back to top
خانهدیدگاه هالوموند دیپلماتیک ،لورا می گاوریو :پنج سال پس از بن علی القصرین:...

لوموند دیپلماتیک ،لورا می گاوریو :پنج سال پس از بن علی القصرین: تونس فراموش شده

 tunesien
پس از سالها در حاشیه ماندن، مناطق مرکزی تونس همچنان به حال خود رها شده اند و انقلاب سال ۲۰۱۱ هیچ سودی به آنان نرسانده است. وضعیتی که به خشم و سرخوردگی دامن میزند، در پس زمینه ای از عدم ثبات سیاسی و خشونتی ماندگار.

«اینجا خشم چیز تازه ای نیست»… این گرافیتی به جای مانده از روزهای انقلاب ۲۰۱۱ بر دیواری در کنار خط آهن زبان حال بخشهایی از تونس است که از روزهای استقلال کشور در حاشیه مانده بودند، و پس از سقوط دیکتاتور زین العابدین بن علی در ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ نیز باز در حاشیه باقی ماندند. و کاراکتر مقاوم شهر القصرین را هم بیان میکند، شهری با ۸۰۰۰۰ نفر جعمیت در غرب مرکزی کشور.

مشهور به سنگرگاه شورش های بزرگ قبیله ای برعلیه بیگ های عثمانی حاکم در تونس(۱) و سپس برعلیه متجاوزین فرانسوی، القصرین مرکز استانی است که انواع مشکلات را در خود جمع کرده. در ماه ژوئیه ۲۰۱۲، وزارت توسعه منطقه ای و برنامه ریزی القصرین را در پائین ترین رده شاخص توسعه در میان ۲۴ شهر تونس(۲) ارزیابی کرد. نرخ بیکاری بیشتر از ۲۶.۲ درصد است، در مقایسه با نرخ ملی که ۱۷.۶ درصد است. میزان متوسط امید به زندگی از ۷۰ سال تجاوز نمیکند، در حالی که در شهر های بزرگ ساحلی این رقم ۷۷ سال است(۳). تنها نیمی از خانه ها دارای آب آشامیدنی هستند، در حالی که متوسط ملی ۹۰ درصد است(۴).

در خیابانهای متوازی الاضلاع محله «الزهور» (گل ها)، فقیر نشین ترین محله شهر، که اینجا و آنجایش با خانه های نیمساز و میلگردهای بتون آرمه خالکوبی شده، جوان ها با بیکاری و ملالت دست و پنجه نرم میکنند. بچه ها در کوچه ها سرخود را گرم میکنند، چون بعد از مدرسه مشغله دیگری نیست –مدرسه ای که دور و برش محل قرار فروشنده های مواد مخدراست و مردانی که دنبال داوطلب برای جهاد میگردند. در ورودی شهر، فاضلاب یک کارخانه چوب صنعتی گمان میرود دلیل اصلی به دنیا آمدن کودکان بسیاری با نقص عضو هنگام تولد باشد. در قلب محله، مردم از همه چیز محرومند. آنان احساس میکنند توسط دولتی در حال شکست رها گشته اند، دولتی که، بر خلاف وعده هایش، هیچ پروژه بزرگ زیربنایی را برایشان به راه نیانداخته است.
نقطه آغاز «شورش نان» در سال ۱۹۸۴

