back to top
خانهدیدگاه هادر بارۀ سورۀ بلد (۵)، از حامد

در بارۀ سورۀ بلد (۵)، از حامد

 

Balad-1 برای دریافت معانی سوره بلد و اهداف آن و همچنین ارتباط بلد با فجر ، باید دقت کرد که در سوره ی فجر که قبل از بلد است ، فجر ، یعنی دریدنِ تاریکی و  ایجادِ سیستمِ توحیدی و در نتیجه خروج از سیستمِ سنگ شده و مطلق گرا  توضیح داده شده  است ،

فجر ، دریدنِ سیستمِ تاریکیِ بردگیِ انسانها در سایه ی مطلقهای سنگ شده است ، و با فجر به  بلد میرسد ،

در بلد نیز در نتیجه ی دو  فجر، که عقبه و تلاش سختِ  برای آزادی بردگان و استعدادهاست ( که گذشتن از عقبه ، خود نوعی فجر است ،) 

  1. 1)دریدنِ تاریکیِ اسارتِ بردگیِ بردگان با آزادی گردنها از اسارت
  2. 2)دریدنِ  حصارِ استعدادهای فعال نشده و کوششهای در سکون در آمده

به قله ی روشنایی و افق بی انتهای آزادی بردگان و همگان  و همچنین تغییر انسانها میرسیم .

همبستگی  بین دو سوره ی فجر و بلد ، با این ارتباط فجر و عقبه ، و فک رقبه و اطعام فی یوم ذی مسغبه یتیما ذا مقربه او مسکینا ذا متربه ، به شکلی مستقیم و بسیار زیبا نشان داده میشود . 

حالا اینجا شما با سیستم داخلی و جهانی شرک و روابط طبقاتی و شرک رو در رو قرار دارید  ، با بلد طرفی ، و این بسیار مهم است و اینجا یا شما سیستمِ درست  را داری ، و تاثیر میگذاری در سیستم ، مانند خود پیغمبر، و یا اینکه باید بفهمی که انسان در تلاش و کوشش  است که انسان میشود ، شما یا میسازی و یا ساخته میشوی ، یا تلاش میکنی و تاثیر میگذاری و میزایی ،” و والد” میشوی و خود نیز در این تلاش زاده  میشوی و ایجاد رشد میکنی و رشد میکنی . 

و یا اینکه تاثیر میپذیری و ساخته میشوی و سیستم برای شما تقدیر کرده و شما را شکل داده و میزاید در شرک و تضاد “وما ولد” و ساخته میشوی و آنکه تو را میسازد نتیجه کارش را میبیندو از شما در سیستم تمرکز و تکاثر و تضاد و اسارت انسانها و نیروهای محرکه شان در خدمت قدرت و ثروت استفاده میکند . 

خوب حال که در سوره فجر طبق روش توحید  به سیستم سبز در حالت فردی و یا گروهی و اجتماعی در سوره فجر رسیده ای ، فکر میکنی تمام شده است و سیستم شرک رهایت کرده ، و برایت نقشه نمیکشد و کسانی که منافع طبقاتی و مادی و غیرو دارند رهایت  کرده اند،  و هرگز برایت تقدیر نمیکنند . ان لن یقدر علیه احد؟ 

اگر چنین فکر کنی آنگاه به نقطه ای میرسی که میگویی من بسیاری از داشته هایم را که در راه آنها تلاش کرده بودم مانند امکانات و تواناییهایی که کسب کرده ای و آزادی و آگاهی و عدالت و غیرو را از دست داده ام ،

آیا فکر میکنی که کسی تو را نمیبیند و برایت تقدیر نمیکند تا سیستم توحیدی فردی و اجتماعیت را به حالت قبل برگرداند ؟ آیا تو نمیبینی و  دارای وسایل انتقال اطلاعات و دیده ها نیستی ؟ 

اگر تو داری پس دیگران هم تو را میبینند و برایت تقدیر میکنند ، حال تو میبینی و میتوانی همه چیز را منتقل کنی و بفهمی و بفهمانی و ما وسایل و ابزار تغییر را که دیدن و انتقال انها است را به تو دادیم ، و همچنین راه گریز از تقدیر سازی شرک را ،

