همه ساله بعد از ۱۹۹۲ میلادی و بدنبال رسمی شدن روز سوم دسامبر بعنوان روز افراد دارای معلولیت توسط سازمان ملل، این روز را دولت ها و نهادهای مردمی گرامی می دارند. هدف از انتخاب این روز ارتقاء آگاهی و آشنا کردن مردم سراسر جهان از مشکلات و معضلات افرادی دارای معلولیت است و چاره اندیشی برای رفع این مشکلات. آنچه مسلم است بدون کوشش برای رسیدن جامعه جهانی معلولان به حقوق انسانی و شهروندی و مدنی خویش مشکلات این اقلیت بزرگ جهانی قابل حل نیست و نخواهد بود.
در مقالات متعدد و سخنرانی های مختلفی در مجامع ایرانی و بین المللی که داشته ام بارها مشکلات و معضلات افراد دارای معلولیت را هم در سطح ایران و هم در سطح جهان بیان کرده ام. از باید ها و نبایدها نوشته و گفته ام و باز خواهم نوشت و خواهم گفت. اما این بار تصمیم گرفتم به مناسبت روز جهانی افراد دارای معلولیت خودم ننویسم و سخنی نگویم؛ بلکه سخن و درد دل و تجربه یکی از اعضاء انجمن حمایت از معلولین ایرانی در بریتانیا را بیان کنم. تلاش کرده ام تا انجائیکه به محتوای سخن این عزیز لطمه ای وارد نشود سحن او را ویراستاری کنم.این شما و این تجربه فرد دارای معلولیتی که هم در ایران زندگی کرده است و هم در بریتانیا زندگی می کند.
پانزده سال پیش در یکی از شبهای سرد زمستان در حالی که در حال تمرین در زیرزمینی که بعدها بهترین سالن ژیمناستیک کرج خوانده شد در حال تمرین برای تیم بودم از خرک افتادم و دیگه هیچوقت نتونستم با پاهای خودم راه برم. همیشه به قدمهای اخری فکر میکنم که با سرعت برای رسیدن به پیشتخته و کوبیدن و رفتن به خرک برداشتم اون قدمها خیلی تند و باشتاب بودند واقعا اگر میدونستم این چند قدم اخرین قدمهایی هستند که تو زندگی برمیدارم بازم انفدر باشتاب برشون میداشتم. به هر حال اونا اخرین قدمها بودند و بعد اون فرود ناتمام و اون اتفاق تلخ زندگی جدیدی برای من شروع شد. من از یک ژیمناست و ورزشکار حرفه ای تبدیل به یه معلول ضایعه نخاعی گردنی شده بودم که حتی پیش پا افتاده ترین کارها رو بدون کمک دیگران نمیتونستم انجام بدم. نمیتونم انکارش کنم اما واقعا نمیخواستم اونجوری زندگی کنم حتی یک بار اقدام به خودکشی کردم اما از اونجایی که یک عالمه ادم همیشه دورو برم بود موفق نشدم و مجبور به ادامه زندگی شدم. وقتی به این نتیجه رسیدم که چاره ای جز ادامه زندگی با وضعیت جدید ندارم تصمیم گرفتم باز دوباره زندگیم را از نو مثل یه قهرمان شروع کنم ولی اینبار روی ویلچر.
زندگی ام را به مدت یازده سال با رنج و مشقت فراوان یک فرد دارای معلولیت در ایران گذراندم. نبود امکانات رفاهی، بهداشتی و مالی، عدم مناسب سازی شهری، نبود کار و موانع رفت و آمد و بی توجهی دولت و مسئولان به مشکلات عدیده جامعه معلولان و بالاتر از همه نوع نگاه مردم به افراد دارای معلولیت، مرا به این فکر واداشت تا تصمیم بگیرم کشور و خانواده ام را ترک کنم. از ایران با انجمن حمایت از معلولین ایرانی در بریتانیا تماس گرفتم. از شرایط و امکانات افراد دارای معلولیت پرسیدم و پاسخ هایشان مرا مصمم تر به ترک کشورم نمود. با ویزای دانشجوئی وارد بریتانیا شدم و به محض ورود با انجمن حمایت از معلولین تماس گرفتم و از راهنمائی و کمک آنان برخوردار شدم.
بعد از ماه های اولیه زندگی در انگلستان با سختی دانشگاه رفتم و بعد از فارق التحصیلی از دانشگاه اسکس انگلستان در مقطع فوق لیسانس پذیرش گرفتم و الان به مدت ۴ سال است که اینجا زندگی میکنم . زندگی برایم در ایران و انگلیس به عنوان کسی که از ویلچر استفاده میکند خیلی متفاوت بود. دوست دارم در اینجا نوع زندگی ام را و فرق میان خدمات اجتماعی که بر اساس تجربه در ایران و انگلیس گرفتم رو توضیح بدم.
خدمات سوشیال سرویس یا بهزیستی ایران
در ایران برای عضو شدن در بهزیستی تقاضا باید میدادیم و بعد یک تیم شامل پزشک،پرستار، فیزوتراپ و کاردرمان برای ارزیابی به صورت ملاقات خانگی از من ویزیت کردند و به این صورت انها یک کارتی برای من صادر کردن که درصد معلولیت من که ۹٨% بود صادر شد و من به این طریق عضو سازمان بهزیستی شدم. یک مدد کار کلی به عنوان مدد کار افراد ضایعه نخاعی وجود داشت و این فرد مسئول رسیدگی به تمام معلولان ضایعه نخاعی بود. شما به عنوان معلول یا خانواده معلول میبایستی به این فرد مراجعه میکردید و این فرد مسئول شنیدن مشکلات تمام افراد ضایعه نخاعی تحت پوشش آن منطقه بود. به غیر از ماهی ۴۰ هزار تومان مستمری که برای افراد دارای معلولیت وجود داشت بعضی اوقات ما تماسی از مددکار دریافت میکردیم که لوازم پزشکی(شامل سوند و گاز استریل ) رسیده و ما میتوانیم برای دریافت سهمیه خود به بهزیستی مراجعه کنیم. این تماسها برای دریافت وسایل پزشکی زمان مشخصی نداشتند گاهی بود و گاهی نبود. علاوه براین، چنین کمکی بر اساس نیاز معلولین نبود هر زمانی که تعدادی از این وسایل در انبار موجود بود میتوانست مورد استفاده فرد معلول قرار گیرد. در سالهای اخیر چیزی به عنوان حق پرستاری برای معلولان ضایعه نخاعی گردنی تصویب شد و من ٣ یا چهار ماه استفاده کردم ولی بعد از ان قطع شد و وقتی علت را از مددکار پرسیدم در جواب گفت این حق پرستاری به کسانی تعلق میگیرد که وضعیت خیلی بد مالی داشته باشند!!. یک مزیت خیلی خوب بهزیستی که زمانی من به دانشگاه میرفتم برقرار بود پرداخت تقریبا ٨۰% شهریه دانشگاه معلولین بود که من کمال استفاده را از این بخش خدمات کردم هر چند رفتن و رسیدن به دانشگاه برای من بعلت عدم مناسب سازی مشکل آفرین بود. بریتانیا
در بریتانیا به سوشیال سرویس منطقه وصل شدم و با آنان تماس گرفتم و بصورت تلفنی نیازهایم را اعلام کردم. بعد سوشیال سرویس یک سوشیال وورکر یا مددکار اختصاصی برای ارزیابی این نیازها به محل زندگی من فرستاد. فرمهای ارزیابی را بصورت محرمانه پر کرد و بر اساس نیازهای شخصی من ساعت پرستار تعیین کرد . اوایل پرستارم از شرکت خصوصی که بطور مستقیم پول را از سوشیال سرویس دریافت میکردند به خانه ام می آمد. ولی بعد از پر کردن فرمهای دریافت مستقیم پول پرستاری را از شهرداری منطقه دریافت کردم و بر اساس سلیقه خودم پرستار را انتخاب کردم . حتی اگر زبان انگلیسی نمیدانستم برای من یک مترجمی تعیین میشد و من میتونستم توسط مترجم با مددکار خودم صحبت کنم. مددکار همچنین وضعیت مناسب سازی محل سکونت را ارزیابی کرد و برای نصب تجهیزات لازم به کاردرمان منطقه رجوع داد. بعد از ملاقات کاردرمان و سفارش وسایلی مثل صندلی حمام و میز حمل شو، تخت اتوماتیک و تشک مواج به صورت کاملا رایگان و به شکل خدمات دولتی به من ارائه شد. مناسب سازی منزل ارزیابی شد و در صورت عدم مناسب سازی بودن منزل به شهرداری ارجاع داده شد همچنین مددکار وظیفه پر کردن فرمهای مرتبط برای حقوق معلولیت و مستمری را به عهده دارد.
خدمات وزارت کار بریتانیا برای معلولان
در ایران به جز ۴۰ هزار تومان مستمری هیج خدمات دیگری به جز یارانه که به همه مردم تعلق میگیرد تعلق نمیگیرد. در بریتانیا اگر فرد معلولی اعلام کند که به دلیل معلولیت قادر به کارکردن نیست هفته ای ۱۲۰ پوند به عنوان مستمری دریافت میکند. اگر فرد معلول قادر نباشد خانه شخصی برای خود فراهم کند شهرداری موظف است که یک محل زندگی مناسب با شرایط جسمی معلول برایش فراهم کند. همچنین برای پرداخت قبض های اب و برق می توان از برخی از سازمانهای غیر دولتی خیریه تقاضا گرفت و سالانه ۵۰۰ پوند برای پرداخت قبض ها به فرد دچار معلولیت پرداخت میشود. برای من یه خانه طبقه همکف در نظر گرفتند. دو در جلویی و پوشتی به در اتوماتیک تبدیل شد که با فشردن یک دکمه در باز و بسته شود . فضای بسیار بزرگی را برای حمام و توالت در نظر گرفتند و توالت مخصوصی که دارای سیستم شستشو و خشک کردن اتوماتیک بود نصب کردند. اشپزخانه به نسبت ارتفاع ویلچر نصب شد و همچنین تمام پریزها و کابلهای برق بر طبق ارتفاع ویلچر تنظیم شد. اجاق گاز ماشین لباسشویی و یخچال و فریزر توسط دولت خریداری شد و ۴۵۰ پوند پول نقد برای خرید وسایل ضروری برای خرید اجناس دیگر اعطا شد همچنین میتوانستم برای وام دیگری برای اجناس منزل اقدام کنم. علاوه بر مستمری ماهانه، هر فرد دارای معلولیت بعد از ثبت نام در وزارت امور معلولان و مشخص شدن درجه معلولیتش از کمک هزینه ای بر اساس درجه معلولیت آن فرد بهره مند می شود. این کمک هزینه به دو بخش نگهداری و حرکتی تقسیم می شود.
نگهداری دارای سه رده بندی، کم، متوسط و زیاد میباشد. و مشکل حرکتی به دو بخش کم و ریاد تقسیم می شود.
این نوع از خدمات دولتی و دیگر خدمات دولتی به افراد دارای معلولیت به وضعیت اشتغال و دارایی فرد دچار معلولیت ارتباط ندارد و فرد با داشتن هر گونه حقوق و پس اندازی میتواند از این کمک هزینه برخورد شود. اگر درجه معلولیت فرد ثبت شده در وزارت امور معلولان بالاتر از متوسط باشد آن فرد میتواند یک فرد را به عنوان پرستار خود معرفی کند ( به جز حق پرستاری که توسط دولت داده میشود ) و دولت به فرد معرفی شده مستمری هفتگی و مزایای مسکن اختصاص میدهد.
خدمات پزشکی و درمانی ایران
در ایران تمام مددکاران بهزیستی میتوانند از بیمه تامین اجتماعی و تکمیلی استفاده کنند. تنها موسساتی که میشود در انها از بیمه استفاده کامل کرد بیمارستانهای دولتی و خدمات تامین اجتماعی میباشد. در بعضی مطبها و بیمارستانهای خصوصی میشود از تخفیف این بیمه استفاده کرد ولی نه به صورت کامل، اکثر پزشکان متخصص خصوصی از قبول بیمه درمانی خودداری میکنند و هزینه درمانی باید بصورت نقد توسط بیمار پرداخت شود . داروخانه ها بدین شکل عمل می کنند آنان معمولا فقط داروهای معمولی و ارزان را با بیمه درمانی قبول می کنند و داروهای دیگری را باید فرد دارای معلولیت خودش بخرد. و خیلی از داروها باید بصورت آزاد و با هزینه های شخصی تامین شوند. هیچ خدمات پرستاری در منزلی برای افراد معلول وجود ندارد و در صورت استفاده از خدمات پرستاری در مراکز درمانی علیرغم بیمه بودن باید توسط فرد معلول پرداخت شود. هیچ دارویی بصورت مجانی در اختیار قرار نمیگیرد و هیج مرکز تخصصی و آزمایشگاهی حداقل برای مشکل ضایعه نخاعی بصورت مجانی وجود ندارد و همه اینها مستلزم هزینه هنگفت توسط افراد و یا خانواده آنها میباشد. در ایران هیچ مرکز دولتی برای خدمات رسانی به افراد ویلچرنشین وجود ندارد. در ایران و در بهزیستی هر شهری یا منطقه ای معمولا مکانی برای تعیین ویلچر وجود دارد، بعد از ثبت نام برای درخواست ویلچر و بعد از مدت ها ماندن در صف ویلچر یک ویلچر کاملا ابتدایی به فرد نیازمند ویلچر داده میشود. من هیچوقت در ویلچری که به من تعلق گرفت احساس راحتی نکردم و قادر به استفاده از ان نشدم. هیچ تنظیمی در ویلچر بر اساس وزن وقد و نوع مشکل فرد صورت نمیگرفت و همه افراد مجبور به استفاده از یک نوع ویلچر بودند.
بریتانیا
خدمات پزشکی در انگلستان در تمام سطوح برای همه شهروندان بدون تبعیض جنسیتی ، نژادی و دینی بصورت کاملا رایگان ارائه میشود و همه مردم آزادانه از خدمات پزشکی درمانی رایگان بهره مند می شوند. من ابتدا در درمانگاه عمومی منطقه ثبت نام کردم و بعد توسط دکترعمومی به بیمارستانهای تخصصی مورد نیاز ارجاع داده شدم. مرکز بیماران ضایعه نخاعی در بیمارستان استنمور یک پرستار ویژه برای ملاقات روزانه با من معین کرد و همچنین مرکزی به نام خدمات ویلچر برای تعیین ویلچر مناسب توسط کاردرمان متخصص در زمینه ویلچر با من تماس گرفت و یک ویلچر بر اساس نیاز جسمانی – حرکتی ام به من اهدا کردند. پرستار ویژه بعد از ویزیت از منزلم سفارش یک تخت اتوماتیک و تشک مواج را داد که بعد از مدت کوتاهی آنها را تحویل دادند و نصب کردند؛ تمام این خدمکات بطور رایگان انجام گرفت. همچنین سفارش لوازم بهداشتی از قبیل باند و کیسه و لوازم بهداشتی دیگر را به دارو خانه داد و داروخانه هر ماه به تعداد لازم توسط پیک به درب منزلم می آورند و تحویل می دهند و همچنین یک روتین خاص برای ویزیت پرستار بصورت روزانه برای انجام کارهای تخصصی که پرستار عادی قادر به انجام ان نمیباشد مشخص نمود. تمامی امکانات فوق بصورت رایگان می باشند. در بیمارستان تخصصی برای بیماران ضایعه نخاعی ابتدا توسط یک پزشک متخصص توانبخشی برای ویزیت عمومی ارجاع شدم و پزشک متخصص بر طبق نیازهای پزشکی مرا به متخصص ارتوپد و ارولوژ برای مشکلات مثانه و کاردرمان و فیزیوتراپ برای کارهای توانبخشی و همچنین پرستار متخصص رجوع داد. من به مدت سه ماه در یک اتاق خصوصی در این بیمارستان برای درمان زخم بستر و تنها بدون داشتن هیچ همراهی بصورت رایگان بستری بودم. به سفارش فیزویوتراپ این مرکز یک وسیله برای ایستادن روی پاها روزانه سفارش داده شد و این وسیله پیشرفته در درب منزل به من تحویل و نصب و همچنین طریقه استفاده از ان توضیح داده شد. در کلینیک خدمات ویلچر قد و وزن و همچنین طول پاها و دستها و وضعیت پزشکی من ارزیابی شد و بر طبق ان یک ویلچر دستی و یک ویلچر برقی تجویز شد. داروها توسط پزشک عمومی من به صورت اتوماتیک ماهانه تجویز و به درب منزل من فرستاده میشود. برای وقتهای بیمارستان نیز سیستم پزشکی انگلیس خدمات حمل و نقل بیمار برای افراد دارای معلولیت در نظر میگیرد و در سر ساعت مشخص با خودرو مناسب سازی شده(این ماشینها به این صورت طراحی شده که با ویلچر توسط رمپ به ماشین وارد میشوی و ویلچرتوسط ابزار مخصوصی و به کمک کارکنان آمبولانس به کف خودرو قفل میشود.) بیماران را به بیمارستان مورد نظر حمل میکند.
خدمات حمل و نقل عمومی و وضعیت شهرسازی برای افراد دارای معلولیت ایران
همانطور که گفتم هیچ اتوبوسی در ایران برای معلولین قابل استفاده نیست کمتر پیاده رویی پیدا میشود که بطور کامل مناسب سازی شده باشد. بر طبق قانون جامع حمایت از معلولان تمامی مکانهای عمومی بایستی برای معلولان مناسب سازی شده باشد ولی متاسفانه هیچ مکان عمومی تا انجا که من تجربه رفت و آمد به انها را داشتم مناسب سازی نبود وقتی روز اول دانشگاه قبول شدم و متوجه شدم که دانشگاهی که قبول شدم طبقه سوم یک ساختمان قدیمی است مطمئن شدم که به خاطر اون پله های لعنتی که همه جا بود نمیتونم دانشگاه برم ولی مادر و خانواده من تسلیم نشدند. اوایل مادرم از مسئولان دانشگاه خواهش میکرد که راه حلی برای اینکه من بتونم به دانشگاه برم پیشنهاد بدن ولی اونا میگفتن مشکل ما نیست و خودتون یه جوری باید حلش کنید. اینجوری شد که در طول دانشگاه خانواده ام مجبور شدن منو سه طبقه از پله های دانشگاه برای رفتن به کلاسها بالا ببرند. بعد از دو سال دانشگاه به ساختمان دیگری منتقل شد و ساختمان جدید مجهز به آسانسور و بالابر بود . آسانسور و بالابر خیلی استاندارد نبود و من حتی یک بار از اسانسور و یک بار از بالابر از ویلچر افتادم ولی نسبت به زمانی که مجبور بودم سه طبقه پله را برای رسیدن به کلاسها بالابرم خیلی بهتر بود. در دو سال اخیر طرحی برای حمل و نقل افراد داری معلولیت توسط اداره بهزسیتی معرفی شد به اسم بهزیست کار. اداره بهزسیتی برای حمل و نقل افراد دارای معلولیت ماشینهایی را در نظر گرفته بود من این دو سال اخیر از این طرح خیلی استفاده کردم و برای رفتن به تمام کلاسهای دانشگاه و جلسات فیزیوتراپی از این طرح استفاده کردم. هر چند این ماشینها برای ویلچر مناسب سازی نشده بود و فرد دارای معلولیت باید به صندلی این خودروها جا میشد و ویلچر در صندوق عقب نگهداری می شد. وضعیت مناسب سازی پیاده روها و مکانهای عمومی برای معلولان فوق العاده نامناسب میباشد و من به شخصه در ایران نمیتوانستم جایی بدون اینکه همراهانم ویلچر مرا بلند کنند برم. متاسفانه هیچ وسیله نقلیه عمومی در ایران برای افراد دارای معلولیت مناسب نمیباشد لذا اکثر معلولان غالبا در خانه خود بنوعی زندانی هستند.
بریتانیا
تقریبا تمام پیاده روها در بریتانیا برای ویلچر مناسب سازی شده میباشد. در تمام اتوبوسها در لندن جای رزرو شده برای افرادی که از ویلچر استفاده میکنند وجود دارد. دکمه ای در پشت اتوبوسها برای درخواست رمپ وجود دارد و در صورت فشرده شدن راننده بصورت اتوماتیک رمپ را باز میکند و افراد میتوانند با ویلچر از روی این رمپ وارد اتوبوس شوند و در مکان رزرو شده خود قرار گیرند. همچنین به دیگران توسط نوشته بزرگی در این مکان رزرو شده اعلام شده که این مکان برای استفاده افرادی که از ویلچر استفاده شده رزرو شده و افراد دیگر و همچنین کسانی که کالسکه در این مکان قرار داده اند باسیتی این مکان را برای این افراد خالی کنند. حدود نیمی از ایستگاهای مترو لندن برای افرادی که از ویلچر استفاده میکنند مناسب سازی شده اند. برای استفاده از سرویس قطار روی زمینی فردی که از ویلچر استفاده میکند به یکی از مامورین ایستگاه اعلام میکند که احتیاج به رمپ دارد و یکی از مامورین برای وارد شدن توسط ویلچر رمپ قرار میدهد و همچنین به ایستگاه مقصد بصورت رادیویی اعلام میشود و در ایستگاه مقصد یک نفر از کارکنان منتظر میایستد و به محض رسیدن برای فرد رمپ قرار میدهد و فرد را برای پیاده شدن از قطار کمک کرده و در صورت نیاز فرد را تا خارج از ایستگاه اسکورت میکند. تمام تاکسیهای مشکی یا تاکسیهای استاندارد لندن که بلک کپ نیز خوانده میشوند برای ویلچر مناسب سازی شده اند. صندلی عقب این تاکسی در صورت نیاز افراد کسانی که ویلچر استفاده میکنند جمع شده و فرد توسط رمپی که توسط راننده تاکسی برای او قرار میگیرد سوار تاکسی میشود.استفاده از وسایل نقیله عمومی برای افراد دارای معلولیت و افراد بالای ۶۰ سال رایگان میباشد و تخفیف خیلی زیادی برای این افراد برای استفاده از تاکسی وجود دارد. همچنین سرویس دیگری وجود دارد که افراد دارای معلولیت میتوانند برای بیرون رفتن برای مسافت های کمتر از ٣ مایل برای رفتن به خرید از ان استفاده کنند. این خودروها مناسب سازی شده می باشند و فرد میبایستی دو روز قبل این ماشینها را رزرو کند. برای خرید ماشین وام بزرگی برای افراد دارای معلولیت وجود دارد و اقساط این وام بصورت مقداری از حقوق معلولیت این افراد کم میشود. کسانی که سر کار میروند میتوانند برای طرحی به اسم دسترسی به مکان شغلی استفاده میکنند و در این طرح دولت موظف میشود محل کار را برای افراد دارای معلولیت مناسب سازی کند و همچنین تاکسی رایگان برای حمل و نقل روزانه در اختیار این افراد قرار دهد.
حرف آخر
تو ایران یه پنجره قدی بزرگ رو به خیابان تو اطاقم داشتم که میتونستم رد شدن ماشین ها و اتوبوس ها رو از تو خیابان نگاه کنم. با اینکه ما وسیله شخصی داشتیم و همیشه با ماشین همه جا میرفتم یهو چشمم به اتوبوس افتاد و یهو چقدر دلم خواست کاش میتونستم یک بار دیگه اتوبوس سوار شم ولی متاسفانه در ایران جایی برای ویلچر من تو اتوبوس نبود. گاهی تو خواب می بینم که توی ایران مثل اینجا توی ایستگاه اتوبوس ایستادم و منتظرم اتوبوس بیاد. اون اتوبوس هایی که هر روز قبل از ۱۵ سالگیم سوارش میشدم و میرفتم باشگاه میاد و منتظرم می ایسته . طبق عادت اینجا به راننده میگم میشه رمپو باز کنید تا من سوار شم ولی راننده همراه با آدمایی که دارند همدیگرو هل میدند و با عجله سوار میشند و در عین حال به من و ویلچرم خیره شدند و اعتنائی نمی کنند یه نگاه معنا داری میکنه و بعد از سوار شدن همه اون ادما رد میشه از من و میره. من حتی تو خوابم از راننده دلگیر نمیشم شاید نمیدونسته رمپ چیه یا شاید هیچوقت تصورش را نمیکرده که جایی تو این دنیا باشه که یک جای رزرو شده برای ویلچر تو اتوبوسهای خودش داشته باشه. از خواب پا میشم و به وجود تکه تکه خودم فکر میکنم. علی رغم همه این کمبودها همیشه یه تکه بزرگ از وجودم تو ایران جا مونده و تو ضمیر ناخودآگاه من هست. من ژیمناست بودم قهرمان بودم. دوست داشتم پیشرفت کنم . اما بی امکاناتی سالن ژیمناستیک منو ویلچر نشین کرد. من این ویلچرو قبول کردم. تصمیم گرفتم بار دیگه روی چرخهای این ویلچر مثل یه قهرمان بدوم اما جامعه منو با ویلچر قبول نکرد و پس زد. هر پدر و مادر و خانواده ای حاضرند که هر کاری کنن که بچه اشون پیششون بمونه و راحت زندگی کنه اما ایا ما افراد دچار معلولیت حاضر به دیدن اینهمه بار روی دوش پدر و مادر هستیم؟
اما یه تکه دیگم به اینجا خو گرفته. سرزمینی که متعلق به من نیست پدر و مادر و خانواده ام در اون جایی ندارند اما منو با تمام نقص ها و کمبودهایم و خارجی بودنم بعنوان یک انسان قبول کرده اند. درسته ما معلولان ناتواناییهایی داریم اما ما یاد گرفتیم چطوری کارها را متفاوت از افراد که توانایی کامل دارند انجام بدیم. چیزی که ما احتیاج داریم احترام به حقوقمون و استقلال تو زندگی است. اگه من با دوستم تو یه خیابون قدم بزنم و مسیر برای دو تاییمون یه جور باشه و هیچ پله یا چاله ای وجود نداشته باشه که دائم ناتوانایی منو به خودم و دیگران یادآوری کنه شاید دلیل کمتری هم وجود داشته باشه برای احساس ترحم دیگران.
فرید انصاری دزفولی
شنبه ٣ دسامبر ۲۰۱۶
* فرید انصاری دزفولی: فعال حقوق افراد دارای معلولیت، بنیانگذار انجمن حمایت از معلولین ایرانی، رئیس کمیته نظارت و سرپرست کمیسیون سازمان ملل اتحادیه جهانی معلولین.عضو ناظر کمیته کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت سازمان ملل متحد.