روابط ایران با کشورهای حاشیه خلیج فارس بویژه عربستان سعودی در تاریخ معاصر بسیار پیچیده و غیردوستانه بوده است. حمایت شیوخ آل سعود از جدایی بحرین از ایران نقطه آغازی برای نشان دادن دشمنی این شیخ نشینان با ایران بود. پس از پیروزی انقلاب وحمله نظامی صدام ،دولتهای حاکم بر کشورهای حاشیه خلیج فارس ذات پلید خود را با حمایت همه جانبه از رژیم بعثی صدام ،بیشتر از گذشسته به رخ کشیدند .اگر دوران هشت ساله محمد خاتمی را که بواسطه پیش گرفتن سیاست گفتگوی تمدن ها (فروکش شدن تنش ها) را فاکتور بگیریم،روابط در مقطع های مختلف زمانی همیشه با سردی،تندی وتنش بوده است.پس از گذراندن دورن مضحک دولت احمدی نژاد وسیاست خارجه ای که جز تحقیر برای مردم چیزی به همراه نداشت،چشممان به جمال دولت تدبیر و امید روشن شد که بابرجام وباج های اقتصادی بار دیگر برای نظام مشروعیت خریداری کرد.
باشروع جنگ سوریه بسیاری ازمعادلات منطقه برهم خورد و جنگ لفطی بین مقامات تبدیل به جنگی نیابتی وغیرمسقیم در منطقه شده است. جنگی که پای چند کشور دیگر مانند روسیه،ترکیه و… را هم به این میدان باز کرد. حال با اتفاققاتی که در ماه های اخیر مانند تسخیر سفارت عربستان در تهران ومشهد افتاد مقامات دو کشور مستقیما به همدیگر حمله میکنند.
البته عربستان و متحدانش هم در این پریود زمانی بیکار نشسته اند. جواب آنها با لغو رویداد برای حجاج ایرانی شروع و با حضور پررنگتر از سابق در یمن،کمک به داعش و نیروهای تکفیری درمنطقه و در آخر حضور رییس جاسوسی اشان در همایش مجاهدین خلق ،نشان داد که برای هزینه دادن و ماندگاری در قدرت ،از کوچکترین ضربه زدن ها دریغ نخواهد کرد.
اما در چند روز اخیر با حمله لفظی سیدعلی خامنه ای به مقامات عربستان بمناسبت آغاز مراسم حج و جوابیه مفتی وهابیون ،بار دیگر آتش جنگ تشیع و تسنع بیش ازپیش روشن کرد.لغو سفر حج و نامسلمان خواندن ایرانیان توسط رهبر مذهبی عربستان به اندازه ای برای رهبر خود خوانده مسلمین جهان گران تمام شد که در منبر بعدی خود گفتند : “ این شجره خبیثه ملعونه لیاقت اداره حرمین را ندارد”.
جالب اینجاست که در اکثر اتهام هایی که دوطرف دعوا به هم روا دارند،دروغی دیده نمی شودو حقیقت محض را بیان می کنند. مشکل اینجاست که سخنان حق از زبان های ناحق بیرون می آید. سگ زرد برادر شغال است را می توان به خوبی به این دو حاکم که با خود رایی، خودکامگی و دیکتاتوری بر مردمانشان حکومت می کنند ،نسبت داد.
درچند روز اخیر با دقت سخنان دو طرف دعوا را مشاهده کردم. بیشترین چیزی که من را برآن داشت تا مقاله ای در این باب به نگارش درآورم ،آتش بیارهای رسانه ای اعم از مجازی،واقعی وعوام مردم بوده است.
چه شخص یا اشخصای یا حتی چه گروه ها یا تشکیلاتی از این اختلافات در منطقه سود می برند؟
بدون تعارف زمانی که به عملکرد دو طرف نگاهی می اندازیم آیا متوجه نمی شویم که هر سوی دعوا سالهاست تمامی قوای خود را برای از بین بردن واژه انسانیت گذاشته است؟
آیا از حکومتی مانند آل سعود به جز اعدام ،سنگسار،قطع دست وپا و دیگر قوانین ضد بشری قرون وسطی یی چیزدیگری دیده یا شنیده ایم؟
چرا باید چشم مان را به دلارهای نفتی اعراب درکشتار کودکان سوریه و یمن ببندیم؟ آیا در اخبار انفجارها وانتحاری های سلفیان که با دلارهای عربستان سعودی آموزش می بینند را مشاهده نمی کنیم؟
همین سوالات را هم به شکل دیگری می توان از رهبر خودخوانده مسلمین جهان داشت و پرسید جناب آقای رهبر شما اگر لالایی بلدی لطفا برای ملت خود بخوان. سالهاست که مردم کشورت با هزاران مصیبت و گرفتاری دست وپنجه نرم می کنند ،اما هیچگاه شما را اینگونه خشمگین بر منبر مشاهده نکرده بودیم. درسال هفتادوهشت و اعتراضات هشتاد وهشت کشتند،تجاوز کردند وبردند اما شما برای حال مریض خود در خطبه هاتان روضه خواندید.
حال چه شده که شما یادتان افتاده به فکر احیای خق زاعران فوت شده درمنا باشید؟
شما که در مسله کشتار و زندان ،حصر و کهریزک ها سکوت اختیار کردید ،در این امر هم سخنی بر زبان نمی آوردید اتفاقی رخ نمی داد.
بسیار کلام وشواهدات را می توان به قلم آورد، اما بیشتر هدفم مخاطبانی ست که نااگاهانه یا آگاهانه یک طرف دعوا را حق می پندارند و طرف دیگر ناحق. آنهایی که آگاهانه به این امر جامه عمل میپوشانند که تکلیف مشخص است. افرادی خود فروخته که از این راه درآمدی کسب کرده و یا اینکه در پی مقام و منسبی هستند.
اما سخن بنده با آنهایی ست که نا بخردانه آب در این آسیاب می ریزند.اشخاصی که از عدم آگاهی اجتماعی،سیاسی رنج برده و حتی تحلیل وتفسیراتشان هم از روی تعصبات دینی،قومی و نژادی ست. مااگر این دعوا را بخواهیم از وجه دینی ،ناسیونالیستی دنبال کنیم مجبوریم که خواسته و ناخواسته یکطرف دعوا را (ایران ) بگیریم. اما اگر از وجه اانسانی به این اوضاع بنگریم به راحتی می توانیم تشخیص دهیم که حکومت آل سعود وجمهوری اسلامی یک راه را دنبال می کنند وتنها تفاوتی که آنها را به سوی جنگ وجدال سوق می دهد،حفظ مال وملال،قدرت وتسلط بیشتر برای راضی نگاه داشتن اربابانشان است.
متاسفانه این تحرکات آپارتایدی که ازسوی این دولتها به ملتها تزریق شده، هر روز در بطن جامعه رو به رشد است. نه تنها مقامات سیاسی بلکه در جامعه ایران و اعراب هم این موضوع به وضوح قابل روییت می باشد. از این سوی فریادهای عرب سوسمارخور می شنویم و از آن سوی ایرانیان مجوس تا الفاظ رکیکی که بارها در فضاهای مجازی و واقعی به چشم وگوش خود دیده وشنیده ایم.شوربختانه باید گفت که عملکرد دولت های دوطرف بر جامعه تاثیر بسزایی داشته است واین موضوع اصلا و ابدا نشانه خوبی نیست .هرلحظه ممکن است وضعیت بحرانی منطقه از این چیزی که هست و شاهدش هستیم ،وخیم تر و هولناکتر شود تا مرحله ای که آتشی خانمان سوز دامن ایرانمان را بگیرد.