ترکش های نخستین یک دولت بحران!
درک دلایل معنا و هدف تهدیدات شدیدایران توسط ترامپ و دیگردولتمردان آمریکا اکنون به یک مساله مهم تبدیل شده است. این که منظور از آن ها چیست و تا چه حد باید جدی گرفته شوند؟ در این میان تحلیل گران دچارسردرگمی شده و ارزیابی های متفاوت و مبهم درمیان آنها وجود دارد. بهرحال از هیچ فرصتی برای تکراراین تهدیدها فروگذارنیستند، و برای چندمین بار در طی روزهای اخیر معاون ترامپ به دولت ایران هشدارداده است که تهدیدهای ترامپ را جدی بگیرد و بفکرآزمون او نباشد و یا خودشخص ترامپ با شدت و حدت بیشتری مجددا ایران را گستاخ و بزرگترین حامی تروریسم عنوان کرده و برجام را به زیرسؤال برده است. موضع رسمی و ظاهری جمهوری اسلامی به این نوع تهددیدها آن بوده است که نباید حرف های ضدو نقیض ترامپ را زیادجدی گرفت. اما بی گمان در خفا چنین نیست و نه فقط مشغول سبک و سنگین کردن این تهدیدها و پی آمدهای آن در بالاترین سطوح هستند بلکه چه بسا جناح حاکم و اصول گرایان افراطی و شخص خامنه ای مشغول بهره برداری از آن برای خالی کردن زیرپای رقیب هم هستند. بویژه که فصل انتخاباتی نزدیک می شود و مرگ رفسنجانی کفه ترازوی قدرت را بسودآنها تقویت کرده است.
بهرصورت، غرض ترامپ از این تهدیدها و میزان جدی بودن آنها در این روزها به یکی از مهمترین مسائل تبدیل شده است.
در پاسخ به این سؤال قبل از هرچیز باید باین پرسش پاسخ داد که رابطه این تهدیدات و پی آمدهای گسترده آن ( در صورتی که به وقوع به پیوندد)، در مغایرت با وعده های داده شده و دیگر هدف های اصلی و چه بساراهبردی ترامپ یعنی جنگ تجاری با چین و مکزیک و دیگرقدرت های اقتصادی که بازارآمریکا را تصاحب کرده اند و نیز رقابت و برقراری رابطه با روسیه چیست؟. یعنی رابطه نبردهای موضعی و چه بسانظامی با ایران و در منطقه با مصاف های اصلی. اما در مورد روسیه باتوجه به آن که رقیب اقتصادی نیست و ضمنا یک ابرقدرت نظامی هم است رقابت و سازش- ولوموقت- برای کنترل بحران های جهانی، منطقه و مهاجرت و … در دستورکاراست که البته با مخالفت فعال داخلی در صفوف طبقه سیاسی حاکم هم مواجه است. بگذریم از شعارهائی که در دوره انتخابات در مخالفت با ورودبه جنگ های احمقانه عراق و…. و سیاست سرنگونی دولت ها می داد و از آن ها بشدت انتقاد می کرد.
با توجه به اهداف کلان و در چهارچوب اولویت آنها می توان معنا و اهداف این تهدیدها را به شرح زیر موردبررسی قراردارد:
1-سیاست مهارایران
قبل ازهرچیز باید در نظرگرفت که مهارایران در منطقه بخشی از سیاست استراتژیک دولت آمریکا و کنگره در دولت جدید خواهد بود. بخصوص با پیروزی که دمشق در جنگ حلب و شکل گیری نوعی ائتلاف بین روسیه و ترکیه و ایران صورت گرفت و نیز بلندپروازی های ایران که خود را قدرت برترمنطقه عنوان می کند و به تقویت نظامی و موشک هواکردن می پردازد. این سیاست مهارکردن نه فقط با مکانیزم های سیاسی و بندوبست ها بدنبال تغییر موازنه به خورده در منطقه و ایجادموازنه ای جدید بسودآمریکا و متحدین آن در منطقه است و حتی با طرح ایجادمناطق امن در صددجذب مجددترکیه است، بلکه این تهدیدات با تحریم های تازه و تهدیدهای نظامی همراه شده است که می خواهد با دادن هشدارهای مکرر، رژیم ایران را در لاک دفاعی فروبرد. (با توجه به این نکته که تقویت موقعیت ایران در منطقه بیش از آن که از اقتدارواقعی آن سرچشمه گرفته باشد، از افول سایرقدرت های منطقه ای یعنی عربستان و ترکیه و کاهش نقش آفرینی آمریکا سرچشمه گرفته است). البته شمشیرنقض توافق برجام و گشودن راهی برای دائمی کردن محدودیت های آن و چه به لحاظ مشروط کردن آن به شروط دیگر برفراز ایران افراشته می شود. بطورکلی سیاست بازدارندگی و مهارایران با هدف ایجادموازنه مطلوب در منطقه الزاما به معنی اقدام نظامی نیست، مگر آن که عوامل دیگری در آن دخیل گردد.
2-دوشیدن منابع مالی کشورهای نفتی منطقه
دولت ترامپ چه به لحاظ برنامه و شعارهایش و چه کابینه اش که یک دولت نفتی-نظامی است ( و در کمتردولت آمریکا نمایندگان نفتی و ژنرالها .. تا این حدحضورمستقیم و بی واسطه در قدرت داشته اند) با خیمه زدن برروی دولت های نفتی منطقه ( واساسا کشورهای عرب و حاشیه خلیج فارس) چه برای سرمایه گذاری در راستای وعده ها و برنامه ترامپ در سرمایه گذاری و تجدیدبنای ساختارهای زیربنائی در داخل آمریکا که کلا فرسوده شده اند وچه به لحاظ تحمیل هزینه حضورنظامی در منطقه و بمباران داعش و یا برقراری مناطق امن برای پناهندگان سوری (که یکی از موضوعات موردبحث با روسیه خواهد بود) نیازمندتأمین مالی از طریق دوشیدن و بخدمت گرفتن دلارهای نفتی است. اما پیشبرداین هدف مستلزم افزایش فشاربه ایران و نزدیکی بیشتر به آن کشورهاست، که به معنی چشم پوشیدن از اعمال فشار در حوزه های باصطلاح دموکراسی و حقوق بشر و تلاش برای تغییررفتارآنهاست.
3- بخشی از تدارک قدرت چانه زنی با روسیه
نکته سوم و مهم دیگر در تبیین این فشارهای غیرمترقبه و غافلگیرانه، با هدف مهارایران و اعمال این فشارها و تهدیدها با هدف در لاک دفاعی بردن و زدن انگ بزرگترین دولت تروریستی، نه فقط برای سایه بردن دولت نقش عربستان و دیگرشیوخ در این حوزه است، بلکه بخشی از تدارک و زمینه سازی مذاکرات برای تقویت قدرت چانه زنی خود در مقابل روسیه و تضعیف قدرت چانه زنی حریف ( بخصوص حول نقش آیران در آن چه که ائتلاف علیه تروریسم و داعش خوانده می شود). تهدیدسنگین ایران در واقع این پیام را به جهان و مشخصا به روسیه می دهد که کمتر روی ایران به عنوان نیروی ضدتروریسم که انگ بزرگترین تروریست جهان رویش خورده است، حساب کنند. اما فراتر از مبارزه علیه داعش ،اگر در نظربگیریم که دادن اجازه استفاده از پایگاه نظامی های در ایران توسط روسیه تا چه در معادلات ژئوپلتیک و ژئواستراتژیکی آمریکا حساسیب برانگیراست، آنگاه به اهمیت جداکردن وتخریب رابطه این دو پی خواهیم برد. بهرحال از نظرآمریکا این تهدیدات نوعی کشتن گربه دم حجله (مذاکرات) توسط ترامپ است که بگوید او معامله گراست اما در معامله با کسی شوخی ندارد!. حتی دوستان و متحدین اش نیز (مثلا استرالیا و… ) باید این را بدانند چه برسد که رقبا و دشمنانش….
4-قدرت نمائی جهانی
البته تهدیدایران هدف های کلی دیگری را نیز تعقیب می کند. یک دولت بحران که ترامپ نمونه اعلای آن است (نمونه بزرگتری از خودجمهوری اسلامی)، بدون بحران آفرینی و دشمن تراشی و ایجادقطب بندی های مصنوعی حول مسائل انحرافی و با هدف منجمدکردن مقاومت و بهره گیری از آب گل آلود … نمی تواند سیاست ورزی کند. علی الخصوص که تحمیل یک جانبه گرائی تمام عیار در تمامی عرصه ها بردوست و دشمن، درونمایه اصلی سیاست های آن را تشکیل داه باشد. بدیهی است که دست و پازدن یک هیولای عظیم در بحربحران با خیرش موج های بزرگ بحرانی همراه خواهد بود، که بحران ممنوعیت ویزاها و تهدیدهای ایران از نخستین ترکش های آن است.
نتیجه آن که سرجمع به نظر نمی رسد تهدیدایران متضمن گشودن جبهه جنگ جدید در منطقه باشد که نه آمادگی برای مقابله با پی آمدهای آن که ابعادجهانی خواهدداشت وجوددارد و نه با اهداف اصلی و نقشه راه ترامپ خوانائی خواهد داشت. بلکه به عنوان سیاست تاکتیکی، مکمل بخشی از تدارک مناقشات و مذاکرات اصلی بوده و در خدمت چانه زنی و تقویت موقعیت خود بکارگرفته می شود. مذاکره ای که می خواهد با یک تیر چندنشان بزند، هم بین روسیه و چین جدائی ایجادکند و هم هم بین ایران و روسیه، و البته هم چنین سرکیسه کردن دولت های نفتی منطقه و دوشیدن آنها.
با این همه باید گفت در شرایط بحرانی و کاراکترغیرقابل پیش بینی ترامپ و ایضا رویکردها و برنامه های متناقضش هیچ رویکردی تضمین شده نیست و به نوعی رقص در کنارآتش و یا یک پرتگاه می ماند. چه بسا واکنش های دیگر بازیگران این صحنه و یا واکنش های رژیم ایران مانند مبادرت به حرکات تحریک آمیزقایق های سپاه و…. ( که تاکنون رژیم در مجموع برخوردمحتاطانه را در پیش گرفته است) و یا عوامل پیش بینی نشده دیگر ممکن است منازعات ( و رقص در کنارآتش) را از کنترل خارج کرده و کل نقشه راه را بهم بزند. نمونه فرمان ممنوعیت ورودشهروندان7 کشورحتی دارای ویزا و اسناداقامت در آمریکا و چالش های بزرگی که برانگیخت نشان داد که تصمیمات دولت جدید تا چه حد می تواند نسنجیده بوده و هم چون لقمه ای در گلو گیرکند!
2017.02.06 تقی روزبه