خداباوری و خداپرستی یعنی اینکه آدمی در اندیشه و عمل، خدا را در نظر بگیرد، یعنی اینکه جهان بینی خود را الهی نماید و مطابق نظامات و سنن هستی رفتار کند و با مشیت و اراده حضرت حق توحید بجوید و اراده خود را با آنچه خدا میخواهد هم راستا گرداند، یعنی در منش و روش، خدایی باشد، یکتاپرست باشد، حق پرست باشد، مصلحت را بر حقیقت مقدم نگرداند که در این صورت خواست و خواهش و ترس و خوف و منفعتش را بر خدا مقدم گردانده است.
زیست توحیدی یعنی اینکه به سراغ تحلیل هر موضوعی که میرویم، یا در هر مقولهای که میخواهیم اتخاذ تصمیم نماییم، یا هر روشی که برای نیل به اهدافمان برمیگزینیم، باید با ویژگیهای حق آن را بسنجیم و ببینیم آیا حقمدار هستیم یا قدرتمدار؟ آیا در انتخابمان مصلحت اندیشی را بر احقاق حقوق مقدم کردهایم یا نه؟
این مقدمه را آوردم که بگویم چرا در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو که در حقیقت انتصابات است، رأی به تحریم میدهم. البته تحریم نه به جهت بیتفاوتی، نه به خاطر سردرگمی و عدم تشخیص، نه با امید به قدرت خارجی، نه! بلکه میخواهم بگویم که این اصلاح طلبی و اعتدال گرایی مصداق عمل صالح و زیست عادلانه نیست و ره به سعادت نمیبرد، کج راهه است، بی راهه است، بن بست است، فروپاشی اخلاق است، مخرب تمام پتانسیلهای سازندگی و رشد است. میخواهم بگویم باید انقلاب نمود، البته حواسم هست و خوب میدانم که سازندگی و رشد تدریجی است و دفعتاً ایجاد نمیشود، آری! وقتی میگویم انقلاب، مرادم اول انقلاب در نحوه تفکر و تعقل است، انقلاب در عقاید منحرف و باورهای خرافی است، انقلاب در جهت حرکت است، اول باید قبله را بیابیم، چرا که در یک مسیر غلط هر قدر هم رهرو خوبی باشی، زودتر به مقصد اشتباه میرسی، اگر آن مصیر مخرب باشد، زودتر و بیشتر تخریب میکنی، پس انقلابی که میگویم یعنی اول باید خود را در مسیر درست قرار دهیم، هر چند که صعب العبور باشد و طاقت فرسا و زمانبر و دیرپا. اگر خواهان سعادت پایدار هستیم چارهای نداریم که کمر همت ببندیم و حقمداری پیشه کنیم با همه سختیهایش، با همه هزینههایش، با همه دردسرهایش، و باید توجه کنیم که «سفر هزار فرسنگی هم با قدم اول شروع میشود»، پس باید گام به گام پیش برویم، اما در مسیر درست!
غافل نشویم که روش احقاق حق، عمل به حق است، اگر دموکراسی حق است، روش تحقق آن دموکراتیک کردن تصمیمها در همه شؤون زیست اجتماعی است، از یک خانواده کوچک تا جامعه جهانی. اگر آزادی بیان حق است، باید بگوییم آنچه را که باید گفت، هرچند که پرهزینه باشد. اگر مشارکت در حکومت بر کشور خویش را حق خود میدانیم، باید بایستیم و نظرمان را بگوش دیگر آحاد جامعه برسانیم و از آنها دعوت کنیم که دموکراسی را ارج نهند. انتخابات وسیله مشارکت در حکومت است، اما هرگاه وسیلهای حقمدار نباشد، حق را محقق نمیکند، اگر در انتخاباتی کاندیدا شدن آزاد نباشد، انتخاب کردن هم در حقیقت آزادانه نیست، و اگر انتخاب آزادانه نباشد، چگونه انتظار داریم که نتیجه آن فراخنای آزادیمان را فراختر کند؟ هر قدر در انتخابات پیش رو آزادی داریم، در بهترین حالت بعد از آن هم خواهیم داشت. من انتخابات را به نوبه خود تحریم میکنم چون میدانم در میان ایرانیان قحط الرجال نیست، چون میدانم انتخاب بین بد و بدتر، به تدریج بدترین را حاکم میگرداند، چون میدانم که با شرکت در انتخابات اینچنینی، به جهانیان، بویژه دولتمردان آنها میگوییم که در مذاکراتتان به نظر مردم ایران هیچ نیندیشید و هراسی نداشته باشید، آنچه را که منافع شما دو طرف ایجاب میکند، همان.
باز یادآوری میکنم؛ «هدف، وسیله را توجیه نمیکند»، اگر هدف احقاق حقوق است، آزادی است، وسیله هم باید از جنس حق و آزادی باشد. اگر خداباوریم، باید بدانیم که مجبور نیستیم بین بد و بدتر انتخاب کنیم، چرا که هرگاه خدا باشد، گزینه خدا گونه هم هست، یعنی راهی هست به سویش. او حق مطلق است، آزادی مطلق است، پس آن راهی ما را به سوی خدا میبرد و خداگونه میکند که متضمن حق باشد، متضمن آزادی باشد.
نگارنده در این انتخابات رأی به تحریم قدرتمداری میدهد و همواره کوشش کرده است که حق و حقمداری را دریابد و با آگاهی بخشی، جامعه را نیز بدان دعوت نماید. از این رو در پایان، از مخاطبان این نوشتار، دعوت مینمایم مقالات بنده را با عناوین «توحید، روابط قوا، ثنویتها و موازنهها»، «ویژگیهای قدرت، ویژگیهای حق»، «روشهای قدرتمداری»، «ابلیس؛ آتش قدرت طلبی، شیطان؛ زاده روابط قوا»، «آزادی و نسبت آن با حقوق ذاتی»، «آزادی و نسبت آن با تعقل»، «تعقل قدرتمدار، تعقل حقمدار» و «پیرامون بحث آزاد 14 فروردین و در پاسخ به استدلالات آقای علیجانی» مطالعه نمایند تا از مبانی اندیشهای که ایشان را دعوت به «تحریم فعال حقمدار» مینماید، اطلاع یابند.
نیما حق پور ـ 24 اردیبهشت 1396