 که با آن بتوانی مانع از تغییر روابط توحیدی به شرک ، و قادر به  رشد روابط درست و توحیدی آن شوی ،

Balad2-1 و راه گریز اینست که ابزاری را که سیستم برای کنترل و انحطاط دارد ، و آن برده داری و به اسارت در آوردن انسان است را از او بگیری ، و سعی کنی که تعداد هر چه بیشتری از انسانها را از سیستم تکاثر و شرک، قطع کنی و آزاد کنی ، زیرا هم اینکه دیگر در خدمت تکاثر و به اسارت در آوردن انسانها نیستند ، و هم اینکه بر علیه سیستم تکاثر عمل میکنند  ،

راه دیگر ، از خود دادن  است حتی در شرایطی که خود نداری ، یعنی وظیفه دانستنِ از خود دادن، در هر شرایط ،  به استعدادهایی که هیچ توجهی به ایشان نمیشود و یا کسانی که در کمبود امکانات از هر نظر هستند ، و این استعدادهای جامعه میتوانند در ایجاد و تکامل سیستم توحیدی نقش داشته باشند و اگر این کار ها را انجام دادی میتوانی سیستم سبز را حفظ کنی و تقدیر متکاثران را نقش بر آب کنی والا “وَ الَّذینَ کَفَروا بِایاتِنا هُمْ اَصْحابُ المَشْئَمَهِ علَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَهٌ”، 

 پس دلیل توصیه به تلاش برای رفتن و عبور، از این دو گردنه و راه سخت حفظِ سیستمِ  مستقل و آزادِ  فردی و اجتماعی  برای رشد و  زندگی سبز و توحیدی است ، و در این راه ، هر فرد و یا گروهی یا میسازد و ساخته میشود تا رشد کند و رشد ایجاد کند ، و یا تحت تاثیر شرک و تکاثر قرار میگیرد و ساخته میشود تا نابود کند و در آتش خود و دیگران را بسوزاند . راه دیگری نیست.

                                                                       سوره بلد

 بسم الله الرحمن الرحیم

 1-  لا اُقْسِمُ بِهذَا البَلََدِ 

 بلد: سرزمین, دیار, بلد مکانی است محدود ومعین و محل انس به اجتماع ساکنین و اقامتشان

بلد سیستمی است که ما در آن زندگی می کنیم. ( معنای عام جغرافیایی, اجتماعی و سیاسی )

 – با اینکه حاجت به سوگند نیست ولی به ارزش این شهر ( به این آبشخور و این سیستم ) سوگند می خورم.

 2-  وَ اَنْتَ حِلٌّ بِهذَا البَلَدِ

 حلّ: حلال, استعاره از باز کردن گره ,  به طور کامل باز شدن

 – تو در آن سیستمی که زندگی می کنی، تاثیر گذارده ای گسترش یافته ای  .

تو در این سیستم , به طور کامل باز شده ای. ( یعنی در آن جای گرفته, مستقر شده و محل بروز یافته ای.

3-  وَ والِدٍ وَّ ما وَلَدَ

   ولد: فرزند, والد: پدر حقیقی

 زمانی  که در یک سیستم تاثیر گذاشته  و با آن یکی می شوی , چیزی در آن سیستم  زاییده    و تولید می شود. و همچنین در تو چیزی زاییده میشود .

 – قسم به والد و آنچه که به وجود می آورد.

 4-  لَقَد خَلَقْنَا الانسانَ فی کَبَدٍ

  کبد: تلاش و کوشش سخت , جگر و کبد انسان که در وسط بدن قرار دارد.

 کبد: تلاش و مجاهدتی سخت است برای از بین بردن تضادها و ایجاد توحید درهر سیستم.

 – همانا انسان  در حال تلاش و کوشش سخت و شدید زاییده میشود ، آدمی با تلاش و کوشش سخت و حل مشکلات و تضادهای خود و دیگران  به مقام انسانیت میرسد.

 5-  اَیَحْسَبُ اَنْ لَّنْ یَّقْدِرَ عَلَیْهِ اَحَدٌ

 – آیا انسان می پندارد که هیچ کس نمی تواند او را تقدیر کند و بپرورد و آیا او تحت   تأثیر کسی و جریانی نیست؟ آیا حساب میکنی که هرگز نمیتوانند برایت تقدیر کنند و اندازه هایی برایت تنظیم کنند برنامه ریزی و نقشه کشی کنند؟

سیستم های اجتماعی و جریانات سیاسی  اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جاری و حاکم در جامعه در راستای حفظ منافع برتری طلبانه برای جامعه و افراد تقدیر میکنند و ناخودآگاه انسانها را می سازند.

مراقب باش تا تحت تأثیر محیط و جو حاکم در سیستمی که بدان آشنایی نداری ( و  مجموعه عوامل طراحی شده و برنامه ریزی شده برای جذب تو در آن سیستم ) قرار  نگیری تا هدف ها و روشها و ابزار حرکتت را ، دیگران در جهت منافع خودشان و بر ضد حقوق تو و انسانها  بسازند و شکل دهند. 

 6-  یَّقُولُ اَهْلَکْتُ مالاً لُّبَدًا

هلک: ضایع شدن و تباه گشتن, مرگ بد

 لبد: کثیر و بسیار, پشم و موی متراکم و پیچیده

        می گوید من مال زیادی را از دست دادم ، واز دست میدهد  چون فکر میکند که کسی برای او تقدیر نمیکند ، نقشه نمیکشد . پس تقدیر و نقشه دیگران طراحی هدف و روشها ونقشه حرکتی  او را به نفع منافع دیگران تغییر داده و صدمه میزند و حقوق انسان را از بین برده و انسان ضرر میکند ،

و انسان وقتی که  نتیجه تلاشش را  نمی بیند, می پندارد که مجاهدت و نلاشش بیهوده و بی نتیجه بوده است؛ از اینرو ناامید شده و احساس عدم رضایت  بر ا و چیره می شود. و این ضرر و از دست دادن امکانات ناشی از نادیده گرفتن برنامه ریزی سیستم شرک برای نابودی حقوق انسانی هر فرد است  ،  از این رو است که در آیه 17 این سوره خداوند از انسان می خواهد تا پس از پشت سر گذاشتن عقبه و رسیدن به ایمان, دیگران را نیز به صبر و مرحمت سفارش کند. 

 7-  اَیَحْسَبُ اَنْ لَّمْ یَرَهُ اَحَدٌ

– آیا فکر می کند تحت نظارت کسی نیست؟ ( یعنی در آن سیستمی که هست دیده و تقدیر و کنترل نمی شود)

 8-  اَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ

 عین: چشم, چشمه, ( چشمه را از آن عین گویند که مثل چشم دارای آب است), نظارت و           حفظ و زیر نظر گرفتن

– آیا ما به او دو چشم ندادیم تا بتواند بهتر ببیند و جوانب را بسنجد. آیا به او ( ابزار شناخت ) ندادیم تا ببیند چطور او را کنترل می کنند. همانطور که شما میبینید و سعی در برنامه ریزی و حرکت دارید بقیه نیز این کار را میکنند .

 9-  وَ لِسانًا وَ شَفْتَیْنِ  لسان: زبان,‌ لغت,‌ یاد کردن, قول

  شفت: لب

 آیا برایش ( دو لب و زبان ) وسایل ارتباطی قرار ندادیم و لغت و کلام را به او نیاموختیم؟ تا با انها توجیه و برنامه ریزی نماید ، و تقدیر را تفسیر و توجیه نماید .

