در هق هق گریه یک رویا
وتفسیر چشمی ،وامانده از دیروز،و
با خیالی ،ازآرزویی تا خورشید،و
در منظری،
از رقص علف ، در ساز باد.
ونگاه ،دزدانه خورشید از پس مه
که از شرم گلها ی باکره
درحجله گاه زمین ،رخشان بود.
تورا می دیدم،
ای سحر عشق اندود من،
طلوع تهران
در هق هق گریه یک رویا
وتفسیر چشمی ،وامانده از دیروز،و
با خیالی ،ازآرزویی تا خورشید،و
در منظری،
از رقص علف ، در ساز باد.
ونگاه ،دزدانه خورشید از پس مه
که از شرم گلها ی باکره
درحجله گاه زمین ،رخشان بود.
تورا می دیدم،
ای سحر عشق اندود من،
طلوع تهران