر وقوع آن صحه می‌گذارند؟! چرا احتمال نمی‌دهند که شق دوم هم در اثر جهالت پیروان اسلام و به تحریف مغرضان و منفعت طلبان، به تاریخ اسلام، بویژه تاریخ صدر اسلام، تحمیل شده باشد؟! آیا این بی‌انصافی نیست؟! (با این اوصاف، عنوان «تاریخ صدر اسلام در منگنه بی خردی موافقان و بی انصافی مخالفان» برای این مقاله مناسب به نظر می‌رسد.) 

نگارنده مقاله مورد نقد در ادامه مدعیات متعددی را در خصوص تاریخ صدر اسلام مطرح می‌کنند که پس از ذکر آنها کوشش می‌کنم یک به یک مورد نقد قرار دهم یا توضیحاتی در راستای روشن شدن اصل قضیه ارائه دهم، البته به اختصار و به حد ضرورت، چرا که پرداختن تمام و کمال به هریک از این مدعیات، خود مقاله‌ای مفصل و حتی کتابی قطور، می‌طلبد، که در حال حاضر مجال آن نیست. اما مدعیات ایشان:

«ما اگر بنا را بر داستانهای مذهبی که خود مذهبیان با روایتهای گوناگون بیان می‌کنند هم بگذاریم، فیلم محمد در جاهایی امانتداری را رعایت نکرده و روایت آقای مجیدی است برای تطهیر کردن دینی که با زور شمشیر قبایل مختلف آن دوران را مجبور به پذیرشش کرد و بعد هم بنا بر کشور‌گشایی به آن سوی مرزها گشود و به طور حتم دینی که نمی‌توانست ادیان دیگر را تاب بیاورد و خدای بخشنده‌اش را که جا به جای قرآن فرمان کشتار کافرین (غیر‌مسلمانان) را می‌داد، در فیلم آقای مجیدی نخواهید دید… حتی اگر برخی از همین قصه‌های مذهبی را هم بپذیریم باز جای سوالهای بسیاری وجود دارد که مسلمانان به طور معمول پاسخهای درخوری برای آنها ندارند. سوالاتی چون ازدواج‌ محمد ۵۴ ساله با عایشه ۶ ساله (در برخی روایات ۹ ساله)، مجاز بودن کنیزی زنان و خوابیدن با آنها برای مسلمانان، مجاز بودن برد‌گی در اسلام، مجازات مرگ برای کسانی که از اسلام روی برمی‌گردانند (ارتداد)، کشتار غیر‌مسلمانان و جنگ با آنان برای پذیرش اسلام که در بسیاری از آیات قرآن آمده، برخورد با زنان و مجازات آنها در صورت نافرمانی از مردانشان و کشتار بی‌رحمانه مخالفین که یکی از آنها کشتن ششصد تا نهصد نفر از مردان بنی‌قریظه با دستور محمد و اسیر کردن زنان و دختران آنها بود،(1) تنها نمونه‌های کوچکی است از سوالاتی که اغلب مسلمانان جوابهای منطقی و مستدلی برای آنها ندارند…»

همانطور که ملاحظه می‌شود ایشان اذعان می‌دارند که نه تمامی مسلمانان، بلکه «اغلب» آنها جوابهای منطقی و مستدلی برای این شبهات  ندارند، خوب اگر برخی از مسلمانان جوابهای منطقی و مستدلی به این شبهات ارائه داده‌اند، آیا این بی‌انصافی نیست که آن جوابها را نادیده بگیریم؟!

اما مدعیات ایشان در خصوص تاریخ صدر اسلام به مواردی که گذشت تمام نمی‌شود، در ادامه به نقل از دکتر انصاری در نگاهی نو به اسلام، می‌نویسند:

«خرافه‌گرایی که پیش از این در شبه جزیره عربستان حاکم بود نیز در طرز فکر محمد بی‌تاثیر نبود. موجودات خیالی و واهی هم ‌چون جن، شیطان، فرشته، یاجوج و ماجوج و غیره که در آن زمان در میان مردم مطرح بود، بساطی را مهیا کرد تا همین مسایل در آینده به عنوان الهامات الهی در قرآن و اسلام آورده شود.»

