روزگار غریبی است نازنین، قبلا دهانت را می بوییدند مبادا گفته باشی دوستت دارم. اما از این به بعد قراره دهانت را ببویند تا درد و مرضی در این بن بست کج و پیچ و پستوی خانه نهان نتوان کرد.
فکر نکنید سرم جایی خورده و همینجوری یه چیز بلغور می کنم! سایت دویچه وله نوشته است: به دنبال انقلابی در تشخیص بیماریها، پزشکان از طریق بازدم افراد می توانند بیماریها را تشخیص دهند.
یعنی قراره شما در آینده هاااااا کنید و اگر پزشکتون بعدش زنده موند بگه چه تونه!
ولی اگه تشخیص بیماری در همین حد بمونه من نمی تونم اسم انقلاب را روش بگذارم. وقتی پزشکان توانستند با یک هااااااا کردن به بیماریهای روحی و روانی افراد هم پی ببرند، می تونم بگم انقلاب که همان انفجار نوره در علم پزشکی صورت گرفته.
مثلا بریم مطب و فوت کنیم دکتر بگه: شما دندان طمعتون بدجور پوسیده باید بکشیمش و ما هم بگیم: آخه اینو بکشم پس با کدوم دندون مال مردم رو بخورم، می خوای منو از یه لقمه اختلاس بندازی؟
و پزشک هم جواب بده: یکی برات ایمپلنت می کنم از برای خودت بهتر، با مراقبت بیشتری می خوری و گیر هم نمی افتی.
یا مثلا دکتر دهانت رو بو کنه و بگوید: اوه! اوه! سگ توی روحت رفته، گیر کرده و همونجا هم از گشنگی مرده! بیچاره اطرافیانت که این همه مدت اخلاق گند و سگیت را تحمل کردند!
یا بگوید: شما یک روده راست توی شکمتون ندارید، صبح ناشتا بیاید راست و ریستشون کنم که بعد بیمار بگه: من سیاستمدارم و این طبقه اجتماعی کلا نباید روده راست در شکم داشته باشه، قربون دستت اگه می تونی چند دور روده هامو بیشتر پیچ و تاب بده.