back to top
خانهدیدگاه هاتبریک «کمیتۀ من کاندیدا می شوم» به خاطر نام نویسی گسترده! واقعاً...

تبریک «کمیتۀ من کاندیدا می شوم» به خاطر نام نویسی گسترده! واقعاً به چه کسی باید تبریک گفت؟!، از تقی روزبه

Roozbeh-Taghi 2-1 رمزماندگاری نظام: “احساس مسئولیتِ مردم که در حضور در انتخابات جلوه گر می شود و دشمن را ناکام می گذارد از عناصر ماندگاری انقلاب است- علی خامنه ای”

 
سخن از نام نویسی برای کاندیدای نمایندگی در انتخاباتی است که به غیر دموکراتیک و غیرمنصفانه بودن آن اذغان می شود. تبریک برای کدام موفقیت؟: از این که رکوردی جابجا شده و حدود ۱۴۰۰ نفر از زنان در سراسرکشور برای کاندیدا شدن نام نویسی کرده اند. در این جا این سؤال مطرح است که واقعاً به چه کسی باید تبریک گفت؟. به مردم، یا به حاکمیتی که در اوج انزوا و بدون دادن هیچگونه آش نذری و پیش کش و سهمیه ای، این چنین با “امدادهای غیبی” مواجه شده است؟!. شاید هم به جای باران سیل آمده و نگرانند، و ما بی خبر؟!. در پاسخ به این سؤال، ضمن اعتراف و اذعان به نتیجه قابل پیش بینی خروجی نظارت استصوابی شورای نگهبان، صرفنظر از برخی لفاظی های تو خالی چون نگهداشتن پاس حق انتخاب شدن و انتخاب کردن و ایفاء وظایف شهروندی، اساساً به اصطلاح رقابتی بودن آن در چهارچوب جناح بندی های حاکمیت و نیز بهره برداری از فرصت ها برای طرح مطالبات استناد می شود، گویی که رقابت های مهندسی شده باندهای قدرت از ماهیت ضددموکراتیک آن می کاهد و نتیجه این گونه بهره برداری ها از “فرصت های انتخاباتی”، از جمله زندان و حصر و ممنوع التصویر و ممنوع البیان بودن و تهدید به تکه پاره کردن رقبا و… پیش رویمان نیست. و گویی که بدون شرکت در “انتخابات” نمی توان از فرصت ها به اشکال دیگری برای طرح مطالبات استفاده کرد. بدیهی است که نفس وجود رقابت بین باندهای حاکمیت و حتی بهره گیری از تشتت در صفوف حاکمیت و دشمن برای تقویت قطب مستقل و مردمی امر تازه ای نیست. در اصل مراد اصلی این رویکرد، جز مشارکت در دعواهای درونی حاکمیت حول تقسیم قدرت و تقویت این یا آن باند و جناح و لاجرم تبدیل شدن به زائده و سیاهی لشکر قدرت نیست. وگر نه کمتر کسی پیدا می شود که پس از گذشت نزدیک به ۴۰ سال از عمر حاکمیت، به خود جرئت بدهد که به کرامات ولایت فقیه و نظارت استصوابی در حق نیروهای مستقل دل ببندد. بر این اساس این پرسش مطرح می شود که آیا آن را باید فرصتی برای مشروعیت یابی رژیم بشمار آورد، یا فرصتی برای مشروعیت زدایی از آن؟. آیا کسی در جهان، حکومتی مستبد را می شناسد که از خیل مشارکت گسترده به اصطلاح شهروندانش در انتخابات تحت کنترل و مهندسی شده که اساس آن را تمکین به مقررات و باید و نبایدهای نظام با هدف مشروعیت بخشیدن و بازتولید خود تشکیل می دهد، ناخرسند و ناخشنود باشد، و به آن نبالد؟ آیا خامنه ای پس از نزدیک به سه دهه حکومت از سرغفلت و نادانی به منافع خود است که از مخالفان نظام می خواهد که برای پرشور و پرنفس کردن آن در انتخابات شرکت کنند؟ آیا او نمی فهمد آن مخالفی که هوس اسم نویسی به کله اش زده، نقداً دم درِ خانِ اولِ اسم نویسیِ باید با سپردن یک تعهد کتبی، التزام و اعتقاد خود به نظام اسلامی و ولایت فقیه را ابراز کند تا نوبت به خان های دیگر برسد؟. بدین ترتیب کسی که هوس شرکت به سرش زده باشد، خود باید اولین شلیک را به باورهای دموکراتیک اش، اگر که چنین باورهایی وجود داشته باشند، وارد بکند!.  
 
ظاهراً تحولات بحرانی منطقه و ظهور داعش، جماعتی را چنان سراسیمه کرده و عنان از کف آن ها ربوده و افق دیدشان را تیره و تار ساخته است که به قول معروف از ترس جهنم به مار غاشیه پناه برده اند. در ابراز شادمانی گوی سبقت را حتی از خود سردمداران و کارگزاران رژیم ربوده و با زدن چوب حراج به همۀ ارزش ها و شاخصه های دموکراتیک، چنان ناشکیبا و دوان دوان، ای کاش که به سوی سراب و نه به سوی باتلاقی، که آغوش خود را برای فرو بلعیدن گشوده است، روان شده اند که سرانجامش خواب از چشم آدمی می رباید!. یا شاید آنچه را که می بینیم و می شنویم واقعیت نداشته و در عالم خواب و بیداری است! و اگر چشمان خویش را بگشاییم این بختک نیز گریبانمان را رها کرده، بال گشاید و غیب گردد. اما نه! متأسفانه پیام تبریک به مناسبت ورود به میدان بازی و باتلاق انتصابات رژیم واقعیت دارد*.
 
باری، هدف مشارکت گسترده در “انتخابات” است و وظیفه این کمیته همانطور که از نامش پیداست تشویق زنان و دیگر افراد به حضور هرچه بیشتر در مجلس شورای اسلامی است. گرچه حتی خودفراخوان دهندگان هم امیدی به عبور کاندیدهای مستقل و مدافع حقوق زنان ندارند و بهمین دلیل پایان بیانیه خود را با یک “اگر” به پایان می رسانند. “اگر” که شورای نگهبان و نظارت استصوابی اجازه دهد….
 
پارادوکس قدرت و جامعۀ مدنی:
 
دفاع واقعی از جامعۀ مدنی و حضور در قدرت را نمی توان باهم جمع کرد. اقتضای قدرت، علی الخصوص اگر تمامیت خواه  و از نوع ولایت مطلقۀ فقیه باشد که تمامی هم و غمش در کل حیات سیاسی خود فرو بلعیدن جامعۀ مدنی به تمامی در خود بوده است، تضعیف و بی یال و اشکم ساختن آن بویژه از طریق مشارکت صوری در قدرت است. برعکس اقتضای شکوفایی واقعی جامعه مدنی فاصله گرفتن از هیولای سیری ناپذیرقدرت و از سیستم و اعمال فشار به آن از بیرون است. البته کنش مشارکت جویانه در سیستم توسط این نوع کنشگران امر تازه و تجربه نشده ای نیست. شاید برای خود مدافعان کمپین تازگی داشته باشد و آن را نسبت به کمپین های قبلی یک گام به جلو به پندارند، اما در اصل جز ایفای همان نقش قدیمی و تجربه شده با چهره های جدید نیست. ایفای نقشی که سرانجام رسوایی اش به کرات تِسْت شده است و لاف زنی مدعیان تازه نفس نمی تواند تغییری در نتیجۀ اجتناب ناپذیر آن بدهد. در بهترین حالت به اندازه ای که این رویکرد موفق شود، به همان اندازه ادغام جامعه مدنی با دولت یا دولتی شدن جامعۀ مدنی قوام پیدا می کند که البته برای جبهۀ مقاومت سهم مهلکی بشمار می رود. نردِ دل بستن به قدرت در کنار لافِ دفاع از جامعۀ مدنی توسط اصلاح طلبان حکومتی را قبلاً هم آزموده ایم. بطور نمونه سرنوشت تشکل سراسری تحکیم وحدت با آن یال وکوپالش، وقتی که هدف خویش را به جای تقویت واقعی جامعه مدنی و یا جنبش دانشجویی، خزیدن به قدرت و کسب نمایندگی مجلس و حمایت و تقویت جناحی از حاکمیت و لاجرم تبدیل شدن به تسمه نقالۀ عروج یک جناح به قدرت در منازعات درونی حاکمیت قرارداد، در برابر همۀ ما قرار دارد. نصیب نهایی آن ها از حضور در قدرت، چیزی جز همان اسکلت بجا مانده از ماهی صید شده و بزرگ پیرمرد و دریا در پی تهاجم کوسه ماهی ها نبود. تجربه و تاریخ، درس های بزرگی برای آموختن دارد. اگر کسی به آن ها وقعی ننهد، آنگاه ناچار است که خود، آنرا به شکلی مضحک و رقت آور به روی صحنه بیاورد. تکرار چنین صحنه کمیکی، مربوط به آیندۀ دور نیست، بلکه از همین حالا، از زمانی که نمایش انتخاباتی شروع می شود، آغاز می گردد: فراخوان برای حضورگسترده در “انتخابات” و ابراز تشکر و تبریک بخاطر گرم کردن تنور انتخاباتیِ سیستم را باید تنها چشمۀ اول به حساب آورد. ضرب المثلی می گوید از تفنگ خالی دو نفر، بیش از همه باید به ترسند: نخست کسی که آن را بدست گرفته و آمادۀ شلیک است، دوم کسی که تفنگ به  طرف او نشانه رفته است، ولی از خالی بودنش بی خبر است. اما وای به وقتی که خالی بودن تفنگ برای طرف عیان شده باشد!. حالا حکایت ماست!. 
 