مضاف بر اینها، ایشان بشارت حضرت عیسی مبنی بر مبعوث شدن پیامبری به اسم «احمد» را ادعای بی پایۀ مسلمانان برای اثبات حقانیت خودشان مطرح می‌سازند و پیامبر اسلام را محکوم می‌کنند که پس از قبولاندن پیغمبریش آیه‌هایی را به نفع خود می‌گفت تا اهداف خود را به پیش ببرد. نمونه‌ای را هم که مطرح می‌سازد ازدواج با زینب است:

«داستان زینب را که همه روایات معتبر آن را تاکید می‌کنند و در خود قرآن هم آمده نمونه بسیار واضحی است که محمد چگونه برای اهداف خود آیه‌هایی را به اسم خداوند و حکم او می‌ساخت تا هیچ مشکلی سر راهش نباشد. زینب زن پسرخوانده محمد زید بود و یک‌بار که محمد از خانه زید رد می‌شده زینب را بدون حجاب می‌بیند و همان‌جا تصمیم می‌گیرد که با او ازدواج کند. پسرخوانده‌اش که در گذشته برده بوده را مجبور به طلاق می‌کند و با زینب ازدواج می‌کند و همان‌جا هم آیه‌های قرآن نازل می‌شود: هنگامی که زید از آن زن جدا شد، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مومنان در ازدواج با همسران پسر‌خوانده‌هایشان (هنگامی که طلاق گیرند) نباشد…»

حال در مقام نقادی موارد مطروحه و پاسخگویی به آنها و ارائه توضیحات ضروری، موارد زیر را به اختصار برمی‌شمارم:

1ـ این ادعاء که اسلام در زمان پیامبر آن با زور شمشیر گسترش یافته ادعائی است که با کمی دقت در وقایع صدر اسلام بطلان آن ثابت می‌شود. کل دوران بعثت پیامبر اسلام 23 سال بوده که 13 سال آن در مکه و 10 سال آن در مدینه بوده است. در 13 سال اول که پیامبر اسلام زیر فشار مکیان بوده و عملاً نمی‌توانسته با زور شمشیر دین خود را گسترش دهد. در 8 سال اول دوران مدینه هم که مسلمانان همواره مورد هجوم مخالفانشان بوده‌اند، از جمله در جنگهای بدر، احد و احزاب، و در موارد دیگر هم به جهت شیطنت ها و آزار و اذیتی که بر مسلمانان وارد می‌شد ایشان به طبع در مقام واکنش برمی‌آمدند، مانند غزوه بنی‌نضیر، بنی‌قریظه، بنی‌مصطلق و خیبر. در سال ششم هجری مسلمانان با اینکه توانایی غلبه بر مکیان را داشتند با آنها در حدیبیه صلح کردند. در سال هشتم هم که مسلمانان بدون جنگی مکه را فتح کردند و بزرگترین مخالفان خود را امان دادند. تا اینجا شد حدود 21 سال، و تا زمان فوت پیامبر اسلام فقط حدود دو سال می‌ماند. حال در مدت این دو سال و با در نظر گرفتن بعد مسافت و شرایط سفر، مسلمانان اگر هم می‌خواستند، چقدر می‌توانستند دین خود را به زور شمشیر گسترش دهند؟! بنابراین پر واضح است که در زمان پیامبر اسلام، گسترش این دین به جهت زور شمشیر نبوده است. البته در بعد از پیامبر اسلام، پای شمشیر در گسترش دین بمیان آمده و اعمال خلاف بسیاری تا امروز واقع گردیده است، اما نمی‌توان گفت که این اعمال ناشی از آموزه‌های اصیل اسلام است، چرا که شاهدی در این خصوص در قرآن، که اصیل‌ترین متن اسلام است، یافت نمی‌شود و تمام آیاتی که مسلمانان را به قتال دعوت می‌نماید، از موضع دفاع است و نه تهاجم.

2ـ خدای اسلام جای جای قرآن، فرمان کشتار غیرمسلمانان را داده است، ادعاء دومی است که مطرح گردیده است. متأسفانه نگارنده مقاله مورد نقد ذکر نکرده‌اند که این جای جای قرآن کدام آیات هستند که در آنها خدای اسلام فرمان کشتار غیرمسلمانها را داده است. البته ایشان، به عمد یا به سهو، «کافران» را غیرمسلمانها قلمداد می‌کنند که خطائی بس فاحش است، چرا که هر یک از واژگان «کافر»، «مشرک»، «اهل کتاب» و … بار معنایی مخصوص به خود را در قرآن دارند و نمی‌توان گفت که همۀ غیرمسلمانها کافرند و حتی نمی‌توان گفت که همه مسلمانها کافر نیستند. زیرا کفر، پوشاندن حقیقت است و این از مسلمانان نیز به دور نبوده و نیست. چه بسیار از مسلمانها در طول تاریخ حقایق را پوشانده‌اند و در آن مصادیق، مصداق کافر گردیده‌اند. همانطور که پیش از این ذکر شد در قرآن هر جا که مسلمانان دعوت به قتال گردیده‌اند، در مقام دفاع بوده و نه تهاجم و معنای قتال منحصر در کشتن نیست، بلکه بار معنایی آن مطلق «نبرد کردن و مبارزه کردن» است.

3ـ هر چند اینکه عایشه در موعد ازدواج خردسال بوده یا نوجوان، محل تردید است، اما حتی اگر عایشه خردسال بوده باشد، این ازدواج مغایر عرف زمانه نبوده است و با رضایت عایشه بوده، و حتی شاید با پیشنهاد خود اوصورت گرفته باشد. ازدواج مشروط است به بلوغ جسمی و رشد فکری. بلوغ جسمی در برخی مناطق جغرافیایی در سنین خردسالی وقوع می‌یابد و رشد فکری هم نسبی بوده و متناسب توانایی فرد در رویارویی با مسائل پیش ‌رو و به اقتضاء شرایط خانوادگی و اجتماعی موضوعیت می‌یابد.

4ـ در مورد مجاز بودن برده‌داری در اسلام باید گفت که جهت ‌گیری آیات قرآن در این خصوص در آزاد سازی بردگان توسط مسلمانان بوده است و نه برده گرفتن. اسلام با مسأله برده‌داری به اقتضاء شرایط آن زمان، ضربتی برخورد نکرده و دستور نداده که هم اکنون همۀ آنهایی که به اسلام می‌گروند باید برده‌هایشان را آزاد سازند، بلکه تشویق نموده تا به تدریج این ساخت اجتماعی دگرگون شده، همه برده‌ها آزاد گردند. اگر اسلام ضربتی با این مسأله برخورد می‌نمود چه بسا بیشترین قربانی آن، همان بردگان آزاد شده بودند که دیگر حتی نمی‌توانستند معاش و امنیت خود را تأمین نمایند.

5 ـ مجاز بودن کنیز گرفتن برای مسلمانها و آمیزش جنسی با آنها نیز از دیگر ادعاهای مطرح شده است. اول باید مشخص نمود که کنیزان در زمره بردگان قلمداد می‌شوند یا نه. اگر در زمره بردگان قلمداد شوند که قرآن جواز برده گرفتن نداده است، بلکه تشویق به آزادسازی بردگان نموده است. اما اگر کنیزان به معنای خدمتکارانی باشند که به جهت فقر اقدام به خدمتکاری می‌کنند، در این صورت باید گفت که قرآن چنین جوازی را می‌دهد و از این دسته به عنوان «ملک یمین» یاد می‌کند. ملک یمین کسانی بوده‌اند که به جهت فقر یا بی‌کسی، در پیمان خدمتکاری دیگری در می‌آمدند و بعضاً حتی در خلوت او راه می‌یافتند و امور شخصی او را تصدی می‌کردند، اما این به معنای جواز آمیزش جنسی خارج از ازدواج با آنها نبوده است، بلکه قرآن مؤمنان را تشویق می‌کند که با ملک یمین خود ازدواج کنند و نسبت آقا و کنیز را به نسبت شوهر و همسر تبدیل نمایند. در اسلام، آمیزش جنسی خارج از ازدواج، مصداق زناکاری است و اگر به خواست یک نفر و به اجبار باشد، مصداق تجاوز به حقوق انسانی می‌باشد. 

