back to top
خانهدیدگاه هاقصه ی یک تحریف و جعل در نقل قول- محمد جعفری

قصه ی یک تحریف و جعل در نقل قول- محمد جعفری

Jafari Marbini-Mohamed-1

خواننده ای محترمی که قسمت اول تحقیق در باب دروغ «مصلحت آمیز» یعنی « پیاده کردن اسلام وسوار کردن آخوند و فقیه » را مطالعه کرده، نقدی نوشته و برایم ارسال کرده است. قبل از هر چیز از ناقد محترم که موجب شد تجربه ای بر تجربه هایم افزوده شود، سپاسگزارم. نقد ناقد محترم به شرح زیر است:

« جناب آقای جعفری

با سلام

متن اخیر شما را با عنوان «تحقیق در باب دروغ مصلحت آمیز – قسمت اول» از نظر گذراندم، در این متن به بخشی تحت عنوان سخنان آیت الله خمینی اشاره کردید که به نظر می آید از نوشته ای که در وبلاگ ها و سایت های مختلف پیرامون «تناقضات در سخنان آیت الله خمینی» نوشته شده اخذ شده است، حال آن که در آن نوشته درست و نادرست بسیار به هم آمیخته شده و بخش هایی از گفتارهای نادرست آن در نوشتار شما نیز ذکر شده است.

به عنوان مثال، اشاره کردید:

2.1. آقای خمینی در 1 مرداد 1361 درماده 6 از فرمان8 ماده‌ای خطاب به ملت ایران اعلام می‌کند:

   «هیچکس حق ندارد برای کشف جرم و گناه جاسوسی دیگران را بکند زیرا این خلاف مقررات اسلام است». ولی درست دو ماه بعد در1 مهر 1361 در پیام خود به دانشجویان، دانش آموزان، استادان و دبیران، در بازگشایی مدارس گفت: «دانش آموزان باید با کمال دقت اعمال و کردار دبیران و معلمین خود را زیر نظر بگیرند و اگر خدای نکرده در یکی از آنها انحرافی ببینند بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمایند… این کار را به صورت مخفی انجام دهند.»

اما فرمان 8 ماده ای آیت الله خمینی در 24 آذر 61 صادر شد، آن هم مخاطبش قوه قضاییه و ارگان های اجرایی بودند. در مورد پیام اول مهرماه، بخشی که شباهتی با این متن که شما آورده اید، وجود دارد اما این عبارات را نتوانستم در آن بیابم. آن بخش این است:

 

دانش آموزان عزیز با کمال دقت وبیطرفى اعمال و کردار دبیران و معلمین را زیر نظر بگیرند؛ که اگر خداى نکرده در یکى از آنان انحرافى ببینند بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمایند. و خود دبیران و معلمین با هشیارى مواظب همکاران خود باشند تا اگر بعضى از آنان خواستند افکار انحرافى خود را در خلال تدریس به فرزندان میهن اسلامىمان القا کنند، از آنان جلوگیرى نمایند؛ و در صورتى که فایدهاى نبخشید با قاطعیت، مطلب را با مسئولان در میان بگذارند.

جایی به مخفی بودن گزارشات اشاره نشده است!

در قسمتی دیگر، درباره آقای بنی صدر، اشاره کردید که آیت الله خمینی گفته اند: “این آدم از اول ادعا میکرد که مسلمان است و برای اسلام کار می‌کند و کذا. من هم از اول فهمیدم دروغ می‌گوید “

در حالی که به تصورم ایشان در مورد مجاهدین، یا منافقین چنین گفته اند:

اینها [منافقان] مدعى [اند،] از اول ادعاى این را مى کردند که ما مسلمان هستیم و براى اسلام کذا. و من هم از آن اول فهمیدم که دروغ مى گویند و بعد هم [مى گویند که] ما مخالف با امپریالیسم هستیم، مخالف با امریکا هستیم، اینها. این هم معلوم بود دروغش، لکن امریکا فاش کرد این مطلب را؛ اعلام کرد، کاخ سفید اعلام کرد که از این منافقین باید پشتیبانى کرد و این آدمهایى که مىگفتند که ما مخالفیم با این کشورهاى ستمگر، در کشورهاى ستمگر رفتهاند و با اسلام مىخواهند مخالفت کنند، با ملت خودشان مىخواهند مخالفت کنند، لکن اینها هیچ دیگر عنوانى ندارند در این کشور.

که با آن چه در مورد آقای بنی صدر است متفاوت است، و البته در دوم شهریور 60 ابراز شده نه در سوم شهریور.

در هر حال، اگر مستندی برای این بخش از مقاله ارائه بفرمایید، به گمانم بسیار روشنگر خواهد بود.

شاد و پیروز باشید.»

پاسخ به ناقد محترم

در صدد تحقق دقیق تر مسئله بر آمدم و آنچه تا حال به دست آمده، در پاسخ به ناقد محترم را در زیر مطالعه خواهید کرد. اما قبل از اینکه به اصل نقد بپردازم لازم است در مورد سخنان، گفته ها و نوشته های آقای خمینی نکته ای خاطر نشان شود: موافق نامه نیمه اول شهریور 1367 احمد خمینی (1)، به آقای خمینی و پاسخ پنجشنبه 17 شهریور 67 / 26 محرم الحرام 1409 ، وی به احمد اقا، احمد آقا مجوز هر نوع تغییر و کم و زیاد کردن در اسناد، متون و گفته های آقای خمینی را از ایشان گرفته است. و اینجانب در کتاب «آیا می دانید چرا چنین رژیمی بپاست؟» در ص205-202 آن را آورده ام. که در زیر و قبل از توضیح نقد آنرا ملاحظه می کنید.

 

اما نظر به اینکه اقای خمینی در انتهای وصیت نامه سیاسی- الهی خود متذکر شده است:

«1- اکنون که من حاضرم بعضی نسبتهای بی واقعیت به من داده می شود و ممکن است پس از من به حجم آن افزوده شود، لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضاء من باشد با تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.

2- اشخاصی در حال حیات من ادعا نموده اند که اعلامیه های اینجانب را می نوشته اند، این مطلب را شدیداً تکذیب می کنم؛ تا کنون هیچ اعلامیه ای را غیر شخص خودم تهیه نکرده است.» اما این دو نکته تا تاریخ 19 آذر 66 که طی مراسمی وصیت نامه به مجلس خبرگان و آستان قدس رضوی سپرده شده است (2) می تواند معتبر باشد و تصدیق کارشناسی نامه ها هم تا آن زمان صادق است و به نوشته های بعد از آن تاریخ بر نمی گردد زیرا در نکته دوم آمده است « تا کنون هیچ اعلامیه ای را غیر شخص خودم تهیه نکرده است.» و این نکته به اعلامیه تخصیص یافته و نامه ها را در بر نمی گیرد. اما از آنجا که ذهن قدرتمدار جز به حفظ قدرت به چیز دیگری نمی اندیشد و خود و قدرتش را حق مطلق می پندارد، هر عمل و تغییری چه در رفتار و چه در گفتار و چه در…را حتی بعد از مرگ هم برای از بین بردن ضعفهایش آن را جایز و بلکه لازم می شمارد. بویژه آقای خمینی که می گوید: «من ممکن است دیروز حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری و فردا حرف دیگری را، این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده‌ام باید روی همان حرفی باقی بمانم.»(3) ضرورتاً تغییر در متون خود را برای بر طرف کردن نکات فاحش ضعف و یا نادرستیها و یا پرت و پلا های خود را ضرور می شمرد.

 

برطرف کردن ضعفها و پرت و پلاها در متون  

و بدینسان است که برای حل این مشکل احمد آقا در مورد حک و اصلاح متون ومطالب مختلف آقای خمینی و لزوم تغییرات لازم در آن، نامه ای در نیمه اول شهریور 1367، به آقای خمینی نوشته که قسمتهائی از آن به شرح زیر است:

« پدر عزیز و مراد بزرگوارم، پس از سلام:

1- یکی از مسائل بسیار مهم که بعد از جنابعالی – خدا آن روز را نیاورد – موجب موضعگیری های فرزندان انقلاب و افراد گوناگون و محققین و احیاناً اختلاف آنها می گردد، برداشتهای گوناگون سیاسی و غیر سیاسی آنان از یک متن است و از این بسیار گسترده تر، از اختلاف بین متون منتشر شدۀ حضرتعالی با آنچه به عنوان اسناد سیاسی و یژه از صدا و فیلم و متنهای دستنویس جنابعالی که منتشر نشده و در اختیار ما است، سرچشمه می گیرد. شما بهتر از هر کس می دانید که به علل گوناگون گاهی خود شخصاً و گاهی اینجانب و یا مسئولین و حتی بعضی افراد معمولی پیشنهاد حذف یک قسمت و یا قسمتهایی از سخنرانیها حذف و تغییر و اضافه جمله و یا جملاتی بسیار در اعلامیه ها خدمتتان عرضه شده است که حضرتعالی گاهی قبول نمی فرمایید و گاهی پس از دقت، دستور حذف و یا تغییر و اضافه را بدان صورت که مایل باشید، صادر می فرمائید که انجام گیرد، حال اگر روزی تصمیم بر این گردد – که حتماً می گردد- متن سخرانیها و یا اعلامیه ها و چیزهایی از این قبیل که با صدا و خط حضرتعالی منتشر گردد، مسلماً متن دستخط و یا متن اصلی صدا و فیلم به عنوان سند خدشه ناپذیر اصل قرار گیرد و آنچه از زیاد و کم بدان صورتی که گذشت ولو بسیار هم مهم باشد یا کنار گذاشته می شود و یا تحت الشعاع و یا متن اصلی سخنرانی قرار می گیرد و این از مسائلی است که باید جدی برای آن فکری کرد.

2- یکی دیگر از مسائلی که خوب است حضرتعالی برای آن فکری کنید، این است که آنچه از حضرتعالی منتشر شده است در جراید و صدا و سیما و حتی بولتنها،به یک صورت نیست، گاهی دیده شده در روزنامه ای و یا مجله ای به علل، چه سیاسی و چه غیر سیاسی و یا سهواً، جمله و یا جملاتی از لابلای اعلامیه ها و یا سخنرانیها در روزنامه ای آورده شده و در روزنامه دیگر نیامده است، کدام باید اصل قرار داد، آن متنی که این جمله را دارد و یا متنی که فاقد آن جمله است؟ بدیهی است این تردید، در جایی است که دسترسی به صدا و خط حضرتعالی نیست و این هم بسیار است، چرا که خیلی وقتها است که صحبتهای جنابعالی را من و یا دوستان می نویسیم و بعد از تصویب شما به مطبوعات و غیره می دهیم، چه کسی باید تشخیص دهد آن جمله از حضرتعالی است یا نه؟ روشن است که گاهی تغییر و یا حذف و یا اضافه کلمه ای بطور کلی معنای جمله را تغییر می دهد….خدا یار و نگهدارتان باد

فرزند شما: احمد خمینی ( نیمه اول شهریور 1367) » (1)

با نامه احمد آقا مشخص می شود که گفته آقای خمینی در وصیتامه سیاسی – الهی خود که «تا کنون هیچ اعلامیه ای را غیر شخص خودم تهیه نکرده است.» وی « آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضاء من باشد با تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.» همه دروغ و برای اغفال مردم بوده است. این دروغها هم برای کسی که می گوید، برای حفظ قدرت(= حکومت اسلامی ولایت مطلقۀ فقیه)، باید جاسوسی کرد، کشت و ترور کرد و می شود دروغ گفت، چیزی به حساب نمی آید. در نامه احمد آقا چند نکته عبرت آموز آشکار شده است:

1- اسناد و متون منتشر شده با آنچه منتشر نشده است اختلاف فاحش دارد.

2- اختلافات و موضعگیری افراد گوناگون از اسناد و متون منتشر شده تا آن تاریخ و آنچه منتشر نشده و در اختیار احمد آقا است سرچشمه می گیرد

3- خود آقای خمینی، احمد آقا و یا کسان دیگر با اجازه او، گاهی جمله و یا کلمه ای از سخنرانیها و اعلامیه ها پس از انتشار اول، از آن حذف و یا اضافه کرده اند و اگر قرار باشد که متن اعلامیه ها و سخنرانیها و چیزهائی از این قبیل با صدا و خط منتشر گردد، آنچه را که زیاد و کم شده، تکلیف آن چه می شود؟

4- آنچه در جراید و صدا و سیما و بولتنها منتشر شده، همه به یک صورت نیست و جمله و یا جملاتی از لابلای اعلامیه ها و یا سخنرانی ها در روزنامه ای آمده و در روزنامه دیگر نیامده، کدام باید اصل قرار گیرد؟

5- خیلی از مواقع صحبتهای آقای خمینی را احمد آقا و یا دوستان دیگر نوشته و بعد از تصویب آقای خمینی، آن را به مطبوعات و غیره داده اند، مطالب منتشر نشده همه به یک صورت نیست و در بسیار از مواقع دسترسی به صدا و خط موجود نیست.

6- در تمام موارد چه کسی باید تشخیص دهد که آن جمله از آقای خمینی است و کدام اصل است؟

پاسخ آقای خمینی به این نامه فرزندش احمد آقا خیلی روشن است:

« فرزند عزیرم احمد- حفظهالله تعالی و ایده

از آنجا که شما را بحمدالله تعالی در مسائل سیاسی و اجتماعی صاحب نظر می دانم و در تمامی فراز و نشیبها در کنار من بوده ای و هستی و با صداقت و کیاست امور سیاسی و اجتماعی اینجانب را متصدی هستی، لهذا شما را برای تنظیم و تدوین کلیه مسائل مربوط به خود، که بسا در رسانه های گروهی اختلاف و اشتباهاتی رخ داده است، انتخاب می نمایم و از خداوند متعال که حاضر و ناظر است توفیقات شما را خواستارم. امید است با صرف وقت و دقت نظر، این امر را به پایان برسانی. والسلام علیکم

پنجشنبه 17 شهریور 67 / 26 محرم الحرام 1409

روح الله الموسوی الخمینی »

این پاسخ روشن می کند، که احمد آقا مجوز هر نوع تغییر و کم و زیادی را در اسناد، متون و گفته های آقای خمینی گرفته است. و با این حساب مسئله صدا، خط و کارشناس همه یعنی احمد آقا. »

صحیفه نور که مجموعه گفته ها و نوشته های آقای خمینی است چندین بار تجدید چاپ شده و در هر چاپی تغییراتی کرده است. که به نظر من صحیح ترین آن، چاپ 18 جلدی وزارت ارشاد است که از سال 1341 شروع می شود و تا 30/2/1363 را در بر می گیرد. که 14 جلد آن یعنی جلدهای 1-12و15و16 در بهمن 61 به مناسبت چهارمین سالگرد پیروز انقلاب چاپ شده و جلد 13 و 14 در بهمن 62، ج17 بهمن 64 و ج 18 بهمن 65 چاپ و منتشر شده است. البته کامل آن 24 جلد است.

 

اما در مورد نقد این ناقد محترم

 

به نظرم نکاتی به درستی آورده شده است:

1-فرمان 8 ماده ای آقای خمینی در 24 آذر 1361صادر شد، وخطاب به قوه قضائیه و تمام ارگان های اجرائی در مورد اسلامی شدن قوانین و عملکرد ها صادر شده است و نه در 1 مرداد 1361. و در اینجا حق با شما ست.

در هیچ یک ازبندهای این فرمان چنین جمله ای که به صراحت لفظ جاسوسی بکار برده شده باشد، نیامده است. که در مقاله آمده بود «هیچکس حق ندارد برای کشف جرم و گناه جاسوسی دیگران را بکند زیرا این خلاف مقررات اسلام است». آنچه در این فرمان آمده و مفهوم جاسوسی نکردن از اعمال دیگران را در بر دارد بند ششم آن است. در این بند آمده : «هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسی را جلب کند یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی – اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند و یا برای کشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسید ولو برای یک نفر فاش کند. تمام اینها جرم و گناه است…»

باز در پیام آقای خمینی در اول مهر ماه 1361، آنچه آمده چنین است:

« دانش آموزان عزیز با کمال دقت وبیطرفى اعمال و کردار دبیران و معلمین را زیر نظر بگیرند؛ که اگر خداى نکرده در یکى از آنان انحرافى ببینند بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمایند. و خود دبیران و معلمین با هشیارى مواظب همکاران خود باشند تا اگر بعضى از آنان خواستند افکار انحرافى خود را در خلال تدریس به فرزندان میهن اسلامی مان القاء کنند، از آنان جلوگیرى نمایند؛ و در صورتى که فایدهاى نبخشید با قاطعیت، مطلب را با مسئولان در میان بگذارند.» (صحیفه نور ج 17 چاپ وزارت ارشاد ، بهمن 64،ص 35 )

در مقاله آمده بود«… این کار را به صورت مخفی انجام دهند.» و شما نوشته بودید که «جایی به مخفی بودن گزارشات اشاره نشده است!» به نظرم شما به تمامی این پیام توجه نکرده اید، که اگر توجه شده بود، این سئوال مطرح نمی شد.

در بند 2 همین پیام آمده است: «فرزندان عزیزم خود از یکدیگر به بهترین و جه مراقبت نمایند و در صورتی که مشاهده کردند که بعضی از دشمنانشان در لباس دوست و همشاگردی می خواهند آنان را جذب گروه خود کنند، به مقامات مسئوول معرفی نمایند و سعی کنند این کار را به صورتی مخفی انجام دهند. شما خوب می دانید که مقررات جمهوری اسلامی در آینده به شما سپرده می شود. از خود و دوستان کاملاً مراقبت نمائید تا در ابعاد مختلف، چه بعد اعتقادی و چه ابعاد دیگر صراط مستقیم را بپیماییم…» (صحیفه نور ج 17 ص 36)

بنابر این در پیام آمده است که «این کار را به صورت مخفی انجام دهند.» و این هم در نوشته ها و تحقیقات برای برای کوتاه کردن مطلب معمول است.

و اما در مورد بنی صدر باز حق به جانب شما است

در مورد بنی صدر در مقاله آمده است « مثلاً در مورد بنی صدر در 18 آذر 1359 در سخنرانی با استاندارهای کشور گفت: “جناب آقای بنی صدر را همین مردم کوچه و بازار از پاریس آوردند اینجا و رئیس جمهور کردند، برای اینکه مردی مسلمان است، مومن است ، خدمتگزار است.» ولی در کمتر از یکسال، در 3 شهریور 60 در دیدار با افسران و درجه داران گفت: «این آدم از اول ادعا میکرد که مسلمان است و برای اسلام کار می‌کند و کذا. من هم از اول فهمیدم دروغ می‌گوید »

نقل قول تحریف و جعل شده در مورد بنی صدر دو قسمت دارد و اصلاً مخاطب خمینی ، بنی صدر نیست بلکه مجاهدین هستند. توجه کنید:   اولاً سخنرانی خمینی در 18 آذر 59 ذکر شده، درصورتی که سخنرانی وی در جمع استانداران سراسر کشور در تاریخ 15/ آذر/59 است. خوب شاید بشود سه روز جابجائی تاریخ را تحمل کرد ولی اصل مطلب در مورد بنی صدر چنین است:

«رئیس جمهور باید فکر بکند که این مردم کوچه و بازار من را از پاریس آوردند اینجا و رئیس جمهور کردند، من باید خدمت بکنم به مردم. نخست وزیر هم باید فکر همین معنا باشد که این مردم بودند که من را از حبس ها و زجرهای آنجا بیرون آوردند و نخست وزیر کردند، من باید خدمت بکنم به آنها» ( صحیفه نور ج 13 چاپ وزارت ارشاد ، بهمن 1362، ص 192) + روزنامه اطلاعات یکشنبه 16 آذر 59، شماره 16304، ص اول و ص 12 ستون 4 و کیهان یکشنبه 16 آذر 59، شماره 11160، ص اول و ص 11.

2- قسمت دوم آنچه در مقاله آمده:

«ولی در کمتر از یکسال، در 3 شهریور 60 در دیدار با افسران و درجه داران گفت: «این آدم از اول ادعا میکرد که مسلمان است و برای اسلام کار می‌کند و کذا. من هم از اول فهمیدم دروغ می‌گوید»

تحریف و جعلی که در این قسمت انجام گرفته: سخنرانی آقای خمینی در 2/ شهریور/60، است و نه 3 شهریور باز هم یک روز تاریح چندان اشکال ندارد. اما آنچه آقای خمینی در این سخنرانی گفته به شرح زیر است: «از اول ادعاى این را مى کردند که ما مسلمان هستیم و براى اسلام کذا. و من هم از آن اول فهمیدم که دروغ مى گویند و بعد هم ما مخالف با امریکا هستیم، اینها. این هم معلوم بود دروغش لکن امریکا فاش کرد این مطلب را، اعلام کرد، کاخ سفید اعلام کرد که از این منافقین باید پشتیبانى کرد – و این آدمی که- و این آدمهایى که مى گفتند که ما مخالفیم با این کشورهاى ستمگر، در کشورهاى ستمگر رفته اند و با اسلام مىخواهند مخالفت کنند، با ملت خودشان مى خواهند مخالفت کنند، لکن اینها هیچ دیگر عنوانى ندارند در این کشور. » (صحیفه نور ج 15 چاپ وزارت ارشاد ، بهمن 1361، ص 109-110)

و نه آن چیزی است که در نقل قول مقاله آمده است. در مطلب فوق کاملاً آشکار است که مخاطب آقای خمینی مجاهدین بوده است و نه بنی صدر.

متأسفانه اینجانب بدون اینکه در نقل این دو نقل قول دقت کنم و به اصل سند و یا اسناد مراجعه و آن را چک کنم، در جائی آن را دیدم و در فایلم ذخیره کرده بودم و در این مقاله از آن استفاده شد. در موقع نوشتن به ذهنم خطور نکرده بود که در زمانی که این مطالب در روزنامه های کشور آمده و در کتابها هم منتشر شده است، در دوران خود ما، کس و یا کسانی اینچنین دست به جعل و تحریف بزنند.

جاعلیین این دو مطلب شاید مجاهدین و یا سمپاتهای آنها بوده و یا اصولاً کس و یا کسانی بوده اند که قدرت برایشان اصل است و دروغ گفتن و جعل کردن مطلب نادرست را به دشمن خود جایز و واجب می شمرند. غافل از اینکه وقتی کسی برای دشمن خود دروغ جعل کرد و یا گفته های او را تحریف کرد، خود در دام دروغ گرفتار می آید و معلوم هم نیست که قدرت را هم به دست آوردند. زیرا کسانی که در ضعف هستند و قدرت در دست شان نیست، به دروغ گفتن و جعل کردن مشغول می شوند، چون قدرت ندارند که با اهرمهای قدرت ، دروغ و تحریف خود را به مردم راست و حقیقت بباورانند، مچشان باز می شود و مطرود جامعه می گردند. همچنانکه مجاهدین و بعضی از گروه های دیگر شده اند.

گفتن حقیقت آنطوری که بوده، از بارِ سنگین آقای خمینی که برای اولین بار حد‌اقل در کسوت رهبر انقلابی به بزرگی انقلاب ملت ایران، با بکارگیری دروغ به هدف حفظ حکومت و دین به همگان آموزش داد که برای حفظ حکومت نباید چندان دغدغه اخلاق داشت؛ هر حربه‌ای و هر وسیله‌ای که مقصود را محقق سازد جائز بلکه واجب است، کم نمی کند. در جمهوری اسلامی، آقای خمینی اولین دروغگوئی بود که در کسوت مرجع دینی و عارفی سالک، برای بنیادگزاری و استمرار استبداد دینی و «حکومت سلسله روحانیت» با دست‌آویز کردن «مقدسات» دینی و مقام روحانی امامان معصوم شیعه، به دروغ متوسل شد. وی آنچه را که در طول 118 روزی که در فرانسه بود(14 مهر تا 12 بهمن 57)، به ملت ایران در انظار جهانیان وعده داده بود، چون پایش به ایران رسید و قدرت را در دست گرفت، به آسانی آب خوردن، به طاق نسیان سپرد. و صدای هر کسی هم که در آمد، آن را درنطفه خفه کردند.

انسان حق ندارد که تحت هر عنوانی دروغ بگوید چه مخاطبش دوست باشد و چه دشمن. کسانی که این دو نقل قول را تحریف و جعل کرده ، خوب می دانسته اند که مجاهدین در جامعه مطرود هستند، و اگر عین نقل قول را بیاورند، مردم می فهمند که مخاطب آقای خمینی مجاهدین بوده و اینان هم خود از دروغگویانند، در نتیجه چیزی عایدشان نمی شود، به همین علت از بنی صدر مایه گذاشته شده است تا به باور مردم در آید. با وجودی که تا به حال سعی شده بود که نقل قولها خالی از نقص و تحریف باشد و برای صحت آن به چند سند مراجعه می شد. در این مورد غفلت شد و نقداین خواننده محترم تجربه دیگری به من آموخت که بیش از پیش در نوشته هایم دقیق باشم و لذا باز هم از توجه ایشان سپاسکزارم.

 

 

 

یادداشت و نمایه:

1-نامه احمد آقا به آقای خمینی دارای 6 بند است که اینجانب فقط بند اول و دوم آن را که مستقیم مربوط به مسئله می شد را در اینجا آوردم و علاقه مندان می توانند برای مطالعه تمام نامه به مجموعه آثار آقای خمینی، گزارش:اطلاعات جانبی تاریخ 27/8/1391 مراجعه کنند.

2-آیا می دانید چرا چنین رژیمی برپاست؟ محمد جعفری، ص202، به نقل از: خاطرات آیت الله منتظری، انتشارات انقلاب اسلامی، فوریه 2001، ص 527

3-همان سند، به نقل از صحیفه نور، ج 18، ص 178.

 

 

 

 

 

 

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید