امروزه بحث بر سر قرآن، الهی بودن یا نبودن، عصری بودن یا نبودن، بی نقص بودن یا نبودن، گویا بودن یا نبودن و … آن بسیار است. اما تمامی این بحثها، منوط است به نگرش ما به صفات الله که بعضی بدان میپردازند و برخی از آن غفلت میکنند. اگر قرآن الهی باشد، یعنی از جانب الله بر پیامبر نازل شده باشد و او نقشی به جز مهبط آن نداشته باشد، دیگر سخن راندن در مورد قرآن بدون در نظر گرفتن صفات الله صواب نیست. جناب ابوالفضل ارجمند در مقالهای با عنوان «مخاطبان قرآن»(1)، مدعی شدهاند:
«زمان و مکان در قرآن نسبی است. مرجع زمان و مکان نقطهای است که پیامبر با مخاطبانش سخن میگوید، مخاطبانی که در نزدیکی پیامبر زندگی میکنند… اگر گزارههای صحیح قرآن را از زمان و مکان نزولشان خارج کنیم، به گزارههایی غلط تبدیل میشوند… تمام آیات قرآن، بدون هیچ استثنایی، به زمان و مکانی که مخاطبان این آیات در آن قرار دارند وابستهاند… اگرچه سایر مردم جهان هم میتوانند قرآن را مانند هر کتاب دیگری ترجمه و مطالعه کنند و از مطالب آن بهره ببرند، اما آنان مخاطب قرآن نیستند… دشواری فهم قرآن فقط ناشی از ابهام در معنی بعضی از کلمات و اصطلاحات نیست. آیاتی از قرآن متناسب با فرهنگ خاص مخاطبان قرآن نازل شده است و به اتفاقاتی وابسته است که در زمان پیامبر روی داده است… هیچ پیامبری نمیتوانست رسالت جهانی داشته باشد. برای اینکه پیامبری رسالت جهانی داشته باشد باید تمام جهان را بگردد و پیام خدا را با زبان روشن محلی به مردم اقوام گوناگون ابلاغ کند… قرآن برای عربزبانانی که در زمان پیامبر زندگی میکردند ساده و روشن بوده است و برای خوانندگانی که امروزه آن را مطالعه میکنند مبهم و ظنی الدلالۀ است… همه مردم جهان در هر زمان و مکانی که باشند میتوانند قرآن را مانند هر کتاب دیگری به زبان خود ترجمه کنند و در حدی که از طریق ترجمه و برداشتهای ظنی امکان دارد از مطالب کلی آن استفاده کنند، اما ملزم نیستند احکام فقهی قرآن را اجرا کنند، به این دلیل ساده که مخاطب این احکام نیستند. با مرور مختصری بر تورات و انجیل و قرآن میتوان دید که احکام فقهی پیامبران از قومی به قومی دیگر و از زمانی به زمانی دیگر تغییر کرده است. از این رو حتی با این فرض که متخصصان مذهبی بتوانند روشن کنند که خدا در احکام قرآن قطعا چه گفته است و چه منظوری داشته است، باز هم معلوم نیست حکمی که زمانی برای قومی خاص نازل شده است در زمانی دیگر و برای قومی دیگر معتبر باشد...»
جناب ارجمند ابتداء باید مشخص کنند که قرآن را الهی میدانند یا نه؟ یعنی آیا قائل هستند به اینکه قرآن از جانب الله بر پیامبر نازل گشته است و پیامبر در نزول آن فقط مهبط بوده است یا نه؟ ایشان اگر قرآن را غیر الهی میدانند، دیگر بحثی نیست، چرا که مدعیاتشان متناسب است با اینکه قرآن غیر الهی باشد. و بنده چون قرآن را الهی میدانم، در مورد مدعیاتی که پیامد غیر الهی بودن قرآن است، بحثی نمیکنم. اما اگر الهی میدانند، در نقد مدعیات ایشان باید گفت:
صفات الله مطلق است، یعنی در علم او، توانایی او، حکمت او و دیگر صفات او نقصانی نیست. وقتی صفات الله مطلق باشد، فعل او نیز خالی از نقصان است و در نتیجه هیچگاه نیازی به اصلاح یا تغییر آنها نخواهد بود و از این رو است که در سنن الهی، تبدیل و تحویلی رخ نمیدهد: «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا»(فاطر 43). در این صورت آن دسته از آفریدههایی که ارادههای انسانی در آفرینش آنها دخل و تصرف نمیکند، در کمال صحت و دقت خلق میشوند و تا بینهایت عمر خواهند کرد، چرا که آنچه موجب تباهی و نابودی یک پدیده میشود، نقصانها و ناهماهنگیهای موجود در آن پدیده، یا تعارضها و تضادهای آن با پدیدههای دیگر است.(2)
حال با این اوصاف، اگر قرآن الهی باشد یعنی منتج از صفات مطلق الله باشد، و ارادههای انسانی در کمیت و کیفیت نزول آن دخل و تصرف نکرده باشد، پس صحت و دقت گزارههای آن هم مطلق و همه مکانی و همه زمانی است. چرا همه زمانی و همه مکانی؟ زیرا خداوند علیم است و حکیم و قدیر و …، بنابراین وقتی قرآن را نازل میکند، و پیامبر آن را خاتم انبیاء معرفی میکند(3) و قرآن را برای جهانیان میداند،(4) آنچه را میگوید ناظر به همه زمانها و مکانها میباشد، یعنی آیات قرآن را با توجه به بستر نزول، طوری خلق میکند که صحت و دقت گزارههای آن، همه زمانی و همه مکانی باشد و خاتمیت و للعالمین بودن آن نقض نشود.
از این رو برای فهم قرآن (از منظر الهی بودن آن)، اولین پیش فرض این است که صحت و دقت گزارههای قرآن در همه زمانها و مکانها نقض نمیشود، یعنی گزارههای قرآن، بیان امور مستمر واقع هستند که در گذر زمان و جابجایی مکان مصداق مییابند و باید کوشش نمود مصادیق آنها را به درستی تشخیص داد و از هدایت الهی بهره برد. برای این مهم، از نظر بنده بهترین روش، «فهم قرآن به روش پازل» است که مبانی آن را در مقاله «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» توضیح دادهام و تاکنون در سه مقاله دیگر نیز،(5) به روش مذکور، به استخراج معنای صحیح آیات 60 سوره نور، 34 نساء و 234 بقره پرداختهام و نشان دادهام که احکام مندرج در این آیات، اگر درست فهم شوند، امروزه نیز مصداق دارند و قابل اجراء و مفید فایده هستند، البته اثربخشی آنها منوط به اختیار عاملان است و نه به اکراه و اجبار ایشان، «لا إکْرَاهَ فِی الدّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیّ»(بقره 256)
نیما حق پور ـ 26 مهر 1394
پینوشتها:
1ـ
http://neeloofar.org/abolfazle-arjomand/1139-260794.html
2ـ رجوع کنید به مقالههای «زمان، علم خدا و نسبت ارادههای الهی و انسانی» و «توحید، روابط قوا، ثنویتها و موازنهها» و «ویژگیهای قدرت، ویژگیهای حق» از نگارنده
3ـ احزاب 40
4ـ فرقان 1 ـ تکویر 27 ـ ص 87 ـ قلم 52 ـ انبیاء 71 ، 91 و 107 ـ عنکبوت 15 ـ یوسف 104 ـ آل عمران 96 و 108 ـ روم 22 ـ انعام 90
5ـ مقالههای «جواز تخفیف پوشش و آسودگی زنان در حضور برخی نامحرمان»، «مفهوم ضرب زنان ناشزه در قرآن» و «جواز عدم مسؤولیت پذیری در قبال برخی از زنان بیوه»