back to top
خانهدیدگاه هانقد و پرسش از الف. م و پاسخ از ابوالحسن بنی‌صدر: آیا...

نقد و پرسش از الف. م و پاسخ از ابوالحسن بنی‌صدر: آیا انعطاف ناپذیری در وفای عهد با حق مانع اتحاد می‌شود؟

 etehad با سلام و آرزوی سلامت مستدام برای جنابعالی

      دیشب به سخنان شما در رابطه با انعطاف ناپذیری قدرتمداران گوش دادم. من تقریباً به همۀ سخنان شما توجه می کنم، ولی اینبار حس کردم لازم است اظهار نظری بکنم:

      فرمودید خارج از حق، ناحق است و اینکه زمانی که حق را شناختی، در اینمورد هم باید انعطاف ناپذیر بود. یادم هست اوائل انقلاب چیزی شبیه به همین فرمایش شما در ذهنم بود و بر همین اساس هم تصمیم گیری می کردم. ولی بعدها اینگونه متوجه شدم که گاهی مرز بین حق و ناحق کاملاً روشن نیست و نمی شود همه چیز را سیاه و یا سفید دید و ممکن است هرکس بخشی از حق را درک کند، و نه تمام حق را. و اشتباهات هم ناشی از همین است. از صحبت های شما اینطور دستگیرم شد که شما هم علت انعطاف ناپذیری خود در رابطه با مسائل را شناخت حق می دانید که البته اگر چنین است و شما حق را شناخته اید، دیگر نقد من به گفتۀ شما جایز نیست. ولی حس می کنم یکی از عللی که مخالفین رژیم حاکم بر ایران تاکنون نتوانسته اند بین خود نوعی هماهنگی در برابر رژیم ایجاد کنند، همین انعطاف ناپذیری شما بوده است. اگرچه خودم به برتری نظرات شما بر نظرات دیگران واقف هستم، ولی با توجه به شرائط موجود بدون نوعی هماهنگی با سایرین، عملاً امکان ایجاد تغییر در ایران فراهم نخواهد شد. اگرهم فرضاً رژیم در دوران انحطاط خود باشد و سقوطش نزدیک، با وضعیت موجود احتمال جایگزین شدن رژیم با سیستمی که منافع غیر ایرانی را تأمین کند بیشترست از اینکه مردم بتوانند وضعیتی مطلوب ایجاد کنند؛ تازه اگر هرج و مرج و وقایعی مانند آنچه در کشورهای همجوار می گذرد، اتفاق نیافتد. اگر منتظر شرائطی ایده آل باشیم، امکانش بسیار بسیار ضعیف است. از سال ها پیش تاکنون چندین بار کسانی یا گروه هایی راهکارهایی برای نجات ایران پیشنهاد کرده اند که من همیشه اعتقاد داشته ام بدون جلب نظر شما بجایی نخواهند رسید و هرجا هم شده که نظریه ای برای آنها بفرستم، همین را نوشته ام. سال ها پیش بود که طرحی را با عنوان “طرح ۱۲ ماده ای نجات ایران ” در نشریۀ شما دیدم که ظاهراً شخص ناشناسی فرستاده بوده. همیشه با خودم گفته ام که موقعیت هایی بوده که چنین طرحی امکان موفقیت داشته، ولی فاصلۀ بسیار زیادِ شما با سایر گروه ها، مانع کار است. رژیم ایران فعلا گرفتار دامهایی است که اجانب با سوء استفاده از نادانی خودشان برایشان گسترده و چون وجودش منافع قدرت ها را تأمین میکند، به بقایش کمک می کنند تا زمانی که منافعشان را طوری دیگر تعریف کنند. اگر طرحی ایرانی کارساز نشود، دیگران به راحتی از منافعشان نمی گذرند. به امید روزی که ایرانی آزاد و مستقل داشته باشیم.

 پاسخ ابوالحسن بنی صدر:

 با سلام،

 ۱. اگر کار ایران بجایی نمی‌رسد، بخاطر آن نیست که کسانی بر حق می‌ ایستند و حاضر نمی‌ شوند حق را با ناحق درآمیزند و خاکستری بدست بیاورند. بخاطر آن‌ است که اندک شمار هستند آنها که بر حق می‌ ایستند. غفلت از واقعیت‌ هایی چند موجب نظری شده‌ اند که شما پیداکرده‌ اید:

 ۱.۱. اینکه انسان‌ ها حق را همان که هست نمی‌ بینند و هریک برداشتی از آن پیدا می‌ کنند، امری واقع بوده و سخن شما در این باره صحیح است. بدین‌ خاطر، حق اختلاف، حقی از حقوق انسان است. اما این حق همراه است با حق اشتراک. توضیح اینکه،

 ۱.۲. چند تن و یا چند گروه می‌ توانند در حقوقی چند اشتراک پیدا کنند. بنابر نوشتۀ شما اینان می‌ توانند بر پایۀ آن حقوق متحد بشوند. آیا «مرز میان حق و ناحق مشخص نیست»، یعنی اینکه از متحدان، هرکدام خواستند و هر وقت خواستند، نقض عهد کنند؟ یا باید بنابر وفای به عهد باشد تا بدیل پدید آید و جامعه نسبت به فردای خود مطمئن شود؟ پاسخ من به این پرسش این‌ است: آینده درگرو وفای به عهد با اصول و حقوقی است که یک جمع می‌ پذیرد. اگر ایران در وضعیتی است که هست، بخاطر وفا نکردن‌ ها به عهد است. چند یادآوری:

● هرگاه آنها که با مصدق، بر سر دو اصل استقلال و آزادی، یار شدند، با این دو اصل عهد نمی‌ شکستند، ایران کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و پی‌ آمدهای آن را بخود می‌ دید؟

● اگر بعد از کودتا، آنها که بر خط و ربط مصدق مانده بودند، آنرا رها نمی‌ کردند، خلاء سیاسی پدید می‌ آمد و این خلاء را آقای خمینی و ملاتاریا پر می‌ کردند؟

● اگر آقای خمینی به ۱۹ اصلی که در نفل لوشاتو، در برابر جهانیان متعهد شد، وفا می‌ کرد و در تهران نمی‌ گفت: آنچه گفته‌ ام، از راه مصلحت بوده، و حالا خلاف آنرا می‌گویم، ایران در وضعیتی که اینک دارد، بود؟

● اگر همۀ آنها که در خرداد ۱۳۶۰، به قیمت به خطر انداختن جان خویش بر عهد خود با آن اصول نوزده‌ گانه استوار ماندند، در طول زمان، به این و آن عذر و بهانه، عهد نمی‌ شکستند، شب تاریک استبداد این اندازه طولانی می‌ شد؟

● میثاق شورای ملی مقاومت بر سه اصل استقلال و آزادی و عدم هژمونی، تدوین شد. اگر به این سه اصل وفا می‌ شد، عهد شکنان سرنوشتی را که پیدا کردند، می‌ یافتند؟

      پاسخ همۀ این پرسش‌ ها، یک کلمه است: نه.

 ۲. مدعای من این‌ است: در ایران معاصر، یعنی از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بدین‌ سو، هیچ‌ کس به اندازۀ بنی‌ صدر برای ایجاد جبهه نکوشیده‌ است. او از هیچ‌ یک از جمع‌ هایی که در آنها شرکت کرده‌ است، خارج نشده‌ است. بر اصول و حقوق پذیرفته، استوار مانده‌ است. آن جمع‌ ها را آنها از میان بردند که به عهد خود با آن اصول وفا نکردند.

      اما دو پرسش مهمی که شما و همۀ دیگر ایرانیان باید به آن پاسخ روشن، دقیق و بی اما و اگر بدهید: آیا باید بر مشترکات ایستاد، و یا بنابر موقع، آنها را نقض کرد؟ مشکل و مسئله ساز کسانی هستند که بر اصول و حقوق مشترک می‌ ایستند و یا آنها که این اصول و حقوق را نقض می‌ کنند؟ این دو پرسش، دو پاسخ می‌ توانند داشته باشند:

 ۲.۱. باید ایستاد، و مشکل و مسئله ساز آنها هستند که به عهد خود با اصول و حقوق پذیرفته، نمی‌ ایستند.

 ۲.۲. نباید ایستاد، و مسئله ساز آنها هستند که بر اصول و حقوق می‌ ایستند.

      بنابر هر یک از دو پاسخ، ایران این یا آن سرنوشت را پیدا می‌ کند. پاسخ دوم را کسانی دادند که در پی انقلاب، نقض عهد کردند و بر آن شدند که «خلاء قدرت» را با تصرف آن پرکنند. هرگاه نسل امروز، در تقلید از غرب، خویشتن را به «پسا حقیقت» (post vérité )بسپرد، و به پاسخ و راهکار دوم تن بسپرد، دیگر، نه فقط انحطاط رژیم، که انحطاط ایران نیز قطعی می‌ شود.

 ۳. غفلت سوم این‌ است که خارج از حق، ناحق است، نه یعنی اینکه یک حقی وجود دارد، و یک ناحقی. اگر حق را رها کردی، گرفتار ناحق می‌ شوی. یعنی اینکه حق هست، و ناحق نیست. این با پوشاندن حق است که ناحق پدید می‌ آید. بنابراین انعطاف‌ پذیری، جز با تن دادن به پوشاندنِ حق، میسر نمی‌ شود. این واقعیت که برداشت‌ های انسان‌ ها از حق یکی نیست، انعطاف‌ پذیری را توجیه نمی‌ کند. زیرا هرکس با آنچه حق می‌ داند، هرگاه بخواهد انعطاف بخرج بدهد، ناگزیر می‌ شود آنچه را حق انگاشته‌ است، بپوشاند و اگر چنین کرد، حقی را که خود شناخته بود، ناحق می‌ کند. اما انسان چه وقت حق را می‌ پوشاند؟ پاسخ این پرسش بس مهم می‌ تواند ما را از غفلت مهمی که غفلت مادر است، رها کند:

 ۴. قدرت، بمعنای رابطۀ قوا و ترکیبی از نیروهای محرکه که در این رابطه بکار می‌ رود، انسان‌ ها را ناگزیر می‌ کند حق را بپوشانند و ناحقِ مطلوبِ قدرت را پدید بیاورند. بیان‌ های قدرت، چون حق را به قدرت تعریف می‌ کنند، رنگ های سفید و سیاه و خاکستری را هم می‌ سازند و بدانها جمهورِ مردم را فریب می‌ دهند. وگرنه چرا باید یک درصد بشریت، صاحب ٩٩ درصد ثروت باشد و جهان در آتش نابرابری ها و تبعیض‌ ها و فقرها و خشونت‌ ها بسوزد؟ با دیگران نیز بر سر سفید و سیاه و خاکستری بحث کرده‌ ام. از شما نیز دعوت می‌ کنم اگر ممکن می‌ یابید، سفید (حق) و سیاه (ناحق) و ترکیب و تلفیقی از این دو بسازید. بیازمایید و ببینید که ناممکن است از این دو، تلفیقِ حق ساخت.

      بدین‌ قرار، مقصرِ اصلی قدرت است. هرگاه بعنوان هدف، از میان برخیزد و جای خود را به استقلال و آزادی، بمثابۀ دو حقی بدهد که می‌ توان بر سر آنها اشتراک جست، روابط قوا بی‌ محل می‌ گردد و نیروهای محرکه را می‌ توان به جای زور، با حقوق ترکیب کرد و در رشد و تحکیم دوستی و اتحاد بکار برد. اصالت قائل شدن برای قدرت، و هدف و روش کردنِ قدرت است که نمی‌ گذارد ایرانیان با یکدیگر متحد بگردند.

      هنوز باید شکرگزار بود که کسانی بر اصول و حقوق ایستاده‌ اند و ایران بدیل دارد و هرگاه ایرانیان جنبشِ همگانیِ خویش را، جنبشِ عمل به حقوق ذاتیِ خویش بگردانند، و حقوقِ شهروندیِ خویش را بشناسند، و با این حقوق عمل کنند، به یمنِ وجودِ بدیل و به یمنِ بدیلِ حقوقمند شدنِ جمهور ایرانیان، تحول بی‌ خطر و از راه رشد به انجام می‌ رسد.

 ۵. غفلتِ پنجم انعطاف‌ ناپذیری در آنچه به حق مربوط می‌ شود، همراه است با انعطاف‌ پذیری بازهم بیشتر نسبت به طرز فکرها و رفتارها. اگر این دو با یکدیگر همراه نباشند، اولی بی‌ حاصل می‌ شود. توضیح اینکه،

 ۵.۱. انسان‌ ها باید حقِ اختلاف را بمثابۀ حقی از حقوق انسان بپذیرند. بنابر این، کثرت آراء و عقاید را باید بپذیرند.

 ۵.۲. بپذیرند که حق اختلاف با حق اشتراک همراه‌ است. بنابراین، طرز فکرهای مختلف، در اصول و حقوقی که برسرشان به اشتراک می‌ رسند، متحد عمل می‌ کنند و در همان‌ حال، بنابر اصل اختلاف، متعرض طرز فکرهای یکدیگر نمی‌ شوند. هرگاه کسی به دیگری اتمام حجت کند که شرط همکاری من با شما این‌ است که دست از طرز فکر خود برداری، او گرفتار انعطاف‌ ناپذیریِ قدرت فرموده‌ است.

 ۵.۳. هرگاه شرکت کنندگان در اتحاد، اصول و حقوقِ مشترک را نقض نکنند، نسبت به رفتارهای یکدیگر می‌ باید بغایت انعطاف‌ پذیر باشند.

 ۵.۴. با توجه به این واقعیت که حقوق‌ شناسی و حقوقمند زیستن روش زندگی نگشته‌ است، اساسنامه‌ ها و آئین‌نامه‌ ها نمی‌ باید چنان تبیین و تدوین بگردند که راه را بر جبران ببنند. چراکه بر اصل موازنۀ عدمی، بهنگام اتحاد، تمام سعی را باید بکاربرد تا شرکت کنندگان در اتحاد، اهلِ وفایِ به عهد با اشتراکات باشند. چراکه بعد از ورود در اتحاد، اخراجِ عضو یا اعضاء، بی‌ محل می‌ شود. بسا عضو یا اعضایی که اصلی و یا حقی را نقض می‌ کند یا می‌ کنند؛ آنها که نقض نمی‌ کنند، نباید واکنش بگردند و جمع را ترک گویند، و نیز نباید راه را بر اصلاح عضو یا اعضای خاطی بندند. در عوض، خود باید بر اصول و حقوق بایستند، و خاطیان را به عمل به اصول و حقوق بخوانند.

      ایستادگان برحق باید باید ویژگی حق را بیابند و بکار برند: جاذبۀ خویش را برای جذب نقض کنندۀ اصل یا حق را به حداکثر، و دافعۀ خود را برای دفع او به حداقل برسانند. فرض آنها باید این باشد که یک قانون اساسیِ دربرگیرندۀ تمامیِ حقوق انسان و حقوق شهروندی او و حقوق ملی و حقوق طبیعت و جانداران و حقوق جامعه بعنوان عضو جامعۀ جهانی، تدوین بگردد. آیا از روز نخست، همگان به همۀ آن اصول عمل خواهند کرد؟ واضح است که نه. آیا باید خاطیان را از عضویت جامعه اخراج کرد؟ هرگاه پاسخ آری باشد، کشور خالی از سکنۀ خود می‌شود. انعطاف‌ پذیری، نه بمعنای نقض اصل یا اصولی از قانون اساسی– زیرا درجا قانون اساسی را بی‌ محل می‌ کند-، بلکه بمعنای امکان جبران دادن به نقض کننده یا کنندگان، اجتناب‌ ناپذیر است.

      بدین‌ قرار، بر جمع‌ ها که تشکیل می‌ شوند است– هرگاه نخواهند از هم بپاشند و بخواهند مرتب بزرگ‌تر بگردند- که خاطی یا خاطیان را به زبان آزادی، بنابراین، با کلمه‌ ها و جمله‌ های خالی از زور و با لحنی سرشار از دوستی و محبت، از خطا آگاه و به جبران آن فرا بخوانند. نه عضویت آنان را معلق به جبران کنند، و روال کار جمع را موقوف به جبرانِ خطا بگردانند.

 ۵.۵. بسا تعاریف اصول و حقوقی که جمعی می‌ پذیرند، از شفافیت کافی برخوردار نیستند. دو اصل، یکی، انعطاف‌ ناپذیری در آنچه به اصول و حقوق مربوط می‌ شود، و دومی، انعطاف‌ پذیری نسبت به طرزفکرها و رفتارها ایجاب می‌ کنند که بجای پرداختن به خاطی، به دقیق و شفاف گرداندن تعاریف اصول و حقوق پرداخته‌ گردد.

      وگرنه جمع می‌ پاشد و مسئولیت به پای کسانی نوشته می‌ شود که انعطاف‌ ناپذیری را با انعطاف‌ پذیری، همراه بکار نبرده‌ اند. ولو سرزنش آنها را باید کرد که اصول و حقوق را نقض می‌ کنند.

از فرصتی که به من برای دادن این توضیح‌ ها داده‌ اید، سپاسگزارم و امیدوارم ایرانیان را در کار تشکیل هسته‌ ها و پیوستن هسته‌ ها به یکدیگر بکار آیند.

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید