در سوره ی طارق ما با سیستم نهادینه شده در انسان، و راهنمای او در مسیر به سوی توحید، که همان روح خداوندی است، یعنی طارق، آشنا شدیم،
اینکه چگونه بتوانیم به طور عملی از روحِ راهنمایِ خداوندی ، یا طارق ، در راه رشد و باروری استفاده کنیم و در مسیر رشد و تکامل دائمی و بینهایت قرارگیریم و جذب کید پوشانندگان روح خداوندی نشویم ، و در مسیر حرکت ،
جذبِ جاذبه های مسیر نگردیم و با مسیر توحید و خداوند منطبق شویم ، و چگونگی کید خداوند دررابطه با این پوشانندگان راهنمایی روح خداوندی و طارق ، و نحوه ی حرکت و روش ما برای حرکت بالا رونده و دائمی به سوی رشد بینهایت ، در سوره اعلی بیان شده است
و آن ماهیت شناوری و حرکت در هستی است ،
اگر بر مبنای سیستم حک شده در انسان و طارق عمل کردید ، زمینه ی حرکت و رشد در مسیر آن مطلق اعلی را پیدا میکنید و میتوانید سیستم حرکتی خود را با طارق و روش رشد رب اعلی و مطلق هستی منطبق کنید و به حرکت و تکامل ادامه بدهید و در غیر اینصورت جذب مراحل و مطلقهای محدود و غیر او میشوید و از حرکت و تکامل بازمانده و آتش و ایستایی و نابودی نتیجه شما خواهد بود ، این چنین است که کید خداوند مهلت دادن اوست
برای ازدیاد تضاد و تلاشی در سمت شرک و کفر و افزایش رشد و تکامل در سمت شناوری بینهایت به سوی او و پرورش اعلی .
بسم الله الرحمن الرحیم
سورۀ اعلی
1- سَبِّحِ اسمَ رَبِّکَ الاَعلی
سبح: شناور شدن و شناورساختن. کل حرکتی که فرد در یک سیستم انجام می دهد، شناوری او می شود. سباحت و شناوری در سیستم هستی نه فقط مختص انسان که شامل حال کلیه اجزاء این سیستم می شود. چنانچه در سوره حدید می خوانیم: [ سَبَّحَ لِلّهِ ما فی السَّمَواتِ وَ الاَرضِ وَ هُوَ العَزیزُ الحَکیمُ ( 1 )] . تمام ارکان هستی در این سباحت باشکوه شرکت می کنند. شناوری به معنی باز کردن سیستم های ورودی و خروجی و ارتباط دو طرفه انسان با هستی یعنی انسان با انسان و انسان با خدا می باشد.
اسم: بدلالت مشتقاتش از سموّ بمعناى علوّ است، نه از سمه بمعناى نشانه، زیرا نام و عنوان مردم نامى، یا صفات و آثار معروف اشخاص و موجودات موجب بلند شدن و بچشم آمدن چهره و مشخصات آنها میگردد «تنها در جمله بسم اللَّه است که همزه با برخورد باء در نوشتن مىافتد». سما:فوق و بالای هر چیز ، هربالایی نسبت به پایینش سماء است و به نسبت مافوق و بالاترش ارض .سماوه:شخص متعالی و بلند مرتبه ، اصل اسم از السمو است یعنی چیزی که بوسیله آن بلند آوازه و شناخته میشود
سبح اسم ربک الاعلی 1 اعلی ؛ ولله الاسماء الحسنی 180 اعراف ؛ اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیا 7 مریم ؛ هل تعلم له سمیا 65 مریم :نظیری و هم سان و هم اندازه ای برایش میدانی که استحقاق اسمش را داشته باشد
اللَّه: مخصوص و علم براى حقیقت و ذات مقدسى است که جامع همه کمالات و منزّه از هر نقص است. آنچه با این نام مورد توجه میباشد همان مبدئیت همه کمالات است نه ذات، چه ذات الهى برتر از تصویر و تعقل و تحدید عقل و ذهن محدود است و آنچه مطلوب و مورد توجه انسان است همان مبدء صفات و کمالاتیست که در جهان ظهور نموده، پس کلمه اللَّه با آنکه عنوان ذات و علم است بمعناى وصفى میباشد، اصل لغوى هم بهمین معناى وصفى دلالت دارد، که از- اله- بمعناى عبد، تحیّر، تضرّع، سکن، آمده- اله نام معبود است چه حق و چه باطل- اللَّه- با حذف همزه و اضافه الف و لام- نام همان معبود بحق است، پس اللَّه نام جامع صفات است و صفات هر یک نام و عنوان این حقیقت جامعند.
بسم الله روش دید مجموعه ای است زیرا اسم الله :همه اسماء الهی و حرکت آگاهانه هم سو و یگانه با روشهای بالا رفتن همه جانبه در سمت انطباق با صفات خداوندی است ، بسم الله با نفی هر مطلق در هر مجموعه و صرفا اطلاقِ ، الله شروع میشود،
گفتن این کلمه براى همین است که تمرکز فکر و دل را از اجزای هر سیستم (غیر خدا) برگرداند تا انسان همه جهان و هر عملى را بدون پیش زمینه و برداشت از قبل ببیند و انجام دهد: هر عملى که با بسم اللَّه آغاز نگردد بریده و ناقص است چون،
در مرحله اول شناخت امکانات و استعدادهای هر سیستم صرفا با عدم پیش فرض و دیدن همه امکانات و استعدادهای سیستم ممکن است ، که برای این امر باید مطلق بیرن آن سیستم باشدو درون آن نباشد ، و
دوم اینکه هدف از هر عملی باید بالا بردن یگانگی اجزا برای تکامل و حرکت بهینه و بینهایت آن بسوی مطلق بیرونی که الله است( توحید) باشد و
سوم اینکه در هر سیستم هدف یکی از امکانات و استعدادها و روشهای رشد است هدف هر سیستم باید تکامل بینهایت باشد (هدف قرار دادن الله) و روش قراردادن توحید، یعنی ایجاد حرکت و تکامل بی وقفه
اعلی: (علو : مرتفع و بلند)
علو: العُلْو: بالا، نقطه مقابل و ضدّ واژه- سفل- است. عُلْوِىّ و سُفْلیّ: صفتى منسوب به آنهاست (بالایى و پائینى یا زبرین و زیرین). عُلُوّ: بر افراشتگى و بلند شدن.
عَلَا، یَعْلُو، عُلْوًا: اسمش عال- است (یعنى برآمده).
عَلِیَ، یَعْلَى عَلًا: اسمش عَلِیّ- است. (على- یکى از اسماء حسناى خداى تعالى است و نیز به معنى شریف و بلند مرتبه و سخت است). عَلِیَ: با فتحه حرف (ى) بیشتر در باره اجسام و مکانهاست در آیه گفت: (عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ- 21/ انسان).
علىّ: بسیار برتر. بسیار رفیع القدر. و آن صیغه مبالغه است آن جمعا یازده بار در قرآن مجید آمده است هشت بار در وصف خداى تعالى مثل وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُ الْعَظِیمُ بقره: 255. یکدفعه درباره قرآن وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌ حَکِیمٌ زخرف: 4. و یکبار در وصف نام نیک یا شریعت پیامبران وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا مریم: 50. و یکبار درباره مکان ادریس علیه السّلام إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا. وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا مریم: 57.
راغب گفته: معنى هُوَ الْعَلِیُ الْکَبِیرُ آنست که برتر است از اینکه وصف واصفین بلکه علم عارفین باو احاطه کند. در مجمع آمده: علىّ در اصل از علوّ است خداى سبحان بوسیله اقتدار و نفوذ سلطان برتر و بالاتر است.
اعلى: بالاتر و برتر. در علوّ مکان و مقام هر دو آید مثل سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى اعلى: 1. که در علوّ مقام است و مثل ما کانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى ص: 69. وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى نجم: 7. که ظهور هر دو در علوّ مکان است نه مقام جمع آن در قرآن اعلون آمده وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ آل عمران: 139.
متعالى: رفیع المقام. طبرسى فرموده متعالى و عالى هر دو یکى است، بقولى متعالى مقتدرى را گویند که محال است کسى با آن مساوى باشد عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ رعد: 9.
رب: پرورش دهنده، رب آن چیزی است که در درونت به عنوان مطلق و پرورش دهنده پذیرفته ای.
زمانی چیزی شناور میشود که نیرویی نباشد که آن را جذب کند و زمانی حرکت میکند که نیروی جاذبه ای باشد تا آن را جذب کند و به سمتی ببرد ، و به سمت هدفی میرود که آن هدف آن را جذب کند و در صورتی رشد میکند که به سوی هدفی بالاتر و والاتر از هم اکنون جذب شود .
پس برای شناوری و رشد و تکامل باید:
1- از هر نیروی جاذبه ای رها شد و
2- برای حرکت باید به سوی هدفی جذب شد تا به سوی آن هدف شناور شد و
3- برای رشد و تکامل آن هدف را باید دورتر و بالاتر برد و
4- برای رشد و تکامل بی وقفه باید آن را رب اعلی قرار داد تا رشد و تکامل دائمی و بینهایت باشد.
با برتر داشتن و مطلق کردن پروردگارت ، با گسستن از تمامی قیود و بریدن بندها و باز کردن سیستم، شناور شو . شناور ساز و رشد و تکامل بده ؛به تدریج شناور شو در راه رشد پرورش دهنده ات که بالاترین است که تنها با درک بالاترین و تنها مطلق میتوانی تا بینهایت به راه تکامل و رشد پرورش دهنده ات ادامه دهی خودت نیز در این سیستم شناور خواهی شد.
شناوری تکاملی و دائمی سمت و سویی دارد که همان ربک الاعلی می باشد. اعلی هدف و وسیله تمامی حرکت های رشد یابنده و تکاملی، و عامل پویایی کلیه اجزاء در سیستم و نسبی شدن حرکت همه چیز در هستی است. تنها در این صورت است که شناور میشوی و شناوری تو تا بینهایت ادامه پیدا میکند و جذب هیچ نقطه ای از مسیر نمی شوی که پرورش دهنده ات همواره بالاترین و تنها مطلق باشد.
یاایهاالانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه: انسان به شدت به سمت آنچه هدف و پرورش دهنده اش است تلاش می کند، اگر این رب و هدف در اعلی و اعلی و بالاترین و بینهایت بود حرکت دائمی و رشد یابنده خواهد بود و در غیر اینصورت تا رسیدن به هدف و پرورش دهنده تلاش میکند و بعد میایستد و جذب آن مطلق شده و به تضاد و آتش و تجزیه میرسد.
2- الَّذی خَلَقَ فَسَویّ
خلق: آفریدن و آفریده، خلق آفرینش از روی حساب و اندازه می باشد . شکل هر سیستم در خلق آن است و خلق در پویایی است نه در سکون.
سوی: مساوی ساختن، از افراط و تفریط دور بودن
آنکه خلق کرد و هر چیزی را در چهارچوب خودش نسبی و مساوی قرار داد. همه چیز و همه کس را در این سیستم مساوی و نسبی قرار داد تا همه اعضاء و اجزا در آن نسبی و فعال باشند و هیچ نقطه و مرحله ای مطلق نباشد تا بتوانر حرکت به سوی اعلی را متوقف کند و جذب کند شما را و شما در مرحله ای بمانید.
3- الَّذی قَدَّر فَهَدی
قدر: اندازه گیری و تعیین، توانایی، سازماندهی
هدی: ارشاد و راهنمایی از روی لطف و خیرخواهی
آنکه به تدریج بر مبنای برنامه ریزی و سازماندهی اندازه و مقدار هر چیز و هر مرحله را تعیین کرده و برای وصول به آن اعلی هدایت کرد .
4- وَالَّذی اَخرَجَ المَرعی
مرعی: چراگاه ، (رعی: در اصل به معنی نگاه داشتن است. مراعات و محافظت)، درآیه 104 سوره بقره می خوانیم [ وَ لا تَقولوا راعَنا و قولوا اُنظُرنا ] راعنا دراصل لغت یعنی ما را ملاحظه کن و محافظت کن . رعایت کردن جهت کسی است که قوی نیست و ایمان محکم ندارد و مانند کودکی که تازه میخواهد راه برود و یا زندگی را شروع کند ولی نظارت کردن و کنترل کردن جهت یک سیستم کامل و رو پا و قوی وبا ایمان است.
و آنکه هر مرحله را برای رشد و حرکت و شناوری سبز و روینده کرد تا هر سیستمی به بالاترین مرحله از رشد خود برسد و با استفاده از آنها به حرکت ادامه دهید
5- فَجَعَلَهُ غُثاءً اَحوی
غثاء: چیزهای ضایع و غیر قابل اعتنا ، کلمه غثاء به معنای گیاه خار و خاشاکی است که سیل به کنار بیابان می ریزد.
احوی: (حوی: رنگ سیاه، علف خشک و ریز و سیاه)
در روند رشد و افزایش آگاهی ها و تکامل سیستم که شبیه به جریان آب در رودخانه است که حیات می بخشد و باعث رشد و نمو گیاهان به معنی رشد آگاهی ها و افزایش بینش و بصیرت آدمی در سیستم هستی می شود، خار و خاشاک، اطلاعات کهنه و عقاید مسموم، مستعمل و متحجر و چیزهایی که جلوی حرکت رو به جلو و جریان آب را می گیرند، باید از مسیر خارج شده و از سیستم بیرون رانده شوند تا اطلاعات جدید با برداشت های تازه و کاربردی بتوانند به سیستم وارد شوند تا سیستم به صورت پویا و فعال درآمده ، دچار جمود و سکون و تبدیل به مرداب و باتلاق نشود و روی به اضمحلال و نابودی نیاورد.
هیچ علمی و هیچ اصل و هیچ مرحله ای را نباید ثابت و دائمی پنداشت و هر سیستمی زمانی کهنه خواهد شد.
پس باید بدانید ،مرحله ای که در آن هستید، مرحله گذار است و نه قرار. وقتی مرحله ای را مطلق می کنید، به رشد لایق و آنچه که باید برسید، نمی رسید. و هر مرحله را پس از کمکِ آن مرحله به رشد و به معنای پله ای برای رشد قرار داد و پس از آن حرکت و رسیدن به نقطه ی اوج آن ، آن را خشک نمود ،
تا هیچ مرحله ای مطلق نگردد و محل سکون نشود و قسمتی از برنامه ریزی و رشد کردد و هیچ مرحله ای محل ماندن و سکون نشود .
پس اساس برنامه ریزی و حرکت تدریجی به سوی اعلی است با شناوری مبتنی بر نفی هر مطلقی .
بنابراین غثاء احوی ،پشت سرگذاشتن هر مرحله ای با دید مرحله ای و گذرا بودن آن است ، و باعثِ عدم سکون و حرکت بینهایت و بدون مطلق کردن هیچ مرحله و ماندن در آن ،
به عبارتی غثاء احوی عبارت از اینست که: برنامه ریزی و رشد دائمی همه چیز است و نه برنامه و بهترین برنامه به نهایت خود خواهد رسید و برنامه ریزی است که راه حرکت و رشد است و راه رشد دائم برنامه ریزی به سمت عالی ترین است.
.plan is nothing; planning is everything
6- سَنُقرِئُکَ فَلا تَنسی
قرء: جمع کردن ، (خواندن را از آن جهت قرائت می گویند که در خواندن کلمات و حروف کنار هم جمع می شوند.)
نسی: (نسیان: فراموشی، اهمال و بی اعتنایی ،انسان : فراموش کننده) ( انس، انسان: الفت گیرنده، وحدت کننده، با هم شونده
به زودی و در نتیجه ی پیروی از اصل دانستن رشد دائمی و روش رسیدن آن ، ما به تو خواهیم فهماند تا این را فراموش نکنی که اصل برنامه ریزی و رشد دائمی به سوی اعلی است ، و نه یک مرحله و برنامه ، هرچند زیبا و رشد دهنده ، مراحل رشد میدهند و نابود میشوند و میروند و آنچه باید در خاطر و تمرین عملی بماند ، رشد در سمت مطلق اعلی است و شناوری بینهایت در سمت آن، مراحل میروند و پس ما آن را به تو خواهیم فهماند و مداوم این را در ذهن و عمل یادآوری وتکرار کن تا کاملا درک نمایی و فراموش نکنی . برآیند گذشته باش در حال و برای فردا.
7- إِلّا ما شاءَ اللهُ إِنَّهُ یَعلَمُ الجَهْرَ وَ ما یَخْفَی
جهر: آشکار شدن و آشکار کردن به وسیله دیدن و شنیدن، دریافت کل هر چیز، ظهور چیزی به خوبی و زیادی.
خفی: پنهان و نهان
مراحل میروند و آنچه رشد ایجاد میکند و رشد مییابد میمانند و آنچه صرفا نتیجه تبدیل ماده و انرژی و اطلاعات است و زائده است و نقشی در رشد ندارد خشک شده و از یاد میرود ، یعنی چیزهایی که میتوانند مطلق شده و به عنوان مانع در مسیر رشد و توحید قرار می گیرند( مثل برتری طلبی و کینه ورزی و .. ) باید کنار گذاشته شوند ، زیرا که او دانای آشکار و نهان است.
8- وَ نُیَسِّرُکَ لِلیُسْرَی
یسر: آسانی
و به این ترتیب به تدریج تو را به سمت آسانی هدایت می کنیم.( تو را در مسیر آسانی قرار می دهیم). زمانی می توانی به یُسر و شناوری بی نهایت و آزاد برسی که با اصول و قوانین توحیدی که در هستی جریان دارد، یکی شده و به وحدت برسی و در این شناوری بدون مانع ، تمام نیروهای شناور و جاری در آن به یاری تو در نیل به کمال مطلوب و موعود می شتابند .
9- فَذَکِّرْ إن نَّفَعَتِ الذِّکرَی
ذکر: یادآوری ذهنی و عینی و عملی ، ذکرتمرین توحید و به ایمان و یقین توأمان رسیدن است.
پس این شناوری به سوی رشد و تکامل بینهایت و پرورش در راستای اعلی و بالاترین ، را در ذهن یاد آوری و با عمل تمرین کن ، اگر در سمت رشد با شناوری به سوی برترین و اعلی هستی ، رشد دائمی و سود دائمی خواهی داشت ، و هر چه در ذهن و عمل در سمت اسارت و بستن مسیر شناوری بینهایت نیست ، به نفع تو و رشد توست.
10- سَیَذَکَرُ مَن یَخشی
خشی: بیم توأم با پرهیز، آگاهی از عظمت مطلق هستی . خشی ترسی است آمیخته با تعظیم و اکثراً با علم به آنچه ازآن می ترسند توأ م می باشد.
خشیت به معنی درک عظمت و آگاهی از این عظمت می باشد.درک عظمت می تواند درک ارزش ها، زیبایی ها، عمق هر چیز و هستی باشد.( از درک عظمت کهکشانها تا عظمت خلق یک مورچه ). خشیت داشتن یعنی با درک عظمت هستی ، افق دید را در سطح هستی بالا برده و از برخوردهای محدود در سطح نوک بینی و سطحی خشک و متحجر خودداری کرده و سیستمی باز با قابلیت رشد بینهایت به وجود آوریم . سیستمی که بتواند با محیط بده بستان داشته و نفوذپذیر باشد، زیرا تعادل در این سیستم ها حفظ شده و به مراحل بالاتر و کامل تر رسیده ،رشد و گسترش و تکامل می یابند.
(آن کس که خشیت داشته باشد، یادآوری می کند.)
پس به زودی و به تدریج ، این شناوری به سوی اعلی را یادآوری ذهنی و تمرین عملی میکند ، آن کسی که به درک عظمت هستی و مسیر رشد رسیده است ، هم راستای نیروهای شناور به سوی اعلای جاری در هستی قرار گرفته و با آن یکی می شود ؛ و اینگونه توحید محقق خواهد شد.
11- وَ یَتَجَنَّبُهَا الاَشقی
شَقَوَ: شقاوت و بدبختی، عدم قابلیت رحمت است که از عصیان و عدم ایمان به وجود می آید. سعادت، تأثیر گرفتن از عظمتها و زیبایی ها می باشد
و شقی کسی است که از عظمت ها تأثیر نمی گیرد و چنانکه در آیه 16 همین سوره می خوانیم، انسان شقی تحت تأثیر حیات دنیوی می باشد. اشقی اصولاً انسان نفوذ ناپذیری است. او کسی است که با فطرت و خلق خودش دچار بیگانگی شده و به وحدت و یگانگی با توحید نرسیده است. خداوند در سوره طه فرموده: ما اَنزَلنا عَلَیکَ القُرانَ لِتَشقی، اِلّا تَذکِرَهً لِمَن یَخشی (آیه 2 و 3 )
و کسی که به درک از عظمت خداوند نرسیده و به مطلقها و مراحل حرکت دلبسته و دچار دوگانگی و تضاد ناشی از انتخاب هدفهای نزدیک به جای اهداف بلند و هدف اعلی گردیده است از این تمرین ذهنی و عملی و یاد آوری دوری میگزیند و در مسیر جذب میشود و از سباحت به سوی رشد و اعلی میماند .
12- الَّذی یَصلَی النّارَ الکُبْری
کسی که از مسیر رشد و توحید خارج می شود، و جذب هدفهای نزدیک و میان راه شده و به دوگانگی و تضاد میرسد و به مسیر میچسبد و به همین دلیل نمیتواند به حرکت و رشد دائمی که ذاتی ماء دافق است ادامه بدهد و پیش از هر چیز با فطرت و سرشت خود بیگانه گشته و در تضاد با آن قرار می گیرد. نتیجه این تضاد و دوگانگی، آتشی است که از درونش زبانه می کشد.پس به تضاد و اتش وصل میشود
13- ثُمَّ لایَموت فیها و لا یحیی
موت: مرگ
حی: زندگانی،نیروی رشد دهنده،نیروی حس کننده، نیروی قوه و عمل کننده
و این تضاد و آتش اولین کاری که میکنداینست که او را از حرکت و رشد بازمیدارد ، و از طرفی طارق و ماء دافق را نمیتواند نفی و دفع کند پس نه کاملا میایستد و میمیرد ، و نه اینکه میتواند به علت این جذب مطلق ها شدن و مرحله ها شدن ، به حرکت و رشد دائمی به سمت رب الاعلی ادامه بدهد،
معنی یحیی یعنی زنده شونده و رشد کننده دائمی است ، در این سیستم بسته و ایستا که به وجود می آورد، نه می تواند بمیرد و نه به زندگی ادامه دهد. این سیستم فعال و رشد یابنده نیست.
14- قَد أَفلَحَ مَن تَزَکی
فلح: به معنی رستگاری و نجات است.
زکی: رشد و نمو داشتن، زیاد شدن، پاکیزگی و طهارت آن کسی رشد کرد که تزکیه پیشه کرد.
به تحقیق وارد مرحله استفاده و بهره برداری از نتیجه اعمالش شد، هر کسی که به تدریج مطلقها را از مسیر دور کرد تزکی راه رهایی از ( شقاوت) می باشد. ( من تزکی) انسانی است که از خودش می -دهد . سیستمی باز است که با بیرون مراوده و بده بستان دارد. سیستمی که مثل آب جاری است، جریان می یابد و خودش و همه چیز را هستی و رشد و دوام می بخشد.
15- وَ ذَکَرَ اسم َرَبِهِ فَصَلی
و به واسطه همین ورود به مرحله بهره برداری از تلاشها توانست از نظر ذهنی و عملی تمرین نماید تا وصل شود به راههای رشد پرورش دهنده اش ، و به همین دلیل پس وصل شد به شناوری در مسیر رشد و تکامل دائمی و بینهایت به سوی ربه الاعلی.
16- بَل تُؤثِرونَ الحَیوهَ الدُنیا
اثر: اثر هر شیء حاصل کردن و دریافت کردن چیزی است که ما را به وجود آن چیز دلالت و راهنمایی می کند.
دنی: نزدیک
در حالیکه حیات نزدیک و سودهای کوتاه مدت در همه تأثیر می گذارد، و زندگی همه در تحت تاثیر منافعِ نزدیک زمانی و مکانی قرار دارد ، و در این روابط طبق تاثیری که از جامعه و محیط میگیرند ، هر مرحله زمانی و مکانی که در آن قرار دارند را مطلق می سازند. و تحت تاثیر منافع کوتاه مدت عمل میکنند. و به همین دلیل منافع سطحی و زودگذر و غیر استراتژیک را انتخاب میکنند . چون افق دید دور و دراز مدت و رشد اعلی را انتخاب نمیکنند . پس به اهداف کوتاه مدت دلخوش کرده و در آنها میمانند و به تضاد و تلاشی و نابودی میرسند.
17- وَ الاخِرَهُ خَیرٌ وَ اَبقی
اخر: دیگر
بقی: ثبات و استواری چیزی است بر حالت طبیعی و اولیه اش که ضد فنا می باشد.
با انتخاب اهداف کلی تر و دراز مدت به نیکی و حقوق بیشتری میرسیم ، با دید استراتژیک و دراز مدت ما حقوق و منافع کوتاه مدت را در چارچوب حقوق دراز مدت و تکاملی تر خواهیم دید و بیشتر میتوانیم شناور بمانیم و منافع کوتاه مدت ما را در مسیر قفل نمیکند و حرکت و تکامل دائمی خواهد بود .
به میزانی که صحف ما یعنی افق دید ، سطح نگرش و بینش ما گسترش یابد، به همان میزان از شقاوت و به تبع آن از نار کبری دورتر خواهیم شد ، و افقهای گسترده تر و دورتری بر ما آشکار خواهند شد.
گسترش سطح بینش و افق دید ما در گرو رشد شناخت و آگاهیها ی ما می باشد. یعنی
1- آگاهی از مرحله ای که در آن هستیم،
2- مطلق نکردن آن مرحله و
3- مبادله اطلاعات در جهت رشد و تکامل سیستم و
4- نزدیک کردن و انطباق سیستم ، با سیستم توحیدی که در هستی جریان دارد.
18- إِنَ هذا لَفی صُحُفِ الاولی
صحف: گستره، افق، عظمتی که هر انسان درک می کند. هر انسانی افق و گستره ای دارد که همیشه با او عجین بوده است.
اولی: الأَوْل- یعنى سیاست و روشى که رعایت مآل و پایان آن بشود (سیاستى دور اندیشانه)
مطلق نکردنِ مراحلِ زندگی ، و عمیق دیدن هر چیز در این سیستم ، و ایمان به زندگیِ دورنگرانه و استراتژیک ، چیزی است که در گستره ها ی دوراندیشانه و افقهای دید باز وجود دارد .
19- صُحُفِ إِبراهیمَ وَ مُوسی
صحف: گستره، افق، عظمتی که هر انسان درک می کند. هر انسانی افق و گستره ای دارد که همیشه با او عجین بوده است.
داستان رشد و تکامل انسان در سایه ی هدف قراردادن نهایت و غایت هدفها که پرورش دهنده اعلی است که به سعادت رهنمود میشود ، و این نتیجه ی دید دراز مدت و برنامه ریزی تدریجی ، و دوری از مطلق کردن منافع و حقوق کوتاه مدت است،
و نتیجه ی ماندن در بند مراحل حرکتی ، جذب شدن و ماندن از شناوری به سوی هدف بینهایت و عالی هستی ، و تضاد و آتش و نابودی است ،
این افق دید و وسعت گستره ی افق بینهایت که در آن توحید و تکامل و رشد بینهایت ، و جذب شدن در راه و ماندن از تعالی و در نتیجه تضاد و آتش ،هر دو در نهایت راه دیده میشود و اینکه کدامیک ماندنی است و کدام رفتنی ؟
همان افق و گستره ی دید توحیدی ابراهیم و موسی است،