مقدمه: قبل از هر چیز تأسف عمیق خود را بابت نگارش این مطلب اعلام میکنم و امیدوارم محتویات این نوشتاربنا بر اسناد آتی اشتباه بوده ومخالفان هم با روشهای علمی همچون انتشار آمارهائی که در متن اشاره نمودهام، باطل بودن این سخنان را اثبات کنند.
همچنین احترام وفروتنی عمیق خود را به شهداء و بخشِ آزادیخواهِ معترضان بحران 88 تقدیم مینمایم که همانا همیشه نزد ملت محترم خواهند بود.
با این مقدمه نگاهی به واقعیت انتخابات 88 میاندازیم.
دو نکتۀ اصلی دربارۀ نسبت آراء انتخابات 88
پس از گذشت این مدت از پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، فضای بهتری جهت بررسی احتمال پیروزی میرحسن موسوی در انتخابات 88 به وجود آمده است. در نگاه اول تردیدی نیست که نفس عدم آزادی انتخابات، آن را به طور کلی مخدوش میکند. همچنین به جرئت باید گفت آن انتخابات به سان سایر انتخاباتهای جمهوری اسلامی با تقلب همراه بود و بحثی در نفس تقلب وجود ندارد. شواهد مکرری هم برای تقلب ارائه شدهاند. مثلاً بسیاری ناظران را از حوزهها بیرون کردند. پس برای بار چندم تأکید میشود تقلب در کل انتخاباتهای جمهوری اسلامی امری کاملاً بدیهی است و بحث ما اصلاً عدم تقلب نیست. ولی میزان تأثیر تقلب به حدی که باعث برتری آراء موسوی نسبت به احمدی نژاد شود، نکتۀ دیگری است که باید بهتر بررسی شود. به واقع باید به این پرسش پاسخ داد که در صورت حذف تقلبها، آیا آراء موسوی بیش از رقیبش بود؟
برای پاسخ به این سوال بهترین راه در شرایط کنونی انتشار آمار صندوقهائی است که از ابتدای کار تا انتهای شمارش آراء دارای ناظر مقیم از طرف موسوی و کروبی بوده و آمار آنها مورد تائید ناظران مقیم است. به هر حال احتمال تقلب در صندوقهای بدون ناظر بسیار زیاد بوده و نمیتوان به آنها اعتماد کرد. حتی برخی از ناظران مقیم را هنگام شمارش آراء بیرون کردند و یا اجازۀ نظارت به آنها ندادند. پس میتوان حساب تمام صندوقهائی را که به هر دلیل ناظر مقیم تمام وقت نداشتند، بر تقلب گذاشت. در عین حال آمار صندوقهائی را که ناظر از ابتدا تا انتها روی آنها بوده، منتشر و به عنوان مشت نمونۀ خروار و حتی درصدهای کل آراء صحیح به مردم اعلام نمود.
توجه شود طبق آمار وزارت کشور که تکذیب هم نشده، کل صندوقها حدود 45 هزار و ناظران مقیم موسوی حدود 40 هزار و ناظران مقیم کروبی حدود 13 هزار بودند که بیش از 80% صندوقها خواهد شد. حال اگر بیشتر این ناظران را از شعبههای اخذ رأی بیرون کرده یا اجازه نظارت نداده باشند و…، باز آمار فقط یک چهارم و حتی یک دهم این عده بسیار ارزشمند و میتواند ملاک خوبی برای نتایج کل انتخابات باشد. به این لحاظ انتظار میرفت ستادهای موسوی و کروبی قبل از هر کاری:
1- آمار آراء صندوقهای دارای ناظر مقیم و مورد تأئید خودشان
2- آمار تعداد صندوقهائی که ناظران به هر دلیل نتوانستند نظارت کنند
را منتشر نمایند که مردم درصد نسبی آراء کاندیداها(نه کل رأی نهائی) و میزان صندوقهای متقلبانه و به تبع گستردگی تقلب را متوجه گردند. ضمن اینکه در همان زمان آمار تفکیکی صندوقها توسط وزارت کشور منتشر شد که اقدامی بیسابقه و برای اولین بار و از سر ناچاری بود. به این ترتیب به راحتی امکان مقایسۀ آمار مورد تأئید ناظران مقیم با آمارهای دولتی وجود داشته و دارد.