6 ـ در مورد اثبات اینکه آیات قرآن جواز مجازات مرگ مرتدان را نمی‌دهد، مخاطبان گرامی را احاله می‌دهم به مقاله «کشتن مرتد؛ حکمی مغایر قرآن» از دکتر سید علی اصغر غروی و در اینجا به نقل از مقاله مذکور، فقط به یک آیه در رد چنین مجازاتی در قرآن اشاره می‌کنم: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ کُفْرا لَّمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلا»(نساء 137)، همانا کسانی که ایمان آوردند و بعد کافر شدند و دوباره ایمان آوردند و باز هم کافر شدند، سپس به کفر خود ‌افزودند، قطعاً خدا آنها را نمی‌آمرزد و آنها را به راهی هدایت نمی‌کند. بناءبراین قرآن مجازاتی برای بالاترین مرحله ارتداد که مدام اظهار ایمان کردن و کافر شدن و در کفر ماندن است، قائل نیست و فقط می‌گوید؛ خداوند آنها را نمی‌آمرزد.

در مورد برخورد با زنان و مجازات آنها در صورت نافرمانی از مردانشان، خوشحالم که نگارنده مقاله مورد نقد از واژه «برخورد» به جای «کتک زدن» استفاده کرده است، چرا که بنده در مقاله «مفهوم ضرب زنان ناشزه در قرآن» کوشیده‌ام که اثبات نمایم معنای ضرب در آیه 34 سوره نساء نه کتک زدن است، نه ترک کردن و نه موارد دیگر، بلکه «برخورد کردن» است، البته نه برخورد فیزیکی بلکه برخورد متناسب با نشوز واقع شده. در آن مقاله در مورد معنای نشوز هم بحث شده و اثبات شده که بار معنایی آن «ناسازگاری و سرکشی» است، ناسازگاری با چارچوبی که حقوق همسر را تضمین می‌کند و سرکشی از مراعات رفتارهای ملازم این چارچوب. از آنجایی که در مقاله مذکور مفصلاً به موضوع ضرب زنان ناشزه در قرآن پرداخته‌ام، در اینجا به ارائه توضیحات بیشتر نمی‌پردازم و مخاطبان گرامی را به آن مقاله احاله می‌دهم.

8 ـ  اما در مورد کشتار بی‌رحمانه بنی قریظه؛ واقعۀ رویارویی مسلمانان با بنی‌قریظه که از قبایل یهود ساکن در قسمتی از مدینه بودند، بلافاصله بعد از جنگ احزاب روی داد. مسلمانان با این قبیله در راستای حفظ امنیت پیمان بسته بودند و هنگامی که جنگ احزاب روی می‌دهد و سپاه مکه با وجود لشکریان فراوان نمی‌توانند از خندق دور مدینه عبور کنند و راه به جایی نمی‌برند، سران بنی قریظه به تحریک یکی از سران قبایل دیگر یهود که پیش از آن از مدینه به جهت پیمان شکنی رانده شده بودند، از پایبندی به پیمان خود با مسلمانان سر باز می‌زنند و قرار می‌شود که راه ورود سپاه مکیان به مدینه از قلاع ایشان میسر شود. این پیمان شکنی که در حکم مرگ و زندگی تمامی مسلمانان مدینه بود، آنها را به شدت برمی‌آشوبد و پس از مراجعت سپاه مکه به جهت شرایط بد جوی و کمبود آذوقه، مسلمانان قلعه‌های بنی ‌قریظه را محاصره می‌کنند که در نهایت به روایت قرآن برخی از افراد بنی‌قریظه در رویارویی کشته می‌شوند و برخی اسیر.(2) می‌توان گفت آنهایی که اسیر شدند، قطعاً در حین اسارت کشته نشدند و با شرایطی آزاد گشتند، مثلاً اسارت خود را خریدند یا به شرطی که مدینه را ترک کنند آزاد شدند، یا مورد بخشش قرار گرفتند، چرا که کشتن اسیر مورد تأیید آموزه‌های قرآن نبوده است. داستان حکمیت سعد بن معاذ و داوری او مبنی بر کشتار اسراء، از آنجایی که مملو از دروغ پردازیها و ضد و نقیضها می‌باشد، روشن است که از اسرائیلیات منقول در کتب تاریخی است که پرداختن بدان در حوصله این مقال نمی‌گنجد.

9ـ در مورد موجودات خیالی و واهی هم ‌چون جن، شیطان، فرشته، یاجوج و ماجوج و غیره در قرآن باید بگویم که بدفهمی زبان قرآن در طول تاریخ اسلام بسیار به مسلمانان زیان وارد کرده است، به گونه‌ای که ایشان از مفاهیم عمیق مندرج در آیات الهی غافل مانده، ظواهر کلامی آن را مراد پنداشته‌اند. آنها متوجه نبوده‌اند که برای بیان معقولات چاره‌ای جز تعبیر آنها به محسوسات و استفاده از ضرب المثلها و استعارات و کنایات و دیگر صنایع ادبی رایج در زبان عربی وجود نداشته است. در مورد معنای جن در قرآن، مخاطبان گرامی را احاله می‌دهم به جلد دوم کتاب آدم از نظر قرآن تألیف حکیم سید محمد جواد غروی، و در مورد شیطان و فرشته از ایشان دعوت می‌کنم مقاله اینجانب با عنوان «ابلیس؛ آتش قدرت طلبی، شیطان؛ زادۀ روابط قوا» و نیز پاسخ به پرسشهایی در خصوص آن مقاله را مطالعه بفرمایند. بحث در مورد بقیه موارد اینچنینی هم در این مقال مقدور نمی‌باشد.

10ـ اما در مورد بشارت حضرت عیسی مبنی بر مبعوث شدن پیامبری به اسم «احمد». همانطور که در ابتدای مقاله توضیح دادم عنوان این مقاله را از وجهی «تاریخ صدر اسلام در منگنه بی خردی موافقان و بی انصافی مخالفان» قرار دادم چرا که بسیاری از موافقان اسلام وقتی به تاریخ صدر اسلام می‌پردازند، خرد را به کناری می‌نهند و هرچه را در کتب پر از تحریف و خرافه پیشینیان می‌یابند، بر دیده می‌گذارند و می‌پذیرند و در دفاع از اسلام به همانها استناد می‌کنند و به اصطلاح بد دفاع می‌کنند، به گونه‌ای که این دفاع بد موافقان، بیشتر از هجوم مخالفان به فهم واقعیت تاریخ صدر اسلام ضربه زده است. وقتی موافقان غافل می‌شوند که پیامبر، پیامبر متولد نمی‌شود، بلکه با تزکیه خود و کوشش در جهت رشد انسانی خویش و به اقتضای نیاز بشریت به خواست و اراده الهی(3) به پیامبری مبعوث می‌شود، پیامبران را از مرتبه رفیع انسانی به موجوداتی بی اختیار و مجبور به خیر و خوبی پایین می‌آورند. هیچ پیامبری پیامبر متولد نشده است و در خردسالی پیامبر نبوده است بلکه با مجاهدتهایش در راه تعالی به مرتبه‌ای می‌رسد که خدای او را برای هدایت بیشتر خود او و نیز هدایت مردمان پیرامونش و حتی جهانیان مبعوث می‌گرداند. مگر پیامبر اسلام نمی‌گوید «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ‌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ»(کهف 110 و فصلت 6)، مسلمانان هم که قائلند آغاز وحی به پیامبرشان از حدود چهل سالگی او بوده است و از آن زمان به پیامبری مبعوث گشته است، پس چرا زندگانی پیامبر را در مدت این چهل سال به گونه‌ای تبیین و ترسیم می‌نمایند که گویا او از کودکی و حتی از بدو تولد و حتی قرنها پیش از تولدش پیامبر بوده است! حضرت عیسی بشریت را به پیامبری کسی بشارت می‌دهد که صفتش احمد یعنی پسندیده است نه نام و عنوانش. وقتی قرآن می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْ‌یَمَ یَا بَنِی إِسْرَ‌ائِیلَ إِنِّی رَ‌سُولُ اللَّـهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَ‌اهِ وَمُبَشِّرً‌ا بِرَ‌سُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ»(صف 6)، باید توجه نمود که «اسم» در زبان عربی به معنای صرفاً نام و عنوان نیست، بلکه مبین صفات صاحب آن عنوان است، پس وقتی می‌گوید «اسمه احمد» یعنی صفتش پسندیدگی است. همگان می‌دانند که نام و عنوان پیامبر اسلام «محمد» بوده است و نه «احمد». پس اگر مراد از «اسم»، نام و عنوان پیامبر اسلام بود و یا اگر قرار بر جعل این آیه توسط پیامبر اسلام بود، چرا نگفت «اسمه محمد»؟!

11ـ و اما در مورد ازدواج پیامبر اسلام با زینب. زینب دختر عمۀ او بوده و بسیار وی را دوست می‌داشته و پیامبر نیز به او علاقه‌مند بوده است با این وجود پیشنهاد می‌دهد که به ازدواج پسر خوانده‌اش درآید و زینب می‌پذیرد. اما علاقه زینب به پیامبر و نیز فاصله طبقاتی او با شوهرش، منجر می‌شود که علی‌رغم مخالفت پیامبر، زید از زینب جدا شود. پس از جدایی، پیامبر از اینکه واسطه این ازدواج ناموفق بوده و زینب علی‌رغم اینکه به خود پیامبر علاقه‌مند بوده اما به جهت پیشنهاد او با پسر خوانده‌اش ازدواج می‌کند، در دل خواهان جبران ما وقع و ازدواج با زینب می‌شود اما چون ازدواج با همسر پسر خوانده در عرف آن زمان نمی‌گنجیده، پیامبر این خواست را عنوان نمی‌دارد، اما خدای به او وحی می‌کند: «وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّـهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّـهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّـهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرً‌ا زَوَّجْنَاکَهَا لِکَیْ لَا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَ‌جٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرً‌ا وَکَانَ أَمْرُ‌ اللَّـهِ مَفْعُولًا»(احزاب 37)، «و آنگاه که به کسى که خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نیز] به او نعمت داده بودى، مى‌گفتى: «همسرت را پیش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار» و آنچه را که خدا آشکارکننده آن بود، در دل خود نهان مى‌کردى و از مردم مى‌ترسیدى، با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسى. پس چون زید از آن [زن‌] کام برگرفت [و او را ترک گفت‌] وى را به نکاح تو درآوردیم تا [در آینده‌] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان ـ چون آنان را طلاق گفتند ـ گناهى نباشد، و فرمان خدا صورت اجرا پذیرد.»(ترجمه فولادوند) همانطور که در آیه و ترجمه آن ملاحظه می‌شود، بر خلاف گفتۀ نگارنده مقاله مورد نقد، پیامبر اسلام نه تنها زید را مجبور به جدایی از زینب نمی‌کند، بلکه از او می‌خواهد که همسرش را نگاه دارد و از او جدا نشود. وقتی که نگارنده مذکور، داستان جعلی ازدواج با زینب را متکی بر «روایات معتبر» می‌داند و حتی آن را به ناروا مندرج در قرآن عنوان می‌دارد، و به پیامبر اسلام افتراء می‌زند که این «نمونه بسیار واضحی است که محمد چگونه برای اهداف خود آیه‌هایی را به اسم خداوند و حکم او می‌ساخت تا هیچ مشکلی سر راهش نباشد»، آیا نباید این قیبل مخالفتها با اسلام را مصداق بی انصافی تلقی کرد؟! ایشان در نقد فیلم آقای مجیدی بدرستی می‌گویند:

«نکته مهم تاریخی دیگری که در فیلم رعایت نشده است حجاب زنان فیلم است. می‌دانیم حجاب در ایران ضروری است اما اگر فیلمی با این هزینه هنگفت که ادعای وفاداری به تاریخ را دارد ساخته می‌شود در پوشش بازیگرانش نباید این همه از واقعیت فاصله بگیرد…»

و بعد اضافه می‌کنند که «آیات حجاب سال پنجم بعد از هجرت نازل شده و زمانی بوده که محمد با زینب، زن طلاق گرفته پسرخوانده‌اش ازدواج می‌کند». جدای از اینکه این ادعاء در مورد آیات حجاب درست است یا نادرست، توجه ایشان را جلب می‌کنم به تناقض‌ این مدعاء با روایت جعلی مربوط به چرایی ازدواج پیامبر با زینب؛ ایشان در آنجا می‌گویند «یک ‌بار که محمد از خانه زید رد می‌شده زینب را بدون حجاب می‌بیند و همان‌جا تصمیم می‌گیرد که با او ازدواج کند»، خوب اگرقبل از این ازدواج حکم حجاب نبوده است، پس پیامبر اسلام، پیش از آن، زینب را بارها و بارها بی‌حجاب دیده بوده است، بنابراین رؤیت زینب در هنگام بی‌حجابی نمی‌توانسته دلیل علاقه پیامبر و ازدواج او با زینب باشد.

در پایان به ذکر فراز دیگری از مقاله مورد نقد می‌پردازم تا با در نظر گرفتن آنچه که در این مقاله نگاشته‌ام گوشۀ دیگری از بی انصافی مخالفان اسلام در مواجهه با قرآن و پیامبرش و قیاس مع الفارق آنها با تاریخ سیاهی که به اسم اسلام و مسلمانی رقم خورده و می‌خورد آشکار گردد:

  «نمونه بارز اسلامی که محمد به وجود آورد را در دوران کنونی ایران و حتی داعش می‌توانیم ببینیم که اسلام سیاسی و شعار سیاست ما عین دیانت ما است را دنبال می‌کنند. بر همین اساس است که بسیاری قوانین بدوی دوران اسلام در دنیای کنونی که بسیاری از روشن‌بینی‌ها صورت گرفته و دستورات دینی بسیاری زیر سوال رفته است هنوز در ایران و داعش و عربستان سعودی به دنباله روی از قرآن صورت می‌پذیرد و مجاز است. بر همین اساس است که اعدامهای بی‌شماری به جرم غیر‌مسلمان بودن و محارب اسلام و خدا بودن(4) انسانها هنوز در ایران و سایر کشورها صورت می‌گیرد و حکم شرعی بسیاری از آنها هم آیه‌های قرآن و از بین بردن کفار (غیر‌مسلمانان) است که در دوران خود محمد هم صورت می‌گرفت.»

نیما حق پور ـ 3 مهر 1394

Nima.haghpoor@gmail.com

www.nima-haghpoor.blogspot.com

 

 

پی‌نوشتها:
1- ایشان در جای دیگری از مقاله می‌نویسند: «عدم خشونت (نمی‌گوییم مهربانی و می‌گوییم عدم خشونت) محمد فقط زمانی انجام می‌شد که دیگران دین او را می‌پذیرفتند. در غیر این‌صورت همه مشرکان باید با فرمان خداوند (طبق آیه‌های قرآن) از بین می‌رفتند… کینه‌توزی او در جاهایی که دیگران با او پیمان نمی‌بستند به حدی بود که با فتح آن قبیله هیچ فرصتی به آنها نمی‌داد و آنها را از لب تیغ می‌گذراند (کشتار بنی قریظه).»

 2- «وَأَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُ‌وهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّ‌عْبَ فَرِ‌یقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُ‌ونَ فَرِ‌یقًا، وَأَوْرَ‌ثَکُمْ أَرْ‌ضَهُمْ وَدِیَارَ‌هُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْ‌ضًا لَّمْ تَطَئُوهَا وَکَانَ اللَّـهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرً‌ا»(احزاب 26 و 27)

 3ـ برای اطلاع از نسبت اراده‌های الهی و انسانی، رجوع کنید به مقاله «زمان، علم خدا و نسبت اراده‌های الهی و انسانی» و نیز مقاله «توحید، روابط قوا، ثنویتها و موازنه‌ها» از نیما حق پور.

 4ـ در خصوص حکم محاربه، مخاطبان گرامی را دعوت می‌نمایم مقاله «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» از نیما حق پور مطالعه نمایند.

 

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید