درویرانی وانحطاط یک جامعه عواملی موثرند که به سه عامل مهم باید بیشترتوجه نمود که گاهی برخی ازهموطنان از نقش بعضی ازاین عوامل غافل هستند. 1- زورگوی خارجی 2- زورگوی داخلی 3-مردمی بی تفاوت وتماشاچی. همیشه دو زورگوی خارجی وداخلی جزبه زیان ملت ها کاری انجام نداده ونخواهند داد علاوه برآن این دوهیچ وقت قابل اعتماد نبوده ونخواهند بود. گاهی دربسیاری موارد این دوسلطه گرهمدیگرراتقویت نموده وبه همدیگرنان قرض میدهند دربسیاری ازکشورها زورگوی داخلی نوکروسرسپرده زورگوی خارجی است وحافظ منافع اوست وازطرفی سلطه گرداخلی دست به هراقدامی بزند تنها برای بقای خویش است نه دلسوزی برای مردم زیرا اگر دلسوزمردمش باشد به آنها زورنمی گوید و ویرانی وخسارت بردوش آنان نمی گذارد وسلطه گرخارجی نمی تواند طرفدارآزادی ودموکراسی باشد زیرا یک آزادیخواه نمی تواند دوستان دیکتاتورداشته باشد ویا با دیکتاتورها وارد معامله وبده وبستان شود ونباید فراموش کرد وقتی ابزارهای فشاردردستان زورگوری خارجی باشد زورگوی داخلی فاقد اختیارمیشود وچاره ای جزتسلیم نداشته اگرچه نزد ملت های خود به لاف زنی ودروغ گویی روی آورد. درچنین فضایی هیچ تضمینی وجود ندارد که این دوسلطه گردیگردست به بحران سازی وتخریب وویرانی بزیان ملت ها نزنند زیرا حیات آنان دربحران وخسارت وسلطه گری است. وانگهی وقتی عملکرد این دوسلطه گرکشوری را ازنظراقتصادی وسیاسی وفرهنگی واجتماعی ومحیط زیست به فلاکت ونابودی میکشاند بمعنای فروپاشی یک کشوراست مگرفروپاشی شاخ ودم دارد؟ فروپاشی ازدرون بدترین نوع فروپاشی است که ممکن است دیگرقابل جبران هم نباشد اگرقدرتهای سلطه گرخواهان فروپاشی نیستند پس چگونه است که سالها ست تلاش میکنند که آزادی درخاورمیانه جان نگیرد مگرفروپاشی تنها بوسیله بمب وموشک است گرچه هرجالازم دیده اند بمب وموشک هم بکاربرده اند وقتی کشوری را ازدرون فلج کردی دیگر نیازی نیست دوباره برسراوبمب وموشک بریزی وازطرفی کارشناسان معتقدند که هرقدرتی دوست دارد که همسایه ورقیبش همیشه درضعف باقی بماند وبه گمان این حقیرتا اینجای کارغرب(غرب سلطه گرونه غرب آزادیخواه) وشرکاء به اهداف خود رسیده اند . واما
هرکس از جنگ وخونریزی وکینه ها وانتقام ها اندکی اطلاع وتجربه داشته باشد باید بداند که شعله های جنگ درخاورمیانه به این زودی ها وبسادگی فروکش نخواهد کرد.زیرا برخی معتقدند جنگ افروزان جنگ رابرای جنگ نمی خواهند بلکه به امید سود ومنافعی آتش بپا میکنند وهرموقع این منافع وسود ایجاب نماید جنگی هم درپی خواهد داشت صدام وقذافی همه چیزرا پذیرفتند پس چه شد که بدان سرنوشت دچارگردیدند. ازطرفی آمده است که اسرائیل بدون هشدارپیشاپیش نیروگاه اوزیراک عراق رادر1981 ونیروگاه دیرالزور سوریه رادر 2007 با خاک یکسان کرد. پس آیا میتوان گفت ویا پیش بینی کرد که دیگرجنگی رخ نخواهد داد؟ وزورگوی داخلی که ازبیگانه برای بقای خود تضمین میخواهد نمی داند که بیگانه عهد وپیمان نمی شناسد وهرموقع منافعش حکم کند بسادگی نوکرش راعوض خواهد کرد ولوبافریب افکارعمومی ، وهرآدم عاقل وبابصیرتی میداند که کاپیتالیسم بی رحم عهد وپیمان وتضمین نمیشناسد چه این تضمین کتبی باشد وچه وشفاهی .
اما درمورد اقتصاد ایران تجربه پیش ازتحریم ها نشان می دهد که بنای اقتصاد مصرفی ونامتعادل ووابسته بود وامروزاگرهم همه تحریم ها لغو ونه تعلیق شوند امیدی به شفای این بیمارنیست وبرخی ازاقتصاددانها هم معتقدند تنها 25 درصد ازمشکلات اقتصادی مربوط به تحریم هاست ازطرف دیگرمعمولا وقتی کسی ازنظراقتصادی ورشکست یا بیکارمیشود ازاوسوال میکنند که حالا ازکجا میخوری؟ یا جواب میدهد ازمایه میخورم ویامیگوید قرض میکنم وآه دربساط ندارم .درتجربه قبل ازتحریم ته مانده ای بود امااکنون آن ته مانده یا آن مایه هم دیگروجودندارد نه تنها ندارد بلکه بدهکاروچنان آسیب دیده است که هرلحظه امکان مرگش میرود .علاوه برآن به غیرازعدم مایه های اقتصادی مایه های اجتماعی واخلاقی وارزشها وفضیلت های دینی ووجدانی هم ازجامعه کوچ کرده اند .
بقول نویسنده ای هم ثروت ازدست رفته وهم ایمان به سرقت رفته ، محیط زیست واموربین المللی ومنطقه ای هم که جای خود دارد.امروزدیگراموری چون کسربودجه ، بدهی های دولت، فساد، قاچاق، تورم ورکورد، نقدینگی بالا، فرارمغزها بحران های اجتماعی ، عدم امنیت بویژه اقتصادی، بیکاری، رانت خواری ،کاهش درآمدنفت، تبعیض ها، تعطیلی کارخانه ها،وجودبنیادها ومراکزی که خارج ازکنترل دولت اند، مشکلات سیستم بانکی ،مهمتراینکه این سرمایه گذاراست که راستی آزمایی میکند وتا ازهرجنبه ای اطمینان نیابد دست به کاری نخواهد زد و……… برکسی پوشیده نیست . اکنون باید پرسید مشکلات انبارشده این سی وچند سال قابل حل هستند وفرصت جبران همه آنها برای مردم وجود دارد یانه ؟
آیا ما ایرانی ها اززیرباراین همه فساد وویرانی ازنفس افتاده ایم یا آتش فشانی درپس این سکوت وآرامش ظاهری نهفته است ؟
وآیا مشکلات انبارشده سی وچند ساله که حاصل کارجماعتی کودتا چی است بدست مردم قابل حل است یا بدست همین عوامل کودتا چی ؟ پاسخ روشن است زیرا اینان اگراهل سازندگی بودند این همه ویرانی ببارنمی آوردند مهمتراینکه وقتی تسلیم بیگانه شدی باید به هرسازی که میزند برقصی اگرفرض را هم براین بگیریم که عده ای ازاین کودتاچیان راضی به این تسلیم نیستند راه حل دیگری هم ندارند چرا که واقعیت امر این است که اهرم فشاروزوردردستان کدخداست ودستان طرف مقابل خالی است وتنها کارش خالی بندی وبلوف است وکدخدا این رابدرستی فهمیده وخوشبختانه یا شوربختانه دیگرقابل پنهان کردن نیست . وبازاگرامروز عده ای همان بازی کهنه وپوسیده راتبلیغ میکنند، که اگرفلان گروه فرش را اززیرپای رقیب بکشد چنین وچنان خواهد شد، درصورتی که همه این ویرانی ها حاصل کاراین جماعت است چه یک جناح شوند وچه دوجناح، چه جنگ آنها واقعی باشد وچه زرگری ونمایشی (نمایش هایی که برای فریب است وسرگرمی) توان حل مشکلات را نخواهند داشت وآیا کودتاچی امروزهمان توان وامکانات وموقعیت دیروز را دارد یا اکنون بسان درختی شده است که ریشه هایش پوسیده شده است وهرکدام ازاین دوجناح به حذف ومرخص کردن دیگری موفق شود تغییری حاصل نخواهد شد زیرا هیچکدام اعتقادی به آزادی نداشته وآزادی را تاآنجا میخواهند که موجب بقای خودشان شود و گذشته هرکدام ازاینها نشان داده که امتحان خود را چگونه پس داده اند. چند باربرای جنابعالی نوشتم که این دولت تنها فرصت میسوزاند وهم او وهم سایرکودتاچیان امید به این دارند که شاید با گذشت زمان راه نجاتی پیدا شود غافل ازاینکه اکنون اینان درزمان دیگری با موقعیت ویژه وامکانات اندک وگزافه گویی ولاف زنی بسیار بسرمیبرند وازطرفی قوانین حاکم برهستی باکسی خویشاوندی ندارند.
سوالی که خوب است همه این کودتاچیان پاسخ دهند اینکه شما ها که رفتنی شدیدآیا نمی خواهید وطنی باقی بماند که لااقل فرزندان ونوادگانتان زندگی خوبی داشته باشند یا اینکه میخواهید به سرنوشت خودتان مبتلا گردند که دراین دنیا کارتان فساد درزمین بود ودرآخرت هم نتیجه اش معلوم است ؟ خود دانند چه جامعه منحط شود وچه حیات دوباره یابد اینان رفتنی شدند. زنده بادآزادی زنده باد استقلال زنده باد جنبش همگانی ملت ایران .شاد وپیروزورستگارباشید.آبان 94