اما این کارها هنوز بعد از گذشت این همه سال انجام نشده است. حتی بحثی مبنی بر مغایرت آمارهای اعلام شدۀ وزارت کشور بابت صندوقهای دارای ناظر مقیم، با آمار ارائه شدۀ ناظران مقیمشان مطرح نشده است. در نتیجه حداقل آمار صندوقهای دارای ناظر مقیم در سایت وزارت کشور، مورد تائید خود آقایان است. کما اینکه آراء اعلام شدۀ موسوی در تهران و تعداد کمی مناطق دیگر بالاتر بود. هنوز هم مدافعان موسوی قادرند به آن استناد کرده و به راحتی به مردم آمار بدهند که از آن شانه خالی میکنند. دلیل عدم انجام این کار به احتمال قوی آن است که ستادهای موسوی و کروبی هم به این رسیدهاند که رأی احمدی نژاد به خصوص در مناطق فقیرنشین خیلی بالاتر بود که آن را بعد بررسی میکنیم. موارد متعددی هم وجود دارد که ناظران مقیم آنان به این نکته اعتراف کردهاند. قاطعانه هم میتوان گفت ستادهای موسوی و کروبی آمار ناظران مقیمشان را از خود آنها گرفتهاند و عدم انتشار آن فقط نشانگر عدم تمایل آنان به اطلاع جامعه است. والا بدیهی است اگر آماری در دست یاران موسوی و کروبی وجود داشت که نشانگر تفاوت نتایج مجموع صندوقهای با ناظر مقیم با نتیجۀ انتخابات بود، این مسئله با تبلیغات گسترده به عنوان نتایج واقعی انتخابات و مهمترین دلیل تقلب مطرح میشد. در نتیجه سکوت در این مسالۀ بسیار حساس تصورات محکمی مبنی بر شکست موسوی در اکثر شهرستانها ایجاد میکند.
نکتۀ بعدی آن است که استناد اصلی مدافعان پیروزی موسوی به تظاهرات گستردۀ مردم شهر تهران است. اما این استدلال مشکل دارد زیرا اعتراض اصلی فقط در تهران بود و در سایر نقاط کشور تنش خاصی ایجاد نشد. البته تنشهائی در شهرستانها بود اما هرگز به آن وسعت نرسیده و به نسبت تهران بسیار کوچک بودند. حتی مسالۀ خاصی در شهرستانهای اطراف خود تهران و استان البرز و شهر کرج هم رخ نداد. با این تفاسیر آیا میتوان گفت فقط مردم تهران و به فرض چند شهر سر حقوقشان ایستادند و سایر نقاط نه؟ قطعاً پاسخ این سوال منفی و همین دلیل روشنی بر تفاوت شرایط تهران و شهرستانها است. آمار منتشر شده هم نشان میدهد رأی بالاتر موسوی فقط در تهران و چند شهر بود که تقریباً نسبت مستقیمی بین آراء مردم و اعتراضات خیابانی دیده میشود. به این لحاظ برای بررسی واقع بینانه لازم است شرایط شهر تهران را به شکل استثناء فرض کرده و شرایط بقیۀ کشور را بررسی کرد.
علاوه بر اینها چند نکتۀ دیگر حاکی از شکست موسوی وجود دارد:
1- بسیاری از بزرگان جریان دو خرداد از جمله متفکر برجستۀ آن «سعید حجاریان» یا «محمدرضا عارف» قبول دارند رأی موسوی کمتر از احمدی نژاد بوده و به صراحت آن را اعلام کردند. «سیدمحمد خاتمی» هم در جلسات خصوصی بارها مباحث این چنینی مطرح کرده که نه تنها صدایش ضبط شده بلکه اخبار آن هرگز تکذیب نشدند. حتی همو در انتخابات مجلس بعدی در دماوند رأی داده و بارها به نظام ابراز اعتماد و کماکان برای نزدیکی به قدرت تلاش میکند. سمبل امروز بیشتر نیروهای دو خردادی هم رئیس جمهور فعلی «حسن روحانی» است که به معترضان 88 و به زعم خودش اردوکشی خیابانیشان حمله کرده است.(لینک سخنان اینان در کلمات مربوطه که زیرشان خط کشیده شده آمده است.) همچنین قطعاً روحانی در جریان 88 موافق کامل دیدگاههای نظام بود و گرنه مشابه هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری 1392 رد صلاحیت میشد. گرچه هاشمی هم مواضع صریح و علنی بابت 88 نگرفته و به خصوص به صراحت نگفته موسوی برندۀ انتخابات بود. این هم شاهد دیگری بر مواضع مشابه روحانی و حجاریان است. این مسائل هم از طرف افراد کوچکی در طیف دو خرداد انجام نشده که بتوان نادیده گرفت و عملاً شامل اکثریت بزرگان مطرح این جریان در حال حاضر است و به احتمال قوی این روند بیشتر ادامه خواهد یافت. در نتیجه به جا است معترضان انتخابات 88 به این نکته توجه داشته باشند.
2- خود موسوی در نامۀ رسمی به شورای نگهبان مدعی نشد رأی بیشتری دارد. آیا اگر او معتقد به رأی بیشتر در انتخابات بود نباید حدود درصد احتمالی آراء خود را به شکل مکتوب اعلام میکرد؟(در یک کنفرانس صحبت کرد اما کتبی خیر) چرا موسوی و کروبی در هیچ جا به شکل مکتوب حدود آراء خود را اعلام نکردند؟ حداقل نمیتوانستند آمار صندوقهای مورد تأئیدشان را اعلام کنند؟ به واقع اعتراض موسوی به شرایطی چون اعطای آخرین وقت مناظرات تلویزیون به احمدی نژاد، پخش سیب زمینی و پول و موارد مشابه بود که به هر حال با بحث تعداد نهائی آراء جدا و بسیار ابهام برانگیز است. یعنی به تخلفات اعتراض داشتند. شاید هدف آقای موسوی از آن اقدامات این بود که انتخابات باطل شده و با ایجاد جو هیجانی تقلب در کشور، فضای جامعه عوض شده و بقیه کشور هم مشابه تهران رأی دهند و او این بار بر رقیب پیشی بگیرد یا شاید احساساتی شده بود یا…
3- به یاد بیاوریم احمدی نژاد در پایان دولت خاتمی در سال 84 با 17 میلیون رأی(مجری دولت خاتمی بود و صرف نظر از احتمال بالای اعمال ضریب به کل آمارها برای ظاهرسازی مشارکت بالای مردم) در برابر حدود 11 میلیون رأی رقیبش پیروز شد و تقریباً 61% آراء را کسب نمود.(بدون احتساب آراء باطله 63% داشت.) در طول 4 سال قدرت هم انواع اقدامات مورد پسند اقشار ضعیف و حتی متوسط به سان وعدۀ یارانه و حقوق دادن به مردم(این حتی در تحریک اقشار متوسط هم مؤثر بود)، مسکن مهر(وعدۀ خانهدار شدن همگان که قطعاً باعث تحریک افراد فاقد خانه بود)، سهام عدالت و سهامدار شدن اقشار ضعیف، پخش اقلامی چون سیب زمینی در روستاها، اضافه نمودن موقت حقوق برخی اقشار همچون نظامیان و اعلام ناگهانی طرحهای عمرانی در مناطق محروم را انجام داد.(در حالی که اولویتبندی برنامههای عمرانی از قبل تدوین شدهاند و این کارها فقط دروغ است.) به هر حال این واقعیت هست که رأی احمدی نژاد در مناطق فقیرنشین و به خصوص در روستاها بیش از رقبایش بود و بعید است کسی این را کتمان کند. همچنین یک برگ برندۀ مهم احمدی نژاد در انتخابات 84 در صحبتهای تلویزیونی بود که در 88 هم آخرین وقتهای صحبت به او اختصاص داده شد. به این ترتیب رقبایش را به قدر کافی تخریب کرد. با این اوصاف آیا قرار بود رأی او از همان 17 میلیون(در برابر 13 میلیون رأی موسوی 1388) و حدود همان 61% خیلی کمتر گردد؟ و رأی رقبایش(تازه بدون آن اجماع) از 11 میلیون خیلی بالاتر رود؟(4 میلیون اختلاف رأی هم کم نیست.)
4- اکثریت شواهد نشان میدهند رأی احمدی نژاد در مناطق فقیرنشین شهرها(غیر از مناطق اقلیتهای مذهبی) با وعدههای اشاره شده به سان یارانه، مسکن مهر و… خیلی بیشتر از موسوی بود و در این باره هنوز تکذیب خاصی اعلام نشده است. حال این واقعیت وجود دارد که بیشتر محلات شهرها و عمدۀ شهرستانها هم عملاً جزو یا شبیه مناطق ضعیف در شهرهای بزرگ هستند که حتی شهرستانهای اطراف تهران هم شامل این شرایط هستند. البته رأی موسوی هم در برخی مناطق اقلیتهای مذهبی بیشتر بود اما این مناطق چندان گسترده نیستند و به خصوص تحریم در آنان گستردهتر از بقیۀ کشور است که به تبع به ضرر موسوی بود.
5- رأی برتر روستاها در کل کشور(به استثنای مناطق اقلیت) هم مشابه مناطق فقیرنشین، به تبع برگ برندۀ دیگری برای احمدی نژاد بود. در مجموع اختلاف رأی بالای مناطق فقیرنشین با بقیۀ بخشها هم امری نیست که قابل صرف نظر کردن باشد.
6- علاوه بر اقشار فقیر که اشاره شد، به جرئت باید گفت بخش زیادی از اقشار متوسط جامعه هم با وعدۀ پرداخت حقوق از سوی دولت(یارانه)، به سمت صندوقها جذب شده و به احمدی نژاد رأی دادند. اتفاق مشابه آن ماجرای کروبی است که در انتخابات مجلس هفتم سال 1382 نتوانست در تهران به عنوان یکی از 25 نمایندۀ مردم تهران در دور اول رأی بیاورد. همو دو سال بعد در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 با وعدۀ حقوق 50 هزار تومانی که مشابه همان یارانه احمدی نژاد است، بسیار بالا رفت و با اختلاف کمی نفر سوم و از صعود به دور دوم بازماند. تازه مدعی بود تقلب شده و او رأی بیشتری داشته است. اینها هم نشانگر تأثیر چنین شعارهائی در جامعه است.(عمدۀ نیروهای دو خردادی آن زمان از معین حمایت کردند) دولت احمدی نژاد هم در بهمن 1387 یعنی کمتر از 5 ماه قبل انتخابات، لایحۀ هدفمندی یارانهها را به مجلس داد. تبلیغات گستردهای هم به راه افتاده بود که اگر احمدی نژاد رأی بیاورد به مردم حقوق میدهد که قطعاً باعث تحریک زیاد مردم بود. به هر روی تأثیر چشمگیر این اقدام بر مردم عادی را نمیتوان نادیده گرفت و قطعاً باعث گرایش بخش زیادی از مردم به احمدی نژاد شد. آنچه کروبی را به جایگاه سوم رساند، قطعاً برای احمدی نژاد هم بسیار مفید بود. ضمن اینکه مشابه همین حربه در پیروزی روحانی هم بسیار مؤثر بود. در انتخابات ریاست جمهوری 1392 تبلیغات وسیعی به راه افتاد که دولت احمدی نژاد 800 میلیارد دلار درآمد نفتی را به فنا داده است. این هم موجب تخریب شدید طیف احمدی نژاد و گرایش به طیف مقابل یعنی روحانی شد و این مهم را نمیتوان نادیده گرفت. حتی خوانندگان محترم میتوانند قضاوت کنند الان هم اگر کسی با وعدۀ افزایش یارانه یا حقوق مردم به میدان بیاید با اقبال بالائی مواجه خواهد شد و این حقیقت جامعه است. پس به هیچ وجه نباید تأثیر شعارهای گستردۀ یارانه را نادیده گرفت.
7- بعضاً رأی بسیار کم کروبی در 88 به عنوان دلیل تقلب گسترده و پیروزی موسوی ذکر میشود. ولی توجه به انتخابات مجلس هفتم 1382 که او دور اول حتی در تهران نفر 25 هم نشد و به مجلس راه نیافت، تصور رأی بالای کروبی در حالت عادی و بدون وعدههائی چون یارانه را باطل میکند. همچنین به احتمال قوی برخی طرفداران کروبی هم برای عملگرائی به موسوی رأی دادند.
8- نباید تصور کرد گروههای دو خردادی به دلیل شعارهای آزادیخواهانه کماکان محبوبیت فوقالعادهای مشابه 2 خرداد 1376 دارند. به واقع بسیاری از مردم پس از چند سال از آنان رویگردان شدهاند و حداقل بخش زیادی اگر منافعی به سان یارانه تصور کنند به آن سمت متمایل خواهند شد. بسیاری فعالان سیاسی و اجتماعی(به درست یا غلط) این افراد را کسانی میخوانند که صرفاً دنبال قدرت و منافع بوده و در صدد گول زدن مردم با شعارهای زیبا هستند و سوابق آنان در دهۀ اول انقلاب و برآیند 8 سال دولت خاتمی را ذکر میکنند. به این لحاظ بخش زیادی از مردم امیدی به آزادی از طریق اینان ندارند که طبیعتاً این نکته باعث میشود این دسته از مردم نهایتاً برای منافع به سان یارانه رأی دهند. نمونۀ روشن این مسئله آن است که دو خردادیها شکست سختی را در انتخابات مجلس 1382 و ریاست جمهوری 1384 پذیرا شدند.(بگذریم از شکست در انتخابات شوراها) این انتخاباتها هم در دولت خاتمی برگزار شدند و امکان طرح بحث تقلب علیه دو خردادیها وجود ندارد. حتی در دولت احمدی نژاد هم با تمام تبلیغها باز در انتخابات مجلس 1386 و 1390(گرچه برخی از آنان تحریمی بودند) شکست خوردند و بحثی از تقلب گسترده در کل کشور در میان نبود. نمود روشن دیگر اینکه مردم در انتخابات 88 حتی بهائی به شعارهای مطالبه محورانۀ کروبی ندادند که به هر حال شعارهای تازه و مشخصی بودند و بخشی از فعالان سیاسی هم از آن استقبال کردند.
9- انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری اسفند 1394 نیز نکات جالبی دارد. در آن دو انتخابات طیفهای موسوم به اصلاح طلب در تهران با اکثریت بسیار قاطعی پیروز شدند که بسیار جلب توجه میکرد. اما اینان در مجموع در کشور شکست خوردند و اکثریت پیدا نکردند. به این لحاظ تفاوت وضع اطلاح طلبان در تهران با بقیۀ کشور چیز عجیبی نیست و انتخابات 88 نیز مشابه همین دو انتخابات بود.
10- در انتخابات ریاست جمهوری 1392 روحانی تنها گزینۀ دو خردادیها بود و رقبا همه آن طرفی بودند گرچه خود روحانی هم عضو نیروهای مذهبی راست است. با تمام این تفاسیر طبق آمار اعلام شده روحانی اندکی بیش از 50% آراء و حدود 18 میلیون رأی داشت و انتقاد رسمی هم به این مسئله تا کنون نشده است.(گرچه احتمال دارد آراء روحانی کمتر اعلام شده باشد.) پس نباید تصور کرد مردم گرایش شدیدی به نیروهای دو خردادی دارند و باید رویکرد منفی به اینان را هم در نظر گرفت.
11- برخی اینگونه تبلیغ میکنند که مردم به دلیل به تنگ آمدن از خفقان و فشار سیاسی در انتخابات 88 شرکت و به موسوی رأی دادند. البته در نارضایتی مردم تردیدی نیست ولی باید به این واقعیت توجه کرد که موسوی رئیس دولت اکثریت دهۀ اول انقلاب بود که فشار و اختناق و سرکوب مخالفان در آن زمان خیلی بدتر از شرایط دوران احمدی نژاد بود. آیا مردم فجایع کشتارهای 1360 و 1367 و سرکوبهای شدید اول انقلاب برای تمام گروههای سیاسی(حتی با عملکرد بدون خشونت) و حتی برخوردهای شدید با آزادیهای اجتماعی(به سان پیراهن آستین کوتاه) را فراموش کردهاند که به یک باره موسوی را قهرمان آزادی بدانند؟ پس هر چند برخی با تصور(صحیح یا غلط) انتخاب بین بد و بدتر از موسوی حمایت نمودند؛ اما این عمومیت نداشت. کما اینکه بخشی از روشنفکران و مبارزان اصلاً در انتخابات شرکت نکردند. در نتیجه نمیتوان گفت موسوی به ناگهان قهرمان آزادی تمام جامعه شد.
12- توجه به این نکته لازم است که ممانعت از حضور موسوی و کروبی در انتخابات 1388 اصلاً کار سختی برای حاکمیت نبود. سیستمی که 30 سال آزادی انتخاب مردم را گرفته، به راحتی میتوانست با اخطار درونی مانع حضور اینان در انتخابات شده یا رد صلاحیتشان کند. چنانکه در انتخابات 1392 هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت و خاتمی با اخطار بالاترها اصلاً جرئت نکرد وارد میدان گردد. معترضان بسیار دیگری هم نه تنها کنار گذاشته شده که حتی با برخورد تند حاکمیت مواجه شدهاند. پس اگر نظام تا این حد مخالف حضور موسوی و کروبی در انتخابات بود، منطقی نبود که بگذارد آنان حتی در جامعه مطرح شوند و با کمک تلویزیون وجهۀ مردمی کسب نمایند. کما اینکه دربارۀ سایر مخالفان چنین عمل کردهاند. حتی ایجاد یک فرد مدعی اصلاح طلبی از درون جناح راست هم کار سختی نبود چنانکه در سال 1392 روحانی به این سبک ایجاد شد. پس اینکه بگوئیم کار از دست نظام در رفت مقداری نامعقول است.
13- مباحثی همچون سازماندهی بخش عمدۀ بسیج و سپاه(از جمله سخنان جعفری فرمانده وقت سپاه) یا برخی اعضای شورای نگهبان برای کمک به احمدی نژاد صحیح است؛ اما اولاً آنان هم رأی خود را داشتند که به خودشان مربوط است و اگر تعداد آنان به این حد زیاد بوده که بحث جدائی دارد.(البته چنین نیست) در ثانی به جرئت باید گفت بخشی از سپاه و بسیح و بدنۀ وزارت اطلاعات با موسوی بودند. وی شاخۀ بسیج هم در ستادش داشت و به ویژه وزارت اطلاعات در زمان نخستوزیری او ایجاد و قدرت گرفت. نمود عینی هم اینکه وزیر اطلاعات بعد از انتخابات برکنار شد و تصفیههای دیگری در وزارت انجام گرفت. حتی فیلم «قلادههای طلا» با کمک دولت در اعتراض به عملکرد وزارت اطلاعات ساخته شد. مواردی چون قطع پیامک و دستگیریهای بعد از انتخابات هم با بحث تقلب متفاوت هستند.
14- یک بحث دیگر که به کرات به عنوان دلیل تقلب ذکر میشود آن است که شروع اعلام نتایج از حدود ساعت دوازده و نیم شب و زمانی بوده که برخی صندوقها در حال شمارش آراء بودند. این هم اصلاً مسئلۀ عجیبی نیست زیرا شمارش آراء مناطق کم جمعیت زودتر تمام و آمار آن از طریق شبکه به مرکز ارسال و نمایش داده شدند. ضمن اینکه این مناطق به تبع محرومتر بوده و رأی احمدی نژاد بالاتر بود لذا از اول کار عملاً برتری چشمگیر احمدی نژاد مشهود بود. در هر حال اعلام بخشی از نتایج حدود دو ساعت و نیم بعد از انتخابات و ادامۀ این روال در ساعات بعد، ابداً ثابت کنندۀ چیزی نخواهد بود.
15- اختلاف رأی بالای اعلام شدۀ حدود 11 میلیون(احمدی نژاد 516’527’24 و موسوی 411’216’13) هم گزینهای است که تأثیرگذاری تقلب را کمرنگ میکند. البته به جرئت میتوان گفت احمدی نژاد این تعداد رأی نداشت. احتمالاً برتر بودن رأی وی در مناطق فقیرنشین و روستاهای کل کشور به همراه مثلاً حدود 20 درصد تقلب و افزایش آراء، این اختلاف رأی را پدید آورده است. تازه اگر بحث اعمال ضریب به مجموع شرکت کنندگان در انتخابات را هم کنار گذاریم. بگذریم که موسوی در زمان قدرتش به صراحت اعلام میکرد امکان تقلب با وجود نظارت شورای نگهبان و روحانیون وجود ندارد!
16- استناد به نظر برخی مراجع خارجی برای پیروزی موسوی ابداً اقدام معقولی نیست. ضمن آنکه نظراتِ حاکی از پیروزی احمدی نژاد هم در مثلاً روزنامۀ «واشنگتن پست» یا برخی موسسات آماری و نظرسنجی خارجی منتشر شدهاند.(برای دریافت لینکها رجوع شود به سایت ویکی پدیا)
17- نکاتی همچون ثابت بودن نسبت آراء 63% احمدی نژاد(هرچند از طرف برخی ریاضیدانان برجستۀ جهانی هم اشاره شده این حالت لزوماً غیر معمول نیست)، مضربهای خاص برخی صندوقها، تعداد رأی بالاتر از واجدان شرایط برخی شهرها(که البته این نکته طبق اعلام وزارت کشور در 48 شهر از 50 شهر جمعاً کمتر از 185 هزار نفر بود که جزئی است.)، تا نشدن برخی رأیها طبق فیلم تلویزیون(اگر فیلم واقعی باشد و مثلاً به شکل سفارشی و بدون حضور در محل صندوقها تهیه نشده باشد.)، فراوانی صندوقهای سیار(البته وزارت کشور اعلام کرده به نسبت از دورۀ قبل کمتر بودند) و موارد مشابه هم نهایتاً دلیل تقلب و تخلف هستند اما نمیتوانند عامل تأثیرگذار قطعی در نتیجۀ انتخابات باشند. به خصوص این مسائل تا حدی مبهم هستند و با توجه به عدم اعتماد به دستگاههای اجرائی، نمیتوان هیچ اطمینانی به بررسی آنها داشت. البته نه تنها به این دلایل که به دهها دلیل دیگر میتوان گفت این انتخابات نیز مشکلات زیادی داشت و قابل ابطال بود. اما حتی ابطال انتخابات به دلیل تخلفات هم که مورد درخواست موسوی بود، دلیل برتر بودن آراء وی نیست و به نظر میرسد تنها روش عملی در حال حاضر همان انتشار آمار صندوقهای دارای ناظر مقیم است.
18- در نهایت برخی تصور میکنند در صورت حذف تقلبات، انتخابات به دور دوم کشیده میشد. این بحث در حقیقت بالاترین حالتی است که از سوی مدافعان موسوی مطرح میگردد زیرا بخشی از آنان قبول دارند رأی احمدی نژاد بالاتر بود. این در حالی است که رأی رضائی و کروبی بسیار کم بود(روی هم حدود 1 میلیون) و حتی اگر 4 برابر مجموع رأی این 2 نفر هم از آراء اعلام شدۀ احمدی نژاد کم میشد، باز کار به مرحلۀ دوم کشیده نمیشد. به واقع کلاً فضا به شکلی به تقابل هیجانی موسوی و احمدی نژاد مبدل شده بود که دو تن دیگر عملاً نظارهگر شده بودند و در صورت حذف تقلب هم احتمال افتادن انتخابات به دور دوم بعید بود. حتی انتخابات 88 به شکلی مشابه فضای دو قطبی انتخابات ریاست جمهوری مرحلۀ دوم 84(احمدی نژاد-هاشمی) بود. البته استدلال اصلی این دسته مدافعان موسوی آن است که جو کشور در مرحلۀ دوم عوض میشد و محبوبیت موسوی ظرف یک هفته بالا میرفت. ولی بعید بود مردم بعد از ماهها تبلیغات و تخریبها و مناظرهها، ظرف چنان مدت کوتاهی رأی خود را عوض کنند. به خصوص که دو خردادیها از حدود 1 سال قبل تبلیغات گسترده و حتی تخریبها علیه احمدی نژاد(اعم از ذکر روابط احمدی نژاد با بیت رهبری و سپاه) را تشدید کرده و کل توانشان را به کار برده بودند. پس چطور قادر بودند ظرف یک هفته بخش زیادی از مردم را از وعدههای یارانه، مسکن مهر، سهام عدالت و… منصرف و اختلاف رأی را از بین ببرند؟
خاتمۀ کلام پیرامون انتخابات 88
در شرایط فعلی منطقیترین راه برای مدافعان موسوی و کروبی معترض به نتایج انتخابات 88 آن است که آمار صندوقهای دارای ناظر مقیمِ مورد تائید خودشان را منتشر و یک آمار نسبی به مردم ارائه کنند. ولی مادامیکه این کار انجام نشود، دلایل مکرری وجود دارد که دیدگاه کسانی چون حجاریان، عارف، خاتمی و روحانی مبنی بر شکست موسوی، واقعیت دارند. پس با شواهد کنونی به نظر میرسد ضمن آنکه تقلب در انتخابات 88 وجود داشت اما در هر حال رأی احمدی نژاد به خصوص با توجه به وعدههائی همچون یارانه، مسکن مهر، سهام عدالت و… بیش از موسوی و نتیجۀ نهائی انتخابات همین بود. به هر روی بخشی از مردم تصور میکردند به زودی در دولت احمدی نژاد حقوق خواهند گرفت.