ظاهراً برای حامیان این کمپین، ۳۷ سال تجربه و فرجام جریان ها و کسانی که می کوشیدند به حاکمیت دخیل ببندند،  برای عیان شدن ماهیت به غایت ضد دموکراتیک و ضد زن نظام و نیز سرنوشت رقت بار کسانی که به آن دخیل بستند، کافی نبوده است که این چنین پای در رکاب بسیج مردم برای شرکت در “انتخابات” نهاده اند. پی آمدهای اینگونه خیز بی مهابا به سوی سیستم، متأسفانه فراتر از این حرف هاست. آن ها هنگامی به فکر دخیل بستن به قدرت و درخواست سعه صدر از شورای نگهبان افتاده اند، که اولاً پارادایم اسلام سیاسی با گذراندن به اصطلاح دورۀ شکوفایی و بالندگی خود، در فاز انحطاط کامل و به غایت ارتجاعی خویش قرار گرفته است. این انحطاط را می توان در گونه های مختلف اسلام سیاسی در منطقه، اعم از گندیدگی کامل جمهوری اسلامی، اعم از عملکرد و یا گفتمان که اعلام سرراست نظارت ناپذیری نظام تبلور آن است، و اسلام گرایی میانه رو حزب عدالت و توسعۀ ترکیه، و یا خلافت اسلامی نوع داعشی و غیرداعشی آن، به روشنی مشاهده کرد. ثانیاً شکاف بین مردم و حاکمیت، و لاجرم درجۀ انزوای رژیم در بیشترین حدِ خود قرار گرفته است. شکاف بین دوگانه جامعۀ رسمی و جامعۀ واقعی، بیش از هر زمانی به یک واقعیت مشهودی که دره ای ژرف و پرنشدنی بین آن ها حائل شده است، و بر همین اساس متقابلاً کنش معطوف به جامعه و مبارزه مدنی- اجتماعی برای تغییر جامعه بیش از هر زمانی در برابر گزینۀ معطوف به قدرت قرار گرفته است. در حقیقت شعار کانونی شده و دست بالای “انتخابات” کنونی، نظارت ناپذیر بودن ولایت فقیه و رهبر نظام است، بدون هیچگونه اما و اگر، عریان و بی روتوش. چینش و مهندسی انتخابات، هم برای مجلس شورای اسلامی، و هم مجلس خبرگان، بر اساس همین راهبرد و در راستای ممانعت از رخنۀ مخالفان آن صورت می گیرد. سوای شعار عام خطر نفوذ که به معنی حفظ ترکیب مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی از “دستبرد”رقباست، خطوط اصلی این مهندسی عبارتند از: قطب بندی جامعه، حول صف آرایی های درونی حاکمیت با هدف ممانعت از قطب بندی مستقل علیه سیستم، داغ کردن تنور انتخابات با انواع ترفندها، با هدف صید حداکثر آراء شهروندان، تأکید بر فیلترینگ گستردۀ شورای نگهبان تحت عنوان حق الناس، نه فقط برای جلوگیری از ورود غیرخودی ها، بلکه هم چنین با هدف تضمین سهم شیر برای اصول گرایان، تمهید سبد های به اصطلاح میانه رو و افراطی و احیاناً با لیست های جداگانه توسط فراکسیون های اصول گرایان برای صید حداکثر آراء به سود کلیّتِ اصول گرایان و کسب برتری بر جناح های رقیب. و البته استفاده از یک دوجین اقدامات مکمل و روتینِ شناخته شده ای چون  تبلیعات متمرکز امام جمعه ها، و یا تهدیدها و سخنرانی های خامنه ای، پیرامون خطر نفوذ و تیز کردن لبۀ نظارت استصوابی و …،  مشارکت و مداخله سازمان یافته بسیج و سپاه و سایر نهادها و تشکل های وابسته برای ریختن آراء در مناطق معین و یا دستکاری و تقلب انتخاباتی در موارد مورد نیاز، استفاده از آنچه که به جریان افتادن پول کثیف خوانده می شود، برای مداخله در “انتخابات”، و بالاخره تهدید و دستگیری  فعالین و روزنامه نگاران و توقیف و تهدید به توقیف روزنامه ها و سایت ها و… همه و همه، بعنوان بخشی از روال روتین مهندسی انتخابات بشمار می روند.
 
در چنین شرایطی که حاکمیت، بخصوص جناح حاکم، دستخوش بحران های بزرگ و عدیدۀ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است و به خصوص در شرایطی که توان بسیج توده ای خود را از دست داده و سخت به دوپینگ و کسب مشروعیت توده ای نیاز دارد و اقدام به دستکاری و تقلب های گسترده هم پرهزینه و دردسرساز محسوب می شوند، طبعاً کسانی بیرون از دایرۀ قدرت پیدا شوند که قربتاً الی اله و بدون هیچ قید و شرطی وظیفۀ گرم کردن تنور انتخابات را به عهده بگیرند، به راستی  برای یک رژیم سراسر پوسیده و فاسد و مستبد و منزوی و غرق و فاقد پایگاه مردمی، چه نعمتی بالاتر و بادآورده تر از آن وجود دارد؟!. برای ایفای چنین کارِ کارستانی است که “کمیتۀ من کاندیدا می شوم”، به کمپین تغییر چهرۀ مردانه مجلس، عبور از خان اول را به مردم ایران و بویژه زنان به دلیل به اصطلاح حضور بی سابقه شان در کازار انتخاباتی رژیم، تبریک گفته و آن را اقدامی جسورانه و قابل تقدیر خوانده است. اینکه از این تعداد چقدر متعلق به زنان اصول گرا و یا حامیان دولت و اصلاح طلبان است و چقدر نزدیک به آن ها، با توجه به آنکه اصلاح طلبان و حامیان دولت نیز برای افزایش سهم شان در قدرت به روی جلب مشارکت زنان و تشکیل یک مجلس همزبان با دولت سرمایه گذاری کرده اند، هنوز روشن نیست. بیانیه، هم چنین از شورای نگهبان خواسته است که با محترم شمردن حقوق شهروندان مرحمت کرده و به کاندیداها جواز عبور بدهد. گرچه هنوز معلوم نیست قبل از شروع گیوتین نظارت استصوابی، بر سرآن ها در عبور از فیلتر هیئت های اجرایی چه آمده است. چنانکه معدود نمایندگان نهضت آزادی ایران کارشان به شورای نگهبان هم نکشید و در همان بدو ورود توسط این هیأت ها  ناک اوت شدند! البته ناگفته نماند که برای آن ها هم نفس مشارکت در مناسک”انتخاباتی” هم چون انجام یک فریضه، مهم است تا حذف کاندیداهایشان!). سوای عملکرد چندین دهه شورای نگهبان، خامنه ای به نحوی که جای هیچگونه ابهام و حاشایی باقی نگذارد، با صراحت و صدای بلند اعلام کرده است که نظارت استصوابی و مؤثر شورای نگهبان برای جلوگیری از نفوذ دشمنان و عناصر ناصالح، عین حق الناس است و حمایت از آراء مردم. هدف اعلام شدۀ رژیم برای این “انتخابات” همانطور که اشاره شد، جلوگیری از نفوذ است و اساساً نفوذ، اسم شبِ انتخاباتِ پیشارو است. معنای نفوذ و مصادیق آن، نه فقط شامل جریان ها و عناصری چون کمپین تغییر چهره و نهضت آزادی و جبهه ملی (که  حول آن دچار دوشقگی شد) و… است، که جای خود دارند و مصداق عینی نفوذ دشمن محسوب می شوند، بلکه شامل بخش مهمی از اصلاح طلبان و حامیان دولت نیز هست. چنان که به کرات اعلام داشته اند که حاکمیت اجازۀ تکرار مجلس ششم را که معنای امروزی اش حتی تحمل یک مجلس به اصطلاح بنفش و اعتدالی و همسو با دولت هم نیست، نخواهد داد. آیا کسی در معنا و مصادیق کلید واژۀ “نفوذ” در نمایش انتخاباتی حاکمیت تردیدی دارد؟! یا آن که مسأله، غم انگیز تر از این حرف ها و فراتر از دانستن و ندانستن است: البته می دانیم، اما به رویمان نمی آوریم!. چنانکه بیانیۀ تبریک کمیتۀ من کاندیدا می شوم، سرشار از احساس پیروزی به خاطر افزایش تعداد مشارکت جویان، اعلام می دارد که مرحلۀ اول را با موفقیت پشت سرگذاشته ایم و اینک با اتکاء به نفسِ بیشتری وارد مرحلۀ بعدی می شویم: خان بعدی شفاف سازی مواضع و برنامۀ زنان و مردانی است که نام نویسی کرده اند و قاعدتاً بیش از همه شامل حال کسانی خواهد بود که صلاحیت آن ها مورد تأیید قرار گرفته باشد. همانطور که در بالا اشاره شد تا آن جایی که به کاندیداهای مستقیم آن ها مربوط می شود، بسیار بعید است با عبور از فیلتر های هئیت اجرایی و بویژه شورای نگهبان، چیزی بجز اسکلتی از ماهی برای آن ها باقی بماند. بنابراین با فرو نشستن گرد و خاک روشن خواهد شد که بازی و سودای اصلی، نه دست یابی به کاندید مستقیم، بلکه بازی در بساط گزینِ بین بد و بدتر از میان کاندیداهای مورد تأیید نظام و عبورکرده از صافی شورای نگهبان، یعنی بازی در بساط منازعات و چالش های داخلی رژیم، یا نخستین محور مهندسی انتخابات است. مهم ترین چالش در این مرحله، نه فقط مشروعیت بخشیدن به کلیت حاکمیت، و به قول خامنه ای شرکت در ماندگاری نظام و نفس دادن به آن است، بلکه هم چنین دادن رأی به کسانی است که اساساً ماهیت رفتارشان قابل پیش بینی است و لااقل در وجه غالب، عملکردشان تصویب سیاست ها و راهبردهای اصلی و بالادستی نظام و امیال و منافع کانون های اصلی قدرت  است که ماهیت مجموعۀ آن ها، جز سرکوب سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و به طریق اولی تضییع حقوق زنان و سایر اقشار زحمتکش اجتماعی و یا صحه نهادن بر توسعه طلبی های نظامی و منطقه ای حاکمیت نخواهد بود. نباید فراموش کنیم که بنا به تعریف، موضوع و مضمون کار مجلس (سوای نقش فرمایشی آن) قانون گذاری و نظارت بر امور و تصویب (و صحه نهادن) به سیاست های کلان و تصمیمات رهبری و حکم حکومتی وی است. از این رو نمی توان شاخص های نمایندگی را صرفاً به یکی از حوزه های ولو مهمی چون دفاع از مطالبات و حقوق زنان، تقلیل داد. چه بسا که سرنوشت جامعه و حقوق زنان پیش از این یا آن مطالبۀ مشخص و موردی، در عرصۀ سیاست های کلان اقتصادی و سیاسی و اجتماعی (مثلا سیاست رشدجمعیت و یا اشتغال و..) رقم بخورد، و چه بسا در همین حوزه های کلان باشد که تیر خلاص زده شود. تصویب و صحه گذاشتن به این نوع تصمیم های کلان توسط لااقل اکثریت بزرگی از نمایندگان برگزیده شده و دستکم، عدم سنگ اندازی اقلیت در برابر آن ها، ویژگی اصلی خروجی انتخابات مهندسی شده در مجالس جمهوری اسلامی است.
 
هستم، اگر در “انتخابات”ولو غیردموکراتیک و مهندسی شده شرکت کنم، وگرنه نیستم!:
 
با این وجود تحت چنین شرایطی است که بخشی از جامعه و حتی برخی جریان ها و افرادی که عنوان اپوزیسیون را یدک می کشند، کنش گری و سیاست ورزی را صرفاً در اقدامات معطوف به مشارکت در قدرت و بازی در بساط انتخابات به جد مهندسی شدۀ رژیم تعریف و جستجو می کنند. تا آن حد که سر از پا نشاخته و هست و نیست و به اصطلاح حیثیت و سرمایۀ سیاسی خود را به داو می گذارند. البته برای کسانی چون حسن خمینی و رفسنجانی که به درستی خود را بخشی از نظام تعریف می کنند و هستند، این ادعا که از آبرویشان برای حفظ و تقویت نظام مایه می گذارند و برایش هزینه می پردازند، قابل درک است، اما درک این نوع شیفتگی و سر از پا نشناختن از سوی کسانی که غیرخودی و نفوذی دشمن محسوب می شوند و چشم اندازی هم برای آنکه جایگاهی در نظام داشته باشند، وجود ندارد، حتی با در نظر گرفتن قواعد عرفی و شناخته شدۀ مربوط به سود و زیان بازار مکارۀ سیاست، قابل درک نیست. شاید این پدیده را نتوان بدون توجه به واقعیت تحولات پارادایم اسلامی سیاسی و ورود آن به فاز گندیدگی و انحطاط کامل و کشاندن بخشی ولو اندک از جامعه به همراه خود به وادیِ چنین باتلاقی، که حاملان این نوع شیفتگی ها، آنان را نمایندگی می کنند، تبیین و تشریح کرد. امروزه  سر در برف فروبردن، خود فریبی و به طریق اولی دگرفریبی  پیشه کردن به عنوان بخشی از واقعیت صحنۀ سیاسی دورۀ انحطاط نظام است. مشخصۀ اصلی این رویکرد را می توان چنین خلاصه کرد:
 
هستم اگر در “انتخابات”، هر انتخاباتی، ولو غیردموکراتیک و نمایشی و مهندسی شده، شرکت کنم؛ و گرنه نیستم. به این ترتیب، کنش در این رویکرد منحصراً با عطف به سیستم و حضور در آن معنا پیدا می کند و کنش معطوف به مبارزه علیه سیستم و از جمله تحریم”انتخابات”، کنشی بی معنا و انفعالی معرفی می گردد. روشن است که درون مایۀ چنین رویکردی به اصطلاح  د- ان- آ و هستۀ اصلی مبارزه علیه سیستم و مقاومت جامعۀ مدنی، و از جمله جنبش واقعی و اصیل زنان را نشانه گرفته؛ و طبیعی است که بسته به میزان تأثیرگذاریش، مقابلۀ نظری، سیاسی و اجتماعی با آن و علیه پی آمدهای یأس آورش، بخشی از وظایف مبارزان ضد سیستم را تشکیل می دهد. سیاستی که ممکن است هم چون بازگشت بومرنگی، به چهرۀ خودِ جامعه و جنبش زنان و فعالین زن اصابت کند. بی تردید هدف این نوشته اصرار بر تغییرچنین کنشی نزد باورمندان آن نیست، چرا که نهایتاً چنین رویکردی وجود دارد و بخشی از واقعیت جامعۀ امروز ما را تشکیل می دهد. غرض آن است که اولاً چنین رویکردی به همان اندازه ای که واقعاً هست، ارزیابی شود و مرز جنبش زنان و یا اپوزیسیون با چنین رویکردهایی مخدوش نشود. و ثانیاً مبارزه علیه سیستم و مقاومت مدنی و جنبش زنان، تحت تأثیر چنین اغواگری هایی به تحلیل نرود و با عبور از این چالش به بالندگی و سرزندگی خود ادامه دهد.
 
در نوشتۀ قبلی خود، به جنبه دیگری از مسأله و اینکه چرا کنش تحریم، اهرم مهمی برای تغییر و پیشروی است، پرداخته ام.* و در فرصت های بعدی به جنبه های دیگری از این گونه چالش ها خواهم پرداخت.
 
۱۳۹۴/۱۰/۲۴ برابر با ۲۰۱۶/۰۱/۱۴،
 
***
 
بیانیۀ «کمیته من کاندیدا می شوم» از کمپین «تغییر چهره مردانه مجلس» در تقدیر از حضور بی‌سابقه زنان برای کاندیداتوری مجلس دهم
 
*- کم لطفی به اهمیت حربۀ مؤثری بنام تحریم
 
*- نمایشنامۀ یک عروج و سقوط! نگاهی است به تجربۀ سی ریزا در پرش به سکوی قدرت!
 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید