31 فروردین 1395
افراد دارای معلولیت در ایران با مشکلات زیادی دست به گریبان اند و از حقوق انسانی و شهروندی خویش محروم می باشند. از نبود قانون حمایت از معلولان گرفته تا نوع نگاه تبعیض آمیز افراد جامعه و دولت به مسئله معلولیت و معلولان ، همه و همه باعث شده است تا این اقلیت بزرگ کشورمان از حقوق و امکانات برابر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و انسانی برخوردار نباشند. یکی از نماد های نادیده گرفتن این حقوق بی توجه ای به وضعیت شغلی شان است که نتیجه آن برای این قشر از جامعه نداشتن درآمدی برای ادامه حیات و نرسیدن به استقلال مالی جهت خودگردانی، عدم حضور در اجتماع و برخوردار نبودن از زندگی بهتری می باشد.
عدم امنیت شغلی یکی از اصلی ترین دغدغه های و مشکلات افراد دارای معلولیت برای معیشت و ادامه حیات است. به این مشکل باید دشوار بودن دستیابی و تامین وسایل توانبخشی، امکانات رفت و آمد، مسکن، آموزش، عدم مناسب سازی، نبود برنامه های تفریحی و گردشگری و سهمیه سوخت معلولان را هم به فهرست مشکلات این بخش از جامعه را هم اضافه کنیم. در حال حاضر مشکل مالی – معیشتی که بعلت عدم اشتغال و بیکاری ایجاد شده است ریشه بسیاری از نابسامانی ها و دغدغه اصلی زندگی افراد دارای معلولیت درکشورمان است .
آمار بیکاری در میان افراد دارای معلولیت ناروشن است. سرشماری سال 1390 می گوید 36/1 درصد افراد جامعه دارای معلولیت هستند که بر اساس این آمار نرخ بیکاری در میان معلولین واجد شرایط کار21 درصد است. در صورتیکه سازمانهای مردم نهاد معتقدند که نرخ بیکاری افراد دارای معلولیت 4 برابر نرخ بیکاری افراد غیر معلول کشور می باشد و در خوشبیانه ترین شرایط نرخ بیکاری معلولین واجد شرایط کار برای این سازمانها 60 درصد تخمین زده می شود. این در حالی است که تعداد معلولان تحت پوشش سازمان بهزیستی به عنوان متولی اصلی معلولان فقط حدود یک میلیون و 200 هزار نفر گزارش داده می شود یعنی میلیون ها انسان دارای معلولیت بدون هرگونه حمایتی در جامعه رها شده اند تا با وابستگی به خانواده و اطرافیان خود زندگی کنند. طبق آمار سال 2008 از سه میلیون معلول واجد شرایط کار فقط 600 هزار نفر به نوعی مشغول به کار بوده اند. یعنی اکثریت معلولین در ایران بیکارند و در تنگنا بسر می برند. در ایران کسی که شغل ندارد، زیر پوشش بیمه تامین اجتماعی نخواهد بود و بدین ترتیب کسی که تامین اجتماعی نداشته باشد مستمری بازنشستگی نخواهد داشت و بر همین اساس در دوران کهنسالی هم امنیت روانی و مادی برای این افراد وجود نخواهد داشت زیرا حق بیمه ای پرداخت نشده است.
متاسفانه بی توجهی به ضرورت امنیت شغلی و اشتغال پایدار معلولان نسبت به سایر افراد جامعه باعث شده است تا آمار خودکشی در میان این قشر بالا برود. بعضیهایشان خودسوزی میکنند. بعضیها خودشان را حلقآویز می کنند. گروهی هم دارو می خورند و خودشان را مسموم می کنند. وضعیت خانوادگی و به خصوص اقتصادی و معیشتی معلولین اثر مستقیم بر میزان خودکشی آنها دارد. نهاد های مردمی و انجمن های حامی حقوق افراد دارای معلولیت منجمله انجمن حمایت از معلولین ایرانی در زمینه تنگدستی مالی و رشد اعتیاد و خود کشی در میان معلولان بارها اعلام خطر کرده اند و به سرپرستان سازمان بهزیستی کشور هشدار دادهاند. آنها همواره جهت رفع مشکلات موجود قول داده اند اما در این راستا نتیجه ملموسی حاصل نشده و بیکاری در میان این قشر آسیب پذیر بیش از سایر گروههای جامعه رواج دارد. بسیاری از اقراد دارای معلولیت با وجود تحصیلات عالی و تخصصهای فنی و حرفه ای بیکارند و تعداد معلولان در نوبت استخدام هم گویای این واقعیت است که این مشکل تداوم داشته و تعداد جذب افراد این قشر محروم برای استخدام بسیار کم است. هیچ برنامه مدون دولتی جهت رفع مشکل اشتغال معلولان نوشته نشده است و الگوی مشخصی هم برای رفع این مشکل در جمهوری اسلامی وجود ندارد.
البته بهزیستی به منظور کمک به افراد دارای معلولیت فاقد اشتغال که خانواده هایشان توان کمک به آنان را ندارند، مستمری پرداخت می کند، اما رقم مستمری آن چنان ناچیز و نازل است که پاسخگوی هزینه های سرسام آور زندگی معلولان نیست و حتی هزینههای رفت و آمد ماهیانه آنان را هم تامین نمی کند. سازمان بهزیستی اکثر اوقات برای پرداخت همین کمک هزینه ناچیز با مشکل مواجه می باشد، بطوریکه گاهی کمتر از رقم تعیین شده و گاهی با تاخیرهای چندماهه کمک هزینه را به مدد جویان می پردازد.
رفت وآمد معلولان: یکی از عمده موانع پیدا کردن کار توسط افراد دارای معلولیت، مشکل تردد آنها می باشد. اگر اوضاع کوچه ها و خیابان ها برای تردد معلولان مناسب سازی نشود، یا این که ساختمان های اداری و موسسات همچنان برای رفت و آمد معلولان مناسب نباشند، انتظار حضور اجتماعی این قشر برای پیدا کردن کار، توقعی غیرعقلانی خواهد بود. اگر معلول نتواند در محیط شهری به سهولت رفت و آمد کند، سایر فعالیت های او از قبیل شغل، تحصیل و … عقیم خواهد ماند و به ناچار معلول در کنج خانه به انزوا و افسردگی کشیده خواهد شد.
شوربختانه در حال حاضر، اکثر قریب به اتفاق ساختمان های دولتی و عمومی ، پیاده روها و خیابان ها در ایران برای معلولان مناسب سازی نشده اند. با وجود این که دولت سالیانه میلیون ها دلار یارانه، صرف حمل ونقل همگانی می کند اما معلولان ایران از این یارانه های میلیاردی هیچ سهمی ندارند، زیرا اساسا ناوگان حمل و نقل عمومی کشور برای معلولان غیرقابل استفاده است.
نابسامانیهای فوق تنها گوشهاى از مشکلات جامعه معلولین ایرانی محسوب می شوند که نیز امکانات و فرصتهاى زندگى را براى قشر معلول بعلت فقر فزاینده روز به روز ناممکن تر کرده است.
معلولین در شرایط امروزین ایران، بعلت رشد روزانه تورم و گرانی و در نتیجه هزینه های سرسام آور زندگی، در تنگدستی و فقر بسر می برند و رشد فقر نیز در میان این قشر آسیب پذیر اجتماعی رو به گسترش است و بنابراین آنان جزء اقشار فقیر جامعه محسوب می شوند. بسیاری از معلولین علاوه بر محروم بودن از امکانات مادی و رفاهی زندگی چون شغل، آموزش، درمان و بهداشت مناسب، بعلت بی پولی قادر به تامین دارو و وسائل توانبخشی نیستند. کافی است گذری به سازمان های بهزیستی در شهرها و یا سازمان بهزیستى کل کشور واقع در تهران داشته باشیم تا با اجتماع عظیمى از معلولان مواجه شویم که برای ادامه بقا در بدر بدنبال اقلام خوراکى، بُنهاى غذایى و یا مساعدتهاى مالى به این سازمان عریض و طویل مراجعه میکنند و جداى از برخورد بد و تحقیرآمیز مسئولان این سازمان با آنان، در بیشتر اوقات نیز نامههاى معلولان و مراجعات مکررشان به این سازمان، بى اثر مانده و حتى در صورت اصرار بر دریافت کمک مالى، معلول را تحت عنوان مسئله دار و اراذل و اوباش از مرکز به اصطلاح حمایتهاى مردمى، به خیابان پرتاب میکنند.
با این اوضاع و احوال، معلول مدد جوی ایرانى از همه جا رانده و مانده است و دیگر هیچ امیدى به فرداى بهتر ندارد. دست به اعتیاد می زند و به خودکشی رو می آورد، آمار خودکشى افراد دارای معلولیت حتی در مراکز نگهدارى از این قشر تکان دهنده می باشد. علیرغم این همه مصائب و مشکلات و این همه فقر و خودکشى در میان مددجویان، و علیرغم وعده وعید ها نسبت به بهبود وضعیت زندگی افراد دارای معلولیت و احترام به حقوق شهروندیشان کسی به دادشان نمی رسد و دغدغه آنان را ندارد. دولت ها یکی پس از دیگری می آیند و جز شعار چیزی تحویل این قشر نمی دهند. سازمان بهزیستی تنها پناهگاه افراد دارای معلولیت هم بعلت در اختیار نداشتن بودجه و امکانات لازم قادر نیست پاسخگوی درخواست های انسانی، مشکلات مالی و حداقل نیازهای این قشر باشد.
در ایران افراد دارای معلولیت نه تنها علناً مورد تبعیص قرار می گیرند بلکه از ابتدایىترین حقوق شهروندى و انسانی خود محرومند. اگر خوب توجه کنیم در خیابان هاى تهران و شهرستان هاى معلولان را کمتر در کوچه و خیابان ها می بینیم، این کم دیدن ها بعلت کمبود و یا نبود این افراد نیست. معلولان دیگر رمقى براى بیرون آمدن از خانه ندارند. از یک سو اکثر آنها شغل و امکانی ندارند که با آن هزینه های زندگی از جمله هزینه رفت و آمدشان را بپردازند و از سوى دیگر عدم مناسب سازی و امکانات شهری و ساختمانها هم مزید بر خانهنشینی و انزوای آنان شده است.
معلولان ایرانی همانند دیگر اقشار اجتماعی ابزاری برای بیان مطالبات خود ندارند. آنها نیز مثل دیگر اقشار از رسانه و تشکل مستقل محرومند. فراتر از آن، جامعه معلولین ایرانی بعلت عدم مناسب سازی شهری و مراکز عمومی و مسیرهای رفت و آمد، پُلهاى عابر پیاده و ناوگان حمل و نقل عمومى، عملا در جامعه پذیرفته نمی شوند زیرا نمی توانند مثل بقیه مردم به کار و زندگی و رفت و آمد و تماس های روزانه اجتماعی خود بپردازند. اگر نگوئیم که افراد دارای معلولیت در ایران شهروند محسوب نمی شوند اما مطمئناً در بهترین حالت می توان بگوئیم که آنها شهروند درجه دو محسوب می شوند.
* فرید انصاری دزفولی: بنیانگذار و رئیس انجمن حمایت از معلولین ایرانی، رئیس کمیته نظارت و سرپرست کمیسیون سازمان ملل اتحادیه جهانی معلولین.عضو ناظر کمیته کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت سازمان ملل متحد.