back to top
خانهدیدگاه ها۳ پرسش رادیو زمانه از شیرین عبادی، ابوالحسن بنی صدر،ملیحه محمدی،حسن شریعتمداری،...

۳ پرسش رادیو زمانه از شیرین عبادی، ابوالحسن بنی صدر،ملیحه محمدی،حسن شریعتمداری، ژاله وفا، فرخ نگهدار، شهرنوش پارسی پور ،مهران مصطفوی، الاهه بقراط، محمد رضا شالگونی، عطا هودشتیان در باره “انتخابات”

entekhabat

منبع رادیو زمانه : 26 دیماه 94رهبر جمهوری اسلامی ایران ۱۹ دی در یک سخنرانی در شهر قم، همه را به مشارکت در انتخابات فراخواند. او گفت حتی کسانی هم که نظام را قبول ندارند‌، برای حفظ و اعتبار کشور در آن شرکت کنند.

این دومین مرتبه است که خامنه‌ای مخالفان را برای مشارکت در انتخابات خطاب قرار می‌دهد. در خرداد ۹۲ هم از آنها خواست برای نشان دادن علاقه و دوستی به کشورشان در انتخابات شرکت کنند.

دعوت اول، چهار سال پس از دستکاری و تاراج آراء انتخابات ۸۸ بود. حسن روحانی در این سال با ۵۰/۱ درصد آرا رئیس جمهور شد و نرخ مشارکت را ۷۲درصد اعلام کردند. تفاوت نرخ در انتخابات ۹۲ و ۸۸ طبق آمارهای رسمی: ۱۲ درصد.

آیا خامنه‌ای با در نظر گرفتن چنین ریزشی، مخالفان را به آبروداری و حفظ اعتبار کشور دعوت می‌کند؟ چرا او تنها در زمان تثبیت مشروعیت نظام، مخالفان را به حساب می‌‌آورد؟ تلقی رهبر جمهوری اسلامی از مخالفان و مواضع‌‌شان چیست که چنین انتظاری از آنها دارد؟

این دعوت در حالی صورت می‌گیرد که زیرمجموعه‌های عملیاتی و تدارکاتی رهبری، در منکوب کردن منتقدان و مخالفان، به آدرس همیشگی او یعنی “نفوذ” و “دشمن” مراجعه می‌کنند.

 

بر این پایه در “زمانه” بر آن شدیم که نظر جمعی از  تحلیلگران، فعالان سیاسی‌، منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی را بپرسیم:

• شما نظام را قبول دارید؟ اگر نه چرا؟
• آیا حاضرید بنا به دعوت رهبر در انتخابات شرکت کنید؟ اگر آری با چه شرط‌‌هایی؟
• شما اعتبار کشور را در چه می‌دانید؟

 
 نظرات شیرین عبادی، ابوالحسن بنی‌صدر، ملیحه محمدی ،حسن شریعتمداری ، ژاله وفا، فرخ نگهدار، شهرنوش پارسی‌پور، مهران مصطفوی، الاهه بقراط، محمدرضا شالگونی، عطا هودشتیان و … درباره انتخابات

 

********************

شیرین عبادی – فعال حقوق بشر

من در تئاتر انتخابات شرکت نمی‌کنم

• اساسا با طرح این سوال موافق نیستم و بدین صورت پاسخ می‌‌دهم که آیا قانون اساسی‌ جمهوری اسلامی ظرفیت ایجاد یک حکومت دموکراتیک را دارد یا خیر. قانون اساسی‌ جمهوری اسلامی معایب متعددی دارد که اجرای کامل آن‌ با ایجاد یک جامعه دموکراتیک مغایرت دارد زیرا نهاد هایی در آن‌ تعبیه شده که مغایر با اصول دموکراسی است از جمله نهاد ولایت فقیه که اختیارت بی‌‌شمار او و اینکه مادام العمر انتخاب می‌‌شود مغایر اصول دموکراسی است، همچنین تبعیض برای برخی‌ ادیان و طبقات اجتماعی پیش‌بینی‌ شده به عنوان مثال طبقه روحانیون و یا پیشروان مذهب تشیع از امتیازاتی برخوردارند که سایرین محروم هستند و هر نوع تبعیض بر اساس پایگاه اجتماعی یا نظام مغایر با دموکراسی است بنا براین حتی اگر تمامی اصول قانون اساسی‌ را هم اجرا کنیم باز نمی‌‌توانیم شاهد حکومتی دموکرات باشیم.

 

من مخالف نظارت استصوابی هستم زیرا شورای نگهبان که منتخب مردم نیست، حق دخالت در انتخابات را دارند و تایید صلاحیت داوطلبان توسط آنان صورت می‌‌گیرد و به عبارتی دیگر مردم آزاد نیستند که به هر کسی‌ که می‌‌خواهند رای بدهند بلکه آزاد هستند که به افرادی که شورای نگهبان می‌‌گویند رای دهند و شرکت در انتخابات به منزله تایید این سیستم انتخاباتی است و بیشتر شبیه نمایش انتخابات است تا یک انتخابات واقعی‌. اما سوال اصلی‌ آن‌ است که چرا رهبر، رئیس جمهور و سایر دست اندرکاران حکومت آنقدر اصرار دارند که مردم در انتخابات شرکت کنند و چرا فیلم‌برداری و عکس‌یرداری از صف‌های طویل رای دهندگان این بار برای حکومت آنچنان مهم است که رهبر گفته حتی اگر کسی‌ نظام را هم قبول ندارد باز هم رای دهد؟

 

• در پاسخ باید گفت که طبق مقررات سازمان ملل متحد یک نفر نمی‌تواند بیش از شش سال گزارشگر موضوعی واحد باشد. آقای احمد شهید در سال ۲۰۱۰ به عنوان گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد انتخاب شدند و در سال ۲۰۱۶ مأموریت ایشان به اتمام می‌‌رسد و می‌‌بایستی‌ یک بار دیگر تصمیم گرفته شود که آیا ایران احتیاج به گزارشگر دیگری دارد یا خیر و اگر احتیاج دارد چه فردی بایستی‌ تعیین کرد؟ در چنین شرایطی دولت ایران که همواره خشمگین از تعیین گزارشگر بوده نیازمند صف‌های طویل رای دهندگان است تا به کشور‌های عضو سازمان ملل بگوید اگر آقای روحانی در کاهش موارد نقض حقوق بشر نتوانسته موفق شود به علت عدم هم‌سویی مجلس بوده و این بار مجلسی انتخاب شده که مردم می‌‌خواهند و علی‌ رغم تایید صلاحیت بسیاری از داوطلبان هجوم مردم به صندوق رای نشان از قبول کامل انتخابات دارد و نمایندگان انتخاب شده با همکاری رییس جمهور وضعیت حقوق بشر را بهتر خواهند کرد و از این طریق درخواست مهلت کند و اجازه ندهد برای انتخاب گزارشگر دیگر رای گیری صورت پذیرد.

 

این درست اتفاقی است که بعد از انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری افتاد و گزارشگر حقوق بشر را از ایران برداشتند و چند ماه بعد مواجه با تعطیل فله‌ای مطبوعات، دستگیری‌های گسترده و به دنبال آن‌ شاهد شیوه انتخاب مجلس هفتم و … بودیم تا اینکه کار به وقایع اسفبار سال ۸۸ رسید و با زحمات بسیار زیاد مدافعان حقوق بشر در سال ۲۰۱۰ مجددا گزارشگر تعیین شد و اکنون می‌‌خواهند همان حیله قبلی‌ را به کار برند و با یک انتخابات و به پای صندوق کشاندن مردم از شر کمیسیون حقوق بشر و گزارشگر آتی خلاص شوند.

 

با این مقدمه من در تئاتر انتخابات شرکت نمی‌‌کنم و به کسی‌ هم توصیه نمی‌کنم بازیگر این نمایش شود زیرا نتیجه آن‌ احترام به عقاید مردم نیست بلکه هدف نهایی رای آوردن در سازمان ملل است. آینده نشان خواهد داد که این مجلس هم مانند دوره قبل نمی تواند تغییرات مفیدی دهد زیرا همانگونه که گفتم ساختار قانون اساسی‌ و پدیده ای به نام “حکم حکومتی” اجازه هر نوع ابتکاری را از هر فرد یا مقام یا نهادی خواهد گرفت

 

• اعتبار کشور را در رضایت مردم از حکومت می‌‌دانم و حکومتی که اکثریت مردم آن ناراضی خاموش هستند و تعدادی که شهامت ابراز نارضایتی‌ را دارند در زندان بسر می‌‌برند اعتبار بین المللی خود را از دست می‌‌دهد.

 

*************************

ابوالحسن بنی‌صدر – اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران

دعوت خامنه‌ای از مخالفان اعتراف به کثرت آنهاست

 

ابوالحسن بنی‌صدر• من با نظام ولایت مطلقه فقیه مخالفم. از دلایل به چهار دلیل بسنده می‌کنم:

 

– از لحاظ نظری، بدین خاطر که دعوی ولایت مطلق می‌کند و ستون پایه‌های قدرت را در انحصار خود دارد، استبداد فراگیر (توتالیتر) است. اگر از لحاظ عملی چنین نیست، بخاطر ممکن نشدن متحقق کردنش در جامعه ایرانی است.

 

– استعداد رهبری ذاتی حیات هر موجود زنده‌است. این استعداد قابل انتقال به دیگری نیست. پس هر شهروند، در حاکمیت شریک است و این حق قابل سلب نیست. ولایت مطلقه بر انکار استعداد رهبری و بر حق شهروندان بر حاکمیت بنا می‌شود. نه تنها منکر حقوق انسان که منکر حقوق شهروندی ایرانیان و حقوق ملی آنها است.

 

– حاکمیت جمهور مردم مطلق نیست. یعنی نمی‌تواند سالب حق حتی یک شهروند باشد. در دموکراسی بر اصل انتخاب، منتخبان اکثریت بنام ملت حکومت می‌کنند. باوجود این، حاکمیت اکثریت نسبی است و نمی‌تواند ناقض حقوق انسان و حقوق شهروندی او و حقوق ملی و نیز حق اقلیت در مدیریت جامعه باشد. بنابراین، نفس ولایت مطلقه و تحمیل آن به یک جامعه، تحقیر آن جامعه و محکوم کردنش در زیستن در ناتوانی و یأس و فقر فرهنگی و فرهنگ مادی و تخریب با انواع خشونت‌ها است. در حقیقت،

 

– اگر هم مدعیان در مقام استدلال بر ولایت فقیه نمی‌گفتند مردم در حکم صغار هستند، ولایت مطلقه فقیه، بنفسه، گویای ناتوانی شهروندان ایران است و بر ناتوانی شهروندان استوار است. حال این‌که رأی دادن ترجمان حق حاکمیت، بنابراین، توانائی است.

 

• در انتخابات شرکت نمی‌کنم و دعوت او را تحقیر بی‌حد مردم ایران و توهین تحمل‌ناپذیر به آنها می‌دانم زیرا که رأی دادن، وسیله اعمال حق حاکمیت است. در دموکراسی‌ها، این حق از دو طریق دیگر نیز اعمال می‌شود: رفراندوم و مشارکت – خود حقی نیست، شرکت در انتخابات فرع بر وجود حق حاکمیت است. مردم فاقد این حق، وقتی به پای صندوق رأی می‌روند، آیا جز تصدیق فاقد حق حاکمیت بودن خویش و تصدیق تعلق آن به مدعی ولایت مطلقه، اقدام دیگری می‌کنند؟

 

در تاریخ بشری، تا امروز، هیچ جامعه‌ای دموکراسی‌ای که بر پایه ناتوانی شهروندان بناگرفته باشد، به خود ندیده‌ است. هیچ رأی دادنی که ترجمان ناتوانی باشد نیز نه از سوی طراحان این و آن طرح دموکراسی اظهار شده و نه جمهور مردم کشوری، با رأی خود آن را تصدیق کرده‌اند.

 

هرگاه بنابر قانون اساسی، حاکمیت از آن مردم بود، یعنی ولایت فقیه نبود و ولایت جمهور مردم (به‌معنای شرکت در رهبری جامعه بر میزان حقوق شهروندی و حقوق ملی و دوستی و برابری) بود، اما آزادی انتخابات وجود نمی‌داشت، شرکت در انتخابات جز تسلیم زور و تحقیر شدن نبود. چه می‌توان گفت در باره انتخابات رژیم که نامزدهای نمایندگی را هم کارگزاران آقای خامنه‌ای تعیین می‌کنند و نه آزادی انتخاب کردن وجود دارد و نه آزادی نامزد شدن و نه آزادی بیان و نه آزادی اجتماع و نه آزادی…

 

• اعتبار هر کشور به رعایت حقوق انسان و حقوق شهروندی، بنابراین، کرامت و منزلت او و نیز رعایت حقوق ملی آن کشور کرامت و منزلت به‌مثابه یک ملت، در نتیجه، رشد انسان و عمران طبیعت است.

 

اما این که آقای خامنه‌ای می‌گوید ولو با نظام و رهبری مخالف هستید، برای اعتبار کشور رأی بدهید، اعترافی بس گویا است. در حقیقت، اگر یک اقلیت کوچک در انتخابات شرکت نمی‌کرد، او این سخن را نمی‌گفت. زیرا شرکت نکردن یک اقلیت کوچک، خدشه به اعتبار کشور وارد نمی‌کند. پس او می‌داند که اکثریتی در انتخابات شرکت نمی‌کند و آن اکثریت به اعتبار خویش به‌ مثابه ملت و وطن خود ایران بها می‌دهد. اما این اکثریت، برای این‌که جهانیان را از کرامت ملی و اعتبار خود بمثابه یک ملت تاریخی، آگاه کند، باید حق حاکمیت خویش را بازبیابد و به جهانیان بگوید ایران وطن او و اختیارش به‌مثابه ملت با خود او است. چه وقت یک ملت می‌تواند بگوید حاکمیت را از آن خود می‌داند؟ وقتی که تن به تحقیر شرکت در دادن رأی وقتی هم سالب حق حاکمیت او است و هم آزاد نیست، ندهد.

******************

 

 

ملیحه محمدی – فعال و تحلیلگر سیاسی

در صورت شرکت نسبت ‌آمار اقتدارگرایان سقوط می‌کند

 

• من بر اساس بینش سیاسی و اهدافی که به عنوان یک شهروند سیاسی در مقابل خودم دارم، نظام جمهوری اسلامی را که مبتنی بر ولایت فقیه است، ساختار مناسبی برای اداره کشورم نمی‌دانم. اما حاضرم برای آن که در کشورم امکان فعالیت سیاسی به قصد تغییر بسیاری موازین از جمله این بند از قانون اساسی را داشته باشم، به قانون اساسی نظام التزام عملی بدهم.

 

البته خوب می‌دانم که در دعوت آقای خامنه‌ای قید کسانی که نظام را قبول ندارند نمایش دهنده حق مشارکت نیست، زیرا که حق مشارکت دو سویه است و این دعوت فقط شامل رأی دهندگان می‌شود و نه داوطلبان ورود به قدرت سیاسی. با این همه معتقدم امروز رأی دهندگان توانسته‌اند به عنوان یک نیروی اثرگذار که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت، در سپهر سیاسی ایران به تاریخ سازی مشغول باشند و برای همین است که هر چه زمان می‌گذرد به شیوه‌های مداراگرایانه‌تری با آنان برخورد می‌شود.

 

من معتقدم که امکان تغییر بندهایی از قانون اساسی وجود دارد. می‌توان از طریق همین مجموعه قوانین و تفاسیر جدید آن قوانین در شرایط تغییر موازنه تا کنونی قوا که آنهم در نتیجه اصرار دائمی بر مشارکت سیاسی میسرخواهد شد، تغییرات در قانون اساسی را رقم زد.

 

• بله! علیرغم همه اینها معتقدم از آنجایی که دمکراسی بدون مشارکت سیاسی قابل تصور نیست و یکی از آسان‌ترین و همگانی‌ترین اهرم‌های این مشارکت انتخابات است، این صحنه را علیرغم سازمان هنوز رشد نایافته و ابتدایی آن در ایران می‌توان همواره پر کرد. همه آنهایی که از انتخابات قهر می‌کنند کسانی هستند که در صورت شرکت‌شان، نسبت آمار اقتدارگرایان سقوط می‌کند و شانس تصرف دستگاه‌های حکومتی را از دست خواهند داد. این چیزی است که در انتخابات فرانسه نیز رخ داد.

 

مشارکت سیاسی البته تنها شیوه انتخابات را نمی‌شناسد، تحزب و آزادی بیان و حقوق اعتراض که در قانون اساسی ایران هم به آنها تصریح شده، از جمله عوامل و امکاناتی هستند که آنها هم تحت تأثیر توازن نامتوازن قوای سیاسی به نوعی ابترند و البته به علت غامض و غیر همگانی بودنشان نیز کمتر استقبال می‌شوند. اما باید در نظر داشته باشیم که مشارکت سیاسی معانی والای خود را در تمام کشورها در ظرف زمان‌های نابرابری و پس از فراز و فرودها یافته است. راه آنان اسان نبوده و مال ما نیز دشوار است.

 

• اعتبار کشور واژه‌ای به نظر من مفهومی داخلی و از دید شهروندان نیست. مفهومی است که در صحنه بین‌المللی بیشتر کاربرد دارد. در مجامع جهانی کشوری صاحب اعتبار است که قادر به اثرگذاری سیاسی، فرهنگی یا اقتصادی در خارج از مرزهای خود باشد و ایضاً صاحب اقتداری باشد که به آسانی نتوان او را در معادلات پیرامونش نادیده گرفت.

*************

 

 

 

حسن شریعتمداری – فعال سیاسی

انتخابات را فرصت ایجاد شکاف در نظام می‌بینم

 

نظام جمهوری اسلامی نظامی مبتنی بر تبعیض است. این تبعیض‌ها در مواد قانون اساسی تبلور یافته و در قوانین مملکتی جای گرفته‌اند. ساختارهای قدرت نیز بر اساس این نظام تبعیض، نهادینه ایجاد شده و روپوشی از ایدئولوژی مذهبی را وسیله توجیه و تحکیم خود قرار داده است

 

با این نظام نمی‌توان موافق بود و باید برای تغییر و تبدیل آن به نظامی مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر و تفکیک نهاد دین از حکومت کوشش کرد ولی با این وجود، امروز جمهوری اسلامی یک واقعیت موجود است، هرچند که واقعیت مطلوب ما نیست.

 

از ابتدای وقوع انقلاب اسلامی و بدون وقفه، انتخابات متعددی انجام شده که همواره با معیارهای شناخته شده و بین‌المللی انتخابات آزاد و منصفانه، فاصله بسیار واضحی داشته‌اند.

 

علاوه بر اینکه مخالفان را هیج‌گاه راهی به کاندیدا شدن و انتخاب گردیدن نیست، تبدیل نظارت عمومی شورای نگهبان به نظارت استصوابی اهرمی را در اختیار حاکمیت قرار داده است که آرایش نمایندگان مجلس و چیدمان آن‌ها را کنترل می‌کند و آرایش دلخواه از آنان را به عنوان خروجی نهایی نظام انتخاباتی از آن بیرون می‌آورد و یا شخص مورد نظر رهبری را رئیس جمهور مملکت می‌‌کند.

 

با همه این‌ها و با وجود اهرم‌های دیگر تقلب و کنترل در انتخابات که در سیستم اجرایی انتخاب و وزارت کشور و شورای انجام انتخابات تعبیه شده است، مدتی است که انتخابات که قاعدتاً باید وسیله افزایش مشروعیت و ایجاد ثبات برای نظام شود، خود وسیله‌ای برای ایجاد تنش و مشروعیت زدائی وبحران آفرینی و بی‌ثباتی بیشتر در نظام سیاسی جمهوری اسلامی شده است.

 

امروز احتمال وقوع بحران در حین و پس از انتخابات برای نظام یک سناریوی جدی و محتمل است و ریسک این که ممکن است با وجود همه تمهیدات در نظر گرفته شده چیدمان دلخواه رهبری و ساختارهای مافیای قدرت از درون این سیستم انتخاباتی سر برنیاورد و یا شخص دیگری به جای گزینه مورد نظر رهبری رئیس جمهور شود، قابل ملاحظه و زیاد است.

 

تنش در این مورد حتی به انتخابات مجلس خبرگان نیز، که قاعدتاً تا کنون بی‌دردسرترین انتخابات برای نظام بوده نیز کشیده شده است.

 

نظام از پروسه انتخاباتی، بیشتر برای بازتولید مشروعیت خود به شرکت هرچه فراوان‌تر مردم در انتخابات توجهی ویژه دارد؛ به حدی که ترس از پایین آمدن نسبت مشارکت، دو بار است که آقای خامنه‌ای را وامی‌دارد که حتی از مخالفان خود و نظام دعوت کند که به پای صندوق‌های رأی بروند. اما و از سوی دیگر، در این دوره انتخابات مجلس، افزایش نرخ ثبت‌نام کاندیداها، بسیار تندتر از درصد نرخ مشارکت افراد برای رأی دادن است.

 

این افزایش چشمگیر نامزدها، که در میان آن‌ها افراد سرشناس و نسبتا مزاحمی نیز برای حاکمیت وجود دارند، تنور انتخابات را می‌تواند داغ و انتخابات را رقابتی، ولی کنترل کار را نیز دشوارتر کند.

 

رد فله‌ای مزاحمان به وسیله شورای نگهبان، هرچند را هکاری موثربرای کنترل انتخابات است ،ولی می‌تواند مردم را نیز مایوس و دلزده کند و نرخ مشارکت را بسیار پایین ‌آورد. بنابراین نظام برسر دوراهی کنترل موثر انتخاباتی و افزایش مشارکت مردم در اثر ایجاد رقابت‌های انتخاباتی دچار مشکلی اساسی و گیج‌کننده شده است.

 

این مشکل به ساختارهای معیوب نظام انتخاباتی کشور و عدم وجود احزاب و آزادی احزاب برمی‌گردد و به آسانی قابل رفع نیست. در چنین موقعیتی، اپوزیسیون بهتر است به جای مطلق‌گرایی، خود را با وضعیت واقعی صحنه انتخابات وفق بدهد. در صورت رقابتی شدن بیشتر انتخابات باید مردم را به شرکت در آن و به هم زدن توازن قدرت تشویق کرد. اما در صورت رد صلاحیت فله‌ای چنین انتخاباتی باید تحریم شود.

 

در صورت مماشات بیشتر و قبول پاره‌ای از کاندیدای مستقل و یا کمتر وابسته به رهبری، باید انتخابات را به عنوان راهکاری برای ایجاد شکاف و بحران در درون نظام دید و آن را مورد استفاده قرار داد.

 

من اخیراً به همراه عده‌ای دیگر از مخالفان سرشناس سیاسی نظام بیانیه‌ای دایر بر خواسته لغو نظارت استصوابی امضا کرده‌ام. به باور ما شاه کلید این نظام انتخاباتی نظارت استصوابی آن است. به نظر من علاوه بر آن عدم وجود یک مجمع ملی نظارت بر روند انتخابات و گزارشگری و افشای تقلبات آن به جهان ،دست نظام را به‌شدت دراعمال تبعیض و تقلب در انتخابات بازگذاشته است.

 

باید بر اساس این دو محور و برای تحقق این دو خواست کوشش کرد تا راه برای مطالبات وسیع‌تر هموار شود. با این وجود من برای آنانی که همواره و در هر انتخاباتی انتخابات را در حضور نظام تحریم می‌کنند، به‌عنوان آرمان‌گرایان وفادار ارزش‌ها و اصول، احترامی ویژه قائلم.

 

امید آن که روزی مخالفان بتوانند، دست در دست هم به طور واقعی از طریق انتخابات به‌مثابه اسلحه موثر ، میلیون‌ها نفر را از رفتن پای صندوق‌های رأی باز دارند وبا تحریم انتخابات راه گذار به نظامی مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر را تسهیل کنند.

 

******************

 

 

ژاله وفا – فعال سیاسی

قبول دعوت خامنه‌ای رای‌دادن به ناتوانی و حقارت است

 

• الف- با ولایت فقیه آن هم مطلقه ابتدا از منظر باور مخالفم چرا که آن را جعل در دین و از خود بیگانه کردن دین که بیانگر ارزش‌ها است در مرام قدرت می‌دانم. و از این فرصت استفاده می‌کنم تا برتضاد نظام ولایت فقیه با حقوق انسان و نیز باور اکثریت مردم ایران تاکید کنم .چرا که به استناد آیات قران که حیطه پیامبر را نیز به‌طور واضح مشخص کرده است (پیامبر به مردم بگو من بشری مثل شما هستم –کهف ۱۱۰ )، (بگو من وکیل بر شما نیستم -انعام ۶۶ )، (پیامبر تو را تنها شاهد و مبشر و هشدار دهنده فرستادیم -احزاب ۴۵ ) و (هدایت مردم با تو نیست – بقره ۲۷۲)، (پیامبر تو مسلط بر مردم و صاحب اختیار انها نیستی -غاشیه۲۲ ) و نیز تفقه در دین را از انحصار قشر و بنیاد مشخص بدر آورده – توبه ۱۲) و بالاخره برای انسان هیچ ولی غیر از خدا قرار نداده است – بقره ۱۰۷) تا انسان را از شر اربابان دینی و صاحبان قدرت و نمایندگان دروغین خدا تحت عنوان مقامات دینی در همه ادیان بنام احبار و رهبان چه خواسته ولی فقیه “مطلقه” نجات بخشد.

 

حال با توجه به اینکه مقام ولایت فقیه ،خود را مالک جان و مال و ناموس مردم می‌داند و مقامی فراتر از قانون، پس هم خود آن مقام و هم نظام منبعث از آن در تمامی ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به‌علت اتخاذ سیاست‌های خشونت و سرکوب و تبعض‌گرایانه و فساد آلود و رانت‌خوار و ضد حقوق انسان و…نماد آشکار نقض صریح نص قران است.

 

ب- از منظر سیاسی نیز نظام ولایت فقیه ناقض حق رهبری جمعی و فردی انسان، و بالطبع ایرانیان و ناقض حاکمیت ملی و حقوق شهروندی آنها است. از این‌رو تحمل حاکمیت چنین نظامی، تحقیر ملی جامعه ایران است و چنین ننگی را هیچ انسان و ایرانی آگاه به حقوق خود نبایستی بپذیرد.

 

• نه تنها دعوت چنین مقام ناقض حقوق خود و هموطنانم را نخواهم پذیرفت، بلکه قبول دعوت او را “رای دادن” به ناتوانی و حقارت و جهل خود و هموطنان خود می‌دانم. ملتی که حاکمیتش نقض شده است چگونه می‌تواند دعوت مقام نقض کننده این حق را بپذیرد و با دست خود رای بر ادامه حاکمیت آن مقام و نظام نقض‌کننده حق خود بدهد؟! آقای خامنه‌ای اگر به ورشکستگی نظامش و مخالفت مردم با مقام خود و نظام مافیایی و آلوده به فسادش و نیز به قوت جنبش تحریم واقف نبود ،مجبور نمی‌شد در استیصال چنین دعوت سخیفی نماید.

 

• اعتبار هر کشور به حقوق‌مند بودن شهروندان آن کشور است. منزلت هر ملتی به رعایت حقوق وی و زیست در آزادی و استقلال و رشد و عدالت است.از این رو ما ایرانیان بایستی با شرکت در جنبش تحریم و نه گفتن صریح به نظام ولایت فقیه منزلت خود را به جهانیان آشکار سازیم که ملتی مصمم و توانا به باز یافتن حاکمیت خود هستیم.

***************

 

فرخ نگهدار – فعال سیاسی

با انحصار مخالفم، مشارکت مفید است

 

● بخش بزرگی از جامعه ما، اکثریت بزرگ اقشار مدرن، به انحصار حکومت در دست فقها اعتقادی ندارند. من هم جزو آنها هستم و با این انحصار مخالفم. حرف من و بسیاری فعالان سیاسی این است که همه گروه‌های سیاسی و اجتماعی باید حق انتخاب شدن داشته باشند و حکومت باید تماما انتخابی باشد و این انتخاب برای دوره معین باشد.

 

برای نزدیک شدن به چنین نظامی در هر انتخابات دو راه وجود دارد: دعوت به شرکت و دعوت به عدم شرکت. من دعوت به شرکت را قبول دارم. چون به تجربه دیده‌ام دعوت به «عدم شرکت» تناسب قدرت را در حکومت به نفع جناح‌هایی بیشتر تغییر می‌دهد که ذوب در ولایت هستند و اعتقادی به حق رای و انتخابات ندارند. جناح‌های دیگری در حکومت هستند که گرچه به هدایت فقها التزام و اعتقاد دارند اما حق انتخاب مردم را هم قبول دارند و تکیه‌گاه اصلی قدرت‌شان هم همین رای مردم است. اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان دو جناح اصلی نظام هستند. تیغ نظارت استصوابی نتوانسته و نمی‌تواند یکی از این دو دسته را حذف، و تضادهای درون نظام را خونین نکند. حکومت نمی‌تواند «انتخابات رقابتی» برگذار نکند. هرچند می‌تواند به تیغ نظارت استصوابی حضور اصلاح‌طلبان را محدود یا تضعیف کند.

 

قشرهای مدرن در جمهوری اسلامی از حق انتخاب شدن محروم و فقط از حق انتخاب کردن برخوردارند. آنها به دلیل سطح فرهنگی و به دلیل دسترسی بیشتر به رسانه‌های جمعی و اجتماعی اکنون قادر شده‌اند همآهنگ عمل کنند و اراده سیاسی، در حد بیش از ۲۰ میلیون رای همسو، تولید نمایند. آنها قادر شده‌اند از این اراده در جهت حذف جناح‌هایی استفاده کنند که بیشتر متکی بر نظارت استصوابی و کمتر به رای مردم متکی هستند. اگر این اراده قشرهای مدرن در کار نباشد حذف اصلاح‌طلبان، و تسخیر مجلس و دولت توسط افراط گرایان یقین است. و به تجربه دیده‌ایم که این نه به سود کشور است و نه به سود مطالبات قشر مدرن.

 

● شرکت قشرهای مدرن به دعوت آقای خامنه‌ای صورت نمی‌گیرد. توانمندی آنها به تاثیر گذاری بر نتایج انتخابات است که آنها را به شرکت تشویق می‌کند. آقای خامنه‌ای نیز این وضعیت را می‌بیند و معقولانه تصمیم می‌گیرد با آن مقابله نکند. زیرا مقابله هم شکاف‌های درون حکومت را فعال‌تر می‌کند و هم شکاف‌های میان حکومت و قشر مدرن را. قدرت این قشر در ایران امروز انکار ناکردنی است. همانگونه که قشر مدرن کشور ما به تجربه و به درستی دریافته‌ که در توازن قوای فعلی، شرکت مفیدتر از عدم شرکت است، آقای خامنه‌ای هم به تجربه و به درستی دریافته است که خوشرویی با قشر مدرن بیش از ترشرویی با آنان منافع نظام را تامین می‌کند.

 

شرط قشر مدرن برای مشارکت اطمینان از تاثیرگذاری بر نتایج انتخابات است. اگر این اطمینان وجود نداشته باشد مشارکت رخ نخواهد داد. این اطمینان در انتخابات ۹۴ واقعا بالاست. شمار نامزدها خود یکی از نشانه‌های آن است. این اطمینان تا آنجاست که این بار ابراز نگرانی از حضور مردم در میان افراط گرایان حاکم را نگران کرده و آنان را به فکر «شرط گذاری» برای تن دادن به نتیجه انتخابات انداخته است.

 

● اعتبار هر کشور با سطح مشارکت شهروندان در صحنه سیاسی البته مربوط است. در شرایط ثبات سیاسی، و در این دنیای مدرن، معنای سطح مشارکت بالاتر قدرت دفاعی بیشتر است. کشوری که قادر است انتخاباتی رقابتی برگزار کند و این رقابت ثبات سیاسی را بر هم نریزد و شکاف‌های اجتماعی را خونین نکند، در واقع امنیت کشور را در برابر قدرت‌های رقیب تقویت کرده است. همیشه گفته‌ام توانمندی کشور ما در برگزاری انتخابات آزاد صد برابر بیشتر از پروژه هسته‌ای قادر است کشور را برای حضور در رقابت‌های منطقه‌ای و جهانی قدرتمند، و در چشم جهانیان معتبر سازد.

 

**************

 

 

شهرنوش پارسی‌پور – نویسنده

حاضر نیستم رای خود را بفروشم

 

شهرنوش پارسی پور ● من با نظام جمهوری اسلامی مشکل دارم. یکی از دلایل این مشکل این است که در طی این بیست سالی که از کشور خارج شده‌ام هرگز سعی نکرده‌ام برای بازدید به آنجا برگردم. این در حالی است که خانواده من به این خاطر دچار مشکلاتی شد. همیشه فکر کرده‌ام اگر برگردم و اگر مقام قضایی با من کاری نداشته باشد آن وقت یک مقام دیگر پیدا خواهد شد که یقه مرا بگیرد. علاوه بر آن که به عنوان یک زن همیشه در خیابان در معرض تعرض هستید و حجاب شما تبدیل شده است به آبروی جمهوری اسلامی.

 

مسئله جالبی است که ولی فقیه خودش می‌داند که این جمهوری مخالفان بسیاری دارد. به نظر می‌رسد کسانی که افسار کار را در ایران به دست دارند در مجموع یک پنجم کل جامعه باشند. این را از این نظر می‌گویم که شمار با حجاب‌های حقیقی باید در همین حدود باشد، که شاید خود آنها نیز ترجیح بدهند افراد دیگری کارها را انجام بدهند تا بلکه دلاری که نزدیک به چهارهزار تومان است اندکی تعدیل بشود. زیاده‌خواهی قشر روحانی دارد بنیان مملکت را برباد می دهد. شما در انجام هیچ کاری از شر آنها خلاصی ندارید، حتی در ازدواج. مجبورید به محضرهایی مراجعه کنید که اداره کنندگان آنها آخوند هستند. درست به همین دلیل فکر می کنم که زمانی که جمهوری اسلامی برود اسلام نیز با آن خواهد رفت.

 

ممکن است فکر کنید که آش تا این حد شور نیست، اما به واقع چنین است. ما یک بار دیگر یک چنین دورانی را از سر گذراندیم. هنگامی که انوشیروان به اصطلاح عادل مزدکیان را قتل عام کرد حالتی در جامعه بوجود آمد که شاید بتوان اسم آن را گذاشت خلاء قدرت. حضرت محمد در زمان انوشیروان عادل به دنیا آمده و در چهل سالگی مبعوث شده. اندکی پس از این حادثه و در زمان حکومت عمر، خلیفه دوم ایران زرتشتی سقوط می‌کند و مذهب زرتشت در فاصله زمان کوتاهی تقریبا ناپدید می‌شود. مجموعا شصت سال میان کشتار مزدکیان و سقوط دین زرتشت فاصله است. جالب است که روحانیان خود همه این چیزها را می‌دانند، اما کیف در قدرت بودن چشمان آنها را کور کرده است. می‌دانند که مردم از آنها نفرت دارند اما کوچک‌ترین تلاشی برای ایجاد تعادل در جامعه نمی‌کنند.

 

من نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارم و دلایلم هم بسیار روشن است: از این همه اعدام و زندانی در کشورم خسته شده‌ام. از این که مردم نان ندارند بخورند رنج می‌برم. از این که گرانی زندگی مردم را مختل کرده عذاب می‌کشم. از حجاب اجباری متنفرم و وقتی سریال‌های ایرانی را می‌بینم که زن با شوهرش در اتاق حجاب دارد، حتی در رختخواب، از بابت پولی که صرف ساختن این سریال شده متاسف می‌شوم. از این که جوانان حق ندارند به موسیقی مورد علاقه خود گوش بدهند متاسف می‌شوم. و از بابت این که در چهارگوشه کشور مردم دارند علیه یکدیگر برمی‌خیزند عذاب می‌کشم.

 

● من حاضر نیستم در انتخابات شرکت کنم، چون از زمانی که در امریکا زندگی می‌کنم متوجه شده‌ام که رای انسان چقدر ارزش دارد. رای من نماینده من در کشور است و بنا بر این محترم است و نمی‌تواند نصیب کسی بشود که من بر او تاییدی ندارم. البته متوجه هستم که جمهوری اسلامی در شرایط ناگواری است. شرکت در درگیری‌های یمن، سوریه، لبنان و عراق وضعیت مشکلی برای این جمهوری بوجود آورده است. به عنوان یک ایرانی من دائم نگران هستم که این درگیری‌ها کشور را دچار آشوب نکند. در نتیجه من در این لحظه ابدا علاقه‌ای ندارم که جمهوری اسلامی سقوط کند.

 

یکی از راه‌هایی که می‌تواند جلوی سقوط این جمهوری را بگیرد حمایت مردم از حکومت است و در نتیجه شرکت در انتخابات، ولو فرمایشی وسوسه‌برانگیز به نظر می‌رسد. اما شخصا هرچه فکر می‌کنم می‌بینم حتی به این دلایل نیز قادر نیستم رای خودم را بفروشم، چرا که راه‌حل بسیار ساده است. جمهوری اسلامی باید جا باز کند برای نمایندگانی که منتخب مردم هستند. آنگاه می‌شود در انتخابات شرکت کرد. اما اینجا همان جایی است که زیادی خواهان این جمهوری ورم می‌کنند. هم نیاز به رای مردم دارند و هم از این که قدرت را با نمایندگان حقیقی مردم تقسیم کنند در هراس هستند. پس من در انتخابات شرکت نخواهم کرد مگر آن که نمایندگان منتخب من نامزد نمایندگی بشوند.

 

● اعتبار یک کشور مردم آن کشور هستند. این مردم هستند که خلق و تولید می کنند. البته این معنا در ایران ناشناخته است. یکی از دلایل بزرگی که شاه سقوط کرد این تفسیر میان روحانیان بود که اگر تو بلدی نفت بفروشی من هم بلدم. در این هفتاد هشتاد سال اخیر قدرت حقیقی، یعنی مردم به نفع اقتصاد تک محصولی فروش نفت عقب نشسته است. اما حقیقت این است که اعتبار حقیقی یک کشور مردم سازنده و خلاق هستند. و مردم ایران به راحتی می‌توانند جایگاه از دست رفته خودشان را به دست بیاورند اگر که نفت فروشان متوجه شوند که یک فیلم یا سریال که خوب می‌فروشد می‌تواند بخشی از درآمد نفت را جبران کند. که تولید محصولات مختلف و صادر کردن آنها به کشورهای دیگر می‌تواند جایگزین فروش نفت بشود. طبیعتا برای آن که مردم مولد بشوند یک دولت مولد باید روی کار بیاید. در حال حاضر چنین چیزی ممکن نیست، چون نفت‌فروشان در مسند قدرت هستند و انجام کار خلاق ممکن نیست. اما هرگز فراموش نکنید که اعتبار یک جامعه مردم آن جامعه هستند.

 

****************

 

مهران مصطفوی – استاد دانشگاه

وارد بازی مهندسی استبداد دینی نمی‌شوم

• در آغاز توجه شما را به نکته‌ای در سخنان آقای خامنه‌ای جلب می‌کنم. آقای خامنه‌ای و رژیمش همیشه در تبلیغات‌شان مدعی بوده و هستند که مخالفان نظام در ایران چند درصد بیشتر نیستند. حال آقای خامنه‌ای گفته است که مخالفان رای بدهند تا بر اقتدار جمهوری اسلامی افزوده شود. این سخن نشان دهنده این امر است که ایشان بخوبی می‌داند که مخالفان نظام به چند درصد خلاصه نمی‌شوند و الا از آنها نمی‌خواست که رای بدهند تا بر اقتدار نظام افزوده شود. تلاش اینجانب دفاع از حقوق شهروندی و حقوق ملی ایرانیان و اصول استقلال و آزادی و عدالت و جدائی بنیاد دین از دولت است. در نتیجه نظام ضد حقوق شهروندی و ضد حقوق ملی حاکم بر ایران که فساد گستر و جنایتکار نیز هست را نمی‌توانم قبول داشته باشم.

 

• انتخابات وسیله‌ای است برای ابراز حق حاکمیت. خود انتخابات حق نیست. در ایران حق حاکمیت مردم وجود ندارد و طبق قانون اساسی تدوین شده در سال ۱۳۶۸ ولی فقیه مطلقه حاکمیت بلامنازع دارد. پس شرکت در چنین انتخاباتی قبل از هر چیز قبول حاکمیت ولایت فقیه است. اگر معتقد به آزادی ابراز حاکمیت فرد فرد ملت ایران هستیم با هیچ شرطی نمی‌توان در چنین انتخاباتی شرکت کرد. به‌عنوان مثال با برداشتن نظارت استصوابی هم چیزی تغییر نمی‌کند زیرا اساس این رژیم بر پایه ولایت فقیه است. از این رو باید در مقابل این نظام مقاومت کرد و استوار ایستاد.

 

هر گونه مماشات با این نظام به‌نفع محور اصلی این نظام یعنی ولایت فقیه تمام می‌شود. به غیر از تغییر قانون اساسی و انتخابات در کادر قانونی که حقوق شهروندی اساس آن باشد، یعنی هر زن و مرد با دین و بی دین درآن از حقوق برابر برخوردار باشند چیز دیگری را نباید پذیرفت. اینجانب شرکت در چنین بازی‌هائی که استبداد دینی آن را مهندسی می‌کند را برای ایران خطرناک می‌دانم و در آن وارد نمی‌‌شوم.

 

• اعتبار یک کشور به میزان ابداع‌ها، دستاوردهای مادی و معنوی آن کشور و میزان رشد پایدار و احساس خوشبختی مردم بستگی دارد. اقتدار یک نظام نیز ربط مستقیم با شرکت مردم تصمیم‌گیری‌های آن نظام دارد. رژیم جمهوری اسلامی نه جائی برای اعتبار دارد نه محلی برای اقتدار. تاریخ بارها نشان داده است که اقتدار و اعتبار یک کشور ربطی به تعداد موشک‌ها و بمب‌های آن ندارد. برای کسب اعتبار قبل از هر چیز باید به کار ساختن دمکراسی در ایران بپردازیم.

***************

 

الهه بقراط – سردبیر کیهان لندن

در انتخابات یک حکومت زن‌ستیز و دیگرستیز شرکت نمی‌کنم

 

• اعتبار کشور و اعتبار نظام دو موضوع متفاوت هستند. این نظام اتفاقا سبب بی‌اعتباری کشور شده است و شواهد برای این مدعا به اندازه کافی وجود دارد که معروف‌ترین آنها بی‌اعتباری پاسپورت ایرانی و قرار گرفتن نام ایران در کنار سرکوب و تروریسم است. خیر، من حکومت اسلامی و نظام جمهوری اسلامی در ایران را قبول ندارم و در رفراندوم «آری» به آن هم شرکت نکردم. هیچ دلیلی ندارد در شرایطی که هم چنان یک حکومت دینی و سرکوبگر بر کشور حکومت می‌کند، عقیده‌ خود را تغییر دهم. حکومت اسلامی در ایران به دلیل دامنه‌ سرکوب‌های فراگیر و مداوم‌اش سبب سرافکندگی من به عنوان یک زن ایرانی و یک انسان است.

 

• مسلم است که در انتخابات شرکت نمی‌کنم. این یک پرنسیپ است: من نمی‌توانم عقل و خرد خود را قانع کنم که در «انتخابات» یک حکومت دینی و سرکوبگر و زن‌ستیز و دیگرستیز شرکت کنم که گذشته از تمامی محدودیت‌هایی که در آن وجود دارد، هیچ چهره‌ای را در میان نامزدهایش به عنوان نماینده‌ حقوق خود به عنوان یک زن/ شهروند ایرانی نمی‌یابم!

 

• اعتبار کشور در جامعه‌ای آزاد است که حقوق شهروندانش توسط زمامداران دوره‌ای و نهادهای دولتی رعایت شود، در حکومتی است که بر اساس اصول دمکراسی بنا شده و حق انتخاب و انتخابات آزاد و حقوق بشر در آن به رسمیت شناخته باشد، در مناسبات اقتصادی است که امنیت و رفاه نسبی شهروندان در آن تأمین شده باشد. جمهوری اسلامی و زمامداران کنونی نه تنها با اینها بیگانه‌اند بلکه در زمینه سیاسی و فرهنگی، مخالف سرسخت آنها و در زمینه اقتصادی ناتوان از تضمین امنیت و رفاه هستند.

 

*************

 

محمدرضا شالگونی – فعال و تحلیلگر سیاسی

انتخابات برگ انجیری است برای پوشاندن استبداد ولی‌فقیه

• من این نظام را به هیچ وجه قبول ندارم. تأیید جمهوری اسلامی یعنی تأیید بی‌حقی مردم ایران؛ یعنی گردن گذاشتن به نفی حق مردم برای تعیین سرنوشت خودشان. جمهوری اسلامی نه تنها (مانند همه حکومت‌های استبدادی) عملاً حق حاکمیت مردم را سرکوب می‌کند، بلکه یکی از نادرترین حکومت‌های جهان ماست که با صراحت تمام و به صورت تئوریک نیز نفی حق حاکمیت و آزادی‌های بنیادی مردم را دلیل وجودی خود اعلام می‌کند. برای پی بردن به این حقیقت کافی است به قانون اساسی رژیم نگاه کنید و فراتر از آن، به عربده‌های آوازه‌گران دستگاه ولایت که هم اکنون همه دَم گرفته‌اند که حتی مجلس خبرگان نیز حق نظارت بر اعمال رهبر را ندارد.

 

• انتخابات در جمهوری اسلامی دو وظیفه دارد: نخست – برگ انجیری است برای پوشاندن استبداد ولی فقیه و اختیارات نیمه خدایی او ؛ دوم- روشی است برای تنظیم رابطه باندهای مختلفِ کاست حکومتی. و اکنون با تلاش دستگاه ولایت برای بیرون راندن باندهای ناهمخوان از جرگه حکومتگران یا دست‌کم به حاشیه راندن آنها، کارکرد دوم انتخابات به نفع کارکرد اول به شدت تضعیف شده و انتخابات بیش از پیش به بالماسکه‌ای برای انتصابات در نهادهای “انتخابی” حکومت تبدیل شده است.

 

البته در دو دهه گذشته بخش بزرگی از مردم گاهی کوشیده‌اند با استفاده از فضای همین بالماسکه، انتخابات را به نوعی اعتراض علیه حکومت و به ویژه “اصل ولایت فقیه” تبدیل کنند یا دست‌کم، از اختلافات باندهای داخلی حکومت بهره‌برداری کنند و از این طریق، صولت سرکوب و زورگویی را کاهش بدهند. به نظر من، به این نوع اعتراضات ابتکاری مردم نمی‌توان ایراد گرفت، ولی همیشه باید به یاد داشته باشیم و به هم یادآوری کنیم که امید به اصلاح از درون یا از بالا در این رژیم تقریباً از محالات است.

• اعتبار کشور با حق حاکمیت و آزادی بی چون و چرای مردم آن پا می‌گیرد و پایدار می‌ماند؛ مردمِ در بند فقط با مقاومت‌شان در برابر زورگویی و زورگویان می‌توانند بنازند. بنابراین مردم ایران فقط با رهایی از چنگال این رژیم می‌توانند به کشورشان اعتبار ببخشند.

******************

 

عطا هودشتیان – استاد علوم سیاسی

مخالفان نباید بازیچه مشروعیت مردمی نظام شوند

 

 

• دعوت ولی فقیه از مخالفان نظام برای شرکت در انتخابات پیش روی، حداقل حکایت از دو واقعیت دارد: الف) این طلب یاری نشان می‌دهد که نظام، در اتکاء به پیروان فعلی و حتی مخالفان رقیق خود، بی‌پناه بوده و نیازمند حمایت مخالفان است. ب) مخالفان از هر رده و در هر سطحی، خصوصا مخالفان کل نظام، قدرتی چنان دارند که نظام برای کسب حیثیت خود به آنها نیازمند است.

 

اما رژیم در قدرت، مخالفان خود را بر سر هر گردش و تحولی نه فقط وارد معرکه نکرده، بلکه آنها را با تمام توان پس زده است. این نظام مخالفان خود را، در هیچ راه یافتی شرکت نداده است. حال چرا آنها باید نظام را پذیرا شده و از اعمال آن دفاع کنند؟

 

امر مشهود آنکه در صورت وجود اندکی آزادی، شاید برخی مخالفان می‌توانستند حتی در چارچوب نظام، و در محدوده قانون اساسی، ابراز نظر و عمل آزاد داشته باشند. اما رژیم این امکان حداقلی را نیز از مخالفان سلب کرد. قدرت حاکم، حتی مخالفان در محدوده خود نظام را طاقت نمی‌آورد چه رسد به مخالفان کل نظام.

 

از این رو، انتخابات در پیش رو هیچ ربطی به “اعتبار کشور” و حتی جامعه ندارد، لیکن مستقیما به حیات نظام جمهوری اسلامی مرتبط است.

 

• در طول چند دهه طولانی دیده و دانسته‌ایم که نتیجه انتخابات نه انعکاس نظرات مخالفان رقیق و جدی نظام یا دولت حاضر، که نتیجه طرح استراتژیک خود نظام خواهد بود. جمهوری اسلامی همواره در صدد بوده است تا مخالفان را به گوشت جلوی توپ بدل نماید تا اهدافش را با یک “مشروعیت مردمی” به نمایش گذاشته و متحقق سازد. در این میان جمهوری اسلامی حتی اندک گامی نیز عقب نکشیده است. در طول حیات دولت حسن روحانی نیز شاهد عقب نشینی چشم گیر نبوده‌ایم. با وجود نظارت استصوابی، براستی چگونه می‌توان تصور نمود که انتخابات پیش روی آزاد و دمکراتیک خواهد بود؟

 

با آگاهی به همین موضوع که دعوت از مخالفان تنها بهانه‌ای برای اعتبار بخشیدن به نظام جمهوری اسلامی است و جامعه و مردم از آن بهره نمی‌برد، در انتخابات شرکت نخواهم کرد.

 

• اعتبار کشور ما در تحقق یک سیاست تعامل گرا، مدارا و سازگاری داخلی و خارجی‌ست. نخست سازگاری با مردم میهن‌مان و سپس سازگاری با جهان. برخی در آن اندیشه بوده‌اند که سازگاری با جهان یعنی با دول غربی بی تردید و به تدریج گشایش اجتماعی برای مردم را مهیا خواهد کرد. ما از آنها می‌خواهیم که خود روی این تئوری سرمایه‌گذاری کنند و دیگران را به این بازی نظری خطرناک نکشانند.

 

به عبارت دیگر، از نگاه من، جمهوری اسلامی می‌تواند به سیاست سرکوب داخلی و جنگ طلبانه در جهان و منطقه ادامه دهد، اما این بار با تعامل با آمریکا! این سیاست لزوما تضادی با اهداف رژیم نخواهد داشت، هم‌چنانکه از آغاز مذاکرات اتمی با آمریکا، جمهوری اسلامی با همه توان سیاست خود در سوریه را ادامه داده و حتی بر نیروهای نظامی خود در سوریه افزوده است.

 

معیار ما تنها عمل رژیم است. هرگاه درعمل جمهوری اسلامی گشایشی را در داخل متحقق نمود، مخالفان نیز برایش کف خواهند زد. لیکن تا آن زمان، نمی‌بایست بازیچه طرح‌های نظام قرار گرفت و به نام دفاع از کشور و میهن، به استحکام رژیم یاری رساند.

http://www.radiozamaneh.com/256137

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید