همه چیز در این ارزیابی* پرکار مطرح می شود مگرمولفه های اصلی بحران و ماهیت رویدادها و روندهای اصلی و سرنوشت ساز:
الف- بجای بحران اقتدارگرائی که ناشی از تجزیه و واگرائی صفوف اصول گرایان و افول پایگاه اجتماعی اصول گرایان است حتی از روندبازسازی آن سخن به میان می آید! آخرین این نوع واگرائی بیانیه نواصول گرائی قالیباف است…
ب- از رای ۱۶ میلیونی به عنوان یک افزایش ۶ میلیونی حمایت اجتماعی این جناح به عنوان دلیلی بر بازسازی سخن به میان می آید، بدون آن که اولا به صحت چنین ادعائی که حتی حجاریان به تقلب ۴-۵ میلیونی آن اشاره کرده است* و ثانیا، مهم تر از آن هیچ کس نمی گوید این نوع رای گیری (رأی سازی) مصنوعی بوده و با عبور از خطوط قرمزنظام و وعده ها و شعارها و سخنرانی های ساختارشکنانه و شکستن اتوریته سیستم صورت گرفته است- حاکمیت 4% اشراف زالوصفت بر 96% مردم و کاندیدائی که 36 سال کارش اعدام و حبس بوده است… که نوعی خودانتحاری است…
ج- هیچ کس نمی گوید که درچهارچوب بحران های ادواری و مربوط به قبض و بسط تضادها و تنش های درونی رژیم، اکنون اولا در دوره قبض و تصفیه و ضدحمله های مداوم تا سرحدفلج کردن دولت مستقر قرارداریم و ثانیا به دلیل همان بحران اقتدارهسته اصلی، حتی تصفیه های دوره ای هم چون شرط حفظ اقتدارمرکزی و اجتناب از فروپاشی نظام با دشواری ها و ریسک های بیشتری همراه است.
د- ادعا می شود که در رفتارخامنه ای تغییرمعناداری صورت نگرفته است و حال آن که او با فرامین بی سابقه ای چون تهدید به سرنوشت بنی صدر و آتش به اختیار و و روانه کردن چماقدارانش به تظاهرات عیدفطر و استقبال آن ها از روحانی با شعارمرگ و پیوندتان مبارک و… و یا مصادره دانشگاه آزاد و دخالت صریح تر و بیشتر در گزینش وزراء کابینه دوم ریاست جمهوری روحانی را آغازکرده است….
ه- تاثیرمنفی شرایط بین المللی بر تحولات داخلی ایران و مشخصا اقدامات و فشارهای ترامپ و طبقه سیاسی حاکم آمریکا به ایران را که خیزبلندی با هدف لغوبرجام و اتخاذتحریم های تازه با تمرکزروی سپاه و افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی جهانی به رژیم و یا سیاست تغییررژیم از جمله آن هاست، بطوری که افزایش مداوم تنش ها و تهدیدها بسیاری ناظران سیاسی مثل سندرز و فیشر و… و نیز تحلیل گران رسانه هائی چون نیویورک تایمز و…. را نگران وقوع جنگی تازه ای در خلیج فارس و یا در منطقه کرده است، نیز در این ارزیابی دستکم گرفته شده یا مسکوت مانده است و ادعا می شود هیچ تغییرمعناداری در موردسیاست آمریکای دوره ترامپ نسبت به ایران صورت نگرفته است!. و حال آن که مجموعه این تغییرات مشهود، ایران را عملا یکی از محورهای شرارت و در نوک تیزتهاجم آن قرارداده است. چنین وضعیتی نه فقط چون نعمتی آسمانی و بادآورده دستاویز و شرایط مناسبی را برای جناح اصول گرا و تثبیت موقعیت سپاه درمنازعات درونی فراهم می کند و از این منظر این جناح می تواند از آن در کنترل و امنیتی کردن فضا استفاده کند، بلکه تاثیرات آن از هم اکنون در داخل ایران هم چون نشست اخیرروحانی و سران سپاه و یا توافق اخیردولت و سپاه حول تقسیم کیک غنائم اقتصادی….یا دیداراخیرروحانی با خامنه ای پیرامون چینش وزراء پیش از طرح آن ها در مجلس و … اقدامی که حتی موجب نگرانی برخی از اصلاح طلبان و نمانیدگان مجلس هم شده است آشکارشده است. و این درحالی است که از دامنه انتقادهای تند و فشارهای آن ها به دولت هم چیزی کاسته نشده است.