برای القصرینی ها این حاشیه نشینی سر درازی دارد: سه قبیله عمده ناحیه، یعنی فراشیش (Frachich)، ماجر(Madjer)، و اولاد تلیل (Ouled Tlil) همیشه برای مقاومت مداومشان در برابر قدرت مرکزی مجازات شده اند. برای آقای سمیر رابحی، معلم فرانسه و مدیر دانشکده، اما، این توضیح قانع کننده نیست. از نظر او مسئله «برگزیدن لیبرالیسم افراطی از حدود چهل سال پیش» است. نوک این انتقاد متوجه سیاست های حبیب بورقیبه است که، در سالهای دهه ۱۹۸۰، به خواسته های صندوق بین المللی پول گردن نهاد. دولت مرکزی با متمرکز کردن توجه خود بر صادرات و توریسم انبوه، به زیرساخت های مناطق ساحلی پرداخت و بخشهای مرکزی کشور را از خاطر برد. این هماهنگی با خواست های صندوق جهانی پول همچنین نقطه آغازی شد برای «شورش نان». درنقاط مختلف از جمله القصرین، بعد از افزایش یافتن قیمت غلات، بر اساس منابع اتحادیه های آن زمان، شورش نان به مرگ ۱۴۳ نفر منجر شد. آمار رسمی تنها ۷۳ قربانی را ثبت کرده است.

این سیاست تبعیض آمیز در طی بیست و سه سال حکمرانی پرزیدنت بن علی نیز زیر سئوال کشیده نشد، و القصرین هیچوقت از سیاست های عمومی توسعه سودی نبرد. برای جبران همین غفلت بود که «انجمن تونس برای حقوق اقتصادی و اجتماعی» (FTDES)، تحت حمایت سازمان وکلای بدون مرز (ASF) در ژوئن سال ۲۰۱۵ پرونده ای برای ثبت القصرین به عنوان «منطقه قربانی» به «هیئت حقیقت و کرامت» تونس ارسال کرد. هیئت حقیقت و کرامت عهده دار رسیدگی به فرایند عدالت انتقالی است که به قصد حل و فصل مطالبات ناشی از چند دهه دیکتاتوری برپاگردیده. آقای رابحی تاکید میکند: «برخورد امنیتی تنها چیزی است که حکومت بلد بوده طراحی کند. برای یک جوان اینجا ’دولت‘ یعنی پلیسی که کتکت میزند. یا کلمه ای روی کارت هویت. برای همین با گذشت زمان منطقه هم به اقتصاد غیر رسمی روی آورده.»

وفادار به تاریخ مبارزاتش، القصرین از پیشتازان حرکت انقلابی دسامبر ۲۰۱۰ – ژانویه ۲۰۱۱ بود، و پابه پای استان همسایه، سیدی بوزید، که محل بروز اولین لرزه ها بود، پیش رفت. القصرین بیشتر از پنجاه «شهید» بر خاک خود دید، و در الزهور سرکوب ها از همه جا بیرحمانه تر بود. نهم ژانویه ۲۰۱۱، تک تیر اندازها، که با دستور رژیم بالای ساختمان ها مستقر شده بودند، تظاهر کننده ها و شرکت کننده ها در مراسم تشییع کشته شده ها را هدف میگرفتند، در حالی که به پلیس برای در هم شکستن تظاهرات آزادی کامل داده شده بود. کریمه (۵)، آرایشگر ساکن الزهور، با چهره ای خندان زیر حجاب محلی (بربر)، به خاطر میآورد: «میرفتم توی صورت پلیس ها و فریاد میکشیدم، ”شما شرم نمیکنید؟ با برادرهای خودتون اینطوری رفتار میکنید؟ با جوان ها، با زن ها؟“ بعدش یکیشون کتکم زد و وقتی زمین افتادم هم گاز اشک آور خوردم.»

در مغازه ساده اش، زن آرایشگر طوری حرف میزند که گویی میخواهد روح شریری را دفع کند که کسی تاکنون به آن توجهی نکرده. کریمه اتفاقی را به خاطر میآورد که در سرتاسر تونس معروف شد: «اون روز مشهور ژانویه، پلیس ها گاز اشک آور انداختند توی حمام زنانه. اونوقت همه زنها دویدند بیرون، لخت. اونها هم ایستاده بودند تماشا و میخندیدند.»
یک جهادی مسلح در کوهستان بغلی

هشام ۳۸ سال دارد. او همراه پدر و مادرش در ورودی الزهور، درست بغل خط آهنی که هرروز جعبه های میوه و سبزی غیر قانونی را بار میزنند، زندگی میکند. بعضی از سکنه هم گوسفند های خودشان را برای چریدن در آشغال ها به آنجا میآورند. درچند متری خانه شان، هشام به نقطه ای در پیاده رو اشاره میکند. اینجا یکی از هم سنگرهایش به ضرب گلوله یک تک تیرانداز کشته شده.

هشام در دانشکده علوم شهر منستیر درست خوانده است. یکی از آنهایی است که به «فارغ التحصیل های بیکار» مشهورشده اند:‌ طبق آمار رسمی حدود دو سوم آنها زیر چهل سال دارند. در کنکور «خدمات دولتی» شرکت کرده و منتظر است. فعلا با کارهای خرده برای کارفرماهای خصوصی سر میکند: «یک پولی توی جیبم میگذارد، و میتونم به خرج های خانه هم کمک کنم.»

هرچه بیشتر به عمق شهر وارد میشوی، خانه ها مخروبه تر میشوند. در آخر یک خیابان، یک خانه بزرگ خاکستری رنگ دو طبقه است. اینجا خانواده مرد جوانی زندگی میکند که اسمش را به خیابان داده: «صابر رطیبی»، مقتول به ضرب گلوله پلیس در ۹ ژانویه ۲۰۱۱. پنج سال بعدتر، آنچه که «دادگاه شهدا» خوانده میشود هنوز به جایی نرسیده، و تعداد کسانی که به جرم آتش گشودن بر تظاهر کنندگان محکوم شده باشند بسیار معدود است. حکم نهایی یک دادگاه نظامی تجدید نظر، در ژانویه ۲۰۱۴، عبارت بود از چند محکومیت خفیف، تبرئه اکثریت متهمین، و حکم غیابی رئیس جمهور سابق بن علی، که در عربستان سعودی در تبعید به سر میبرد. به خانواده رطیبی هم مقداری پول پیشنهاد شد، و نامگذاری یک خیابان به اسم پسرشان. این بی عدالتی ها درخت کهن خشم را علیه حکومت، بدون توجه به رنگ و بوی سیاسی آن، آبیاری میکند.

از اواخر ۲۰۱۲ القصرین همچنین نمادی شده از وحشت و خشونت، چرا که تنها ۱۷ کیلومتر با «شعانبی» فاصله دارد، کوهی در سلسله جبال «اطلس التلی»، که در آن جهادی های اسلامیست در هر دوسوی مرز تونس و الجزایر فعالند. در تلاش برای ایجاد یک حکومت اسلامی، آنها دائما به نظامی ها و مقامات دولتی حمله میکنند. آنها کوهنوردها را هم مورد حمله قرار میدهند، چرا که آنها را جاسوس محسوب میکنند. در میان آخرین قربانیانشان: عبدالمجید دبابی، یک مامور گمرک که درالزهور زندگی میکرد، و طی یک عملیات کمین در «بوشبکه»، روستایی واقع در نزدیکی پاسگاه مرزی، در ۲۳ اگوست ۲۰۱۵ به قتل رسید.

به خانه شان که میرسی، یاسمین، بیوه عبدالمجید دبابی، مردد است که در را باز کند یا نه. طائب، پدر قربانی است که تصمیم میگیرد بگذارد وارد شویم. او میخواهد حرف بزند. برایمان تعریف میکند که آن شب پسرش زنگ زده بوده که بگوید بعد از تمام کردن دور معمول گشتش به خانه خواهد رفت. سئوال خانواده عبدالمجید این است که چطور به ماموران مرزی اجازه میدهند به گشت زدن در این مسیرهای خطرناک بپردازند، در حالی که همه از حضور دسته های مسلح با خبر بودند؟ یاسمین میگوید، «عبدالمجید به مافوق هاش هشدار داده بود. ولی حرفش رو جدی نگرفته بودند. غیر از یک مراسم یادبود و حقوق بازنشستگی اش هم چیزی از دولت به ما نرسیده. هیچ خبرنگاری هم ماجرا رو دنبال نکرده. سه تا بچه هام شب ها کابوس میبینند، کلی سئوال دارند و من هیچ جوابی ندارم بهشون بدم.» وقتی آنجا را ترک میکنیم یاسمین عکسی از شوهرش را به ما میدهد. هربار که با خانواده یک «شهید» ملاقات میکنیم موقع خداحافظی همین است: عکسی به عنوان یادگاری به ما داده میشود، نشانه ای که مبادا کسی که حرف او بوده از خاطرمان برود.

در سپتامبر ۲۰۱۵، یک ماه بعد از انتصابش به فرمانداری القصرین، شاذلی بوعلاق تاکید کرد، «دیگر هیچ مشکل امنیتی باقی نمانده، و گروههای مسلح از هم پاشیده شده اند.» رسما، منطقه ممنوعه در کنترل ارتش است. در واقعیت اما، گروههای مسلح هنوز فعال هستند. در میانشان «کتیبه عقبه بن نافع»، از گروههای وابسته به القاعده، و گروهک «جندالخلیفه»، که خود را وابسته به داعش معرفی میکند، اگرچه داعش چنین ارتباطی را رسما تایید نکرده است. به اینها باید البته قاچاقچی های اسلحه، و آنهایی که به قاچاق مواد غذایی تقلبی از مرز الجزایر میپردازند را هم اضافه کرد.

ناتوان از مهاجرت به شهرها، مردم این نواحی اغلب در دهکده هایی در دامنه کوهستان ها سکنی گزیده اند. اسیر در میان زدوخورد های هرروزه، و زیر بمباران های مرتب توسط توپخانه یا از هوا، آنها شاهد نابودی امکانات زراعی و معیشتی شان مقابل چشم خودشان بوده اند. برای ورود به منطقه همه خبرنگاران بایستی از مرکز استان اجازه نامه دریافت کنند و توسط نظامیان همراهی شوند. قانونی که ما هنگام سفرمان به دهکده «فج بوحسنین» در سه ربع ساعتی القصرین آن را شکستیم. آنجا، زنبور دارها تقریبا تمام کندوهای خودشان را از دست داده اند، و شرکت تعاونی عسل ارگانیکی که به یمن وجود شبکه های همکاری اقتصادی در منطقه برپا شده بود اکنون برچیده شده است.
هر بلایی که سر فرانسه بیاید حقش است

مبارکه با خانواده اش در نزدیکی آنچه که تا همین اواخر یک منطقه مشهور حفاظت محیط زیست بود زندگی میکند. این زن شصت ساله به وحشت خود اعتراف میکند، تاکید میکند که حاضر است از همه چیزش بگذرد، حتی زمین های عشیره ایش را هم بدهد و جای دیگری زندگی کند. منزوی شده و بدون سرپرست، مجبور شده برای تامین خوراک خانواده اش به چیدن و پختن علف ها و بوته های اطراف خانه اش روی بیاورد. خانه اش در تیررس اولین غارهایی قرار گرفته که سنگر جهادی ها شده اند. شب که میشود صدای صفیر گلوله هایی که بین جهادی ها و ارتشی ها رد و بدل میشوند را بالای سرش میشنود.

مثل اغلب ساکنان الزهور، وقتی در مورد وضعیت شعانبی سئوال میکنی، هشام با عصبانیت از گروههای مسلح میگوید که آمده اند و کار و کسب قاچاقچی ها را هم خراب کرده اند. «تونس جای اینها نیست. بگذار بیایند و با ما بجنگند، بگذار از کوه ها پائین بیایند تا ببینند که ما امثال اینها را نمیخواهیم اینجا.»

قیس حدودا سی سال دارد، او هم در الزهور زندگی میکند. بین ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ ، بعد از تحصیل در رشته مهندسی برق در القصرین، او هم با شغل های خرد و موقتی آشنا شد، اما در نهایت موفق شد شغلی در بخش خدمات دولتی پیدا کند، و معلم زبان عربی در مدرسه ابتدایی شد. اگرچه در مدرسه ای روستایی درس میدهد که شاگردانش کم بضاعتند و در فقر شدید مالی زندگی میکنند، اما شغلش را دوست دارد. او هم هیچ سمپاتی برای جنگجوهای شعانبی ندارد: «تونسی ها را میکشند، و در مسیر صحیح دینی نیستند. اینها فقط یک مشت مافیایی هستند که با کمک حکومت کوه ها را گرفته اند برای پول جمع کردن.»

اما اگر چه مصاحبین ما جهادی های مسلح محلی شان را طرد میکنند، صحبت به جهادی های مشغول جنگ در سوریه یا انتحاری های گوشه وکنار دنیا که میرسد، لحنشان عوض میشود. سر میزی در یک کافه در الزهور، بعد از قتل های ۱۳ نوامبر پاریس، قیس لحن تندی به خودش میگیرد که با ملایمت معمولش خیلی تفاوت دارد:‌ «فرانسه هرچه سرش بیاد حقشه! دلیلش هم [هفته نامه] شارلیه. اگر فرانسوی ها به پیغمبر توهین نکرده بودند این اتفاق نمیافتاد. فرانسه توی لیبی دخالت کرد، در حالی که هیچ ربطی به اونها نداشت. در مورد جهاد در سوریه هم این یک دخالت از خارج [دنیای اسلام] هست، مثل جنگ فرانسه در مالی. این حمله ها [توسط جهادی ها] جواب عادلانه ای [به غرب] هستند. بخصوص وقتی تعداد بچه های سوری که زیر بمب های غربی ها کشته شده اند خیلی بیشتر از اونهایی است که شما توی پاریس از دست دادید.»

قیس از جهاد در سوریه دفاع میکند، و احتمالا خودش نیز به تدارکات عزیمت برخی از دوستانش به سوریه کمک کرده است. الزهور، مثل خیلی دیگر از محله های پرجمعیت کشور –حتی پایتخت هم از این امر مستثنی نیست– منبعی از داوطلبان جهادی است. طبق یک آمار غیر رسمی، حدود پنج هزار نفر برای پیوستن به داعش و جبهه النصره (وابسته به القاعده) از تونس به سوریه رفته اند. یعنی بیشترین سهم از جنگجویان خارجی در سوریه.

در حاشیه شهر، روی دیوار یک خانه پوشیده از سوراخ گلوله ها، یک گرافیتی دیگر، و تازه تر: «فاک آمریکا». اینجا شعله های خشم با آرامش فاصله زیادی دارند.

* لورا می گاوریو خبرنگار و محقق فلسفه است.

پانویس ها:

۱) بیگ ها نماینده های امپراطوری عثمانی بودند که از سال ۱۷۰۵ بر تونس حکومت میکردند. آنها در سال ۱۸۸۱ تحت الحمایه فرانسه گردیدند و در سال ۱۹۵۶ فرانسه به آنها خود مختاری داد و حکومت پادشاهی تونس تحت حکومت «امین بیگ»، آخرین بیگ تونس ایجاد گردید. یک سال بعد، در سال ۱۹۵۷، سیستم حکومتی تونس به جمهوری تغییر یافت.

۲) شاخص ترکیبی، محاسبه شده بر اساس داده ها در چهار حوزهٔ «دانش»، «ثروت واشتغال»، «بهداشت و جمعیت»، و «عدالت و برابری».

۳) سازمان وکلای بدون مرز، تونس؛ و طرح توسعه منطقه پایدار (PREDD) استانداری القصرین، بر اساس داده های سال ۲۰۱۲.

۴) سازمان وکلای بدون مرز.

۵) برخی از افراد مصاحبه شده علاقه مند به ذکر نام فامیل خود نبودند.

منبع لوموند دیپلماتیک فارسی
برگردان
 صادق رحیمی

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید