بزرگی گفته است : اگر می خواهید کسی به شما خیانت نکند ٰ، وانمود کنید که بیش از حد به او اعتماد دارید .
خط مشی ای که هاشمی رفسنجانی در قبال خامنه ای رهبراز 27 سال پیش اتخاذ داشته در راستای همین منش منفعت طلبانه متقابل بوده است ، آنچه که با چراغ سبزوی برای گذرخامنه ای از یک مقام رسمی مملکتی درجایگاه صرفا ریاست جمهوری به اریکه ولایت مطلقه فقیه با مجوز رسمی آغاز می شود اکنون بخشی از عواقبش دامنگیر خود هاشمی خوش خدمت نیز می گردد.
رفسنجانی با خدمتکاری خود به خامنه ای در جریان انتصاب و درواقع ارتقاء وی به منصب بی منتهای قدرت ، قاعدتا این هدف را در سر داشت که در فردای این پیش خدمتی البته نه صادقانه خویش ، چون در راستای تامین همان اعتماد و ایمان متظاهرانه و افراطی اش به خامنه ای بود از شرایط موجود قدرت حداکثر استفاده را به نماید که در این راستامی توان به دنبال کردن مسیر مافیای ثروت در خاندان هاشمی اشاره نمود ، اما خامنه ای هم در تعاقب خوش خدمتی هاشمی دست کم تا سال 88 از عنایت متقابل به یار دیرینش رفسنجانی دست باز نداشت ، اولا چون بنا به یک اصل مسلم پاسخ نیکی هاشمی رابه وجهی نکو باید می داد و از سوی دیگر خامنه ای هم خوب می دانست که با پیروی از قاعده ای که پیش از این اشاره شد ، برای تامین منافع قدرت طلبانه اش باید وانمود کند که به هاشمی خدمتکار بیش از آنی که شایسته است اعتماد دارد !
رفسنجانی که از فردای انقلاب ایران حتی در زمان حیات آقای خمینی در غرب ازاو به درستی به عنوان مرد شماره یک ایران در عرصه سیاست یاد می شده ، بدیهی است که در ایران دوران خامنه ای هم باید چنین جایگاهی را بتواند حفظ نماید و البته تا دوره ای هم در حفظ این دیدگاه در باره خودش موفق بوده است .
از طرفی تجربه دست کم در بسیاری موارد نشان داده که دررفتارشناسی آنچه که رفسنجانی رابیشتر ارضاع می کند ثروت است ، در حالی که خامنه ای به دنبال قدرت بوده است و باید برای حفظ آن کوشا باشد که البته به همین منظور در مقاطعی با چالش های بزرگی مواجه می شود اما ظاهرا موفق می شود که هدفش را تامین نماید .
افتضاح انتخاباتی سال 88 اما شرایطی جدید را در عرصه سیاسی رقم می زند ، رفسنجانی سیاست پیشه و محافظه کارمعروف این بار ترجیح می دهد که از لاک سکوت بدر آید و به فلسفه کهنه شده اعتماد اغراق آمیز و متظاهرانه به اریکه قدرت مطلقه ولایت فقیه پشت نماید و این بار بعد ار 20 سال او از در ناسازگاری و انتقاد وارد می شود ، اما آنچه که باعث می شود تا هاشمی سال 68 که راه را برای خامنه ای بازمی کند تا یک شبه او را مرجع تقلید لایق رهبری بسازد در سال 88 به نقد وحتی گاها نق زدن بپردازد ، به راستی چه بود؟ آیا واقعا پیر سیاست بازی برای جایگاه جنبش های مردمی دل می سوزاند آنگونه که برخی دوستان در تخیل اصلاح طلب تلاش می نمایند ناخواسته این گونه هاشمی را غسل تعمید دهند ؟!
در حقیقت بزرگترین عاملی که از رفسنجانی محافظه کار خادم رهبری و درواقع خالق فرد رهبر بعد از آیت الله خمینی تدریجا هاشمی ظاهرا منتقد می سازد ، فشاری بود که به ناحق در سال های اخیر بر فرزندانش اعمال شده بود و به بازداشت و تهدید دائمی آنان ختم می شد ، بدیهی است که هر سیاست پیشه ای نمی تواند این شرایط را تحمل نماید به خصوص وقتی می بیند آنانی دست به این تعرضات می زنند که بیش از پیش منصوب و یا دست کم منتسب به بیت همان رهبر پیش ساخته و دست پخته اویند !
اما آنچه که باعث تردید در صداقت رفسنجانی در انتقاداتی که می نماید می شود تبعیت او از سیاست گهی به میخ و گاه به نعل زدنش است، یک نمونه تمجید او از پیروزی حسن روحانی در انتخابات سال 92 است آنجا که می گوید : دمکراتیک ترین انتخابات در جمهوری اسلامی برگزارشد . (!) این در حالی است که خود وی از قربانیان رد صلاحیت در همان نمایش دمکراسی بود ، براستی سیاست پیشه ای چون رفسنجانی نمی دانست که شرایط آن انتخابات هم بیش از پیش به سخره گرفتن کم ترین حقوق مردم سالاری و عدم توجه به جایگاه جنبش های اجتماعی بود؟
دراین نوشتار قصد آن نیست که شخصیت سیاسی تاریخی آقای هاشمی را کالبد شکافی کنیم یا در باره آنچه که در گذشته انجام داده ، اما می توان موضعگیری های اخیر ایشان را دست کم از بعدی به چالش کشید و آن اینکه ایشان چقدردر گفتار خود صادق است ؟
به نظر می رسد که آقای رفسنجانی برای اثبات صداقت نسبی خود نیاز دارد به چند سوال حیاتی پاسخ دهد :
1- ایشان در مصاحبه ای در سال گذشته اذعان داشت که بعد از سال ها تجربه متوجه خیلی از خطاها شده ایم ، ولی الان شرایط برای تغییر فراهم نیست ، شرایطی که وی آن را هنوز مهیا نمی بیند کی تحقق پیدا خواهد کرد ؟ ضمن آن که لازم است ایشان به صراحت نظر خود را در باره تعریف تغییر بیان دارد ، ساختاری یا نمادی ؟ تغییر فرد یا به چالش کشیدن نفس ولایت فقیه ؟
2- باز ایشان در جایی اظهار داشتند که موضوع نظارت بر کار ولی فقیه در زمان امام هم جدی گرفته نشد و خود ایشان هم توجهی به نظارت نداشتند و حتی اجازه دیدار و گفتگو نمی دادند . حال با صرف نظر از اینکه با دیدگاه چونان امامی به قول خود ایشان ، وی خوش خدمتانه از خامنه ای ولی فقیه می سازد ، تا چه میزانی خود را مقید و عملا ملتزم می داند که دست آقای خامنه ای را از اریکه قدرت مطلقه کوتاه نماید ؟
3ـ اگرچه رفسنجانی در آخرین واکنش خود به درستی عنوان می نماید که دنیای فردا دنیای گفتمان ها است نه موشک ها و متقابلا با پاسخ عطوفت آمیز رهبری مواجه می شود که نظرش را از سر ناآگاهی می خواند یا خیانت ، اما رفسنجانی برای این تعارض چه پاسخی خواهد داشت ؟ آنجا که نماینده دیپلماسی خارجی همین رئیس جمهور محصول دمکرات ترین انتخابات به زعم هاشمی هم در راستای سخنان رهبر ، مانور موشکی اخیر را در تداوم سیاست دفاعی ایران تو جیه می کند ؟
آقای ظریف در گفتگو با رادیو نیوزیلند می گوید : آزمایش موشکی ایران در تضاد با توافق هسته ای نیست ، این در حالی است که بلافاصله بان کی مون این آزمایش را نگران کننده توصیف می نماید اگرچه هرگونه واکنش نسبت به این برنامه را منوط به برنامه وابسته به تصمیم قدرت های جهانی می داند .
فرجام کلام آنکه امیدواریم تا فرصت هم چنان باقی است و اگرچه، چه بسا بسیار کوتاه هاشمی رفسنجانی این بار درکنار جنبش مدنی ایران مصرانه اما نه چون در گذشته سیاست مآبانه در مقابل تمامیت خواهی های خامنه ای بایستد و بطوریکه درپیام نوروزی خود خطاب به ملت ایران تلویحا امثال خویش را نادم و شرمنده برای آنچه که در گذشته رخ داده معرفی می کند ، صادقانه در برابر رهبر بایستد و در راستای تحقق کمترین های حقوق مدنی درآزادی کروبی و موسوی که به ناحق در حبس اند در کنار روحانی که البته صرفا وعده نمایشی آزاد سازی آنان را با کلید آراء مردم داده بود صادقانه و البته نه سیاست مدارانه کوشا باشد .