back to top
خانهدیدگاه هافریادِ زن، شعری از رحمان

فریادِ زن، شعری از رحمان

Zan-Haiatbakhsh-1 بی دفاع و بی سلاح
 
کت بسته 
 
استاده در برابر تقدیر
 
زخمهای دیرینه ات را می دیدی
 
در شیارهای نشسته بر چهرۀ آینه
 
***
 
به ناگه فریاد کشیدی
 
زان سوی قرنها، 
 
از ورطۀ سیاه مغاک
 
پژواک آن فتاده در افلاک
 
***
 
آنک
 
بر بلندای تاریخ ایستاده ای
 
و دستانت
 
حلقوم نرینگان مردسالار را می فشارد
 
تو دیگر کالا نیستی
 
در بازار سرمایه سالاران تاراجگر
 
*** 
 
تو… زنی
 
حیاتبخش هستی
 
زندگی بخش انسان
 
رحمان،
اسفند ۹۴
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید