با سلام و درود بر استاد عالیقدر، پرسشی دارم در خصوص اقتصاد ربوی که اولاً تأثیرات ربا (در همه اشکال و انحاء) بر اقتصاد چیست که خدای تعالی رباخواران را در زمره محاربان با خود قلمداد میکند؟ ثانیاً در اقتصاد ایران که شدیداً دچار این عارضه است، چگونه میتوان آن را بسامان نمود؟ لازم به ذکر است که توقع پاسخ با جزئیات را ندارم، بلکه جویای پاسخی در حیطه کلیات و اصول اقتصادی میباشم. با سپاس از الطاف حضرتعالی. نیما حق پور ـ 3 مرداد 96
با سلام
1. ربا یک امر واقع اقتصادی است که در جامعه پدید آمده و استمرار جسته است. شکل اقتصادی روابط قوا در سطح شخص با شخص و شخص با گروه و گروه با گروه است.
2. علت پدید آمدن این شکل از روابط قوا نبود عدالت اجتماعی است. به سخن دیگر، عدالت بمثابه میزان تمیز حق از ناحق وقتی در کار نباشد، برخورداری برابر از امکانها ناممکن میشود. توزیع امکانها تابع روابط قوا میگردد. بنابر این که بنابر قاعدهای که قدرت از آن پیروی میکند، ترکیب پول و زور و علم و فن و… نزد اقلیت متمرکز و متکاثر میشود، این اقلیت قدرتمند با اکثریت رابطه قوا برقرار میکند. بهره ویرانگرترین شکل این رابطه قوا. زیرا
3. به پول کارکردها یا وظایفی میبخشد که اگر ربا نباشد، این کارکردها را پیدا نمیکند. از جمله رجحان نقدینه (= امکان استفاده از پول در استفاده از فرصتهای مساعد برای پولدارتر شدن) که دارنده پول، از وام گیرنده، جبران چشم پوشی از این رجحان را مطالبه میکند: بهره و به حداکثر رساندن آن.
4. بهره در نظام اقتصادی است که پدید میآید. وقتی در این نظام، قانون حاکم زیادت تقاضا بر مصرف باشد، بسته به میزان فزونی تقاضا بر عرضه و بود و یا نبود عوامل دیگر، پدیده تورم هم ایجاد و استمرار میجوید. ربا + تورم = بزرگ شدن میزان بهره کشی اقلیت صاحب امتیاز از اکثریتی که جز کار خود برای فروش ندارد.
5. بکار میرود در انتقال مداوم حاصل کار اکثریت به اقلیت و عامل تشدید نابرابریها میگردد. و
6. از اثرهای آن ایناست که رابطه مالکیت شخصی با مالکیت خصوصی تغییر میکند و اولی به استخدام دومی در میآید. سرمایه مالک کار میشود و مورد استثمار قرارش میدهد: وضعیت کنونی جامعه و تسلط ماوراء ملیها بر نیروهای محرکه در سطح جهان.
راهحل:
در دوران مرجع انقلاب، راهحلهائی را به اجرا گذاشتیم. همان راهحلها را باید به اجرا گذاشت:
1. تثبیت ارزش پول و منحصر کردن کارکرد پول به وسیله مبادله که نیازمند است به
2. اینکه در سطح جامعه، حجم نقدینه قدرت خریدی ایجاد نکند که اقتصاد قادر به جذب آن نباشد. یعنی تغییر ترکیب بودجه و تغییر ترکیب اعتبارات بانکی و تغییر ترکیب واردات و نیز صادرات متناسب با نیازهای اقتصاد تولید محور به رشد. و
3. برابرکردن عرضه با تقاضا، بنابراین تثبیت قیمتها. و
4. ترک شیوه تولید و مصرف انبوه و اتخاذ تولید کالاها و خدمات مورد نیاز انسان در جریان رشد او و نه سرمایه: اقتصاد تولید محور. تفصیل برنامه را در برنامه عمل مییابید.
5. توزیع برابر درآمدها
6. شکستن اسطوره رشد و جانشین کردن رشد قدرتی که سرمایه است با رشد انسان و عمران طبیعت. و
7. منطبق کردن برنامه رشد با امکانات هریک از مناطق کشور. و نیز،
8. توزیع امکانها در سطح کشور و در سطح شهروندان. و
9. برخوردارکردن بیچیزان از حقی که قرآن برای آنها شناختهاست. از جمله برآوردن نیازهای اولیه به غذا و مسکن و تعلیم و تربیت همه شهروندان. بنابراین،
10. در آغاز کار، صفر کردن نرخ بهره برای فعالیتهای تولیدی در دو بخش کشاورزی و صنعت و حفظ نرخ بهره نسبتاً بالا در اعتباراتی که به واردکنندگان کالاهای مصرفی داده میشوند. و
11. به صفر رساندن قاچاق. و
12. به صفر رساندن رانتها از جمله رانت ناشی از سقوط ارزش پول که رانت مضاعف ایجاد میکند: رانت بخاطر اختلاف ارزش روزافزون با ارزهای خارجی و کارکرد جدید پیدا کردن پول : احتمال کاهش ارزش پول در مدتی که برای وام تعیین میشود. وقتی این کارکرد با کارکرد رجحان نقدینه در اقتصاد مصرف و رانت محور افزوده میشود، نرخ بهره و کارکرد آن همان میشود که اینک شده است. بنابراین،
13. بکارگرفتن تمامی نیروهای محرکه به ترتیبی که هیچ شهروندی بیکار نماند و به یمن عدالت اجتماعی، سرمایه اجتماعی به حداکثر برسد و همه انواع سرمایه و دانش و فن و مواد اولیه و کارمایه و… بکار افتند و عامل باز و تحول پذیر شدن نظام اجتماعی بگردند. و
14. توزیع بهینه جمعیت در سطح کشور و کاستن از میزان تراکم جمعیت در شهرهای بزرگ مصرف کننده، بنابراین، کاستن از بارتکفل. بارتکفل نسبت درآمد یک خانوار است به هزینههای آن، وقتی یک یا دو تن کار میکنند و دیگر اعضاء کار نمیکنند.
با برنامه عمل نیز مراجعه بفرمائید.
ایام بکام
> مقالات نیما حق پور
> www.nima-haghpoor.blogspot.com
> nima.haghpoor@gmail.com
> https://telegram.me/nima_haghpoor
> https://telegram.me/pazeljahanbini
>
>
>