بزرگترین خطری که جناح روحانی و “اعتبارانتخاباتی” بدست آمده اصلاح طلبان را تهدید می کند افتادن به دام دو تله است: الف- امید بستن به بندو بست یک جانبه در بالای هرم فوقانی قدرت و در چهارچوب توازن در ساختارقدرت رسمی، یعنی بازی در زمینی که حریف دست بالا را دارد و بدون رجوع به نقطه قوت خود، به پایگاه حمایتی رأی دهندگان، برای برهم زدن توازن قدرت در بالا، که عملا به به منزله خودکشی سیاسی و پشت پازدن به همه وعده های داده شده و تکرارتجربه های ناکام گذشته خواهد بود. دومین دامچاله، میدان دادن به سپاه مثل واگذاری مناقصات بزرگ و تازه و ادامه موشک پرانی و تحریکات منطقه ای است. میدان داری سپاه نه فقط پاشنه آشیل برنامه های داخلی دولت و در حقیقت فرصت مستحکم کردن مواضع دولت موازی داخلی است، بلکه پاشنه خارجی مناسبات بین المللی و منطقه ای هم است. حضورپررنگ سپاه در عرصه های گوناگون اقتصادی و سیاسی تنها می تواند در خدمت شکل گیری مجدداجماع جهانی علیه ایران یعنی زایل شدن بزرگترین دست آوردبرجام که درهم شکستن این اجماع بود بشود. دولت آمریکا و ترامپ و کارگزارانش هم دقیقا برهمین پاشنه آشیل انگشت گذاشته و سرمایه گذاری کرده اند. …. حتی می توان گفت امکان مانور و سازش دولت ترامپ با اروپا و روسیه و چین، حول فشاربه ایران در عرصه های نظامی و سیاسی به عنوان حلقه مقدم تهاجم خود منتفی نیست والبته نحوه واکنش و سیاست های متقابل رژیم در توفیق یا شکست آن در جلب متحدین اروپا و … مهم است. با این همه یکدست کردن جناح ها و هدف گرفتن کلیت نظام توسط دولت آمریکا، شرایط را برای عقب نشینی بیشترروحانی و نزدیک ترشدن جناح دولت به خامنه ای و سپاه هموارتر خواهد کرد مگر آن که فشار از پائین و جامعه و نیز حامیان روحانی به او چنان باشد که مانع از آن شده و برتوازن قدرت در بالا تاثیرگذارباشد.
نتیجه: تا اطلاع ثانوی با خطرگشوده شدن مجددجعبه پاندورا و تشدید فشارهای بین المللی و مناقشات منطقه ای مواجهیم. در داخل نیز با خطر میدان دارشدن مجددسپاه (مثل دوره احمدی نژاد) و تداوم ضدحمله های جناح اصول گرا برای همراه کردن هرچه بیشتردولت با خود و تثبیت موقعیت لرزانشان مواجهیم. و این درحالی است که توازن قوا در عرصه های باصطلاح انتخابی به زیان جناح حاکم به هم خورده است و انواع بحران های بزرگ که بدون ارتباط و تعامل با جهان و بازسازی اقتصادفرسوده و نیمه ویران قابل حل نیست خرناسه می کشند…
حلقه های اصلی پیشروی
تقویت جنبش مطالباتی، جنبش سبک زندگی، و جنبش ضداستبدادی-ضدولایت مطلقه (با مصادیقی مثل سرکوب و زندان و اعدام و فیلترینگ …) و آماج گرفتن هسته اصلی قدرت و علیه هرگونه باج دادن و سازش با آن، جنبش محیط زیست و در کنارآن ها مبارزه با مداخله های هژمونی طلبانه و جنگ افروزانه منطقه ای رژیم ایران، جملگی حلقه های مهم و اصلی پیشروی جنبش هستند که تاثیرگذاری آن ها بر روندامور، مستلزم سراسری کردن هرکدام از آن ها حول مطالبات فراگیر و به همراه اقدامات و اعتراضات مشترک و نیز پیوندشاخه های مختلف فوق با یکدیگراست. اپوزیسیون به شدت متشت و ضدسیستم و مدعی آزادی و عدالت اجتماعی هم جز با همکاری و هم افزائی
با این جنبش ها و با یکدیگر و انجام کمپین ها و اقدامات مشترک و معین در عرصه های فوق و البته کنارنهادن هژمونی گرائی و رویکردهای فرقه ای، مسیردیگری برای بالیدن و برون شد از گرداب کنونی ندارند.
29.7.2017 تقی روزبه
*- سعیدحجاریان: تقلب در انتخابات و سه نکته:
http://taghi-roozbeh.blogspot.de/2017/06/blog-post_23.html#more
*- پرگار: آینده جناح اقتدارگرای ایران
https://www.youtube.com/watch?v=_YG5Wk