10-         وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ 

هدی: هدایت یافتن و هدایت کردن, ارشاد و راهنمایی از روی لطف و خیرخواهی

  نجد: بلندی و محل مرتفع

– و او را به دو برجستگی آگاه و هدایت کردیم. ( او را به دو مفهوم برجسته و مهم در تکامل و رشد آگاهی دادیم و  به آنها هدایت کردیم. ) 

11-   فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَهُ 

  اقتحم: وارد شدن به تلاش و کوشش شدید و سخت

  عقبه: ( عقب: فرزند و نسل, برگشت, پشت ), عقبه: گردنه و راهی تنگ در قله که باید با دقت از آن عبور کرد.( تعقیب: محافظت و نگهداری) 

عقبه گردنه  باریکی در کوه است که به دلیل وجود خطر سقوط باید کوهنوردان پشت سر هم و پیوسته به هم, از آن عبور کنند. (  استعاره از حرکت جمعی و همچنین پافشاری و مداومت در کار, ناامید نشدن , تکرار عمل و پرهیز از تندروی و به عبارتی آهسته اما پیوسته رفتن می باشد ) 

ولی او کوشش شدید و سخت برای عبور از عقبه نکرد. تا در تلاش شدید انسان ساخته شود.

دو مفهوم برجسته و دو مسیر و دو نقطه تلاش را به انسان نمودیم تا با حرکت تکاملی و عبور از گردنه با تلاش و توسل به عبور از آن دو, به دو مکان عالی و بالا برسد ، هر نقطه ی بالا دارای مسیری است که نقاط عطفی دارد که در آن نقطه برای تغییر ، تلاش بسیار زیادی را میبایست انجام دهد و

این دو مفهوم او را در رابطه با تکامل و دست یابی به آن دو مکان تلاش و کوشش بالا و عالی و دوری از تضاد و دوگانکی و ایجاد توحید و یگانگی کمک میکند و در مسیر نقاط عبور کلیدی وجود دارد که با گذشت از آنها دیگر افق باز و بدون مانع در برابر انسان  قرار میگیرد 

   12 – وَ ما اَدْرئکَ مَا الْعَقَبَهُ 

 – و تو چه میدانی که عقبه چیست؟؟ عقبه مکان و زمان تلاش شدید برای دریدن تاریکی است. . عقبه مکان و زمان دریده شدن تاریکی و مکان و زمان فجر است.

13- فَکُّ رَقَبَهٍ 

  فک: جدا کردن, خلاص کردن

  رقبه: گردن, برده, ( حفظ و انتظار)

–  عقبه، زمان و مکان جدا شدن  اسیر و وابسته از غل و زنجیرها و چیزهایی است که در مسیر توحید قرار گرفته اند ، مکان و زمانِ جدا کردنِ غل و زنجیرهایی که ،  (نتیجه ی مطلق کردن غیر خداوند و پرستش غیر او ، و حل شدن در  مسیر تمرکز و تکاثر و بردگی انسانها به دلیل اسارت در چارچوبهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی میباشد)، از گردن  انسانها است . 

این لحظه ، لحظه ی عبور از دستبند و گردن بند و پابند و عبور از اسارت است ، تو باید تا فک گردن بند و اسارت با او باشی ، دیدن افق را با هم خواهید بود و با هم در قله ها و نجدین خواهید ایستاد . 

14- اَوْ اِطعامٌ فی یَوْمٍ ذی مَسْغَبَهٍ

   مسغبه: ( سغب: گرسنگی, گرسنگی همراه با رنج‌ )

– عقبه، از خود گذشتگی و ایثار به هنگام نیازمندی است ، یعنی  دادن از خود به هنگامی است که خود نیز نیاز دارید. 

15  – یَتیمًا ذا مَقْرَبَهٍ 

   یتیم: ( یتم ) پدر مرده، مروارید تک افتاده

   مقربه: ( قرب: نزدیکی ) 

عقبه، اطعام یتیم ( انسانهای مهجور مانده، استعدادهای فراموش شده و دور از امکانات نگاه داشته شده ) است. 

به معنی رساندن طعام اعم از ماده، انرژی، علم و بینش و آگاهی به یتیم ، یعنی کسی که استعداد بالقوه دارد و مانند یک مروارید تک افتاده که در رشته که قرار میگیرد خود را نشان میدهد،   – ذا مقربه- است یعنی به کسی که به توحید و سیستم توحیدی نزدیک است. انسانی که فطری است ، به خشیت رسیده و  عظمتها را درک می کند و آمادگی پذیرش توحید را دارد ، یعنی انسانهایی که پشت و پناهی غیر از خدا ندارند و تک افتاده اند ولی با دارایی فطرت خدایی سعی و تلاش در درک و تکامل و نزدیکی به مسیر خداوند را دارند، انسانی که زمینه های وصل شدن را دارد ولی به علت نداشتن هدایت ، و امکانات  ،  از توحید و جریان توحیدی دور نگاه داشته شده است.   

16- اَوْ مِسْکینًا ذا مَتْرَبَهٍ 

   مسکین: درمانده و مستأصل، ( سکون آرام گرفتن بعد از حرکت است)‌, آرامش و انس، ( مسکنه: درماندگی, ضعف,‌ فقر, فقیر سؤال می کند ولی مسکین نه )

   متربه: به خاک افتاده

یا  کمک و اطعام آنهایی است که به علت قطع ارتباط مادی و یا معنوی در راه مانده اند؛ یعنی زمانی در حال حرکت و جاری در مسیر توحید بوده اند ولی در حال حاضر به دلیل عدم امکانات مادی و یا معنوی ، حرکت ایشان متوقف شده  و به سکون رسیده اند . 

   پس با توجه به آیات فوق به این نتیجه می رسیم که عقبه همانطور که از معنی لغوی آن نیز بر می آید،  گردنه و یا گردشگاه به سمت نقطه ای متعالی است ، نوعی تلاش و کوشش همه جانبه است . به معنی به خطر انداختن خود و متحمل شدن سختی برای کمک به خود و دیگران و با هدف رسیدن به افق دید  بدون مانع توحید و احقاق توحید است .  عقبه مکان و زمان تلاش شدید برای دریدن تاریکی است و دست یابی به افقهای جدید و مرزهای جدید در همگرایی نیروهای محرکه ی انسانی برای گذشتن از موانع سخت آزادی و برابری انسانهاست  . عقبه مکان و زمان دریده شدن تاریکی و مکان و زمان فجر است. 

   و آن دو مفهوم بزرگ و دو نجد عبارتند از : 

 1- فک رقبه یعنی آزادی بردگان  و 2- اطعام فی یوم ذی مسغبه  یعنی پایین آمدن از امکانات اساسی  خود در راه  تکامل استعدادها و نیروهای محرکه هستی و جامعه ،  که شامل حال دو گروه یعنی  “یتیما ذا مقربه”   و  “مسکینا ذا متربه”  می شود.  تا با همگرایی نیروهای محرکه ی انسانی برای رها شدن  از گردن بندهای بردگی قدرت و ثروت و موانع سخت آزادی و برابری انسانها به افق بدون مانع و مبین آزادی بردگان و ضعیف نگاهداشته شدگان رسیده و راه رشد بیمانع و دائمی را بپیماید.  

17- ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ امَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ و تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ 

  وصی: متصل شدن و متصل کردن,‌ ( توصیه: سفارش و دستور, امر و عهد )

  ( رحمت: نعمت دادن), مرحمه: انعام     

  ایمان ( امن: آرامش، منّ و سلوی

– اگر به این مرحله رسیدی که بتوانی خودت و دیگران را آزاد کنی و بتوانی به دیگران   انرژی، اطلاعات و آگاهی برسانی ( به کسانی که امکان رشد و تکامل دارند و کسانی که  امکانات داشته اند ولی در راه متوقف شده اند )، آن وقت از کسانی خواهی بود که ایمان دارند به تلاش سخت و بی وقفه برای آزادی خود و بردگان و بخشش همه جانبه برای رهایی انسانها و نیروهای محرکه ی بالقوه و به سکون رسیده ، در راه آزادی و برابری و رشد بی وقفه همه انسانها در افق بی مانع قله های صفات بینهایت خداوند ،  و خود و دیگران را به  مقاومت و پایداری در این مسیر و احسان و ایجاد زمینه ی حرکت برای همه در راه آن قله ها  سفارش می کنند و خود و دیگران همواره  به آن مسیر وصل میشوند. 

یعنی بعد از اینکه از طریق تلاش کردن و درک مفهوم عقبه، به آزادی و برابری و رشد بیمانع  و  توحید بدون مانع و ایمان به این مسیر رسیدید، شیوه و مشی حرکتی خود را تعمیم دهید تا آن انسان نجات یافته نیز بتواند آن مفاهیم برجسته را تجربه کرده و دستِ دیگری را  بگیرد و از این طریق آن مفاهیم عمده و کلیدی در بین همگان و همه جا در همه یمکانها و زمانها  بسط و گسترش یابد و به جامعه ی توحیدی بی بازگشت برسیم.   

18- اولئِکَ اَصْحابُ المَیْمَنَهِ

  ( یمن:‌ مبارک بودن), میمنه: طرف راست, برکت و طرف راست, سعادت 

    – ایشان همواره به برکتِ ناشی از  حرکت در راه  آزادی انسانها ،و رهایی نیروهای محرکه ی جامعه ،و برداشتن موانع توحید ،  یاران برکت و سعادتِ  رسیدنِ به افقِ  بلامانعِ توحید و حرکت و رشد دائمی در هستی هستند. 

19- وَ الَّذینَ کَفَروا بِایاتِنا هُمْ اَصْحابُ المَشْئَمَهِ 

 ( شئم: شومی ), مشئمه: نامبارکی و شقاوت 

       و کسانی که نشانه های فوق و مسیر یمن و افق بلامانع رشد دائمی را می پوشانند، اشقی و شوم هستند و مسیر تضاد و فساد و آتش و نابودی را طی میکنند . 

 شقی انسان نفوذ ناپذیری است که در سیستم بسته ای به سر می برد. کسی که دچار   بیگانگی شده و به وحدت و یگانگی با خود و انسانها و هستی  نرسیده است. شقاوت رسیدن به شری است که موجب نقصان و سقوط می شود ، کسی که به دیگران کمک نمیکند و از خود در راه مسیر رشد و تکامل دیگران نمیدهد، نه خود به رشد و تکامل و توحید میرسد و نه به دیگران در این مسیر کمک میکند ، پس به علت خود بینی و برتری طلبی سعی میکند تا خود عامل جلوگیری  از رشد ، و سد راه دیگران بشود و به همین علت به تضاد و دوگانگی با دیگران رسیده و هیچ خیری برای دیگران نخواسته و برای برتری طلبی صرفا به دنبال مانع تراشی برای دیگران و اسارت خود و دیگران در برابر مطلقهای غیر خدایی و تمرکز و تکاثر هستند.

اصحاب المشئمه خودشان و دیگران را از راه دور ساخته و در برابر آزادی و برابری مقاومت کرده و همه ی انواع اسارت و بردگی فکری و عملی را از نظر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی را پشتیبانی می کنند.

اصحاب یمن :یاران کمک و از خود دادن و یاری رسانان و بخشندگان هستند که خیر و نیکی میافرینند و آزاد میکنند و آزاد میشوند و در افق بی مانع  یکی میشوند .

 و اصحاب شوم : متکبران و برتری طلبان  هستند که با اسارت دیگران و خود  به تضاد با خود و دیگران رسیده اند و به تضاد و آتش و فساد میرسند.    

  20- عَلَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَهٌ

   ( وصد: بافتن و ثبوت )، ( ایصاد: در تنگنا قرار گرفتن )

  نار مؤصده: دائمی و پیوسته بودن آتش, مقیم بودن در آتش

          ایشان در آتش پیوسته ای که پیرامون آن بسته و گریزگاهی ندارد، قرار دارند. 

آتشی که اول در درون خود ایشان و به سبب تضاد و دوگانگی منش و رفتار ایشان با فطرت توحیدی که بر آن سرشته شده اند و پس از آن با محیط بیرون، انسانهای دیگر، طبیعت و با کل سیستم توحیدی جاری در هستی بر پا می شود.  

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید