جلال هر چه بود و هر که بود، زینت المجالس نبود. جلال اسم نیست، رسم است… من از کیفیت و کمیت جایزه جلال بی خبرم و نمی دانم، چه کتاب هایی و داورانی در این کارند، اما دو سال پیش دریغم آمد که دیدم برخی داوران در رشته هایی غیر از رشته خویش، کتابشان برنده جایزه جلال شد… دریغم آمد زمانی که وزارت ارشاد، توان پرداخت جایزه 110 سکه ای را نداشت و شهرداری، از جیب فتوت شهروندان، پرداخت سکه ها را به عهده گرفت…. جلال هرکه بود و هر چه بود، خودش بود؛ بی هیچ نقابی بر چهره و بی هیچ دستاویزی بر دستان.
این که جایزه ای به نام جلال باشد و مدرسه و جاده ای به نام او، کافی نیست… این که خانه جلال خالی شود و خانه ای که در آن همسر و همدلش سیمین در آن جای داشت، به بهانه نوسازی ویران شود و کتاب ها و تابلوها و دست نوشته ها در کارتن هایی این جا و آن جا پراکنده، دردآور است…. در کشورهای دیگر، خانه نویسندگان و اهل هنر به همان سان باقی مانده است که روزهای آخر در آن زندگی می کردند.
حتی فنجان نیم خورده شان را دست نزده اند. مثلادر خانه فروید که در وین دیدم، قالی ایرانی که بر آن بیماران را درمان می کرد، به همان گونه باقی مانده است؛ به همان شکل و شمایل حفظ شده است، اما در این جا خانه نقلی جلال و سیمین خالی می شود… جلال، یک اسم نیست، جلال یک رسم است.
جایزه ای به نام جلال بر جمال جلال نمی افزاید و نبود جایزه ای، از جلال جلال نمی کاهد. جلال یک راه و رسم است… آن که به راه جلال برود و در اندیشه مردمش باشد، مردم جایزه را به او خواهند داد. چه نامش در جایزه جلال بیاید یا نیاید.
منبع :جام جم